تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۸ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

🌼 بسم الله الرحمن الرحیم
لقد خلقنا الانسان فی کبد
به راستی که ما انسان را در سختی آفریدیم.
 اکثر خانواده ها و ما جوونا، این آیه باورمون نشده مثلا میگید آقا ازدواج کن، جواب میدم من که کار ندارم تو دردسر می افتم. میگید برو بچه دار شو، میگم می ترسم تو خرجش بمونم، میترسم تو تربیتش بمونم، می ترسم مشکل اعصاب پیدا کنم، می ترسم فلان بشه!
حالا اگه از من که اینجوری دارم از زیر بار مسئولیت و یا به اصطلاح مشکلات فرار میکنم، بپرسید آیا زندگیت کاملا آرمانی است و هیچ مشکلی نداری؟ جواب میدم نه!
چرا ما به وعده های الهی باور نداریم؟ چرا ما قبول نداریم که در "کبد" آفریده شدیم؟ چرا ما راحتی آخرت و بهشت رو تو دنیا طلب میکنیم؟ بابا مگه ما از قماش مادیون هستیم؟ همین مسائل و به اصطلاح مشکلات هستن که باعث میشن انسان به تحرک وادار بشه، احساس مسئولیت کنه و رشد کنه و به کمال برسه.
فرار از مشکلات کوچکترین مشکلش، بی انگیزگی، رخوت و تمایل برای ایجاد هیجان کاذب تو زندگی است که معمولا این هیجان از راه حرام به دست می آد. آیا فرار از سختی ها میشه کرد؟ یا اینها بهانه هایی است که به دلیل غفلت از عالم غیب و پذیرش وسواس شیطانی ما دچارش شدیم؟

------------------------------------------------------------------------

نسخه هر دکتری فقط به درد مرضی می خورد که آن دکتر را و نسخه اش را قبول کرده باشد.

به قول خداوند در سوره یس : اتبعوا من لا یسالکم علیه اجرا و هم مهتدون : از کسی تبعیت کنید که دو ویژگی داشته باشد: اول آنکه از شما اجر و مزد نخواهد و هدفش ساختن دنیای خودش نباشد و دوم اینکه کسی باشد که خودش هدایت یافته باشد تا بتواند شما را نیز هدایت کند. هم خوب ، حرف بزند و هم ، حرف خوب بزند. انبیا مسلما این گونه اند چون دو شرط تبعیت را دارند پس نسخه انبیاء برای همگان مفید است. اما چرا همگان از آن بهره نمی برند؟ جواب ساده است چون عده ای نمی خواهند سبک زندگی خودشان را مطابق اسلام و فرمایشات انبیاء تنظیم کنند.

مردم در یک تقسیم بندی اولیه و کلی به مومن و کافر تقسیم می شوند. مومن کسی است که سبک زندگی اسلام و دستورات خداوند را برای تمام ابعاد زندگی دنیایی و آخرتی اش انتخاب و عملی کرده است و در مقابل کافر کسی است که بر خلاف مومن ، سبک زندگی اش را به جای اخذ از خداوند با تجربه و آزمون و خطا و با عقل ناقص خودش بنا می کند.

تمام مشکلاتی که شما به آنها اشاره کردید ریشه در ایمان و کفر دارند. اگر به فکر درمان جهان امروز هستید باید دست روی این نقطه بگذارید.

از طرف دیگر در دایره مومنان ، امروز ما گرفتار مومنانی متوسط هستیم که به اسلام نیم بند راضی هستند. همگی به معاد ایمان دارند اما رفتاری مطابق مقتضای ایمان به معاد ندارند. درمان مومنان غافل در تذکر است. کسی که انتهای حرکت عالم را بهشت و جهنم ببیند اساس زندگی اش متحول می شود. دیگر رخوت و سستی برای او معنا ندارد. به سختی دستورات دینی تن می دهد تا از سختی روز دیگر نجات پیدا کند.

پیامبر اکرم مذکر بود: انما انت مذکر. تذکر درمان این غفلت هاست و لذا جای تعجب ندارد که یک سوم قرآن کریم ، مستقیم و غیر مستقیم بحث معاد را دنبال می کند. کسی که معاد را در سبک زندگی خودش نداشته باشد گرفتار هزاران مفسده نظیر دنیا طلبی و راحت خواهی و رخوت و تنبلی می شود. اما دو روی سکه ی معاد یعنی جزا و پاداش ، هم از روبرو و هم از پشت سر ، انسان را به حرکت وا می دارد. خلاصه مناجات شعبانیه و روح ساری و جاری آن ،  این حرکت رو به جلو است. مناجات شعبانیه برای خواننده اش معاد را تاکید می کند و حل گره کور سبک زندگی دنیایی را ، در اصلاح گذشته و پناه آوردن به دین به عنوان سبک زندگی مورد نظر خداوند می داند. فقد هربت الیک و وقفت بین یدیک ...

خداوند این سبک زندگی ، خداوند ربات ها و ماشین های آهنی نیست. خداوند اسلام و خداوند مناجات شعبانیه عنایتش همیشگی و فراوان است و در دنیا و آخرت مومن را تنها نمی گذارد. الهی لم یزل برک علی ایام حیاتی فلا تقطع برک عنی فی مماتی...

ما از یک طرف به غلط ، خودمان را در این عالم کننده ی کار اما کننده ای مستقل حساب کرده ایم و از طرف دیگر و باز هم به غلط ، خداوند را حتی به عنوان خدای ساعت ساز فیلسوفان غربی قبول نداریم. خدای اسلام مثل خدای ساعت ساز غربیان نیست که عالم را کوک کرده باشد و به آسمان سفر کرده باشد بلکه خدای اسلام به بندگانش نزدیک تر از رگ گردن است و قادر و عالم و روزی دهنده است... الهی ان حرمتنی من ذا الذی یرزقنی و ان خذلتنی فمن ذا الذی ینصرنی...

چاره فقط در دانستن این نکته نیست که عالم ، آفریدگار حکیم و دانایی دارد ؛ چون خدای ساعت ساز نیز خدایی دانا و حکیم است. چاره در نزدیک دانستن اوست. او نزدیک هست ؛ چه ما بدانیم و چه ندانیم ؛ اما اگر نزدیک بودن او را بدانیم و بفهمیم ، آن روز است که دیگر برای گذران زندگی خودمان و فرزندانمان نگران نمی شویم... یا قریبا لا یبعد عن المغتر به و یا جوادا یا یبخل عمن رجا ثوابه ...

هر چه قدر نقش خداوند و نقش ملاقات او در قیامت برای مومنان پر رنگ تر شود ، سبک زندگیشان با سبک زندگی مورد نظر اسلام منطبق تر خواهد بود. الهی فسرنی بلقائک ...

آن روز است که هم همت مضاعف داریم و هم کار مضاعف ؛ هم از کار الاهی حمایت می کنیم و هم سرمایه مان الاهی است؛ همه را از خدا می خواهیم و رنگ خدایی می زنیم... الهی هب لی قلبا یدنیه منک شوقه و لسانه یرفع الیک صدقه و نظرا یقربه منک حقه...

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۴-۲۹ ۰ ۰ ۱۱۵

نخل ولایت ۹۹-۴-۲۹ ۰ ۰ ۱۱۵


 

🌼 این جوان های امروزی برای زندگی ازدواج نمیکنند. ازدواج در نگاه آنها یک تفنن شده بیشتر برای تغییر موقت شرایط تا از یکنواختی خارج شوند.

من یک دختر پنج ساله دارم و دائم نگران آینده اش هستم. چه حجاب چه عفاف چه ازدواج...

------------------------------------------------------------

نیاز جنسی و عاطفی انسان ، مثل غذا خوردن یک نیاز طبیعی برای انسان است. البته این نیازهای طبیعی همراه خودشان نیاز به قانون دارند ؛ اما فراموش نکنیم که نباید از جایگاه طبیعی خودشان خارج شوند. با نیاز طبیعی باید طبیعی برخورد کرد و باید بدانیم اوج نظارت خانواده ها در اجرای قانون و دستورات الاهی است. نگران بودم خشک و خالی دردی را درمان نمی کند.

نگرانی زمانی معنا دارد که ما نیاز طبیعی فرزندمان را تامین نکرده باشیم. به طور مثال اگر آب و نان فرزندمان را تامین کرده باشیم و شکم او سیر باشد دیگر جایی برای نگرانی و اضطراب برای آینده نیست. نگرانی جایی معنا دارد که پدر و مادر این نیازهای طبیعی را در خانه تامین نکرده باشند و فرزندانشان نیازی طبیعی مثل عاطفه را در جایی غیر از خانه و جایی غیر از آغوش پدر و مادر در درجه اول ، و جایی غیر از آغوش شوهر در درجه دوم جست و جو کند.

اگر همسران و پدر و مادرها ، این عاطفه را به همسر یا فرزندشان اشراب نکرده و کم کاری کرده اند باید نگران باشند. اما اگر سینه تشنه فرزند را ، با زلال محبت ناب و آسمانی سیراب کرده اند چه جای نگرانی؟

فرزند در دامن مادر بیشتر از دو سال نمی تواند از شیر استفاده کند. بعد از دو سال ابتدایی ، غذای کودک عوض می شود چون بدنش نیازهای دیگری دارد. مادر و پدر نمی توانند فرزند را مجبور به خوردن شیر مادر کنند چون نیازهای فرزند عوض شده است. از سن بلوغ به بعد ، نیازهای دختر و پسر غیر از نیازهای عاطفی کودکان است. از این مرحله به بعد نوجوان و جوان نیازهای عاطفی و جنسی را توامان می طلبند و در بهترین حالت و طبق فطرتشان ، به دنبال جنس مخالف و همسر مطلوب خود هستند.

به نظرم تعبیر به تفنن در جایی درست است که جوان ، از محبتی به جنس محبت پدر و مادر ، به سمت محبتی از جنس همسر و شوهر در حرکت باشد. اما انحراف در تفنن آن زمانی است که جوان تفنن را در گزینه های متعدد و شرکای جنسی ، آن هم در فضایی خارج از فضای قانون جست و جو کند. جامعه ما چون برای همه جوان هایش ، هنوز محیط ازدواج و انتقال از محبت والدین به محبت همسر را فراهم نکرده است نمی تواند نگران تفنن به معنای غلط آن باشد. قبول دارم که تفنن به معنای غلط آن نیز در میان برخی و آن هم به غلط رواج دارد اما مشکل عمده جوان های ما تفنن به این معنا نیست.

من و شما به عنوان دو پدر باید با انجام مو به موی دستورات الاهی فرزندانمان را مطابق فطرتشان و مطابق اسلام تربیت کنیم. به اندازه محبت کنیم و البته به اندازه انتظار پاسخ داشته باشیم. ریشه فرزندان گلمان را آن قدر آب بدهیم که نه از کم آبی پژمرده شوند و نه از پر آبی بپوسند. اعتدال را در تمام مراحل زندگی سرلوحه قرار دهیم و با برخورد کریمانه ، بزرگی و بزرگ منشی را ، در آنان زنده نگه داریم. آنان را نان حلال بخورانیم و سبک زندگی شان را با ایمان و عمل صالح گره بزنیم. فراموش نکنیم که تمام اخلاق حسنه نظیر روحیه انفاق و کفاف و ساده زیستی را بچه ها از خانه پدر به خانه شوهر می برند. اگر به وظایفمان عمل کنیم جایی برای نگرانی وجود ندارد.

خاطره تبلیغی: چند سال قبل در ایام اردوهای راهیان نور با عده ای از دوستان در شلمچه خادم بودم که حضرت آیت الله حسینی زابلی مشرف به مناطق عملیاتی جنوب شدند. از قضا در روزهای ابتدایی آن سال با ایشان همسفر بودیم و هم سفره. روزی غذای سفره ، مقداری خوراک بود که باید با نان خورده می شد. غذایم را تا آخرش خورده بودم اما کف بشقابم را نان نکشیده بودم. غذایی نمانده بود اما بشقاب تمیز هم نشده بود. حضرت استاد به آرامی بشقاب مرا از مقابلم برداشتند و با یک تکه نان و با دقت تمام کف ظرف را نان کشیدند و نان را در دهان مبارکشان گذاشتند و به روی من هم نیاوردند. از آن روز یاد گرفتم که ظرف غذایم را چگونه باید تمیز بکنم.

اگر این روش را چه در حجاب و عفاف و چه در ساده زیستی و اخلاق حسنه و خلاصه در تمام زندگی عملی کنیم ، بهترین هدیه را برای فرزندانمان و ازدواجشان فراهم کرده ایم. نوح به وظایفش عمل کرد. فرزندش نخواست و پا به پای پدر نیامد. نوح در پیشگاه خداوند سربلند است چون کم کاری نکرده است. ما بیشتر از این مقدار وظیفه ای نداریم اما کجاست کسی که به وظیفه اش عمل کرده باشد؟

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۴-۲۵ ۰ ۰ ۱۱۸

نخل ولایت ۹۹-۴-۲۵ ۰ ۰ ۱۱۸



🌼 درسته که فرهنگ ما به سمت تجملات و مصرف بیش از حد رفته، ولی در اسلام بعد از شرع می گویند عرف!
من نمی گم تالار آنچنانی با غذاهای آنچنانی.
عرف شده است عروس خانم آرایشگاه می رود
عرف شده است یه تالار حتی درجه سه!
عرف شده است...
اگر حتی کف کفش را هم حساب کنیم مبلغی می شود که شاید خیلی ها نتوانند هزینه کنند.
از طرفی اگر بگویند گور بابای مردم(!) در واقع خودشونو در مظان اتهام قرار دادن. بالاخره مومن باید کاری کنه که تا میشه حرف پشت سرش نباشه. (منظور اینکه نمیشه 100 درصد در خلاف جهت عرف حرکت کرد، حتی اگه عرف اشتباه باشه)
ولی مسئله مهمتر بعد از ازدواجه. هزینه های بعد از ازدواج سنگینه. یه سوال: اگر یه حقوق ناچیز داشته باشی و بری خواستگاری، آیا پدر دختر خانوم نباید بپرسه با این پول که نمی تونی هم خونه اجاره کنی هم غذا بذاری جلوی دخترم هم...؟

بعد درسته من در جوابش بگم حاج آقا خدا وسعت میده، نگران نباش؟

--------------------------------------------------------------------------

به نظر شما جایگاه عرف کجاست؟ آیا عرف حکم دهنده و شارع است؟

عرف حاکم شرع نیست بلکه جایگاه عرف در تشخیص مصادیق است. مثلا ولیمه یا مهریه ازدواج سنت است اما مقدار آن را خود افراد یا عرف تعیین می کند. اما اینجا سوال بعدی نمایان می شود که عرف کجا؟ عرف چه گروهی؟ عرف بالای شهر یا پایین شهر؟ عرف طلبه ها یا عرف دانشجوها؟ عرف متدینین؟ متدینین کف بازار یا متدینین کف جامعه؟

ما امروز گرفتار عرف هایی هستیم که واقعا عرف مردم نیست. روستاها هم با تمام نداری شان می خواهند ادای شهرها و قر و فرهای آنها را در بیاورند. بیست میلیون هدیه ازدواج به او بدهی به جای خرج های ضروری خرج گروه ارکست می کند!

عرف معتبر از نظر ما عرف متشرعه است. جشن متعارف یعنی مراسمی که یک مرجع تقلید مثل مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت در آن شرکت کنند. عرف متشرعه نه با اسراف می سازد و نه دنبال تالار و شام آنچنانی است. عرف متشرعه تا همین چند سال قبل تالار نداشت و کل پذیرایی ازدواج با شیرینی و شربت بود. بیشتر از این ، مردم هر چه خواستند بگویند بگویند. بنده خودم برای ازدواجم نه تالار گرفتم و نه ماشین گل زدم. ولیمه ما از کبابی محله تهیه شد و در خانه پدرم سفره زنانه و در خانه همسایه سفره مردانه برای بزرگان فامیل و آشنا انداخته شد.همین و همین.

عرف را ما می سازیم برادر. عرف چرا همیشه برای ما دستور می دهد اما برای ما فایده ندارد. ولیمه سنت است اما چند نفر؟ حداقل دست رنج دو سال یک کارمند جوان ، خرج همین عرف های نتراشیده و بی قواره ، آن هم فقط برای یک شب می شود. مسلما این رفتارها خطاست. اگر دویست خانواده ی دور و نزدیک دو فامیل را دعوت نکنید از کادو ازدواج هم خبری نیست اما بجایش فقط فامیل درجه اول و بزرگان دو فامیل دعوت شوند و التماس دعا. قانون و فصل الخطاب برای همین است که ما حتی عرفمان را هم از آن قانون اخذ کنیم و به دنبال رفتارهای مترفین از خدا بی خبر و سرمایه داران زالو صفت نباشیم. این عرف ها مسلما مورد نظر شارع نیست تا ما بتوانیم آن را اخذ کرده و در مقام عمل اجرا کنیم. عرف زمانی معتبر است که ریشه در تدین و دین داری داشته باشد نه زمانی که چشم به دنیاداران دنیازده دارد.

سبک زندگی اسلامی و الگوی مناسب ، نقش خودش را در تعیین عرف و ملاک صحیح رفتارهای اجتماعی نشان می دهد. مخالفت یا تبعیت از عرف ، زمانی مهر صحت می خورد که با دستورات کلی دین مطابقت داشته باشد. ولیمه با چند نوع غذا و مهریه های افسانه ای و اسراف در غذا و تبعیت و پیروی از دنیا طلبان و سوزاندن دل فقرا و موسیقی حرام و اختلاط زن و مرد و مشروبات الکلی و ... حتی اگر عرف هم باشند غلط هستند. این از جهت نفی عرف غلط.

اما راه چاره:

اعتدال و میانه روی ، امری است که همیشه پسندیده است. ولیمه سنت است و باید باشد اما به اندازه ی معتدل. مصداق اعتدال در هر امری را خودتان پیدا کنید فقط این مصادیق را با اصول کلی و ابتدایی دین سنجیده باشید. به این صورت که گناه بین و واضح نظیر موسیقی حرام یا اسراف در آن نباشد و مابقی امور مباح ، طبق عرف متشرعه اجرا شود و نه عرف مترفین و دنیاداران دنیازده.خودتان را برای مخارج عرف ساخته به زحمت نیاندازید ؛ هم خودتان خلاص می شوید و هم برای دیگر خانواده ها الگو می شوید.

در داستان عرف سازی ، خانواده هایی که توان مالی بالا دارند باید برای رعایت حال فقرا ، از خرج های بیهوده دوری کنند تا فقرا هم در فضای ساده زیستی راحت تر تشکیل خانواده بدهند. به نظرم اغنیای متدین نقش مهمتری دارند. اما متوسطین هم نباید منتظر اغنیا بنشینند بلکه ازدواج را به اندازه جیب خودشان و نه بیشتر اجرا کنند و ابدا به حرف مردم گوش فرا ندهند. باور کنید اگر فقط متدینین بندگی غرب و شیاطین را کنار بگذارند و خودشان باشند داستان ازدواج شکل و قواره دیگری به خود خواهد گرفت. در مورد شکل مراسم ها و تجربه های متدینین در این موارد در صورت نیاز دوستان قلم فرسایی خواهیم نمود.

جواب سوال دوم:

از لوازم ایمان به خداوند ، ایمان به رزاقیت او و ایمان به وعده های او در مورد ازدواج مومنان و وسعت زندگی آنان بعد از ازدواج است. اگر ملاک ازدواج و انتخاب همسر ایمان باشد که هست ، در جلسه خواستگاری با آرامش ، اما به اذن الاهی محکم ، از وعده های خداوند حرف بزنید ؛ چون حرف زدن از وعده الاهی کاری درست است. و البته بدانید شنیدن جواب های بی ربط از قبیل استهزاء و تمسخر وعده های الاهی نشان از ضعف ایمان بلکه نبود ایمان است.

در ضمن قرار نیست که شما مقدار دخل و خرج خودتان را افشا کنید تا ناچیز بودن یا نبودن آن مشخص شود. حتی بعد از تشکیل خانواده هم روال به همین صورت است که مرد دریافتی خودش را به نزدیکان و حتی به همسرش افشا نمی کند تا بتواند مدیریت کرده و در مواقع مورد رضایت شرع نظیر خمس و انفاق های واجب و مستحب و مراسم های دینی و هیئات و ... هزینه کند.

افتخار دینی و ملی: انتخاب ایمان به عنوان ملاک اصلی ازدواج و سپس انتخاب شخص خود خواستگار ، بدون نگاه کردن به خانواده و اطرافیان و درآمد ، آن زمانی زیباست که حتی پسر رهبر معظم انقلاب ، فقط با نام یک طلبه به خواستگاری دختری برود و بعد از همه صحبت ها و بدون تکیه بر جایگاه پدر مشخص شود که داماد خانواده و خواستگار دختر ، فرزند رهبر معظم انقلاب است!

مقدار دریافتی و نوع شغل در صورت خاص بودن آن و محل کار ، از اموری هستند که دلیلی برای بیان آنها در جلسات و مراحل ابتدایی خواستگاری نیست ، تا خانواده ها بتوانند بدون در نظر گرفتن این امور و با ملاک قرار دادن ایمان دست به انتخاب بزنند.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۴-۲۱ ۰ ۰ ۹۳

نخل ولایت ۹۹-۴-۲۱ ۰ ۰ ۹۳


🌼 حدود یکی دو سالی میشه که هر چی مورد خواستگاری بهم معرفی میشه فقط تا همین مرحله باقی میمونه نمونه اش همین دو هفته پیش خانمی با منزلمان تماس گرفته و از خصوصیات من از مادر سوال کرده و ایشان نیز از آقا زاده شان گفتند و گفتند که خانم فلانی که خانم جلسه ای هست شما رو به من معرفی کرده مادرم نیز در جواب گفتند بله درست فرمودند آن خانم نیز به مادر گفتند من فردا تماس میگیرم تا یه روز را مشخص کنید بنده بیام دختر خانمتون را ببینم مادر نیز گفتند در خدمتیم ولی بعد از گذشت دو هفته هنوز تماسی نگرفتند تقریبا تمامی موردهایی که بهم معرفی میشه در همین مرحله میمونه و پیش نمیره شاید فکر کنید من و خانواده سخت گیری های بی جا داریم ولی کاملا برعکس با وجودی که بنده فوق لیسانس هستم ظاهر نسبتا خوبی دارم وضع مالی خانواده نیز متوسط رو به بالاست اما با این اوصاف حتی پسرهایی که دیپلم هم ندارند و خانواده شان وضع مالی خوبی ندارند نیز مادرم با روی باز و با گرمی با انها صحبت میکند ولی بازم فقط در مرحله اول می ماند و تقریبا هیچ کدام دیگر تماس با مادر نگرفته اند.

یه جورایی دارم دیوانه میشم با وجودی که فقط ملاکم ایمان است ولی بازم کسی پا پیش نمیگذارد کلا خانواده کم توقع ای نیز دارم و اصلا سخت گیری در هیچ موردی نمیکنند در مورد ازدواج خواهرم و برادرم به تکرار شاهد آن بودم که پدرم اصلا سخت نگرفته و به قول معروف سنگی پیش پای دامادمان نینداختند واقعا دور و زمونه عوض شده من خیلی دارم اذیت میشم از طرفی همه به من میگند تو فکر میکنی کی هستی که آنقدر توقعت بالاست و هیچ کس رو قبول نمیکنی ولی نمی توانم راستش را به آنها بگویم شما میفرمایید من چه کنم که ایمانم رو نگه دارم و شکی درونم شکل نگیره

-------------------------------------------------------------------

ازدواج در حقیقتش یک امر ساده است اما گره های فرهنگی و اقتصادی چنان کلاف را در هم کرده اند که کار از دست همه خارج شده است. در گذشته ازدواج دختر به دست پدرش بود و در آن خانواده ی دیگر ، اراده و انتخاب دختر به دست پسر بود یا حداکثر محارم پسر.

امروز جریان ازدواج جوانان از یک الگوی ساده و بسیط تبعیت نمی کند. به جرات می توان گفت که امروز ازدواج جوانان حتی به دست خودشان هم نیست. پسرها قصد و علاقه به ازدواج دارند اما چون عموما استقلال مالی و برخی شخصیتی ندارند و در ابتدای زندگی چشم به جیب و کمک پدر دارند ، در انتخاب همسر و مسائل فرهنگی روز نیز به اجبار باید تابع باشند. دخترها نیز اگر چه سخت گیری نکنند اما تا خانواده ای در خودش توان قدم پیش گذاشتن نبیند چاره ای جز صبر ندارند.

عیب از شما و دیگر دخترهای ایران نیست. ما وارث گذشته ی هفت بیجاری هستیم. نه درست و حسابی ایرانی هستیم و نه کاملا غربی ؛ نه زرتشتی هستیم و نه مسلمان ؛ و با این ملقمه امروز پسرانی داریم که ، در سی و چند سالگی هنوز نمی توانند به خواستگاری دختر مورد علاقه خود بروند و دخترانی داریم که نیمه گمشده خودشان را در فیلم ها و سریال های غربی جست و جو می کنند و بی دلیل دست رد بر سینه خانواده ها می زنند.

عیب از شما نیست. شما در این شرایط چاره ای جز تامل و متانت ندارید. زنگ نزدن و پیگیری نکردن آن خانوم دلیل بر مشکلاتی است که خواسته یا نخواسته امثال آن خانواده را بیچاره کرده است. نه مادر می داند که به دنبال چه بگردد و نه پسرش واقعی و عاقلانه می اندیشد. حتی اگر توان مالی و کار و کاسبی داشته باشند ملاک های صد من یک غازی دارند که نمی توانند از میان صد دختر خوب یکی را متناسب خودشان انتخاب کنند.

عیب از شما دخترها نیست چون به یک معنا باید انتخاب بشوید. عیب آن زمانی از شماست که خواستگارتان را با ادعاهای واهی رد بکنید و فرصتی را که تکرار نمی شود از دست بدهید. عیب آن زمانی است که ملاک انتخاب همسر را ایمان قرار ندهیم و برای فردا در تمام زندگی مشترکمان قطره ای آب زلال ایمان ، جهت رفع تشنگی های دنیوی مان پیدا نکنیم. خداوند صلاح مومن را هر چه هست به او می رساند.

مومن اگر مومن است نباید ناراحت آینده اش باشد چون مومن تمام نگاهش به تکلیف امروز است نه فردای نیامده. مومن همه امور را به دست خدا می بیند و خودش را قطره ای در دریای بیکران هستی. خدای امروز خدای فردا هم هست.

کسی ملاک اول انتخاب همسرش ایمان است که برای خودش و در زندگی خودش ، ایمان اولین اولویت زندگی اش باشد. پس ایمانتان را حفظ کنید. مومن هر چه خداوند روزی اش کرد قانع است و در کار خداوند چون و چرا نمی آورد. کسی که خواستگارش را بدون دلیل رد نکرده و فرصتی خدادادی را نسوزانده است ، اشتباهی نکرده که بخواهد افسرده یا پژمرده بشود. شما زندگی خودتان را بکنید و در مسیر تقوا و تعالی معنوی حرکتتان را ادامه بدهید. روزی شما هم در زمان مقرر فرستاده می شود. خداوند چیزهایی می داند که ما نمی دانیم. کسی که مومن باشد به بهانه نان و کباب خوردن دست به سفره مردم دراز نمی کند یا سفره خودش را با سفره دیگران مقایسه نمی کند.

اما اگر کسی به اشتباه فرصت را از دست داده و با ملاک قرار دادن امور دنیوی خود را گرفتار حیله ی شیاطین کرده است باید فورا توبه کند و از خطای گذشته به سوی خداوند بازگردد. توبه عوض کردن جهت است. توبکار کسی است که جهت کلی زندگی خودش را از امور دنیوی و مادی به سمت امور آخرتی و معنوی عوض می کند. این به معنی بی کار نشستن و رهبانیت نیست.

دنیا مکان نیست جهت است و اهالی خودش را دارد. آخرت نیز مکان نیست بلکه جهت است و اهالی خودش را دارد. نمونه خوب و کامل اهل آخرت مولانا امیرالمومنین است. اهل آخرت خوب و فراوان تولید می کنند اما از نعمات دنیوی کمتر بهره می برند. اهل آخرت تمام همتشان عبادت خداست و برای کسب رضای خداوند کارهایی مانند کشاورزی و تجارت را انجام می دهند نه به دست آوردن دنیا و پول. دنیا و آخرت جهت هستند ولی کارهای عینی خارجی ، همانند هم اند. هم معاویه به دنبال حکومت بود هم مولانا امیرالمومنین. کار عینی خارجی مثل هم است اما جهت ها هیچ ربطی به هم ندارند. نکاح و زنا نیز در فعل خارجی مثل هم اند تفاوت در رعایت قانون خداوند و در جهتگیری فعل انسان است.

جهت تان را با قرآن تنظیم کنید. مثل شهدا مثل اولیای خداوند. جهت اگر درست باشد از هیچ مشکلی برای مومن گزندی نیست ؛ چون ایمانش حفظ می شود. نمی گویم سختی نمی کشد می گویم ایمان مهم است و ایمان حفظ می شود. پس مساله حل است.

مومن خداوند را حکیم می داند و خداوند را حاکم مملکتی می یابد که تمام ذرات مملکتش حساب شده و در جای خودشان قرار دارند تا بساط امتحان بندگان خوب چیده شود. برای فرار از شک به اعتقادات قلبی و سپس عقلی خودتان تکیه کنید و رابطه خودتان را با خدای مهربان عالم تقویت کنید. توحید افعالی بهترین تکیه گاه مومن از پرتگاه شک و التهاب است. همه امور مستقلا به دست خداست و فقط فرمان ماشین و فقط تعیین جهت زندگی را به ما سپرده اند. حرکت کردن ماشین و انتخاب جاده و همسفرها و زمان مسافرت به دست ما نبوده بلکه فقط تعیین جهت حرکت و فرمان به دست ماست. با بی صبری فرمان را به سمت دره نچرخانید!

برای پسرهای مومن جور دیگری باید نوشت چون آنها از وجود دخترها و خانواده هایی مثل شما بی خبرند و هر چه می گردند کمتر یابنده هستند. دخترها هم اگر مومن باشند متاسفانه کمتر رفتارهای مومنانه دارند و می خواهند هم خر و هم خرما را ، با هم داشته باشند.

من جرات نمی کنم که در مصداق و داستان معرفی خانواده ها وارد بشوم اما تمام تلاشم را میکنم که گره های فکری جوانان را که عمده گرفتاری هایشان در همین جاست ، باز کنم. توکلتان را به خدا بیشتر کنید و برای خداوند وقت تعیین نفرمایید. سختی زندگی مومنانه همین دویست سال اول زندگی در دنیاست ؛ بقیه مشکلات اش که مربوط به زندگی در آخرت است حل می شود ان شاالله.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۴-۱۷ ۰ ۰ ۹۷

نخل ولایت ۹۹-۴-۱۷ ۰ ۰ ۹۷


 

🌼 منظور از اختلاف فرهنگی که عرض شد، به معنای اختلاف با اسلام نبود. و اینکه مثلا شما فرض بفرمایید برای زوجین، اختلاف فرهنگی با بحث "فرهنگ یعنی اسلام" حل بشود، اما مگر نه این است که در ازدواج، فرد با یک خانواده دارد وصل می کند؟! فرهنگ یک فامیل را که نمی توانند این طور عوض کنند. ضمن اینکه الان جامعه ی ما چقدر اسلامی است؟ و خانواده ها چقدر به ظرایف دینداری عمل میکنند؟ و کسی که وارد چنین خانواده ای می شود اذیت نمی شود؟
بنده نمونه های بسیاری را سراغ دارم که نهایتا این دختر خانوم بوده که از رفتارهای غیر مومنانه و تفاوت فرهنگی خانواده ی همسرش اذیت شده است.

 

 اصلا ائمه ی ما علیهم السلام ( اگر اشتباه نکنم امام علی علیه السلام) می فرمایند وقتی می خواهید با کسی ازدواج کنید، ببینید نسب او چه کسانی هستند ببینید فامیل او چه کسانی هستند. و این یعنی ازدواج، فقط رابطه ی خاصی که شما می فرمایید نیست.

بالاخره چه آقا و چه خانم وقتی ازدواج می کنند وارد یک فامیل می شوند و قطعا آن فامیل بر زندگی آن ها اثر می گذارد و اثر آن ها غیر قابل انکار است( اخلاقیات خاص افراد را که کنار بگذاریم، فرهنگی که آن خانواده و فامیل با آن فرهنگی سال ها بزرگ شده اند و زندگی کرده اند را یک شبه نمی شود عوض کرد، می شود؟). برای همین هم هست که ائمه ی ما این قدر تاکید دارند بر این قضیه.

و در ازدواج قرار نیست فقط شریک زندگی انتخاب شوند، بلکه قرار است کسی که انتخاب می شود شریک بندگی انسان باشد( امام علی ع فردای روز زفاف حضرت زهرا س را اینگونه به پیامبر معرفی می کنند که نعم العبد علی طاعة الله، اگر ایشان برای ما الگو هستند پس اهداف ازدواج ایشان هم برای ما الگوست/ هدف از ازدواج، انتخاب زوج به عنوان شریک بندگی است).

بنابراین ازدواج به مفهوم رابطه ی خاص بین زوجین را بنده به این صورت نمی پذیرم. این فقط یک بخش زندگی است. هدف از ازدواج رسیدن به بندگی است و در همه ی ابعاد ازدواج به نحوی خدا دارد خودش را نشان می دهد، حتی در رابطه ی خاص زوجین. ...پس سطح ازدواج را با گفتن صرف رابطه ی خاص زوجین، نباید پایین آورد.

 ----------------------------------------------------------------

اگر کمی حوصله به خرج بدهید چند نکته خدمتتان تقدیم می کنم:

وقتی بنده عرض میکنم که فرهنگ یعنی اسلام (با اینکه می دانم با این کارم فرهنگ را با مصداق تعریف کرده ام) می خواهم هم الگوی مناسبی داده باشم و هم زنجیرهای بسته شده به دست انسان ها را باز کنم.

انسان در همه لحظات عمرش یا در حال انجام کاری و یا در حال ترک اعمالی است. این انجام دادن ها و انجام ندادن ها ، در مجموع سبک زندگی یا فرهنگ زندگی یا روش معاشرت انسان هاست. جالب است بدانید دین آمده است تا همین سبک زندگی یا فرهنگ و روش معاشرت انسان را تبیین کند. دین چیزی جدای از این روش و سبک زندگی انسان ها نیست.

تفاوت هایی که در فرهنگ ذکر کردید چون مصداق معینی برای آن ذکر نکردید مرز دو گفتار را روشن نکرد. به عنوان مثال احترام به پدر و مادر یا بزرگ ترها یکی از اصولی است که سبک زندگی یا فرهنگ دینی به آن دستور می دهند. در اینگونه از موارد به علت روشن بودن حکم ، اختلافی پیدا نمی شود.

به نظر شما ناراحتی و اذیتی که از آن حرف زدید در کجای زندگی مشترک به وجود می آید؟ اگر اسلام در مورد آن اختلاف حرفی نزده باشد مسلما کوتاهی کرده است. اسلام به گونه ای فرهنگ سازی کرده که اولا اختلافی پیش نیاید و ثانیا اختلافات در مسیری روشن و عقلانی و سپس عاطفی و اخلاقی حل شوند.

قرار نیست ما با فرهنگ اطرافیانمان بجنگیم و آن را عوض کنیم یا به جبر تربیتشان نماییم. وظیفه ما در حدود امر به معروف و نهی از منکر تعریف می شود. هر مومنی وظیفه دارد در حدود خاصی به اوامر الاهی امر کند و نواهی را گوشزد کند.

در ابتدای امر ، من هستم و خدای خودم. من به دنبال انجام تکلیف هستم و می خواهم وظیفه ام را در قبال خداوند انجام دهم. پیامبر مکرم اسلام از خداوند متعال شنید: لا تکلف الا نفسک : تو تکلیفی جز خودت نداری : در اولین قدم خودت را حفظ کن و در قدم بعد : و ما علینا الا البلاغ المبین : وظیفه ما عمل به دین و سپس گوش زد کردن خوبی ها به مردم و نهی از بدی ها است و نه بیشتر. مقدمات زندگی مشترک و برخودهای اجتماعی و تعاملات بین دو فامیل را سخت فرض نکنید.

وقتی من از اسلام و فرهنگ اسلام و سبک زندگی اسلام می گویم ، می خواهم قانونی را برای زندگی تبیین کرده باشم که بتوانید سال ها بر اساس آن با یک فامیل زندگی کنید. درست است که نمی توان همه فامیل را عوض کرد و بر همه تاثیر گذار بود اما باید بدانیم که وظیفه ما از حدود امر به معروف و نهی از منکر بیشتر نیست. حتی نسبت به همسر و فرزندان خودمان.

بیدار کردن فرزند یا همسر برای نماز صبح اگر به ما نسپرده باشند وظیفه شرعی مان نیست. اما آیا مومنان چنین رفتار می کنند؟ امام خمینی رحمت الله علیه فرزندانش را برای نماز صبح بیدار نمی کرد ، اما همیشه گوشزد می کرد که بی نماز در خانه من جایی ندارد. کسی را برای نماز صبح صدا نمی زد اما از فرزندانش مکررا خواسته بود خودشان برای نماز صبح ساعت کوک کنند یا به کسی بسپارند. حدود امر به معروف یعنی این. یعنی جایی که اخم کردن تو اثر دارد حق نداری توی گوش کسی بزنی.

من نمی دانم شما از کدام نوع اذیت شدن دم می زنید اما باید بدانیم که:

در یک فامیل مثل انگشتهای دست همه اطرافیان مثل هم نیستند. حتی اگر همه فامیل از ریز و درشت مومن هم باشند (که چنین خانواده ای کم یاب بلکه نایاب است) باز هم به خاطر اختلاف در مراتب ایمان رفتارهای یکسانی از همه بروز نمی کند. من از شما میخواهم واقعی به جامعه نگاه بکنید. ایمان مومن هر چه بیشتر می شود با سنگین تر شدن مسئولیتش در جامعه ، نگاهش به جامعه و اطرافیان عوض می شود. پیامبر اکرم مردم را بندگان خداوند می داند و در پی تربیت و رشد عباد الله است ؛ نه نگاه از بالا به پایین و عوض کردن فرهنگ آن منحرفان و نادانان.

پیامبر مکرم اسلام از نشستن با مردم کوچه و بازار اذیت نمی شد. از شنیدن سوال های پیش پا افتاده و رفتارهای غلطشان از کوره در نمی رفت. او از گناه ناراحت می شد اما راه مبارزه با گناه نیز امر به معروف و نهی از منکر است و تمام. اذیت یعنی چه؟

اتفاقا چون عموم مردم به ظرایف دین شان عمل نمی کنند ، می گویم که نباید ملاک  ازدواج را عمل تام و تمام به همه دستورات و مراتب بالای ایمان دانست. فهم همه از دین داری یکسان نیست و همه رفتارهای یکسانی نسبت به دین ندارند ؛ اما آیا همین مردم نیاز به ازدواج ندارند؟ همین مومنین متوسط و مردم کوچه و بازار و دانشجویانی که ممکن است مانند شما نباشند؟ نسخه ما یک نسخه عام و فراگیر است و همه را شامل می شود.

اگر همسر شما ، کپی برابر با اصل خودتان باشد باز هم به علت اختلاف در فهم دین و مناسک ، به قول خودتان اذیت خواهید شد. اما باید بدانید تمام ذلت دین و تمام لذت ازدواج در همین است. بالاتر همیشه پایین تر را کمک می کند و رشد معنوی خود را در رشد او می داند. پیامبر اکرم کمال خود را در کمال دیگران می داند و ابدا از حال و روز و رفتار فامیل خودش و حتی همسران خودش اذیت نمی شود. او با کس دیگری معامله می کند و همین است تعالی در دین داری ؛ و نه به فرار کردن از سختی ها و ناراحتی ها و اذیت ها.

حتی اگر نگاه سلوکی به ازدواج داشته باشید و در پی کمال در ایمان باشید ، هر چه قضایای زندگی ، پیچیده تر و سخت تر باشد ، رشد و کمال بیشتری را در پی خواهد داشت. چرا با یک زبان از اذیت شدن فرار می کنیم اما با زبان دیگر از تعالی معنوی دم می زنیم؟ به نظر شما تعالی معنوی با راحت طلبی و سختی نکشیدن جمع می شود؟

ممکن است بفرمایید که: بنده با اصل سختی کشیدن مشکلی ندارم اما چرا باید در خانه و در کنار همسر و فامیل سختی بکشم؟ چرا همسرم مثل من نباشد؟ یا چرا فامیلی را انتخاب نکنم که همه شان رفتارهای مومنانه داشته باشند؟

جواب این است که : با عینک بدبینی که حاصلش خوب دانستن خود و بد دانستن دیگران است و با فرار از اذیت شدن ، بدانید که دنیا جای این راحتی ها نیست. تا سختی دنیا و این اذیت ها را تحمل نکنید به راحتی آخرت نمی رسید. زندگی بدون اذیت به راحتی اخروی نمی رسد.

علاوه بر اینکه باید اذیت شدن را هم با ملاک های دینی تنظیم کنیم تا برای بیهوده های دنیا اساسا اذیت نشده و سختی هایمان سختی های سلوکی و معنوی باشد. برخی از ما تا صبح عاشورا در هیئت سینه می زنیم اما مناجات شعبانیه خواندن را دوست نداریم. لذت خواب را ، به سختی بیدار شدن و جدا شدن از بستر ترجیح می دهیم. درست است که زخم زبان اذیت دارد اما تا زخم زبان نبینیم و صبر نکنیم و و در برابر بدی ها تلافی نکنیم و به جای تلافی از بدی های فامیل بد بگذریم و شب ها با خدا راز و نیاز نکنیم رشد نمی کنیم. خیالتان راحت!

درست است که در ازدواج ما با یک خانواده وصلت می کنیم اما زندگی ما و تعامل ما با آن خانواده بر اساس قوانین اسلام و فرهنگ آن شکل می گیرد. چون اگر هیچ کس مومن نباشد حداقل من مومن هستم. سبک زندگی من است که روش تعامل من با همه دنیا را مشخص می کند. مومن در مجلس گناه شرکت نمی کند حتی اگر همه فامیل رنجیده شوند. و البته مجلس یک مومن مجلسی بدون گناه است حتی اگر همه فامیل رنجیده شوند. زمین بازی را مومن رسم می کند و بقیه باید خودشان را با سبک زندگی اخلاقی و زیبای مومن تنظیم کنند. رسم این زمین با هواهای نفسانی نیست بلکه بر اساس رساله عملیه و فتوای مجتهد اعلم جامع الشرایط است. فرهنگ و سبک زندگی و اداب معاشرت یک مومن چون واضح و روشن و بر اساس تعالیم الاهی است ، و چون مومن همیشه در پی کسب رضای الاهی است و چون راحتی خود را طلب نمی کند بهترین نوع تعامل با انسان هاست ؛ نه کسی را اذیت می کند و نه از کسی می رنجد. حتی نامهربانی های دیگران را وسیله ای برای رشد خودش می داند و در دلش خدا را تشکر می کند.

در مورد انتخاب همسر و خانواده خوب و مومن نیز بدانید که ، اگر به جای انتخاب یک همسر مناسب ، به دنبال یک فامیل مناسب باشید خودتان را بیهوده گرفتار رنج کرده اید و بعد از سال ها انتظار قطعا مجرد خواهید ماند. بانو فاطمه زهرا بهترین دختر مومن مدینه است اما آیا همه اطرافیان او و فامیل پدرش مثل او بودند؟ اگر با نگاه شما پیش برویم و کل فامیل را در کنار همسر گزینش کنیم ، نامادری های متعدد و بعضا بداخلاق و توطئه گر بانوی دو سرا ، بهترین دلیل رد این مورد برای امیرالمومنین بود. امثال ابولهب و برخی از زنان پیامبر اکرم در هر فامیلی پیدا می شوند. فامیل پیامبر همان کسانی بودند که او را تبعید کردند و جنگ های متعدد بر علیه او به راه انداختند. آیا به خاطر عموی بی ایمان یا خواهر نخاله یا برادران هرزه ، خود را از انتخاب آن زوج مناسب محروم کنیم؟ ملاک اگر ایمان باشد مرزها روشن و واضح می شود و انتخاب راحت تر صورت می پذیرد.

اینکه می گویم باید واقعی حرف بزنیم به همین خاطر است. چون حتی خانواده پیامبر اعظم نیز با ملاک قرار دادن کل فامیل ، گزینه مناسبی برای ازدواج نیست. بارها گفته ام و باز تاکید می کنم که جز ایمان داشتن خود شخص ، چه دختر و چه پسر ، ملاک های دیگر مانند زنجیر ، دست و پای شما را خواهد بست. خودتان را از این قیود بیهوده نظیر سن و قد و تحصیلات و زیبایی و خانواده و ... رها کنید.

فراموش نکینم که اگر ایمان را ملاک انتخاب قرار بدهیم ، فامیل و اطرافیان مومن یک دختر یا پسر ، بهترین دلیل بر عیار آن خانواده و درجه و نوع ایمانشان است. به طور مثال خانواده های محترم شهدا و ایثارگران نمونه های بارز ایمان و جهاد و رشادت هستند که با دیدن خانواده می توان عیار دختر یا پسر این خانواده ها را سنجید. اما در همین خانواده ها نیز جا برای اذیت شدن هست. چون اینجا بهشت نیست و همه اطرافیان ما سلمان و ابوذر نیستند.

مومن از زن و مرد با هر کسی که زندگی زناشویی بکند سلوک آسمانی خودش را می کند و رشد معنوی فراوانی را دارد. اما بدانید که امور معنوی هیچ ربطی به زندگی مشترک و زناشویی زن و مرد ندارد و حقیقت ایمان و تعالی معنوی بیشتر از اینکه یک مقوله اجتماعی باشد یک امر فردی است ؛ خداوند اعمال همه را فردی بررسی می کند و به خانواده ها کارنامه جدا نمی دهد. البته می دانیم که ما در جامعه و در قبال اطرافیان وظایفی داریم اما اعمال فردی و اجتماعی فرد فرد ماست که کارنامه ما را می سازد مثل رای دادن فرد فرد آحاد و انتخاب رئیس جمهور.

زندگی زناشویی همیشه باب میل مومن نیست. همان طور که در نوح و لوط و همسران کافرشان از یک طرف ؛ و در آسیه و فرعون از یک طرف و ابولهب و همسرش از یک طرف ؛ و در آخر در خانواده عترت و آسمانی مولانا امیرالمومنین و بانو فاطمه زهرا مشاهده می کنیم. مثال های متعدد قرآن کریم به ما می آموزد که همسر شما اگر فرعون هم باشد تکلیف شما همان است که بود: و لا تکلف الا نفسک.

در صف نماز جماعت همه نماز می خوانند اما بهره هیچ دو نفری برابر نیست. حتی در بهشت اگر امثال من و شما همخانه ی پیامبر مکرم اسلام در خانه و منزل بهشتی ایشان بشویم و از سفره ایشان و از ظرف مخصوص ایشان نوش جان کنیم و حتی اگر لقمه غذای ایشان دو قسمت شود و نیمی در دهان ما و نیمی در دهان رسول الله صلی الله علیه و آله گذاشته شود ، باز ما دو نفر ، لذت برابری از این دو لقمه ی غذا نخواهیم داشت ؛ چون درک و تلقی افراد از نعمات ، متناسب با معرفت آنان به خداوند و ایمانشان به الله است و در نتیجه بهره ای خاص خود خواهند برد. همه زندگی مومن از لذت و خوشی و از الم و ناخوشی ، نعمت و خواسته خداست و وسیله ای برای تعالی و سلوک و تربیت مومن.

حکم مثال نماز جماعت و سفره غذا ، در روابط خاص زناشویی زوجین نیز جاری است. دقت کنید به نکته لطیفی خواهید رسید!

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۴-۱۳ ۰ ۰ ۱۲۸

نخل ولایت ۹۹-۴-۱۳ ۰ ۰ ۱۲۸



🌼 اسلام توصیه به ازدواج در سنین جوانی دارد و علمای اسلام همواره ازدواج در سنین پایین تر را توصیه میکنند. از طرف دیگر سن اشتغال و استقلال مالی در جامعه بالا رفته و این در حالی است که تکلیف اصلی مرد در خانواده پرداخت نفقه است. حال سوال اینجاست، آیا ازدواج قبل از اشتغال و استقلال مالی که مانع از عمل به تکلیف است، صحیح است؟ دختران پس از تکلیف میتوانند، حق شوهر را رعایت کنند، اما پسران نه. عمل به تکلیف هم که واجب است. با این حساب چگونه می شود پسران را به ازدواجی ترغیب کرد که در آن توانایی عمل به تکلیف را نخواهند داشت؟ آیا چنین ازدواجی تضییع حقوق زن در خانواده نخواهد بود؟
والسلام

---------------------------------------------------------------------

 منتظر این سوال بودم. چرا که تا این سوال در ذهن پسرهای ما حل نشود ، نوشتن برای دخترها تقریبا بی فایده است. دخترهای مومن با مطالعه همین مقدار از متون به نظرم آماده یک زندگی ساده و انتخاب مومنانه می شوند خصوصا دختری که ایمانش را چون جانش گرامی می دارد و برای حفظش به نگهبانی ایستاده است.

اصل ترغیب کردن جوانان به ازدواج مساله کاملا درستی است که در سنت اسلامی به آن عمل می شود. هر جوانی که در فضای اسلامی تنفس کرده باشد ازدواج را برای خودش یک فریضه دینی می داند و به آن راغب است اما موانع فراوانی روبرویش قرار دارد. موانعی چون تحصیل و کسب حرفه و سربازی که همگی برای یک کار خوب نیاز هستند و کار خوبی که برای کسب درآمد لازم است و کسب درآمدی که برای تشکیل خانواده و تهیه مقدمات زندگی و در نهایت پرداخت مخارج همسر یا نفقه و لازم است. به نظرم همه این موانع زنجیره ای را بتوان در