تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


🌼 گفتین: « اگه زن ومرد به هم محبت وافر داشته باشند خانه شان شعبه ای از بهشت خواهد بود...
حالا من یه سؤال از شما میکنم، مگه محبت دوطرفه نیست؟ چه جوری میشه به زنی محبت کنی که مغروره و خودشو میگیره و محبت کردن بلد نیست؟ آخه مگه ما مردها نیاز به توجه زنهامون نداریم؟ چه جوری میشه وقتی احساس میکنی دوستت نداره و شاید پشیمونه از ازدواج ، بهش محبت کنی؟

------------------------------------------------------- 

دوست عزیزم لطفا به نکات زیر توجه کنید. ممکن است زندگی شما مانند یکی از مثال هایی باشد که مطرح می کنم. تطبیقش باشما:

روزها و ماه های اول بعد از آشنایی دو خانواده ، یعنی زمانی نزدیک به عقد محرمیت تا زمان شروع زندگی زناشویی ، یک دوران مهم در بنا نهادن پایه و اساس زندگی مشترک است. درست است که محبت زوجین باید دو طرفه باشد و این انتظار مردانه برای دریافت محبت از سوی نوعروسش یک انتظار طبیعی و معقول است ، اما فراموش نکنید که قبل از دوطرفه شدن محبت ، جاده ی محبت یک جاده ی یک طرفه و آن هم از سمت مرد به سوی بانو خواهد بود.

در بازار سرمایه تا یک سرمایه گذاری دقیق و مطمئن صورت نگرفته باشد هیچ کاسبی از خودش و کسب و کارش انتظار سوددهی چرب و نرم و حسابی ندارد. کاسب ها وقتی مغازه ای باز می کنند ، چند ماه اول را به اصطلاح از جیب می خورند تا تبلیغات و معرفی دوست وآشنا و سلام و علیک ها ، پای مشتری ها را به دکانشان باز کند. هیچ کاسبی از روز اولی که کرکره ی دکانش را بالا می کشد انتظار فروش خوب و سود مناسب ندارد.

من می توانم حدس بزنم که محبت شما به همسرتان به آن مقدار نبوده که توانسته باشد عقل و هوش و محبت بانو را به سمت شما جلب کند. در حقیقت سرمایه گذاری شما یک سرمایه گذاری کافی نبوده و یا اگر سرمایه گذاری خوبی کرده اید ، همسرتان را برای داد و ستد محبت آموزش نداده اید و او هنوز با این روابط جدید اما شرعی و محرمانه انس نگرفته است.

برخی از دخترهای مومنمان به علت پاکی بی نهایتشان نیاموخته اند که وقتی بمبی از محبت به سمتشان پرتاب می شود چطور باید به آن بمب محبتی جواب مثبت بدهند. تازه دامادی را تصور کنید که در خانه ی مادرزنش و در آغازین روزهای دوران محرمیت ، در حال وضو ساختن است و در یک لحظه ی کوتاه و در خلوت اغیار ، عروسش را در کنار خودش و ناظر اعمال و سکناتش می یابد. آب ریختن روی تازه عروس و خیس کردن او، شاید یک شوخی ساده و دم دستی برای ابراز توجه تازه داماد داستان ما به همسرش باشد اما کافی است نوعروسمان نداند که در پاسخ به این محبت شیطنت آمیز چگونه باید برخورد کند. اخم کردن و قهر شدن ، یک برخورد ابتدایی و ناشیانه است ، اما اگر محبت کردن شما در حکم یک سرمایه گذاری بلند مدت به سودآوری رسیده باشد ، به جای اخم و قهر جوابی کاملا متفاوت و البته جانانه دریافت خواهید کرد.

تازه عروس باید احساس کند که شما او را دوست دارید و در پرتو این دوست داشتن و محبت ، وجودش و احساساتش برای شما مهم است. دانشجویی که به خاطر دوری محل تحصیل از منزل همسرش نتوانسته محبتش را و توجهش را به تازه عروسش کادو بدهد نمی تواند منتظر تماس های نیمه شب و دلتنگی های عاشقانه و پیامکهای رگباری پاییزی پست سر هم باشد.

بسیاری از مردهای ما محبت کردن و نشان دادن توجه و علاقه را نیاموخته اند. گاهی اوج توجه یک مرد به همسرش ، فقط یک تماس خشک و خالی آن هم در میانه ی روز به تلفن خانه و هم کلامی چند دقیقه ای در مورد اتفاقات صبح تا غروب و فضولی بچه ها و گرفتن لیست خرید برای شام امشب است. مرد بیچاره نیاموخته که راه های بهتری هم برای اعلام توجه و دوست داشتن وجود دارد. کارمندها معمولا این تماس کوتاه بین روز را آموخته اند و فکر می کنند اگر این تماس را با خانه بگیرند به همسرشان فهمانده اند که او را دوست دارند.

برای رسیدن به سوددهی در سرمایه گذاری محبت که یک سرمایه گذاری طولانی مدت است عجله نکنید. در دنیای تبلیغات می گویند تبلیغات هزینه نیست سرمایه است ؛ پس از رساندن علامت هایی که توجهتان را نشان می دهد دریغ نکنید. همیشه قرار نیست ادای دیگران را در بیاورید اما استفاده کردن از تجربیات دیگران مسیرتان را برای رسیدن به هدف کوتاه می کند.

اگر راهتان نزدیک است سعی کنید به دیدنش بروید. هر چه بیشتر بهتر. پر رو باشید و از سر زدن به همسر شرعی و قانونی و محرمتان خجالت نکشید. اطرافیان فضول را با پر رویی مثال زدنیتان ادب کنید تا کمتر در زندگی تازه بنای شما سرک بکشند. با همسرتان هم کلام شوید و هر موضوعی که به نظرتان برای حرف زدن مناسب است پیش بکشید. اگر محرم هستید که حتما هستید گرمای چشمانتان را دریغ نکنید. دقت کنید که هر مزاحمی حتی یک نوزاد کوچک مانعی اساسی در رسیدن شما به هدفتان در رسیدن به انس بیشتر محسوب می شود. سعی کنید زمان دیدارتان در مهمانی های عمومی و فامیلی شلوغ نباشد چون به صورت طبیعی نخواهید توانست نشانه های محبت را رد و بدل کنید. وقتی با همسرتان صحبت می کنید پیامک های جدیدتان را چک نکنید. گوشی تلفن همراهتان را در این دقایق کوتاه تکرار نشدنی خاموش کنید. فراموش نکنید که شوخی های مردانه و محبت های سفت که بین مردها و پسرها رد و بدل می شود مناسب تازه عروس ها نیست. از برق گرفتگی نترسید ؛ تازه عروس ها برق ندارند!!

اگر راهتان دور است و امکان دیدار حضوری روزانه و یا حداکثر هفتگی را ندارید آنچه نباید فراموش کنید این است که توجهتان را نشان بدهید. تا به زن توجه نکنید مورد توجهش قرار نمی گیرید. پیشنهاد من برای راه های دور حتی در دوران تکنولوژیهای جدید ، نامه نگاری کاغذی است. نامه کاغذی مثل قانون اساسی باقی می ماند و بارها و بارها توسط هر دو شما با دقت خوانده و مطالعه می شود. نامه های روزانه حتی اگر هفته ای یک بار تحویل پست داده شوند ، نشانه ی توجه شما حتی در دوران دوری و جدایی هستند. حرفهایی که در ابتدا از گفتنشان خجالت می کشید با نامه می توانید بنویسید و بیان کنید.

البته می دانم که برخی از دخترهای جوان در ابراز محبت بخل می ورزند و از شوهرشان دریغ می کنند و گاهی ابراز محبت به همسر را کاری غلط و نابجا می دانند یا از خلوت با او فرار می کنند و خودشان را در معرض محبت قرار نمی دهند و ترجیح می دهند بیشتر در فضاهای عمومی و در کنار خانواده باشند یا برخی علی رغم خواسته ی باطنی به خاطر خانه ی شلوغ فرصت مناسبی برای عشق ورزی پیدا نمی کنند و شاید برخی از جواب دادن به محبت های تازه دامادشان خجالت می کشند. بنده سخن گفتن با نوعروسان در این مورد را ، به زمان مناسب و سوال مناسبش واگذار کرده ام اما شما این نکته را فراموش نکنید که فرهنگ همه ی خانواده ها و اقوام در برخورد با نامزد و شوهر مثل هم نیست. دوران نامزدی و عقد زمان دار ، نیاز به صبر و شکیبایی بیشتر شما دارد. توصیه می کنم به جز محبت به همسر در هیچ کاری عجله نکنید. تا خلوت مناسبی بین شما ایجاد نشده است انتظار داد و ستد محرمانه ی محبت نداشته باشید. آشنا شدن با فضای محرمیت و انس گرفتن با غریبه ی تازه وارد اما آشنا وقت می برد.

مغرور بودن زن همیشه نشانه ی بدی نیست. گاهی نشانه ی کم کاری شما در این دوران طلایی زندگی مشترک است. گاهی می تواند نشانه ی یک قهر بچگانه باشد که نیاز به کمی نازکشیدن دارد. اگر میخواهید چرخ زندگی تان بچرخد از ناز کشیدن نترسید. دخترها و زن های مومن اگر برای همسرشان ناز نکنند کجا می توانند ناز کنند؟ ناز را باید خرید و این خریدن ناز البته باید به قیمتش باشد نه به ارزانتر از ارزش واقعی آن. غرور دختر جوان را هم نباید شکست بلکه باید مدیریت کرد. زبانت را به کار بگیر و از قدرت انگشتانت استفاده کن. دختر مغروری که برای شوهرش ناز دارد ، هم باید نازش خریده شود و هم غرورش به جای خرد شدن باید تعدیل و سپس مدیریت شود. راه کار اصلی محبت کردن و توجه نمودن به نیازهای اصلی و عاطفی آنها است. درست است که ما مردها به توجه و محبت همسرمان نیاز جدی داریم اما نباید فراموش کنیم که تا محبت نکنیم از محبت خبری نخواهد بود. این توجه کردن گاهی با پیامک دادن است و گاهی با نامه نوشتن. گاهی با تماس شبانه است و گاهی با دیدار حضوری. 

دختری که فقط چند روز یا چند ماه از عقد محرمیتش گذشته است نمی تواند از زندگی اش و از انتخابش پشیمان شده باشد. هنوز زندگی شما شروع نشده که بتوان نام پشیمانی بر آن گذاشت. اما اگر احساستان از حال و روز او این است که او پشیمانی است یعنی غیبتتان و نبودنتان و سرنزدنتان وتوجه نکردنتان و تماس نگرفتنتان و محبت نکردنتان به مرز خطرناک و خط قرمز رسیده است. این یعنی اگر آب محبت به نهال جوان زندگیتان نرسانید ، جوانه نزده آن را خشکانده اید.

 

فقط یک حالت باقی می ماند و آن اینکه شما با بذل محبت های مومنانه نشان داده باشید که اهل محبت و توجه به همسر بوده اید اما به هر دلیل محبت های شما در دل ایشان آرام نگرفته است. شاید به دلیل حرف و حدیث های اطرافیان  و شاید به دلیل یک ازدواج اجباری و دلایلی مانند آن که هر کدام در جای خودش باید مطرح شود. 

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۱-۲۱ ۰ ۰ ۲۵۲

نخل ولایت ۹۹-۱۱-۲۱ ۰ ۰ ۲۵۲


 
🌼 طبق چیز هایی که من فهمیدم من اگر دکتر هم باشم طبق وظیفه شرعی ام باید با پسری مومن هرچند بی سواد و کارگر ازدواج کنم 
درست فهمیده ام؟

 --------------------------------------------------- 

اگر متون را از ابتدا تا امروزش خوب و دقیق مطالعه کرده باشید حتما ملاحظه کرده اید که در سراسر آن از وظیفه ی شرعی صحبت نکردم. اساسا بنده فقیه نیستم تا بتوانم به خودم اجازه بدهم که فتوا بدهم و برای کسی وظیفه تعیین بکنم. 

بنده در هیچ جا نگفتم که الا و لابد یک دکتر خانم تحصیل کرده باید با یک فرد بی سواد ازدواج بکند. هیچ وقت کلام بنده این نبوده که لزوم یا وجوبی در کار است که بر طبق آن واجب است چنین ازدواجی صورت بپذیرد. بنده نگفته و نمی گویم که شما باید با انسان بی سواد یا بی کمالات و یا زشت ازدواج بکنید بلکه گفتم ملاک قرار دادن هر ملاکی غیر از ایمان فقط دست و پای شما را در انتخاب همسر خواهد بست و البته دست آورد خاصی برایتان نخواهد داشت.

آنچه فراوان بر روی آن تاکید کرده و میکنم این است که ملاک انتخاب همسر در ازدواج یک مومن در درجه اول باید ایمان آن شخص باشد. ایمان همان یک ویژگی مهم و کمیابی است ، که اگر کمی از آن را در این روزگار کفر و نفاق یافتید بدانید گوهری گرانتر از الماس به دستتان رسیده است. ایمان یعنی جاذبه ای معنوی به خدا که فرد بدون در نظر گرفتن چشم ها و دوربین ها و آبروها و بدون دیدن عادات و  رسوم و فرهنگ ها و بدون اهمیت دادن به خانواده ها و فامیل ها و همسایه ها و پلیس ها و لشگرها و دولت ها ، فقط و فقط خدا را عبادت کند.

ایمان برای ما همان چیزی است که برای ساده کردن معادله و رسیدن به جواب ، از دو طرف معادله ها حذفش کرده ایم. اگر بر ایمان تاکید میکنم به این دلیل است که ایمان در محاسبه های ما مفروض و موجود حساب می شود اما خبری از آن نیست. وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ . آیات ابتدایی سوره ی بقره به ما پیام میدهد که هر کسی که با زبان ادعای ایمان میکند لزوما مومن نیست. از گفتار تا واقعیت فاصله بسیار است.

آنچه فراوان بر روی آن تاکید کرده ام این است که اگر ملاک های مادی را یکی یکی در کنار هم بچینید و آن وقت به دنبال همسر مناسبی با لحاظ تمام آن ویژگی ها و آرزوها بگردید ، مثل داستان گاو بنی اسراییل کسی را که همه ی خوبی ها در او و خانواده اش جمع باشد و در همه ی فاکتورها نمره ی بیست آورده باشد پیدا نمی شود. کافی است همین الان آرزوهای خودتان را از همسر ایده آلتان لیست بکنید و همین بیست خصوصیت و ویژگی ناچیز را از میان کل جوان های کشور جست و جو کنید تا ببینید ، کسی که تمام این بیست ویژگی در خودش و خانواده اش جمع باشد بسیار نادر و نایاب یا حداقل بسیار کمیاب است.

آنچه فراوان گفتم و با شجاعت تکرار میکنم این است که این مومن شاید دکتر باشد ، شاید کارشناسی ارشد باشد ، شاید لیسانسه باشد ، شاید دیپلمه باشد و شاید کمتر از اینها سواد داشته باشد. شرط ایمان ، داشتن سواد و مدرک نیست تا بی سواد را از دایره ی مومنان خارج کنیم.

 از پیله هایی صحبت کردم که اگر شما خودتان را از شر این افکار پیله صفت رها نکنید نخواهید توانست آزادانه تفکر کنید و نخواهید توانست آزادانه همسر مومنی برای آینده خودتان برگزینید. ایمان و مدارج تحصیلی و اصالت و خانواده و زیبایی و بانمکی و بااخلاقی و هم وطنی و هم قومیتی و همشهری و هم زبانی و هم قدی و هم وزنی و هم رشته ای و هم شانی و هم حزبی و هم گرایش و و ...

ازدواج با یک کارگر بی سواد اما مومن برای شما واجب نیست اما بدانید کسی که به انسان و انسانیت نگاه طبقاتی و مادی ومدرک گرایانه داشته باشد بویی از انسانیت نبرده است. همسر بزرگوار پروفسور حسابی نه مانند ایشان تحصیل کرده بود و نه مانند ایشان مدارج عالی را کسب کرده بود اما چون پروفسور حسابی یک انسان الاهی بود خودش را بخاطر سوادش انسان تر از هیچ کس و البته همسرش نمی دانست. آیا کسی که خودش را به خاطر پولش و دارایی اش و مدرکش و حتی اخلاقش و علمش و عمامه اش و ریشش و زیبایی اش و ملیت و قومیت و شهرش ، و هر چیزی غیر از ایمان و تقوایش ، انسان تر از دیگران بداند به نظر شما انسانیت را بو کرده است؟ و آیا خود ما ، یعنی من و شما ، دقیقا گرفتار همین تفکرات نیستیم؟

 

آنچه فراوان گفتم و با اصرار فریاد میزنم این بود که اگر انسان هستید با انسان ازدواج کنید نه با مدرک و پول افراد. من تعجب میکنم از کسی که خودش را انسان می داند اما ملاکش برای انتخاب همسر مدرک و پول خواستگار است. مدرک و پول کفو انسان نیست. انسان کفو انسان است و مدرک و پول برای کسی انسانیت نمی آورد.

از دیدگاه فلاسفه ی الاهی نظیر علامه جوادی آملی بر خلاف فلاسفه ی یونان و مغرب زمین که انسان را حیوان ناطق می دانند ، آنچه انسان را از دیگر حیوانات جدا میکند و به او تمایز و برتری می بخشد نطق او نیست ؛ لذا در دیدگاه علامه جوادی آملی ، انسان حی متاله است.

ما به جانداری انسان می گوییم ، که رنگ الاهی گرفته است ؛ پس فصل حقیقی انسان از دیگر حیوانات نطق او نیست. انسان ، موجود زنده ی الاهی است که سر از آخور دنیا بلند کرده و هدف آسمانی پیدا کرده باشد. حیوان دو پایی که هنوز سرش در آخور دنیاست ، با حیوانات چهارپا جز در تعداد پاهایش و نوع راه رفتنش و استخوان بندی اش تفاوت چندانی ندارد. طبق اصطلاحات علم منطق ، انسان در این دیدگاه نوع نیست بلکه جنس است و خودش انواعی دارد. وقتی به مومنان میگویم با انسان مومن ازدواج کنید یعنی با هم نوع خودتان ازدواج کنید نه با یک حیوان ناطق دوپا !!

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۱-۱۷ ۰ ۰ ۲۶۷

نخل ولایت ۹۹-۱۱-۱۷ ۰ ۰ ۲۶۷


 نگاه کردن مرد به زنی که میخواهد با او ازدواج کند جایز است به منظور آگاه شدن از محاسن و معایب دختر .
هر چی فکر میکنم این موضوع برام هضم نمیشه!!! میشه مقدار نگاه کردن و ضرورتش این موضوع رو توضیح بدید. آخه اینطوری که نمیشه اومدیم و دختر جلوی خواستگارش بی حجاب شد بعد آقا پسر جواب منفی داد اونوقت دختر گناه نکرده....؟
--------------------------------------------------------------------

انسان ها متفاوت اند. برخی همسرشان را سر سفره ی عقد می بینند و هفتاد سال هم با همسری که برای اولین بار او را بر سر سفره ی عقد دیده اند به خوبی و خوشی زندگی میکنند ؛ و برخی در دیدگاهی کاملا متفاوت تا دختر را خوب برانداز نکنند به همسری قبول نمی کنند!

به هر حال وقتی از دیدگاه اسلام ، نگاه مشتری پسند به صورت دختر یا پسر ، برای شناختن و پسندیدن او ، جایز شمرده شده است یعنی اینکه گناهی در این نگاه کردن نیست. گناه زمانی معنا دارد که انسان دستوری از دستورات خداوند را ترک کرده باشد. همان خداوندی که نگاه به نامحرم در دین مبین او حرام دانسته شده است ، در داستان انتخاب همسر به مرد و زن اجازه داده که فرد مورد نظر خود را بنگرند تا بهانه ای برای اختلاف و نزاع بعد از عقد نداشته باشند. خداوند با این حکم زیبا و حکیمانه ، که در پی تحکیم بنیاد خانواده است بر دهان بهانه جویان مهر سکوت زده تا فردا ندیدن معایب و ندانستن محاسن و نشناختن شخص او را ، برای اختلاف و بگو مگو بهانه نکنند. همان گونه که در رساله های عملیه ملاحظه کرده اید حتی اگر این نگاه باعث جلوگیری از اختلاف و نزاع بعد از عقد باشد مستحب نیز خواهد بود:

(آیت الله بهجت): مسأله 1944 نگاه کردن مرد به صورت زنى که مى‏خواهد با او ازدواج کند جایز است به شرط آن که بداند که مانع شرعى از ازدواج با او نیست و احتمال هم بدهد که زن ازدواج را قبول مى‏کند، و احتمال بدهد که با این نگاه کردن اطّلاع تازه‏ اى پیدا مى‏کند و با این شرائط، نگاه کردن فقط براى این مرد جایز است، اگر چه چند مرتبه باشد، بلکه چنین نگاه کردنى براى جلوگیرى از نزاع بعد از عقد، مستحبّ نیز هست و اجازه زن هم در آن لازم نیست، و بنا بر أظهر نگاه کردن به مو و محاسن دیگر آن زن هم با همین شرایط جایز است و وجهى دارد که زن هم بتواند به مردى که مى‏خواهد با او ازدواج کند با شرایطى که گفته شد نگاه کند.

 (آیت الله مکارم): مسأله 2090 در مورد حجاب واجب، کافى است که زن بدن خود را جز صورت و دست تا مچ به هر وسیله‏اى که مى‏تواند بپوشاند و لباس خاصى شرط نیست ولى پوشیدن لباسهاى تنگ و چسبان و همچنین لباسهاى زینتى اشکال دارد.

 (آیت الله مکارم): مسأله 2091 نگاه کردن مرد به زنى که مى‏خواهد با او ازدواج کند به منظور آگاه شدن از حُسن و عیب او جایز است حتى اگر با یک بار نگاه کردن، این منظور حاصل نشود، مى‏تواند چند بار در چند مجلس نگاه کند.

بعد از اثبات جواز نگاه کردن که به عنوان نمونه به فتاوای برخی از فقهای بزرگ شیعه اشاره شد ، مقدار این نگاه کردن نیز در فتوای آنان مشخص شده است:

" زن مخصوصى را که قصد دارد ازدواج کند جایز است نگاه کند به مقدارى که زشتى و زیبایى او را تشخیص دهد و اما اگر بخواهد زنهاى متعدد را نگاه کند که هر کدام را پسندید انتخاب کند جایز نیست... جهت ازدواج یک مرتبه بصورت نگاه کردن براى زن و مرد بدون قصد ریبه و التذاذ جایز است. "

پس در نتیجه:

کمترین محدوده ی شرعی نگاه کردن از نگاه فقهای امامیه گردی صورت است و برخی از بزرگان تا مو و محاسن دیگر را هم اجازه داده اند که در این مساله باید به رساله ی مرجع تقلیدتان مراجعه بفرمایید.

مقدار این نگاه کردن تا حدی است که بتواند زشتی و زیبایی او را تشخیص بدهد پس بیشتر از آن لزومی ندارد و جایز نیست.

نگاه کردن باید در مورد زن مخصوصی باشد که احتمال ازدواج با او برای آن فرد زیاد باشد پس اگر قصد انتخاب آن زن را ندارد حق نگاه کردن هم ندارد.

اگر مانعی شرعی در ازدواج با آن زن باشد مانند اینکه ازدواج با آن زن برای آن مرد حرام باشد یا مرد بداند که آن زن با این ازدواج موافق نیست ، چون نگاه کردن مرد به آن زن فایده ای برای ازدواج ندارد پس مرد حق ندارد به آن زن نگاه کند.

پوشیدن لباس های تنگ و چسبان و لباس های زینتی و آرایش در این مرحله از شناخت مرد و زن ، چون باعث زیباتر جلوه دادن فرد از آنچه که هست و پوشاندن معایبش می باشد ، کاری خطا است و در مقابل نامحرم یا خواستگار حرام است.

تذکر مهم:

 

برای آگاهی یافتن از فتوای مرجع تقلیدتان در مقام عمل ، لازم است در تمام مسائل فقهی به توضیح المسایل مرجع تقلید جامع الشرایط و اعلم و زنده ی خودتان مراجعه بفرمایید و به نقل قول ها اکتفا نکنید.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۱-۱۳ ۰ ۰ ۳۰۰

نخل ولایت ۹۹-۱۱-۱۳ ۰ ۰ ۳۰۰


 
🌼 راستی چند سوال هم ذهنم و مشغول کرده؟
بچه یک هدیه از طرف خداست.
یعنی بچه دار شدن به پاک بودن و پاک نبودن مربوطه؟ یعنی تمام کسانی که بچه دار نمی شوند اون ها هم مثل من گناهی مرتکب شدند؟
یعنی ما لیاقت داشتن این هدیه را نداریم؟ پس بچه هایی که از راه نامشروع به دنیا می آیند چی؟ چطور افرادی که با مال حرام زندگی می کنند به فراوانی بچه دارند؟ چطور افرادی که پدر و مادر ازشون ناراضی هستن به فراوانی بچه دارند؟ چطور افرادی که محرم و نامحرم حالیشون نمیشه به فراونی بچه دارند؟ چطور طرف بچه داره و با چند دختر دیگه رابطه داره ولی خدا بازهم بهش بچه میده؟ چطور طرف هر چی دلش میخواد میخوره و با بدن نجس خدا بهش بچه میده اون هم از نوع دوقلو؟
این سوال ها من رو دیوونه کرده. می دونم حکمت خداوند اینگونه است. خیلی دوستم دارم پیش یک نفر برم که بهم کمک کنه. ولی شوهرم قبول نداره و میگه ما نیاز به مشاور نداریم.

 -----------------------------------------------------

از اعتمادتان واقعا ممنونم و خداوند را هزار مرتبه شاکرم. کمک ما طلبه ها به مردم مانند کمک پزشکان محترم از طریق درمان وعمل جراحی در بدن آدمیان نیست. ما بر خلاف پزشکان محترم که با بدن انسان سر و کار دارند ، با فکر بشر و روح و جان او سر وکار داریم و اندیشه ی انسان را درمان می کنیم.

بی اعتمادی شوهر مهربانتان به مشاورهای بی خبر از معارف اسلام ، یک بی اعتمادی عقلانی و صحیح است. اما در مقابل من به شما اولا به خاطر اعتمادتان به مشاورهای آشنا با اسلام  و ثانیا به خاطر شجاعت در سوال پرسیدنتان تبریک عرض میکنم.

حال اگر اجازه بفرمایید چند نکته خدمتتان تقدیم میکنم:

1- خداوند در کتاب آسمانی اش قران کریم افراد را چهار قسمت می‏کند: دخترداران؛ پسرداران؛ دختردار و پسردار؛ عقیمان: ﴿لِلّهِ مُلکُ السَّماواتِ والارضِ یَخلُقُ ما یَشاءُ یَهَبُ لِمَن یَشاءُ إناثاً ویَهَبُ لِمَن یَشاءُ الذُّکور ٭ أو یُزَوِّجُهُم ذُکراناً وإناثاً ویَجعَلُ مَن یَشاءُ عقیما إنَّهُ عَلیم قَدیر﴾

2- خداوند است که خلق می کند. خداوند است که فرزندان را صورت گری می کند. خداوند است که به هر کسی بخواهد دختر و به هر کسی که بخواهد پسر و به هر کسی که بخواهد پسر و دختر می دهد و خداوند است که برخی را عقیم می گرداند. این تفاوت در اقسام خانواده ها آن هم از جهت فرزند از نشانه های قدرت خداوندی است تا انسان ها مثل حرکت زمین و خورشید به آن عادت نکنند و نام طبیعت بر آن نگذارند. چون انسان های نادان نشان داده اند که هر چه نظم عالم بیشتر و بیشتر شده است و هر چه انسان توانسته است بیشتر نظم و قانون مندی عالم را مطالعه و محاسبه کند در همان جا منکر خدا شده و فریاد بی نیازی سر داده و در همان جا اعلام نموده که خداوندی در کار نیست و با کشف قوانین علمی دیگر لازم نیست داستان آفرینش به خدای دانا و توانا پایان یابد.

3- از دیدگاه قرآن هستی و همه کمالات آن ، نخست از مولا شروع می شود نه از بنده، یعنی این انسان نیست که در عبادت خدا، سه راه دارد ؛ بلکه این خداست که براساس مصلحت با سه راه، انسانها را می پروراند. خدا عده ای را براساس ترس، عدّه ای را براساس بشارت و نشاط و گروهی را براساس محبّت ، تربیت می کند.

4- خداوند فرزنددار شدن انسان را عاملی برای تربیت و تعقل انسان قرار داده تا انسان نادان اما پرادعا ، ابتدا ناتوانی خود و سپس عظمت این مخلوق کوچک را بنگرد و با یادآوری این که مرد جز تخلیه منی در قرارگاهش کار دیگری نکرده است این سوال را از خودش بپرسد که : این بچه را چه کسی آفرید؟ من آفریدم ؟ مرد که جز تخلیه منی کاری نکرده ؟ مادرش آفرید ؟ او که جز پذیرش دانه ، و رشد آن در محل مناسب رشد دانه ، کاری نکرده است ؟ من و مادر این بچه ، خالقش نیستیم چون در نیمه های شب اگر از درد به خودش بپیچد و فریاد بزند هیچ چاره ای جز شال و کلاه کردن و رساندن بچه به درمانگاه نداریم! ما نادانیم و این نادانی نشانه ی هیچ کاره بودن ما است! و در این ما که میگویم هیچ استثنایی نیست. هیچ بنی بشری نمی تواند خودش را از این نادانی جدا کند. اگر ما نادان نبودیم عمر ابدی می کردیم و نمی مردیم.

5- خداوند فرزندداری را نشانه قرار داده است برای انسان دارای عقل تا شاید قدرت خداوندی را بنگرد و البته سوال شما در اینجا خودش را به رخ می کشد که اگر خداوند توانا است چرا به من فرزند نداده است؟

6- خداوند به برخی از انبیا بزرگ الاهی نظیر ابراهیم و زکریا تا دوران پیری و کهن سالی فرزند عطا نکرد و به برخی از امامان شیعه نظیر امام مهربانمان امام رضا علیه السلام تا حدود چهل سالگی فرزند عطا نفرمود. حتی کار به جایی رسید که برخی از اطرافیان بی معرفت و نادان امام رضا ، تهمت های ناروایی به آقا زدند که اگر ایشان امام بود باید فرزنددار میشد اما حال که فرزند ندارد پس بدون شک او در امامتش دروغ گو و کاذب است!! و خداوند بعد از این امتحان جدی و سخت از شیعیان ، امام جواد علیه السلام را به آقا و سرور ما امام رضا عطا فرمود.

7- این ها را گفتم تا بدانید خداوند طبق آنچه در کتابش فرموده است دسته ای از مردم را نازا قرار میدهد تا ما بدانیم که قرار بر این نیست که همه ی آدمیان باید فرزنددار باشند. و در پس همین آیه ی کوتاه بفهمیم که اگر گروهی از آدمیان فرزنددار نشوند ، خلاف عدالت و خلاف حکمت خداوند نیست چون خود این فرزنددار نشدن برای خودش نشانه ای است از قدرت و مشیت خداوند تا ما متوجه باشیم که کار ابدا به دست ما نیست و تنها به دست خدا است.

ما با تمام پیشرفت های تکنولوژیک هنوز که هنوز است نادان تر از آن هستیم که بتوانیم یک موجود مرده را زنده و سپس آن موجود زنده را جفت (یعنی نر و ماده) و آن جفت نازا را فرزنددار کنیم. تا خداوند نخواهد خلاف مشیت خداوند نشدنی خواهد بود اما اگر او بخواهد از دختری باکره ، فرزندی به دنیا می آورد که در مهد زبان به تکلم باز بکند و با عالمیان هم کلام می شود. اگر خداوند بخواهد به ابراهیم کهن سال و فرتوت و به همسر نازایش فرزندانی مثل اسحاق و اسماعیل می دهد. اگر خداوند بخواهد کسی را فرزنددار کند میتواند ؛ نمونه اش هم زکریا است. زکریا وقتی از خداوند فرزند خواست و دعایش مستجاب شد خودش از این عطا تعجب کرد و پیری خودش و نازا بودن همسرش را مانعی برای فرزنددار شدن دانست اما خداوند امر خودش را شدنی می داند و خواسته اش شدنی هم شد. برای خداوند پیری مردان و نازایی زنان مانعی برای فرزنددار شدن نیست. حتی شوهر نداشتن مریم نیز مانع نیست. مثل عیسی مثل آدم است. خداوند همان گونه که آدم را بدون پدر و مادر آفرید ، عیسی را نیز با مادر و بدون پدر خلق کرد. خداوند او را از خاک آفرید و سپس به او جان داد. امر امر خداست. داستان فرزند ، داستان قدرت نمایی خداوند و توجه به مبدا دانا و قادر آسمان ها و زمین و سپس داستان توحید است تا انسان متوجه عالم بالاتر از ماده شود.

اگر کمی در مورد حیات و زندگی تفکر کنید بهت و حیرت شما را خواهد گرفت. من واقعا تعجب می کند از فیلسوفان شهوت پرست و نادانی که برای پاک کردن نام خدا از ذهن بشر سعی میکنند مبدا حیات و زندگی را به یک انفجار بزرگ و یا حوادث کور و اتفاقی دیگری برگردانند تا ثابت کنند لازم نیست خدایی دانا ، انسان و عالم را آفریده باشد. شما چه نامی برای این دانشمندان ملحد و خدانشناس میگذارید؟

نکته ی بسیار مهم:

الف- همان گونه که اصل رسالت بر اساس ﴿اللّهُ أعْلَمُ حیثُ یجعَلُ رسالته﴾ است و خداوند رسالت را به هر کسی عطا نمی فرماید ، 

ب- همان گونه که رزق موجودات نیز بر اساس حکمت است: ﴿اللّه یَبسُطُ الرّزق لِمَن یشاءُ ویَقدِر﴾، ﴿نحن قَسَمْنا بینهم معیشتهم﴾ و خداوند روزی آدمیان را به اندازه قسمت میکند ، 

ج- طبق همان حکمت خداوند می فرماید: ﴿یَهَبُ لِمَن یَشاءُ إناثاً وَیَهَبُ لِمَن یشاء الذّکور ٭ أوْ یُزوِّجُهُم ذکرانا وإناثا وَیَجعَلُ مَنْ یشاءً عقیما﴾ : خداوند، بر اساس مشیّت حکیمانه به برخی پسر، به برخی دختر و به برخی هم پسر و هم دختر می دهد و به بعضی نیز فرزندی عطا نمی کند.

فرزنددار شدن یا فرزنددار نشدن انسان به پاک بودن یا گناه کار بودن او هیچ ربطی ندارد. پدر و مادر فقط و فقط زمینه ساز یا معد یا مجرایی هستند که خداوند از طریق آنها خلقت و آفرینشش را گسترش میدهد. این گسترش خلقت گاهی توسط انسان های خوب عالم و گاهی به وسیله ی گناه کاران است. در حقیقت پدر بودن یا مادر شدن فضیلتی نیست که اگر کسی فرزنددار شد به خودش بنازد یا اگر کسی نازا گردید خجالت بکشد.

تذکرات مهم:

1- گاهی ممکن است انسان دانسته یا ندانسته کاری کرده باشد که جزای آن عمل ناپسندش مطابق حکمت الاهی این بوده که چند سالی یا تا پایان عمر از فرزند داشتن محروم باشد مثلا با زبانش عیب کسی را گفته و او را به خاطر نازایی اش شماتت کرده است در حالی که طبق آیات الاهی این خداوند است که به عده ای فرزند می دهند و به عده ای عطا نمی کند. این شماتت و سوزاندن دل یک مومن در همین دنیا باعث شده است که خداوند طعم داشتن فرزند را از آن فرد عیب جو دریغ کند تا بفهمد که این مورد جای شماتت نیست. در حقیقت این از لطف خداوند است که انسان عیب جو را در همین دنیا عقاب کرده تا جزای کار ناپسندش به عالم آخرت کشیده نشود.

البته همان گونه که گفتم و به داستان انبیای الاهی اشاره کردم همیشه این گونه نیست و کسی حق ندارد در ذهن خودش فرد عقیمی را به گناه عیب جویی متهم کند. اما گناه یکی از عواملی است که ممکن است خداوند این نعمت خودش را از کسی دریغ بفرماید.

در همین جا برای خواننده محترم مشخص می شود که طبق معارف ناب اسلامی از بهترین دستوراتی که برای افراد عقیم اما جویای فرزند توصیه می شود استغفار زیاد و فراوان است. گناه مثل سنگ بزرگی که در مسیر جویبار است ، مانع رسیدن آب زلال رحمت به پای درختان میوه می شود. استغفار آن گناه را (هر چه هست) از جا میکند و مسیر نعمت فراوان الاهی را (که همیشه به سوی عباد در حال نازل شدن است و این بار به سبب گناه بند آمده بود را ) باز میکند.

 

امشب نماز مغرب و عشا را در مدرسه فیضیه و در جنب حرم مطهر حضرت معصومه بودم و بعد از نماز به محضر عالم ربانی حضرت آیت الله حاج محسن خرازی رفتم و همین سوال را از طرف شما و بسیاری از مومنینی که فرزند ندارند از خدمتشان پرسیدم که برای فرزنددار شدن چه دستوری میفرمایید؟ ایشان فرمودند: زیاد استغفار کنید. خیلی زیاد.

2- توجه ما به توحید و قدرت پروردگار نباید کسی را از مراجعه به دکتر و انجام امور درمانی باز دارد. درست است که همه کاره ی عالم خداست و طبق توحید افعالی از کسی غیر خدا به صورت مستقل کاری بر نمی آید اما این به این معنی نیست که ناامید شویم و درمان و دارو را کنار بگذاریم. چه بسا استغفارهای فراوان کارگر افتند و خداوند استجابت دعای شما را در دارو و درمان پزشکان جدید یا طب سنتی قرار دهد. به هر حال مراجعه ی به پزشک و خوردن دارو در طول اراده ی خداوند است و فراری از آن نیست و یک موحد همیشه متوجه است که خداوند دانا و حکیم و قادر عالم ، به وسیله ی دکتر و دارو درمان کرده و میکند و هیچ کدام از این اسباب در تاثیرشان مستقل نبوده و بدون خواست خداوند کارساز نخواهند بود.

3- طب جدید و قدیم هر کدام برای درمان ناباروری دستورات و راهکارهایی دارند. بنده در این مقام نمی خواهم بین این دو مسیر درمانی مقایسه و داوری کنم اما می خواهم از این فرصت استفاده کرده و شما و همه دوستان علاقه مند با طب سنتی-ایرانی را با مجمع پژوهشگران طب گیاهی بوعلی سینا در قم که زیر نظر حضرت آیت الله آل اسحاق مدیریت می شود آشنا کنم. این مرکز دستورات و نسخه های خودش را طبق نسخه های کتاب شریف قانون اثر حکیم بزرگ الاهی ابوعلی حسین بن سینا و دیگر حکمای الاهی ایران زمین تهیه می کند و به نظر بنده بسیار راه گشاتر از طب جدید و درمان های مدرن است. کافی است نام مجمع پژوهشگران طب گیاهی بوعلی سینا را در وب جست و جو کنید و یا به سایت این مرکز به نشانی (http://www.booali.ir/) سری بزنید. بنده به مدت سه سال با اساتید و حکمای این مرکز در ارتباط نزدیک بوده ام و در مورد بدن انسان و طبایع چهارگانه و مزاج ها را با مشورت آنها تهیه کرده ام. درمان نازایی در این مرکز با استفاده ی داروهای گیاهی بوده و بسیار کم هزینه تر و ساده تر از روش های جدید است. طبق اسناد موجود در این مرکز پژوهشی ، بسیاری از مراجعه کنندگان محترم ما زمانی که از طب جدید ناامید شدند بعد از مراجعه به این مرکز (که خار چشم پزشکی جدید و مافییای دارو شده است) به حول و قوه ی الاهی بهبودی کامل یافته اند و الان صاحب فرزندی سالم و کامل هستند. زمانی که از پزشکی مدرن ناامید و از سیر کردن شکم سیری ناپذیر مافییای دارو خسته شدید ، پزشکی دقیق و طب سنتی حکمای الاهی را در این مرکز پژوهشی فراموش نکنید. 

این مجموعه روزانه درحدود یکصد و پنجاه تا دویست بیمار را ویزیت می کند که معمولا بیماران صعب العلاجی می باشند که از سرتاسر کشور یا سایر کشورها برای درمان به این مرکز مراجعه می کنند. مراجعین این مجموعه معمولا افرادی هستند که از طب نوین خسته شده و نتیجه ای نگرفته اند و یا از اثرات سوء داروهای شیمیایی واهمه دارند و یا افرادی هستند که کلیه راهها را برای درمان رفته اند و با نا امیدی آخرین گزینه خود را این مکان انتخاب می کنند .

درمانگاه این مجموعه همه روزه بجز ایام تعطیل از ساعت 9 الی 15 در خدمت عموم مردم و با تعیین وقت قبلی میباشد.

جهت گرفتن نوبت همه روزه بجز ایام تعطیل از ساعت 9 الی 15 با شماره تلفن 37221172 - 025 تماس حاصل نموده و برای همان روز یا فردای آن روز وقت بگیرید. هزینه ویزیت در این مجموعه رایگان می باشد و بابت معاینه و نوشتن نسخه از بیماران مبلغی دریافت نمی شود ، و فقط هزینه داروها از بیماران دریافت می شود. در این درمانگاه برای تشخیص بیماری و سیر درمان از پزشک کمک گرفته می شود.

منتظر شما هستیم. 

از خداوند متعال استجابت دعایتان را خواستارم.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۱-۰۹ ۰ ۰ ۲۷۹

نخل ولایت ۹۹-۱۱-۰۹ ۰ ۰ ۲۷۹


 

🌼 اگر شخصی اهل ماهواره دیدن باشه چی؟ به نظر شما دلیل محکمی بر رد کردنش هست؟ ما تو خونه ماهواره نداریم و به شخصه مخالف وجود این سیستم در خانه هستم. اما می ترسم این دلایل باعث بشه من هیچوقت ازدواج نکنم!

-------------------------------------------------------

ماهواره یک ابزار جدید و یک وسیله ی الکترونیک مدرن است. صرف داشتن ماهواره در خانه ی کسی دلیل بر ایمان یا بی ایمانی او نیست. مثل چاقو که هم ابزار انجام امور عادی و حلال زندگی بشر است و هم میتوان با آن به قتل و جنایت پرداخت. آلات مشترکه در فقه آل محمد یعنی ابزار و آلاتی که هم برای کارهای حلال استفاده شده و هم در فعل حرام به کار برده می شوند. تلویزیون و ویدیو و رایانه و اینترنت هم همین طور هستند. در حقیقت آلات مشترکه را می توان در کارهای حلال و حرام به کار گرفت و حکم اسلام در هر مورد به تناسب موردش متفاوت خواهد بود.

امروز به علت غلبه ی استفاده ی تلویزیون و ویدیو و رادیو در امور حلال ، فقها خرید و فروش و نگهداری این اشیا را حلال و جایز دانسته اند اما در مقابل ، ماهواره را چون از اموری است که استفاده ی حرام در آن برای عموم مردم غلبه دارد تحریم کرده اند. طبیعی است اگر روزی مردم بتوانند مانند چاقو از ماهواره استفاده ی حلال بکنند ، حرمت جای خودش را به حلیت خواهد داد. اما چه کنیم که خطر این ابزار شوم شیطان برای فرد و خانواده و جوانان در گمراهی از راه فطرت بسیار واضح است ، و این خطر بسیار زیاد باعث شده است که فقها حتی نگهداری ماهواره در خانه را حرام بدانند. اما اگر برای کسی از دانشمندان و نخبگان جامعه استفاده از ماهواره ضرورت داشته باشد مثل کسانی که در امور امنیتی و یا خبر و رسانه کار میکنند و طبق مقتضای کارشان ناچار به تهیه و تماشای ماهواره باشند از حکم حرمت اولیه خارج خواهند بود و به خاطر عوض شدن موضوع حکم شرعی هم به تناسب عوض خواهد شد.

نتیجه اینکه امروز حکم خرید و فروش و نصب و نگه داری ماهواره برای عموم جامعه (جز متخصصان و دانشمندان آن هم در محیط اداری شان) حرمت است و مطابق فتوای بزرگان شیعه حتی نگه داری ماهواره در خانه های مسکونی به خاطر مفاسد فراوانش (برای اعضای خانواده خصوصا جوانان) حرام است. آنچه مهم است این است که خانواده های مومن نظیر خود شما و بنده ، خودمان و خانواده مان را از این ابزار مدرن اما شیطانی بر کنار بداریم و وسیله ی گناه و ابتذال را در خانه برای همسر و فرزندانمان مهیا نکنیم.

نکته مهم مورد توجه این است که نگه داری و نصب ماهواره در خانه ، همیشه مورد رضایت همه ی افراد ساکن در خانه نیست. بسیار سراغ دارم که خرید و نصب ماهواره توسط پدر یا یکی دیگر از اعضای نااهل خانواده انجام شده و اعضای مومن خانه به این کار آن فرد اعتراض کرده اند و تمام مراتب امر به معروف و نهی از منکر را انجام داده اند اما از اخم و تلخی چهره تا تذکر لسانی کارگر نیافتاده و اعضای فاسق خانه ، کار خودشان را پیش برده اند. در چنین مواردی حتی شنیده ام که در زمان استفاده ی گناه کاران از فیلم ها و برنامه های نامشروع ماهواره ، مومنان جمع گناه کاران را ترک کرده اند و با ترک مجلس گناه ، اعتراض و نهی از منکرشان را نشان داده و می دهند.

پس فراموش نکنید که به صرف داشتن ماهواره در خانه ای نمی توانیم همه ی اعضای یک خانه را متهم به گناه کنیم بلکه ممکن است برخی از اهالی خانه با گناهکاران همراه نشوند و یا اگر ماهواره دارند و استفاده هم می کنند ، توانسته اند با برنامه ریزی و نظارت کامل بزرگ ترها از برنامه های کاملا حلالش اکتفا کنند تا ابدا کسی مبتلا به گناه نشود مثل استفاده ی کاملا صحیح جوانان از اینترنت و نظارت کامل والدین بر روی آنها (البته بشنوید و باور نکنید!!)

به نظرم بهتر است تمام دقتتان را بر روی شخص خواستگارتان متمرکز کنید. اگر در خانه یشان ماهواره هست من به شما حق می دهم که با بدبینی کامل به این مطلب بنگرید. موضع دقیق خواستگارتان را در این مورد جویا شوید و بدانید او با این داستان چگونه برخورد کرده است. خوب است فتوای مرجع تقلیدش را در مورد نصب و نگه داری ماهواره جویا شوید تا میزان حساسیتش نسبت به امور دینی برایتان مشخص شود.

از جواب رد دادن به خواستگاری که ایمان ندارد و از گناه دوری نمی کند نترسید. گاهی اوقات ضروری است که شجاعت زنانه و مومنانه ی خودتان را در تارهای صوتی تان جمع کنید و یک نه ی محکم بگویید تا پایبندی خودتان را به سبک زندگی اسلام ثابت کنید.

باور کنید مجرد نمی مانید چون با خداوند معامله کرده اید و طرف حساب شما خداست و خداوند برای اهل تقوا وعده ی نصرت داده است. خداوند به اهل تقوا وعده داده که در بن بست ها محل خروجی برایشان مقرر می کند که تصورش را هم نمی کنند. اگر با خدا معامله کنید هیچ وقت در بن بست گیر نمی کنید. اما اگر به خاطر مرز بندی مومنانه ی خودتان لطمه هم بخورید و توسط فاسقان تحریم هم بشوید جهادتان راه دوری نرفته است. تحمل همه ی سختی ها زمانی که انسان بداند در مرئا و منظر خداوند است آسان است.

زمان کشف حجاب زنهایی بودند که تمام دوران کشف حجاب را در خانه ماندند تا مجبور نشوند بدون حجاب در کوچه و خیابان ظاهر شوند. حالا اگر انسان چند سالی برای حفظ دینش و تقوایش در خانه بنشیند و مثل همه ی مردم به خیابان گردی نرود خیلی ضرر کرده است؟

مومنان بسیاری را در طلب دختر مومنه ای مثل شما ، با این مدارج تقوا و این حساسیت دینی می شناسم ، که در دانشگاه و خیابان قلب و دل و چشم خودشان را حفظ کرده اند تا خداوند در عوض این مرارت ها و فرار از این حیله های شیطانی ، همسر زلال و پاک و مومنی چون شما را نصیبشان فرماید.

 

این ترس هم از حیله ی شیطان است. به خدا توکل کنید. کید شیطان ضعیف است. تمام هنر شیطان این است که شما را ، از آینده ای بترساند که با تقوا آبادتر است تا با گناه. اگر از آینده تان ترس هم دارید بدانید که با تقوا به آینده ی بهتری خواهید رسید. آینده از آن حزب اللهی هاست!

●ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۱-۰۵ ۰ ۰ ۲۶۹

نخل ولایت ۹۹-۱۱-۰۵ ۰ ۰ ۲۶۹


 
🌼 من 28 سالمه و هنوز ازدواج نکردم. البته به نظرم خودم مقصر بودم که به بهانه های واهی خواستگارای خودمو رد کردم! در حال حاضر من کارمند هستم و با وجود اینکه وضع مالی خانوادم زیر متوسط بوده اما هر سال خمس مالم رو پرداخت کردم
الان سوال من اینه که اگر شخص خواستگار اهل خمس دادن نباشه میشه به این دلیل ردش کرد؟ به نظر شما این سوال رو چه زمانی از شخص باید پرسید؟

----------------------------------------------------

خداوند را برای تربیت جوانان مومنی چون شما هزاران بار شاکرم. و از خداوند می خواهم قدومتان در مسیر نور پاینده باشد.

امتحانات مالی نظیر خمس مانند گردنه ای است که بسیاری از مسلمانان در آن جا می مانند و حب به دنیا باعث می شود که از ادامه ی راه باز بمانند. پرداخت خمس نشانه ی رسوخ تقوا در اعماق دل یک مومن است چرا که توانسته است سهم امام عصر علیه السلام و سهم سادات بزرگوار (که فرزندان رسول خدا در میان امت هستند) را از مالش جدا کند و برای مصرف در جای خودش به دست وکلای ایشان ( یعنی مراجع عظام تقلید ) برساند.

کسی که خمس مالش را جدا نکند دانسته یا ندانسته سهم امام و سهم سادات را غصب کرده است و مبتلی به حرام خواری شده است. مال حرام همیشه این نیست که کسی دست در جیب دیگری کند یا از دیوار مسلمانی بالا برود. خداوند یک پنجم سود سالانه ی هر مسلمانی از درآمدش را ، سهم و مال پیامبر و امام معصوم و سادات بزرگوار قرار داده است. پس کسی که این سهم را به دست مالکش نرساند دانسته یا ندانسته غاصب است.

قبول دارم که بسیاری از مردم به این حکم و سایر احکام دین ، علم و آگاهی ندارند اما آگاهی نداشتن دلیل محکمه پسندی در روز قیامت نیست چرا که علمای دین از گفتن و بیان احکام دین دریغ نکرده اند و احکام دین در رساله های عملیه چاپ شده و در دسترس همگان قرار دارد.

کسی که به هر دلیل تاکنون خمس مالش را پرداخت نکرده است ، بعد از توجه به احکام دین نظیر وجوب خمس باید در اولین فرصت به دفتر مرجع بزرگوار تقلیدش یا نمایندگی های آنان در هر شهری ( مانند امام جمعه و جماعات ) مراجعه کند و حساب رسی مالی کرده و تخمیس نماید و از آن روز مالش و تصرفش در اموالش حلال خواهد بود. در حقیقت مسائل مالی آن فرد از آن روز در مسیر صحیحش قرار خواهد گرفت و رابطه ی علمی و اقتصادی و سیاسی جدیدی بین او و بین بزرگان شیعه در عصر غیبت برقرار خواهد شد و در نتیجه خواهد توانست هر فردی را از درون فتنه ها و امتحانات سخت آخرالزمان به سلامت بیرون بیاورد. در عصر غیبت و در زمان نبود امام عصر در میان مردم ، کسی بهتر از مرجعیت تقلید و زعامت دینی و البته شبیه تر به امام معصوم وجود ندارد تا بتواند دستورات حقیقی دین اسلام را به گوش مردم برساند.

درست است که طیف وسیعی از مسلمانان و شیعیان به هر دلیل به این واجب الاهی عمل نمی کنند و ارتباط مالی محکمی بین آنها و مکتب تشیع و بزرگان مکتب وجود ندارد اما با آموزش و گفتن واجبات ، و تاکید در بزنگاه های زندگی نظیر ازدواج ، می توان این واجب الاهی را در میان توده ی مردم زنده کرد.

کسی که با علم به وجود آیات و روایات معتبر در مورد خمس ، منکر چنین واجبی در میان احکام دین باشد اساسا مسلمان نیست تا لایق ازدواج با یک مومن باشد. چون خمس یکی از ضروریات اسلام و فقه شیعه است و در میان فقهای شیعه بر این مساله اجماع وجود دارد.

 

اما اگر کسی به این مساله آگاه نبوده و صرفا به علت نادانی و جهل تاکنون خمس مالش را پرداخت نکرده است باید سریعا توبه کند و گردن خودش را از زیر این دین الاهی خارج کند. در این صورت ازدواج شما با کسی صورت گرفته است که در ایمان کفو شماست و به دستورات خداوند عمل می کند و مقید به احکام الاهی می باشد.

آنچه مهم است آگاهی شما از وضعیت صحیح مالی خواستگارتان است. به نظرم بعد از برداشتن قدم های اولیه در شناخت خواستگار و محک زدن ایمان او ، در گام های مستمر و منظم و نهایی تحقیق می توانید این مساله را مطرح کنید.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۱-۰۱ ۰ ۰ ۱۶۷

نخل ولایت ۹۹-۱۱-۰۱ ۰ ۰ ۱۶۷


 

🌼 ببخشید یک سوال ؟ چرا افرادی مثل شما اقدام به معرفی افراد به یکدیگر نمی کنند ؟

واقعا مشکل خیلی ها این هست که فرد مناسب با خودشون رو نمیتونن پیدا کنن و یا در مورد دخترا فرد متناسب به سراغشون نمیاد البته بیشتر منظورم از لحاظ ایمان و دین داری هست.

من اگه خودم متاهل بودم واقعا یکی از اصلی ترین کارهامو معرفی افراد متدین به هم قرار میدادم. البته برخی افراد این کار رو انجام میدن ولی به بدترین شکل ممکن که نتیجه ای هم نداره و نمونه اش رو زیاد دیدم. واقعا هر چه قدر هم از این مطالب بخونیم و بشنویم ولی خواستگار نداشته باشیم و یا برن و دیگه برنگردن و یا ربطی به ما نداشته باشن هیچ فایده ای نداره و آرامش نداریم و نمیتونیم به درد خودمون و یا دین و جامعه بخوریم.

--------------------------------------------------------------------

کسی که از ملاک بودن ایمان در ازدواج می نویسد ، نمی تواند سایت همسریابی باز کند و راه رفته ی مجموعه های فرهنگی کشور را دوباره و به غلط برود و فکر کند کار درستی کرده است. باور کنید اگر نیمی از وقت من برای نوشتن متون صرف می شود ، نیم دیگر آن صرف معرفی و آشنایی مصداقی دوستان و آشنایان علاقه مند به ازدواج می شود ؛ اما باید اعتراف کنم تا بدانید که چون این معرفی ها از مسیر صحیح اش انجام نمی شود کمتر به مقصد می رسد. به عنوان مثال این معرفی ها بر پایه ی معرفی خود اشخاص از خودشان است و این گونه شناختی برای معرف کافی نیست تا بتواند بر اساس یک ایمیل یا یک نظر وبلاگ کسی را به خانواده ای معرفی کند. این را گفتم تا بدانید بنده و همسرم و البته بسیاری از طلاب و علما و روحانیون و مومنین و ریش سفیدها در این قسمت نیز فعال هستیم و فکر و ذهنمان خوب مشغول است.

چندی پیش همسرم در حال شمردن پیامک هایی بود که بین من و فقط یکی از همین جوانان جویای همسر رد و بدل شده بود. کارش که تمام شد پرسیدم چند تا بود؟ ایشان گفت: صد و پنجاه تا ! البته فکر میکنم حالا که چند روزی از آن سرشماری گذشته است تعداد پیامک ها خیلی بیشتر از آن مقدار باشد !!

اما چه کنم که پرسشگر محترم سوال بالا هم ، مثل بسیاری از جوانان ، راه حل مشکل ازدواج در کشور را ، دیده نشدن دخترها و یا معرفی مصداق مناسب ازدواج برای پسران می داند و از یک طلبه ی محقق ، انتظار تاسیس بنگاه ازدواج دارد.

به نظر شما آیا گرفتاری امروز جوان های ما در امر ازدواج فقط با معرفی مصداق های چنین و چنان حل می شود؟ آیا اگر دولت به هر جوان بیست ساله از دختر و پسر ، صد میلیون تومان پول بلاعوض بدهد مشکل ازدواج از ریشه حل می شود؟ آیا چنین ازدواج هایی بیشتر از یک سال دوام خواهند آورد ؟ آیا اگر به هر پسر جویای همسر یک دختر قد بلند زیبای همه چیز تمام ، با مدرک تحصیلی دکترا معرفی کنم داستان تمام است؟ آیا اگر برای هر دختر جویای همسر یک خواستگار پول دار و تحصیل کرده و شیک پوش ، با مالکیت یک منزل مسکونی با امکانات کامل و اتومبیل و ... بفرستم مشکل حل شده است ؟ اینها همه خیال خام است !

تفاوت مشاوری که نگاه الاهی دارد با روان شناس کلینیک های مشاوره که از نگاه اسلامی بی خبرند و کتاب های غربی ها را خوب حفظ کرده اند در این است که ما فقط برای مشتری مان (بدون توجه به کل جامعه و دیگر جوانان) نسخه نمی نویسم که وقتی از من سوال بکنند: اگر برای همچو منی که مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا از فلان دانشگاه معتبر کشور دارم و البته سن و سالم به اواخر دهه ی سوم زندگی نرسیده است و بر و روی زیبا دارم ، خواستگار دیپلمه آمده باشد ، آیا شما ازدواج مرا با یک دیپلمه ازدواج درستی می دانید؟ بنده نه از باب ناچاری که از باب اعتقاد راسخ خواهم گفت: مدرک تحصیلی برای هیچ کس انسانیت نیاورده است ، اگر انسان است و اگر دلش از نور ایمان روشنایی گرفته است ، حتما همسر خوبی برای شما خواهد بود ؛ اما اگر انسان نیست ، دخترم بدان که مدرکش برای شما شوهر نمی شود. شما چند روان شناس سراغ دارید که چنین ازدواجی را امضا کند؟

نسخه ی ما اصولا نسخه ی تک نفره نیست تا فقط برای پول دارها و نیکو چهره ها معنا داشته باشد. شوهر دادن دختران زیبا و تحصیل کرده با درآمد کافی هنر نیست. زن دادن جوان بلند بالا و شیک پوش و درس خوانده و ساکن در بهترین نقاط شهر هم هنر نیست. همه باید ازدواج کنند و این همه ای که باید ازدواج کنند یعنی همه ی جوان هایی که در دانشگاه و مدرسه و خیابان و کارگاه هستند با هر میزان از تحصیلات و هر میزان از زیبایی و کمال.

وقتی می شنوم تعداد دخترهای تحصیل کرده ی جامعه از پسرها پیشی گرفته است ، لبخند بر لب های من جوانه نمی زند. این یک بیماری اجتماعی است که ما مبتلا به آن هستیم. این برتری تعداد فقط نشانه ی اشتیاق بانوان به علم نیست. که اگر فقط و فقط اشتیاق به علم بود آفرین داشت. این هجوم نتیجه ی محاسبه ی دو دو تا چهار تای دختران جوان است که اگر تحصیلات دانشگاهی نکنم چه می شود ؟ و اگر در بیرون خانه کار کنم و درآمد داشته باشم چه می شود ؟ و اگر لیسانس یا ارشد نداشته باشم چه آرزوها که بر ملا نمی شود!

دخترها و پسرها را معرفی بکنم که چه شود؟ آیا نگاه آن پسر ، به زن و به خانواده و به زندگی مشترک ، یک نگاه واقعی و خدامدارانه است؟ من از شما سوال میکنم که اگر بخواهم ، دخترانی را به عده ای معرفی بکنم ، در فرم های اطلاعات شخصی باید چه مشخصاتی را از جویندگان همسر بخواهم تا بتوانم خواستگار مناسبی را به درب خانه شان بفرستم؟ قد ؟ تحصیلات ؟ آخرین عکس زمینه سفید از چهره ی ثبت نام کننده ، آن هم با روی باز؟

چرا بیشتر دخترانی که سفره ی دلشان را برای من و امثال من باز می کنند ، ناچار به این کار هستند ؟ و چرا این کار را از روی ناچاری انجام می دهند؟ چون از فرآیند مادی و ظاهرمدار انتخاب همسر دل زده اند ، و نمی خواهند در این باتلاق فراموشی فضیلت ها (که در راس آنها ایمان به خداوند است) فرو بروند. چون در این جامعه ی مریض و فاصله گرفته از دستورات اسلام ، دختری که شرایط خانوادگی اش و سنش و تحصیلاتش و زیبایی اش تمام و کمال باشد ، نیازی به این مراکز و این معرفی ها ندارد. چون آن دختر مومنمان نمی خواست و نمی خواهد به خاطر زیبایی چهره اش انتخاب شود ؛ آمده بود تا شاید توسط این طلبه به پسر مومنی معرفی شود که به دنبال زیبایی ایمانش باشد نه چهره ی زیبایش. تا این نگاه های مادی و غلط اصلاح نشود ، معرفی کردن افراد ، فقط و فقط نزدیک کردن اشخاص است به سمت اهداف مادی شان و فرو رفتن جامعه در لجن زاری که باطنش جهنم است ؛ و نه سوق دادن و هدایت آنها به سمت آسمان و شکوه بهشت.

 

معرفی افراد زمانی سودمند است که جز ایمان ملاک تعیین کننده ی دیگری در کار نباشد و جوان حاضر باشد با بودن ایمان و نبودن تمام ملاک های دیگر ، به سر سفره ی عقد برود. 


نخل ولایت ۹۹-۱۰-۲۷ ۰ ۰ ۱۴۵

نخل ولایت ۹۹-۱۰-۲۷ ۰ ۰ ۱۴۵


🌼 من در حال بررسی خواستگار هستم. خیلی از ملاک هام که اعتقادی پیشتاز تو همش بوده اوکیه  اما یه مسئله مهم وجود داره و اون اینکه من تو جلساتم اصلا لذت مصاحبت باهاش رو نبردم (من کمی پرشور و هیجان و ایشون به گفته ی خودشون نرمال اما من فکر میکنم خیلی کمتر از نرمال هستند) و واسه همین جلسه بعدی رو میگذارم با اینکه سوالاتم تمام شده ولی به دنبال این هستم که ایا راهی وجود داره که ازش خوشم بیاد یا نه؟ که هیچی تغییر نمیکنه. باید بگم ایشون از لحاظ اعتقادی بالا هستند و اصرار دارند که زودتر منم تصمیم بگیرم تا خدای نکرده پا را از حد شرعی که همان صحبت کردن هست پیش نگذاریم. و البته ایشون بهترین فردی بودن تا حالا برای من چه موقعیت اجتماعی چه خانواده چه ایمان همش اما بنظرم الان هیچ کدوم مهم نیس و اینکه باید ازش خوشم بیاد مهمتر از همه است. تو کتابهای اسلامی که خوندم اثری از این موضوع ندیدم.گفتند اگر اخلاق و دینش خوب بود دختوتونو بش بدین ولی از اینکه خوشت بیاد و اینا چیزی نیست.

بهم بگین چه کنم. موقعیت سخت تر از این نداشتم هیچ وقت

من کتاب را مطالعه کردم و متوجه نکاتی که مدنظرتون بود شدم. اما چیزی که منو به شدت نگران میکنه داستانهایی از زندگی افرادی بوده که شرح حال منو داشتن. قبل از ازدواج علاقه نبوده و همه گفتن اگه ازدواج کنی به هم علاقه مند میشین و بعد از ازدواج علاقه بوجود نیومده و نهایتاً منجر به طلاق شده.

خوب اینجور چیزا خیلی حساسیتمو بالا برده.یک مشاور هم رفتم گفت باید هر دو تون بیاین مشاوره چون احتمالا شخصیت هاتون به هم نمیخوره. البته اقا مشاورها رو قبول ندارن.

-------------------------------------------------------------

نگرانی از طلاق های فراوان در جامعه یک نگرانی طبیعی و عاقلانه است اما باید این اتفاق شوم را مطالعه کرد تا با عبرت گرفتن از این اتفاقات نامیمون اجتماعی ، بتوانیم زندگی اجتماعی جدید جوانانمان را واکسینه کنیم. در مورد قبول نداشتن مشاوره های روان شناسان با سبک غربی هم من به خواستگارتان حق می دهم چون نگاه آنها به انسان و سعادت او و خالقیت و هادی او ، نگاه صحیح و کاملی ندارند و همان طور که فراوان گفته ام بنده هم آن روش ها و گفته ها را قبول ندارم. توصیه میکنم اگر به دنبال مشاوره هستید به مراکزی مراجعه کنید که آشنایی کاملی با معارف دین اسلام داشته باشند تا شما و خواستگارتان را دانسته یا ندانسته از تبعیت از حق باز ندارند. اگر این نکته را رعایت کنید مشکل خواستگارتان با مشاوره هم حل میشود.

برای نزدیک شدن به این فهم خوب از زندگی زناشویی توجه شما را به چند نکته جلب میکنم:

1- جلسه ی خواستگاری جلسه ی ظهور عقل و کسب شناخت است نه جلسه ی ابراز محبت و علاقه. شما پسر همسایه ی ما را دوست ندارید چون او را اولا نمی شناسید و ثانیا از جانب او پالس های محبت و علاقه به شما نرسیده است. هم صحبتی نیکو و دوست داشتن ، زمانی ایجاد می شود که آب زلال محبت مردانه به خاطر علاقه به یک زن ، از قله ی مرتفع و یخی قلب مرد جاری شود و به دریاچه ی دل زن وارد شود و او را سیراب کند. برای دریاچه مهم نیست این قله ی یخی کدام قله باشد ؛ مهم آب زلالی است که باید دریاچه را سیراب کند. انتظار شما از آب گیری زودتر از موعد موجب نمی شود که یخ قله زودتر باز شود. جلسه ی خواستگاری زمان انتخاب عاقلانه است نه مهرورزی عاشقانه.

2- برخی از مردان جوان به علت رشد عقلانی و تسلط بر خیال و افکار و رفتارشان ، می توانند فضای شناخت و دانستن را ، از فضای مهرورزی و علاقه جدا کنند ، و مکالمه ی عاقلانه را ، از مکالمه ی عاشقانه تفکیک نمایند. این توانایی یک ویژگی همگانی نیست اما کسی که بتواند این مرزبندی رفتاری را داشته باشد ، توانسته است محبت قلبی اش را کنترل کند و این آب زلال را فقط به سوی دریاچه ی مورد نظرش هدایت کند. این هنر مردانه و البته مومنانه ، زمانی بیشتر تقویت می شود که انسان دستورات الاهی را هر چه بیشتر مورد نظر قرار بدهد و در اعمالش تقوای بیشتری داشته باشد. 

اگر محبت مرد در سلام و احوال پرسی با نامحرمان کوچه و خیابان و اداره اش ، و در پیامک هایش خرج شود ، دریاچه ی زندگی زناشویی اش آب زلال کمتری دریافت خواهد کرد. فراموش نکنید که هر چه ایمان مومنان به خداوند بیشتر باشد ، قله ی دلشان برف بیشتری برای سیراب کردن دیگر موجودات خواهد داشت و به صورت طبیعی محبت بیشتری به همه ی موجودات عالم حتی دشمنان نادانشان ابراز خواهد کرد ؛ نظیر عیادت پیامبر مکرم اسلام از یهودی کافر کینه توز اهل مکه ؛ و سرکشی شبانه ی امیرالمومنین به خانه ی انصار فقیر (و البته ناسپاس در ولایت) اهل مدینه النبی ؛ و کلمات هدایت گرانه ی سیدالشهدا در ظهر عاشورا با کسانی که برای کشتنش دور هم جمع شده بودند ؛ اما این نوع محبت همیشه در مدار تقوا و عدالت خواهد بود و موجب نگرانی حسودان نیست ؛ چرا که به گونه ای عادلانه توزیع می شود که همه ی اطرافیان ، سهم و بهره ی خودشان را خواهند برد ، و حسادت ، کسی از اطرافیان را تحریک نخواهد کرد حتی اگر مومنی چهار زن داشته باشد.

3- تمام کلماتی که در بالا نوشتم با فرض ایمان و عدالت و تقوا و با فرض کنترل انسان بر قلب است. اما همیشه اینگونه نیست. گاهی قله ی قلب کسی برف برای آب شدن ندارد. کسی که دخترش را زنده به گور کرده یا نوزاد شیرخواره را تیر سه شعبه می زند یا تانک بر جنازه ی مجروحان و اسرای جنگی می راند اساسا انسان نیست و بویی از رحم و عاطفه ندارد. چنین افرادی اگر از فرزند خودشان احساس خطر کنند دو چشم فرزندشان را کور می کنند و همسرشان را تا زمانی که زیبایی و جمال دنیایی دارد به عنوان شریک جنسی محسوب می کنند. این گروه انسان نما ، تمام دوست داشتن ها و محبت هایشان بر محوریت خودشان و منافع شخصی شان (و نه خدایشان) شکل می گیرد.

4- از اوج محبت مومنانه تا خود خواهی دنیامدارانه ، و در میان آن اوج انسانیت و این خاک مذلت ، افراد دیگری نیز هستند که از نور آسمانی و خدادادی ایمان ، بهره ی کمتری دارند و اندک ایمان چال شده در خاک مادیات یا عرفان های مخلوط با تقلب یا سبک زندگی های نه سراسر منحرف باقی مانده در دلشان ، آنها را شبیه انسان ها کرده است. اگر مشاهده می کنید که اندک بویی از انسانیت در مجامع غربی مانده به خاطر وجود همین کلیسای سه گانه پرست و همین عرفان هایی است که بویی از حقیقت دارند و سراسر باطل و یاوه نیستند.

5- گروهی از مومنان هستند که طبق فطرت اولی شان قلب مهربانی دارند اما محیط سرد و سخت و بی عاطفه ی اطرافشان ، قلب آنها را چون سنگ ، سفت و سخت می کند و به خاطر همین تعالیم غلط مردانه و محیط خشن ، محبت به زن و سپس همسر را فراموش می کنند و در زمانی که باید این محبت قلبی شان را به مادر و خواهر و همسر و دخترشان اشراب کنند از بذل محبت قلبی ، بخل می ورزند و دریغ میکنند. فراوان مشاهده کرده ام که در همین ایران خودمان و در مناطق بسیار محروم از نظر فرهنگی و دور افتاده ی کشور ، متاسفانه همسر و دختر خودشان را از حیوان باربرشان پست تر و کم ارزش تر میدانند!!

6- اگر نگاه مرد به زن صرفا یک نگاه کام جویانه باشد ابراز علاقه به زن هم محدود به کامجویی و زمان خاص کامجویی می شود. پس آنچه که باید بررسی کنید این است که خواستگار شما از کدام نوع از این چند دسته است:

الف- خواستگار شما مومن است و محبت کردن می داند ، اما هم اکنون که نامحرم هستید ، به علت دقت های فقهی و اخلاقی محبتش را بروز نمی دهد؟ نگران نباشید! چون یک زندگی رویایی و تقوا مدارانه را در آینده تجربه خواهید کرد ان شاالله

ب- خواستگارتان از محبت مومنانه بهره دارد اما از ابراز محبت خجالت می کشد؟ این نوع از مردان نیاز به آموزش عشق ورزی و محبت به همسر دارند و کافی است کتابی مثل همین کتاب را با دقت مطالعه کنند. اگر بانو ، در خانه محبتش را به همسرش ابراز کند و در مقابل ، ابراز علاقه را از شوهرش بخواهد ، با گرمای محبتش خواهد توانست یخ های خجالت مردانه ی شوهرش را باز کند.

ج- خواستگارتان مسلمان و اهل محبت هست اما ابراز محبت را نیاموخته است؟ کار بانوان در ارتباط با چنین مردانی سخت تر است. البته روحیه زنان ساکن در اقلیم های سخت و خشن ، به علت فرهنگ عمومی مناطقشان مانند دیگر زنان نیست. به هر حال نباید خسته بشوید. اگر شوهر ، سلامتان را جواب نداد باز هم سلام کنید. اگر بدون خداحافظی خانه را ترک کرد شما بلافاصله با او تماس بگیرید و تلفنی با او خداحافظی کنید. اگر او دلش برای شما تنگ نشد یا اساسا نمی دانست که آدم ها هم ممکن است دلشان برای زنشان تنگ می شود شما دلتنگی تان را ابراز کنید.

د- آیا همسر یا خواستگار شما نه محبت دیده و نه محبت کردن آموخته است؟ باز هم حق ناامید شدن ندارید. قدرت زنانه ی خودتان را فراموش نکنید. دل مرد حتی اگر از سنگ و آجر هم باشد باز نیاز به ملات دارد. مرد به همسر نیاز دارد یعنی می خواهد کامل شود و به خاطر طبیعت مردانه اش گرایش به زن دارد. این حداقلی است که مومن و کافر از آن بهره مند هستند. نیاز زناشویی دامی است که بالاخره هر مردی در آن خواهد افتاد. مومنان به دنبال حلال آن هستند و کافران به دنبال حرامش. اگر ذکاوت زنانه داشته باشید در بزنگاه های زناشویی و حداقل هایی که طبیعت مردانه طلب میکند سهم خودتان را از توجه و محبت دریافت خواهید کرد.

 

7- خانواده را گره محبت حفظ میکند پس اگر این گره بین زوجین ایجاد شود کانون خانواده ایجاد شده است. آنچه مایه نگرانی است محبت نکردن شوهر و پاسخ ندادن بانو به آن محبت ها است. اگر محبتی بین زوجین در کار نباشد با چفت و بست نمی توان مرد و زن را کنار هم نگهداشت. 


نخل ولایت ۹۹-۱۰-۲۳ ۰ ۰ ۱۳۱

نخل ولایت ۹۹-۱۰-۲۳ ۰ ۰ ۱۳۱


 
🌼 مشکلی که من باهاش مواجه شدم اینه که خیلی از خواستگارها وقتی مادرشون برای دفعه اول تماس میگیرن میگن "پسر ما خیلی مذهبی نیست ها، شلوار جین میپوشه و ..." یا مثلا "ما خودمون مذهبی هستیم اما پسرمون خیلی نه،آهنگم گوش میده، فلان کارم میکنه و ..."
من فکر میکردم که چون مادر پسر در اولین برخورد چنین چیزی رو میگه میتونم کلا قضیه رو منتفی کنم و همون اول بگم نه.
آخه من دوست دارم همسرم مذهبی و ولایی باشه و حداقل از گناه های کبیره دوری کنه. این جوری میتونم اونطور که اسلام گفته مراسم بگیرم و زندگی کنم. اما الان دیگه بیشتر خواستگارها اینجوری شدن! چه کاری درست تره؟! میترسم همینجوری همه رد شن و سنم بره بالا.

-----------------------------------------------------

این مشکل فقط مشکل شما نیست و بسیاری از خانواده های مذهبی هستند که با اختلاف های شدید فرهنگی بین والدین و فرزندان گریبان گیر شده و با آن دست و پنجه نرم می کنند.

البته همیشه این گونه نیست که پدر و مادرها مقید تر به احکام و مناسک اسلام باشند بلکه گاهی اتفاق می افتد که اعتقاد و رفتار فرزندان به نسبت والدینشان شباهت بیشتری به قرآن و عترت دارد. پس با اجازه ی شما هر دو حالت را بررسی می کنیم:

حالت اول (والدین متدین با فرزند غرب زده)

در حالت اول ، پدر و مادر اهل نماز جمعه و جلسات مذهبی و وعظ و منبر بوده و هستند اما فرزندشان به دلایل مختلفی مثل رفیق ناباب با سبک زندگی والدین همراه نشده  و از رفتارهای دینی دوری می کنند. درست است که خانواده از اصالت ناشی از ایمان برخوردار است اما ویروس غرب زدگی بلایی به جان گل این خانواده ی مومن آورده که فرزندشان سبک زندگی مومنانه را کنار گذاشته و شباهت کمتری به مومنان دارد. گاهی گل ریشه در خاک دارد و در خانواده ای مومن رشد کرده است اما عوامل بیرونی او را از حیات مومنانه دور کرده اند.

بحث امروز ما درمان گل های آفت زده ی خانواده های با ایمان نیست. این بحث حدیث مفصلی دارد که در جای خودش باید آن را بررسی کرد. اینجا بحث ما این است که آیا این گل آفت زده ، که خانواده نیز به آفت زده بودن او اقرار دارند ، شایسته ی تشکیل خانواده با یک گل مراقبت شده و سالم هست؟ در حقیقت طرف حساب شما ، پدر و مادر مومن آن فرد نیستند بلکه شما با کسی مواجه هستید که چنین و چنان است و فلان رفتار خاص را دارد ؛ آنچه نباید فراموش کنید این است که در همه حال باید حال و روز و سبک زندگی خود افراد را مطالعه کنید و برای ازدواج ، حساب خانواده ها و اطرافیان را از خود افراد جدا کنید. درست است که داشتن خانواده های مومن برای هر کدام از عروس و داماد ، امتیاز بسیار بزرگی محسوب می شود که نمی توان از آن صرف نظر کرد اما شما با خانواده ی او زندگی نمی کنید بلکه زندگی مشترک در درجه ی اول بین زن و شوهر شکل می گیرد و در صورت شکل گرفتن هسته ی مرکزی قوی ، در مرحله ی دوم به خانواده و فامیل و اطرافیان سرایت میکند.

زمانی که بنده از ایمان حرف میزنم منظورم تاکید بر ایمان خود فرد است نه ایمان خانواده ی او. توصیه ی بنده این است که ایمان خود فرد را محک بزنید و درجه ی آفت رفتاری و اخلاقی اش را تشخیص بدهید. گاهی ازدواج و تشکیل خانواده و همراهی همسری مومن با خانواده ها ، سبب می شود که آفات اخلاقی و سبک زندگی غلط دوران مجردی ، جای خودش را به صلاح و فلاح بدهد و جوان داستان ما زندگی جدیدی را آغاز کند. اگر در تحقیقاتتان به این نتیجه رسیدید که خواستگارتان قابل اصلاح است با دقت و مطالعه اقدام کنید و مانع ازدواج نشوید. اما اگر مقدار و شدت این آفت ها به اندازه ای بود که دریافتید ازدواج با چنین شخصی افتادن در چاه حسرت و ندامت است مسلما نه گفتن در خواستگاری بسیار بهتر از نه گفتن بعد از چند سال زندگی فلاکت بار است. گل بی عیب و خار نداریم پس فراموش نکنید که به دنبال نمره ی بیست گشتن ، از دست دادن فرصت هاست. هنر من و شما باید این باشد که بتوانیم با همین انسان های موجود در جامعه زندگی کنیم.

حالت دوم (فرزند مومن اما والدینی با سبک زندگی غلط)

چه بسیارند خانواده هایی که اسلام را به عنوان تنها مدل رفتاری و سبک زندگی شان انتخاب نکرده اند و از سبک زندگی شرقی یا غربی یا حتی ایرانی تبعیت می کنند و یا اینکه می خواهند بین اسلام و غرب جمع کنند و یکی به میخ و یکی به نعل رفتار میکنند و گاهی رفتار مسلمانی و گاهی برخوردی غیر اسلامی دارند ، اما فرزندی دارند که علایق اسلامی اش بسیار بیشتر از پدر و مادر است و راهی را در پیش گرفته که در یک کلام با سبک زندگی التقاطی خانواده مشابهتی ندارد.

فراوان مشاوره داشته ام از دختران و پسران مومنی که از ابتدایی ترین سال های بلوغ ، سحرهای ماه رمضان را به تنهایی برخواسته اند و تک و تنها غذا گرم کرده اند و تنها بر سفره ی غذا نشسته اند و روزه گرفته اند و حتی توسط خانواده مسخره هم شده اند. یادم نمی رود جوان مومنی که درب اتاقش را قفل می کرد تا بتواند به دور از کنایه های خانواده ، دقایقی کوتاه نمازش را بخواند. یکی از رفقای عزیزم که از دانشگاه دل خوشی ندارد و تصمیم به آمدن به حوزه ی علمیه گرفته است میگفت: وقتی تصمیمم را با خانواده مطرح کردم غوغایی به پا شد. اکنون ، حال و روز این دختر یا پسر مومن را ، در ایام ازدواج تصور کنید و فشار روحی فراوانی که بر آنها وارد می شود را احساس کنید تا بتوانید درک صحیحی از این قسم از دوستان داشته باشید.

درست است که گاهی خانواده ها و اطرافیان مثل جوانشان سبک زندگی مومنانه ندارند اما خود جوان مومن انتخابش را کرده است و رفتارهای مومنانه دارد. به نظر بنده در این صورت هم نمی توان جوان مومن را به خاطر خانواده و فامیلش رد کرد. در حقیقت معیار ایمان در انتخاب همسر متوجه خود فرد است و نباید حکم اغیار را به فرد سرایت داد. در این حالت چون زوجین قصد و توان جنگ با فامیل و اطرافیان را ندارند ، می توانند با معیار قرار دادن ایمان و فروعات آن نظیر امر به معروف و نهی از منکر ، یک زندگی کوچک اما مومنانه را پی ریزی کنند.

مهمترین اشتباهی که در این موارد رخ می دهد این است که افراد با ملاک قرار دادن ایمان آن هم برای همه ی اعضای خانواده ، و نه فقط خود فرد ، با عجله و به غلط خط قرمزی بر چنین گزینه ای بزنند ، و از ازدواج با آن فرد مومن ، (چه دختر و چه پسر) به خاطر خانواده اش منصرف شوند. اشتباه بزرگ دیگر این است که به دنبال همسری با نمره ی بیست بگردیم و مدت ها خودمان و خانواده مان را سرگردان جلسات خواستگاری کنیم و با آبروی چندین خانواده بازی کنیم و در آخر چانه بالا بیاندازیم و با لحنی طلبکارانه به هر کس و ناکسی بگوییم: لطفا اگر دختر و خانواده ی خوب سراغ داشتید معرفی کنید!!

حکایت تبلیغی: دختری به من پیامک زد و خودش را معرفی کرد و گفت که اهل اصفهان است. پدر دختر خانم رئیس بانک ، و مادرشان پزشک جراح بود و طبق گفته ی خودش از نظر مالی هیچ مشکلی نداشت. می گفت: تعریف شما را شنیده ام و می دانم که در امر ازدواج جوان ها فعال هستید و در دست و بالتان پسرهای مومن و بسیجی فراوان دارید. تنها مشکل من این است که خانواده ام به سبک زندگی اسلام اعتقاد راسخی ندارند و متاسفانه باید بگویم که آنها نماز نمی خوانند!

اتفاقا همان ایام همراه یک کاروان دانشجویی در اردوی مشهد مقدس بودم که حدود پانصد نفر دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف از دختر و پسر در قالب هیئت الزهرا به زیارت امام علی بن موسی الرضا مشرف شده بودند. همه درس خوان و تیز هوش و البته همه مومن و علاقه مند به اهل بیت عصمت و طهارت. با چند نفر از دانشجویان اصفهانی و جویای همسر مومن ، این مورد را مطرح کردم اما هیچ کدام راضی به انتخاب چنین دختری به عنوان همسر نشدند. و البته متاسفانه فقط و فقط به خاطر پدر و مادر تارک الصلاه دختر و نه خود او.

 

تا دست و پای جوان ها در افکار غلط و معیارهای پیله صفتشان محصور است ، حتی معرفی دخترهای مومن به پسرهای باز هم مومن فایده ای ندارد. چون یا پسرها فامیل دختر را نمی پسندند و یا دخترها خودشان را از پسر سر می دانند و خواستگار را رد می کنند.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۰-۱۹ ۰ ۰ ۱۳۵

نخل ولایت ۹۹-۱۰-۱۹ ۰ ۰ ۱۳۵


🌼 موضوعی هست که خیلی آزارم میده و نمی دونم باید چکار کنم.

بنده جزو دسته ای هستم که خیلی کم خواستگار دارم و متاسفانه هم کفو و در سطح اعتقادی بالا و مقید هم نیستند این در حالی که بنده چادری ِ ان شاالله مقید هستم...الحمدلله ظاهر و تیپ خوبی دارم .... در دانشگاه سراسری در تهران تحصیل میکنم... حافظ قرآن هستم (البته جایی نمیگم تا حد ممکن چون دوست ندارم به این دلیل احترام گذاشته بشه یا خواستگاری کنند و نیت حفظ مشکل دار بشه).... سطح فرهنگی ، مالی و تحصیلات خانوادم بالاست و سن بنده قریب 22 سال هست.

نه اینکه بخاطر این امکانات و نعمات مغرور باشم ولی واقعا جای تعجب داره با این اوضاع خواستگار سالی یکی دو سه تا داشتن اون هم نه مومن و متدین!... دوستان و اقوامی که از نزدیک خبر ندارن ، فکر می کنند الان چ خبره خانه ی ما و مدام خواستگاران اعلاء در حال رفت و آمد هستند
و این دیگه با چه آدم تاپی ازدواج میکنه!!! و مادرمم که میگم بهشون ، احساس میکنم نگران شدن.. و این در حالیه که از نظر اجتماعی هم گوشه گیر نیستم... کلاسای عقیدتی میرم.... مسئول بسیج دانشکده ام... اردو میرم و از آن طرف معیارهای انتخاب همسر خودم هست که دوست دارم حداقل از نظر معنوی و اخلاقی اگه بالاتر نیستند، هم سطح باشند و هم تحصیلات و خانوادشون و ظاهرش قابل قبول باشه.....
مگه در قرآن نیامده الرجال قوامون علی النساء ؟ هن لباس لکم و انتم لباس لهن ؟ خوب اگه از نظر سطح تقوا و دینداری و تقید ِ واقعی بالاتر یا هم سطح نباشند چه جوری میتونند حامی و سرپرست بشوند؟ و حکم لباس رو داشته باشند؟

اونوقت میگم منی که خواستگار کم دارم و آنها هم اونطور که باید مومن و مقید هم نیستند ، چجوری همچین انتظارات و معیارهایی داشته باشم؟!

درسته که خدا هست و هوامو هم میدونم خیلی داره ، ولی این کمی خواستگارا چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی اذیتم میکنه! وقتی میبینم دخترانی که موقعیتشون مثل من نیست ولی آن قدر خواستگار دارند ، حس بدی پیدا میکنم و حتی به خودم شک میکنم! با خودم میگم دلیلش چی میتونه باشه؟ و میگم شاید بخاطر ارتودنسی کردن دندان باشه! ولی میبینم بهمن ماه ارتودنسی کردم ولی قبلش هم خواستگار کم بود و کسی هم رسمی نیومده بود خونه مون! شایدم چون پدر و مادرم با افراد موثق و زیادی رفت و آمد ندارن! البته مادرم دبیرند و دوستان متدین دارند ولی اونا هم فرد مناسبی معرفی نکردند تا حالا. و شایدم چون مادرم محجبه مانتویی هستند و خانواده م مذهبی معمولی هستند ، نمی پسندند! البته خودم چادری هستم و از ملاکای اصلی بنده مذهبی مقید بودن فرده. شاید هم از شدت گناه و خطا دچار قبضه شدم ! و خواستار فرد متدین و بالایی هستم در حالیکه لیاقتش رو ندارم .....دلایلی که نوشتم میتونه باشه و یا دلایل دیگه ای میبینید؟ و یا ایمان و توکلم کمه؟ راه حلی بنظرتون میرسه؟

 ------------------------------------------------------

چند نکته ی کلیدی و مختصر خدمتتان هدیه میکنم. ان شاالله که برای شما و دختران خوب دیگری که شرایطی مثل شرایط شما دارند مفید باشد:

1- جوان به صورت فطری کمال طلب و آرمان گراست و به کمتر از نمره ی عالی راضی نمی شود اما در مسیر انتخاب همسر ، خطرات جدی و هولناکی از جهات متعدد ، اخلاق جوانان را تهدید می کند که اگر این تهدیدها را به فرصت تبدیل نکنند بهترین فرصت های دوران جوانی شان را از دست خواهند داد.

2- اگر ایمان به خداوند برای شما ملاک انتخاب همسر است چرا به دنبال کمیت و کثرت خواستگار هستید؟ زیادی خواستگار و رفت و آمدهای فراوان خانواده ها قرار است چه دردی را از شما درمان بکند؟ میل به کثرت و زیادی خواستگار ، زمانی در دل جوان خودنمایی می کند که بخواهد ایمان را ، با خصوصیات و خصلت های دیگری غیر از ایمان جمع کند و به دنبال خواستگارهایی با نمره های عالی ، آن هم در تمام جهات بگردد یا به اصطلاح رفقای ما ، هم به دنبال خر باشد و هم خرما.

3- این روحیه در نگاه بدوی از فطرت کمال جو و آرمان طلب جوانان ریشه می گیرد اما با عرض شرمندگی و اندوه فراوان باید بدانید که در این دنیای مادی و خاکی ، همه ی کمالات و خصلت های نکو با هم در یک فرد و در یک موجود مادی جمع نمی شوند. مثلا مصطفی چمران با آن همه خصائل نیکو و ویژگی های مثبت اعتقادی و اخلاقی و هنری و مبارزاتی ، کچل است و مو در سرش ندارد ، و اگر با سر تاسش کنار بیایید ، عمرش در دنیا چون گل بهاری کوتاه است و در قفس دنیا بند نمی شود و مهمان همیشگی این دنیای فانی نیست و همسرش را به خاطر شوق دیدار معشوق والاتری رها می کند و طلب شهادت می کند. آیت الله بهجت که در قله عرفان قرار دارد قدی کوتاه و دماغی فربه دارد و از زیبایی دنیایی بهره ی آنچنانی ندارد. اگر هم زیبایی و اخلاقش وصف ناشدنی باشد اما به دانشگاه نرفته است و تحصیلاتی همانند دختران دانشگاه رفته ندارد و اگر برای به دام انداختنش دام هم پهن کنند باز نمی توانند او را در دام بیاندازند نظیر شهید داود حیدری فرمانده ی گردان زهیر که وقتی متوجه می شود ، شرط ضمن عقد همسرش شرکت نکردن او در جبهه است ، از سر سفره ی عقد بلند می شود و آن زن آرمان طلب و کمال جو اما اهل دنیا را ، در حسرت به دام انداختن داود حیدری تا ابد باقی میگذارد چون اگر آن زن اهل آخرت بود نمی توانست مانع انجام تکلیف الاهی توسط داود حیدری و حضورش در جبهه ی حق علیه باطل و شهادت طلبی او شود.

4- طبق کلام امیرالمومنین در نهج البلاغه دنیا و آخرت مانند مشرق و مغرب هستند و کسی که به سمت مشرق میرود لاجرم از مغرب دور می شود. دنیا و آخرت جهت هستند و جمع کردن بین دو جهت معنا ندارد. کسی که فکر میکند می تواند بین دنیا و آخرت جمع کند و هم خر و هم خرما را داشته باشد باید بداند که نمی تواند بهشت عالم آخرت را بر روی زمین خاکی ایجاد کند. اینجا بهشت نیست. اینجا دنیاست. اینجا مزرعه است ، و خر و خرما در این خاک سیاه با هم جمع نمی شوند. رسیدن به مقاصد بالای عالم جز با انتخاب عاقلانه ی محرومیت های فراوانی میسر نمی شود.

5- متن شما را که خواندم کمال طلبی و آرمان خواهی حیرانی را دیدم که هنوز نتوانسته است بین دنیا و آخرت ، یا بین دو جهت متضاد ، آخرت را انتخاب کند و دست و پا می زند تا بتواند بین دنیا و آخرت جمع کند و به عنوان مثال می خواهد با کسی ازدواج کند که هم اعتقادات کامل و صحیحی دارد و هم از اخلاق خوب و مومنانه ای برخوردار است و هم تحصیلات عالی و در پی آن شغل آبرومند و درآمد مکفی و هم ظاهر آراسته و زیبایی داشته باشد.

ایمان یعنی توشه ای که مقصد و هدف سفر آخرت و البته سبک زندگی صحیح در دنیا را تامین می کند. ایمان یعنی جهتی که فقط با آخرت جمع می شود نه با دنیا. اگر به شما بگویم مومنان واقعی عرضه ی دوندگی های اهل دنیا برای اضافه کردن به متراژ خانه و تبدیل به احسن کردن اتومبیلشان را ندارند از من رنجیده نشوید. اهل آخرت نه ربا می دهند و نه ربا می گیرند و خود را گرفتار سیستم بانکی نمی کنند. اهل آخرت با فرمان حسین علیه السلام توشه برمی دارند و عازم کربلا می شوند. اهل آخرت اگر بدانند روزی روزگاری شاید همسرشان مانع کربلایی شدنشان شود ، مثل شهید داود حیدری از سر سفره ی عقد فرار می کنند.

6- مشکل شما و هیچ دختر دیگری با تعداد زیاد خواستگار اساسا حل نمی شود چون تعداد خواستگار و کثرت طلبی ، ریشه در آخرت طلبی ندارد و دنیا طلبی مثل آب شور دریا کسی را سیراب نمی کند. اگر جهت کلی زندگی انسان مومن ، آخرت باشد و هدفش را از زندگی در این دنیا فهمیده باشد می داند که دنیا در ساختمان عالم خلقت فقط یک راهرو به سمت محوطه یا فضای باز و ابدی آخرت است و قدم زدن چند دقیقه ای در راهرو نیاز به این همه چانه زدن ندارد. اهل آخرت راهرو را به سمت محوطه ی باز ترک می کنند و قدم زنان از راهرو خارج می شوند اما اهل دنیا بر خلاف اهل آخرت این راهرو را به سمت محوطه ی باز و ابدی طی نمی کنند و بر خلاف جریان طبیعی عالم به سمت انتهای تاریک و بن بست راهرو می روند. درست است که اتفاقا اسباب بازی هایی در انتهای تاریک این راهرو وجود دارد اما کسی که دل به این ملعبه ها و اسباب بازی ها ببندد عمرش و سرمایه اش و انسانیتش را مفت باخته است.

7- کجای قرآن گفته است که لباس بودن زن و شوهر برای هم ، به این معناست که ایمان شوهر نسبت به همسرانش ، باید بالاتر یا هم اندازه ی آنها باشد؟ طبق معارف اسلام همسر یک مومن باید مومن باشد و مسلمان حق ندارد با کافر ازدواج دائم کند. حال اگر زوجین لباس هم هستند یعنی فقط یک مومن است که می تواند لباس و مایه ی زینت یک مومن باشد و زشتی های او را بپوشاند. لباس انسان برهنه را پوشش می دهد و زشتی های او را می پوشاند پس هر لباسی که بتواند زشتی های مرا بپوشاند در دایره ی انتخاب من قرار می گیرد. در حقیقت کافر لباس مناسبی برای مومن نیست اما هر مومنی می تواند این زشتی را برای مومن دیگر بپوشاند. زنان مومن برای مردان مومن لباس هستند و مردان مومن برای زنان مومن.

8- ایمان سنجتان را از کدام عطاری خریداری کرده اید؟ تمام کسانی که ایمان خودشان را با بقیه ی انسان ها مقایسه میکنند باید جواب بدهند که به چه حقی به خودشان در سنجش ایمان نمره ی بالا می دهند و این نمره ی بالا را چگونه و با کدام معیار به دست آورده اند؟ آیا به صرف فعالیت و سابقه در بسیج و پوشش چادرشان می توانند ایمان خودشان را معیار قرار دهند و ایمان بقیه را کمتر یا مساوی یا بیشتر از خودشان بخوانند؟ آیا به نظر شما هر گونه قضاوت و مقایسه ای در عالم خاک و قبل از قیامت ، در مورد ایمان خود یا ایمان دیگران حرفی یاوه و بی اساس نیست؟ آیا شما می توانید اعماق دل افراد را مشاهده کنید و نقش خداوند را در اعمالشان متر کنید؟ آیا این ادعا که من توان درک و اندازه گیری و مقایسه ی ایمان خودم با کس دیگری را دارم یک ادعای خطرناک و خلاف واقع نیست؟

9- سرپرست بودن شوهر برای یک خانواده به این معنا نیست که آن مرد باید در ایمانش به خداوند از اعضای خانواده خصوصا همسرش مومن تر باشد. خانواده نهادی است که پدر و مادر باید در آن مومن باشند اما لازم نیست لزوما مرد ایمانی بیشتر از همسرانش داشته باشد یا زوجین در درجات ایمان هم رتبه باشند. چه اشکالی دارد که زن مومنی ، زوجه ی مردی باشد که رفتارهای مومنانه ای مانند همسرش نداشته باشد؟ کافی است یک نگاه ساده و اجمالی به جامعه ی اطرافتان بیاندازید تا متوجه شوید اکثر بانوان نسبت به همسرانشان در انجام اعمال دینی و مناسک ظاهری راسخ تر هستند و تقیدات مذهبی بانوان به نسبت مردان بسیار بیشتر است. اکثر مردان به هنگام عبادت با مهری شکسته و عرق گیر رکابی به نماز می ایستند و در هنگام خواندن نماز زیر چشمی برنامه های ورزشی تلویزیون را هم دنبال می کنند اما اکثر بانوان در رفتاری کاملا خلاف شوهرانشان ، سجاده ای مخصوص نماز دارند و چادری رنگ روشن و مخصوص نماز بر سر میکنند و با صد آب و تاب زنانه ، تسبیح می چرخانند. من به ایمان زنان یا مردان نمره نمی دهم بلکه زنان را در انجام مناسک ظاهری مقید تر می دانم همین.

10- به نظرم برخی از دخترهای مذهبی کشور ما را یک خطر اخلاقی جدی تهدید می کند ، به این صورت که آنها دانسته یا ندانسته ، ایمان سنج خودشان را به دست می گیرند ، و احیانا شخصیت خواستگاری که به هر دلیل نپسندند و البته خودشان را از او سر ببینند را ، با این ایمان سنج تقلبی و خودساخته قطعه قطعه می کنند و سپس خودشان را پشت این توهمات شیطانی پنهان می کنند که بله ! ایمان او هم رتبه ی ایمان من نیست و او لیاقت من را ندارد! در صورتی که جز همین ملاک های ظاهری نظیر نماز و خمس و ... ما راهی به باطن حقیقی انسان ها نداریم و نمی توانیم کسی را آن گونه که هست بشناسیم چون انسان پیچیده ترین موجودی است که توانایی پنهان کردن باطن حقیقی خودش را دارد و اساسا انسان موجودی است که می تواند منافق باشد و کفرش را مخفی کند.

11- مشکل شما هیچ کدام از آن مواردی که شمارش کردید نیست. مشکل اکثر ما اخلاق است. مشکل ما این است که خودمان را برتر از دیگران می بینیم و ناخودآگاه مانند ابلیس فریاد "انا خیرٌ­ منه" مان گوش فلک را کر کرده است. تمام بدبختی ابلیس از آنجا آغاز شد که خودش را به غلط از آدم بهتر و برتر دانست و به همین خاطر به آدم سجده نکرد. ما فرعون های کوچکی هستیم که به جای شوهر و همسر به دنبال برده می گردیم و متوجه تکبرمان نیستیم.

 

و تکبر با نماز و سجده در مقابل او درمان می شود.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۰-۱۵ ۰ ۰ ۱۶۵

نخل ولایت ۹۹-۱۰-۱۵ ۰ ۰ ۱۶۵


۱ ۲ ۳ ۴ ... ۳۴ ۳۵ ۳۶

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری