تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۳۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

یکی از دوستان ، نقدی در خصوص مطلب نگاه به جنس مخالف داشتند که ما نیز در ادامه پاسخ خود را منتشر کردیم

سلام

کلیت داره و عمومیت نداره!

اسلام دین خوش بینی هم هست ! چرا همش منفی !!!! نمیشه ببینی ، بپسندی ، خوبی و بدی را با هم ببینی و عاشق و شیفته هم بشی(با توجه به اخلاقیات و موارد دیگه) و از راه حلال و در خور شان طرفین اقدام کنی و به وصالش برسی و از عذاب این دنیا و اون دنیا هم خودت بیرون بیاس هم دیگران و بهشت دنیا و آخرت رو برای خودت و فرد مقابلت و دیگران بخری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آخه تا چه خد بد بینی !!!!!!

خوبه راه کار داد ! نه صورت مسئله رو پاک کرد !!!

خوبه یاد داد به بچه ها از همان دوران کودکی که یاد بگیرن کنترل داشته باشن نه خودشون رو محروم کنن و حریص تر بشن و از هول حلیم بیوفتن تو دیگ !

خوبه آموزش داد !

اسلام دینی هست برای تمام دوران !

تو این دوره زمونه نمیشه نگاه رو از نامحرم بطور کل قطع کرد ! نمیشه انزوا و خونه نشینی رو انتخاب کرد ! نمیشه از جامعه و حرکت دنیا عقب موند !

بهتره راه کار مناسب اراه بشه !

و تا زمانی که راه کار داده نشه وضع همینی که هست باقی می مونه و بدتر و بدتر هم میشه و دل امام زمان مون هم به درد میاد !!!!!!!

وسلام

پاسخ ما در ادامه


☘☘☘☘☘☘☘☘☘

 ✨سوال: چه اشکالی داره که انسان به جنس مخالف نگاه کنه و لذت ببره؟


پاسخ: اگر ضررهای زیر رو(به غیر از عذاب آخرت) به جون می‌خری، نگاه کن

👇👇👇👇👇👇👇👇👇

1) مبینی، می‌خوای، به وصالش نمی‌رسی، دچار افسردگی می‌شی.


2) می‌بینی، شیفته می‌شی، عیب‌ها رو نمی‌بینی، ازدواج میکنی، طلاق می‌دی.


3) می‌بینی، به او فکر می‌کنی، از یاد خدا غافل می‌شوی، از عبادت لذت نمی‌بری.


4) می‌بینی، با همسرت مقایسه می‌کنی،ناراحت می‌شی، بداخلاقی می‌کنی، از زندگیت لذت نمی‌بری.


5) می‌بینی، لذت می‌بری، به این لذت عادت می‌کنی، چشم چران می‌شی، در نظر دیگران خوار می‌شی.


6) می‌بینی، لذت می‌بری، محبت خدا تو دلت کم می‌شه، ایمانت ضعیف می‌شه.


7) می‌بینی، عاشق می‌شی، از راه حلال نمی‌رسی، دچار گناه می‌شی.


✅ لذا اسلام در یک کلمه می گوید: نگاهت را از جنس مخالف نگاهدار


💢حجت الاسلام و المسلمین محمد مهدی ماندگاری💢

🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀


نخل ولایت ۹۵-۶-۱۳ ۰ ۰ ۳۰۳

نخل ولایت ۹۵-۶-۱۳ ۰ ۰ ۳۰۳


❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️

          🔥 این قسمت

💨شباهت های بین سربازی و ازدواج(1)

☂☂☂☂☂☂☂☂

شباهت های انکار ناپذیر میان خدمت سربازی و زندگی زناشویی آنقدر زیاد است که از دیرباز ، در اکثر کشورهای دنیا خدمت سربازی اجباری را قرار دادند تا تمام افراد ذکور جامعه🚶 ، قبل از افتادن به دام ازدواج💍 ( ببخشید ! منظورم قبل از متاهل شدن بود ) برای ۲ سال طعم زندگی مشترک را بچشند تا در ۱۰۰ سال آینده ، زیاد احساس رنج و عذاب نکنند.


💦و اما شباهتهای میان خدمت سربازی و زندگی زناشویی برای آقایان :

🌎 چه در خدمت سربازی و چه در زندگی زناشویی ، چه بخواهی و چه نخواهی کچل خواهی شد و یا به عبارت بهتر ، کچلت خواهند کرد ! البته این کچلی در خدمت سربازی توسط ماشین اصلاح و در زندگی مشترک توسط عواملی چون : استرس شدید ، سوء تغذیه،چپ شدن ماهیتابه روغن داغ 🍳

روی سر و ... صورت می گیرد ! ناگفته نماند که این کچلی در آقایان به نسبت نوع مو ، جنس ریشه مو ، عوامل ارثی و ... متفاوت است ولی به هر حال به قول معروف : دیر و زود داره ولی بالاخره هممون کل پا میشیم ! 



‍🔮🔮🔮🔮🔮🔮

🔱امام خمینی در سال 1928 میلادی اولین کتاب خود را به نام شرح دعای سحر به چاپ رساند و این در حالی بود که تنها بیست و شش سال بیش تر نداشتند.

🔅ایشان در سن بیست و نه سالگی تصمیم بر ازدواج گرفت و برای این کار، دختر حاج آقا سقفی را انتخاب نمود. حاج آقا سقفی در شهر تهران از جمله بزرگان و علمای بنام بودند. از این حیث، ازدواج امام با دختر ایشان با مشکل روبرو شد. البته لازم به ذکر است که این مشکل از سوی همسر آقای سقفی بود، چرا که همسر آقای سقفی، امام را نمی شناختند و امام در آن سال جوان ساده ای بودند که از روستای کوچک خمین به قم آمده بودند و با آقای سقفی آشنا شده و دختر ایشان را برای ازدواج انتخاب کرده بودند.


💠💠💠💠💠💠💠💠💠

🔶قال الامام الصادق علیه السلام:


🔷من ترک التزویج مخافة الفقر فقد اساء الظن بالله-عز و جل-، ان الله- عز و جل - یقول: «ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله.» 


🔺امام صادق علیه السلام فرمود:


🔻هر کس از ترس فقر ازدواج نکند نسبت به لطف خداوند بدگمان شده است؛چرا که خداوند می فرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل و کرم خود بی نیازشان می کند.


💧من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 251

☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️


نخل ولایت ۹۵-۶-۱۰ ۰ ۰ ۴۱۲

نخل ولایت ۹۵-۶-۱۰ ۰ ۰ ۴۱۲


✨ قسمت اول✨

🔍🔍🔍🔍🔍🔍🔍🔍🔍

از جمله مباحث ضروری که نقشی بسیار مهم در انتخاب مناسب و شایسته دارد و بی توجهی به آن انسان را عمری دچار پشیمانی می کند، مسأله ی تحقیق است. به طوری که وقتی ازدواجی دچار مشکل می شود اولین سؤالی که مطرح می کنند این است که «مگه تحقیق نکردید» وهمه اشکال اول را ،متوجه تحقیق می دانند. 

طبق روایاتی از امام علی(ع) «تا کسی را خوب نیازمودی به او اطمینان نکن» و گفتار ،ظاهر و برخورد خوب تو را فریب ندهد.ضرورت تحقیق درمورد فرد بیشتر از پیش در امر ازدواج نمایان می شود. هر چند متاسفانه به آن کم توجهی می شود و یا برخی آن را به عنوان یک تشریفات تلقی می کنند و تحقیقات آنان صوری و ظاهری است و دقت لازم را در امر تحقیق ندارند. 

🏁در مرحله ی اول باید توجه کنیم قبل از ورود به مراحل اصلی خواستگاری، تحقیق شروع شود. بعضی خانواده ها، تحقیق را در آخرین مرحله قرار می دهند. یعنی وقتی همه ی مراحل طی شد می گویند حالا اجازه بدهید تحقیق کنیم. این روش نادرست است. چون اگر در تحقیق روشن شد مشکلی در کار است،تمام زحمات و رفت وآمدها هدر می رود. 


🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

📢 پرده اول : به جان مامانمان ما آنقدر کار داریم که دیگر برای ازدواج وقتی باقی نمی ماند. خیابان گردی🏃 ، پاساژگردی ، چک کردن تمام کافی شاپها👣، سینماها و پارکهای شهر خیلی وقت می خواهد. وا خدا مرگم بده مگه من چقدر جون دارم که با این همه کار تازه برم زن بگیرم! 

👓 پرده دوم: ژیلا جون من اصلاً وقت ندارم سرمو تکون بدم از صبح زود ساعت 11 🕚که از خواب ناز پا می شم، 7-8 تا دکتر تغذیه باید ویزیتم کنند. بعد می رم سونا وکلاس مدی تیشن ؛ آخه آرامش اعصاب برای  پوستم خیلی خوبه! 

بعد از ظهر هم تمام وقتم  نوبت دارم برای مش، فر، مانیکور و تاتو. ساعت 11 شب می رسم خونه این کانالهای ماهواره تمام زندگیمو پر کرده . اوف دیگه شوهر می خوام چی کار. هی غر می زنه،هی ننه شو می یاره خونه بعدشم می ره معتاد می شه🚬 مگه عقلم کمه. 

🎈پرده سوم: دستشان درد نکند ، می گویند قرار است پیش دانشگاهی حذف شود.اینجوری ما یک سال در زندگی جلو می افتیم . دو سال ماندن پشت کنکور📖، دو سال سربازی🔫، چهار سال دانشگاه 7-8 سال دنبال کار دویدن و7-8 سال هم برای پول ذخیره کردن. با حسابهای سرانگشتی من می تونم در سن حدود 40 سالگی ازدواج کنم. تازه از اون به بعد مصیبت شروع می شه اگه خیلی زرنگ باشم، وقتی 50 ساله بشم خونه خریدم و می تونم بچه دار بشم. اونوقت پسرم به من می گه آقا جون . اما اینم شرط داره شنیدم نازایی در ایران زیاد شده که یکی از دلایلش بالا رفتن سن ازدواج خانوماست. بنابراین مثل اینکه بچه دار نمی شیم. اوووه ولش کن اصلاً لازم نکرده ما ازدواج کنیم! 

💥پرده چهارم: من که حالا حالا ها ازدواج نمی کنم. باید دانشگاه خوب قبول بشم. بعد همین طور که دنبال یک دکتر خوب برای عمل کردن دماغم 👃می گردم جهت بستن دهان فامیل🗣 برای فوق لیسانس هم درس می خونم. بعد از 2-3 سال رد شدن در کنکور کارشناسی ارشد، به دلیل پریدن همون 2-3 تا خواستگار برای گذاشتن گونه ، گشاد کردن چشمها و از بین بردن چربیهای اضافه اقدام می کنم. حالا دیگه 30سالم شده و منتظرم تا سروکله یک مهندس خوش تیپ، پولدار و بدون مادر سوار بر یک پرادو سفید 🚘پیدا بشه. همچنان منتظرم و کم کم به مرض افسردگی دچار می شوم. اما اشکال نداره آخه این مرضه خیلی مد شده ، راستی شما یک جراح پلاستیک قابل سراغ ندارید، آخه پوست صورتم خیلی چروک شده! 

💡پرده پنجم: اصلاً برای ازدواج عجله ندارم. آخه توتمام فیلمهای داخلی وخارجی 🎞سن ازدواج بالا رفته مثل قیمت طلا. گذشته از اون همه هنرپیشه های زن ایرانی که دو سه تا بچه دارن همیشه نقش دختر ازدواج نکرده ای را بازی می کنند که یه صدتایی خواستگار داره. همیشه می گن تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها. بنابراین منم مثل تو فیلمها صبر می کنم تا چهل سالم بشه و یک عالمه خواستگار درست و حسابی انتظار مو بکشن! 

♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️


نخل ولایت ۹۵-۶-۰۸ ۰ ۰ ۳۸۲

نخل ولایت ۹۵-۶-۰۸ ۰ ۰ ۳۸۲


⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬

🔸ماجرای خواستگاری رفتن سنایی غزنوی🔹

حکایت کرده‌اند که سنایی، عاشق دختر یکی از بزرگان و اشراف غزنین شد، در جوانی و البته در اوج شهرتش به شاعری. به خواستگاری دختر رفت. پدر دختر، می‌دانست شاعر تهیدست است و هرچه صله گرفته از بزرگان خرج دوست و رفیق کرده است. اما می‌خواست محترمانه شاعر را رد کند و دست خالی برگرداند. پس زرنگی کرد و به‌جای ایرادگیری مرسوم که: «پول و پله نداری و شاعری هم شد شغل؟» به سنایی گفت: «بسیار سرافراز است که او خواهان دخترش شده و چه کسی محترم‌تر از شاعر مشهور درباری، اما می‌ترسم از پس کابین دختر من برنیایی.»


شاعر گفت: «حالا بفرمائید ببینم، مسلماً هرکس طاووس خواهد جور هندوستان کشد! من که طالبم باید از بسیاری و سختی کابین ـ که همان مهریه باشد ـ نترسم.»


پدر دختر گفت: «مهریه‌ی دختر من هزار گوسفند 🐑است که...»


شاعر گفت: «این که چیزی نیست، کمی به من فرصت دهید حاضر می‌کنم.» (لابد باخود فکر کرد: چند قصیده‌ی مدیحه که بگوید بهای خرید گوسفندان به راحتی میسر می‌شود.) پدر دختر گفت: «بله، اما گوسفندها باید نصف تنشان، یعنی سر و گردن و دوپای جلو، سیاه باشد و دوپای عقب آن‌ها قهوه‌ای، درضمن همه‌ی هزار گوسفند باید بره و نرینه باشند.»


شاعر متوجه شد سنگ بزرگ را پدر دختر جلوی پای او می‌اندازد تا منصرفش کند. اما از تک و تا نیفتاد و گفت چقدر وقت خواهم داشت؟ ⏳پدر دختر گفت: «از حالا درست یک سال، بعد از یک سال اگر نیامدی یعنی منصرف شده‌ای و نباید گله‌ای از ما داشته باشی که دختر را به دیگری شوهر داده‌ایم.»


سنایی گفت: «قبول، اما اجازه می‌دهی با حضور خود شما، یک نظر دختر را ببینم؟»


پدر رضایت داد. دختر چون به مجلس آمد، سنایی با اشتیاق لحظه‌ای به معشوق نگریست و گفت: «ارزشش را دارد.» وقت رفتن گیوه‌ی کهنه‌ای 👟به پا داشت، آن‌ها را درآورد و داد به دختر، که «تا برگشتن من با کابین عجیب و دشوار، این امانت را برای من نگه دار.» و گیوه‌ها را داد و رفت در پی نخود سیاه. دختر با تعجب به گیوه‌های شندره نگاه کرد و به خود گفت: «این آشغال‌ها به چه درد می‌خورند؟ من این گیوه‌های نکبتی را می‌اندازم توی سطل آشغال، اگر طرف برگشت ـ که غیر ممکن است ـ برای او یک جفت گیوه نو می‌خرم و جای این گیوه‌ها بهش می‌دهم، اگر برنگشت که قضیه خود به خود حل است.» و گیوه‌ها را پرت کرد دور.


شاعر، دوستان را به یاری گرفت، سالی قصیده ساخت و صله گرفت و پول را فراهم نمود، پول که باشد مسائل آسان می‌شوند، دوستان فراوان گرمابه و گلستان شاعر هم زندگی خود را رها کردند و از این‌جا و آن‌جا گوسفندها را خریدند. سر سال شاعر برگشت که «با مهریه‌ی عجیب آمده‌ام، اینک الوعده وفا.»


پدر دختر و خود دختر دیدند چاره‌ای جز پذیرش داماد برایشان نمانده. گفتند: باشد، تسلیم، فرصتی بده تا وسایل عروسی را آماده کنیم.


شاعر رو به دخترکرد و گفت: اول از همه، آن امانتی مرا برگردان تا به کارهای دیگر برسیم.


دختر کاملاً گیوه‌ها را فراموش کرده بود. گفت کدام امانتی؟


سنایی گفت: «ای بابا همان امانتی که وقت رفتن گفتم تا برگشتن من نگه‌شان دار!»


دختر گفت: «آهان! آن گیوه‌های پاره پوره را؟ دورشان انداختم، حالا درعوض دوجفت گیوه برایت می‌خریم.»


نوشته‌اند، سنایی گفت: «نه، نشد. دختری که یک جفت گیوه‌ی کهنه را یک سال نتوانسته به امانت نگه‌دارد، چگونه می‌خواهد، دل شاعر را، که عرش الهی است، آن هم برای تمام عمر، به امانت نزد خود حفظ کند؟» بعد آهی کشید و به تلخی گفت: «اشتباه کرده بودم، حالا جلوی ضرر را از هرجا بگیری منفعت است. من از ازدواج منصرف شدم» و بیرون رفت.!

🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩


نخل ولایت ۹۵-۶-۰۷ ۰ ۰ ۳۳۶

نخل ولایت ۹۵-۶-۰۷ ۰ ۰ ۳۳۶


🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰

قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:اکثر اهل النار العزاب.

بیشترین اهل جهنم انسانهاى بى همسرهستند. 

من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۲۵


نخل ولایت ۹۵-۶-۰۶ ۰ ۰ ۳۳۷

نخل ولایت ۹۵-۶-۰۶ ۰ ۰ ۳۳۷


درباره ماجرای ازدواج والدین فقیه محقق مقدس اردبیلی نقل می‌کنند: پدر جناب مقدس اردبیلی آمده بود، از آب جاری مشک را پر کند، دید سیبی بر آب روان است، گرفت و میل کرد، بعداً پشیمان شد که این سیب🍎 البته مالک داشته، بی اجازه او چرا تصرف کردم؟


حرکت کرد، مسیر آب را گرفت به بالا رفت تا رسید به جایی که آب از باغی که درخت سیب داشت بیرون می‌آمد، صاحب باغ را گفت :سیبی که بر آب روان بود من خوردم، از من راضی باش.


گفت: ابداً راضی نیستم.


گفت: قیمتش💰 را می‌دهم.


گفت: راضی نمی‌شوم.


صاحب باغ گفت: من به یک شرط از تو راضی می‌شوم که دختری کور، کچل، لال، گنگ و مفلوج از پا دارم! اگر حاضری با او ازدواج کنی، من از تو راضی می‌شوم والا راضی نمی‌شوم!


پدر مقدس اردبیلی چون دید چاره‌ای ندارد از غایت ایمانش قبول کرد و تن به این ازدواج داد، صیغه عقد را جاری کردند🎉، سپس با مشاهده کردن دختری زیبا بر خلاف گفته‌های صاحب باغ به نزد آن رفت و گفت: آن دختری که برای من وصف کردی این نیست.


گفت: این همان است، چون دیدم جدیت داشتی که برای خوردن یک سیب رضایت بگیری و من مدت‌ها انتظار داشتم که این دختر را به مثل شما شخصی شوهر دهم، اما گفتم کور است؛ یعنی هنوز چشمش نامحرم را ندیده و گفتم کچل است؛ یعنی مویش را نامحرم ندیده و گفتم لال است؛ یعنی با مرد بیگانه سخن نگفته و گفتم از پا مفلوج است؛ یعنی تنها از خانه بیرون نرفته است!



نخل ولایت ۹۵-۶-۰۶ ۰ ۰ ۲۹۷

نخل ولایت ۹۵-۶-۰۶ ۰ ۰ ۲۹۷


۱ ۲ ۳ ۴

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری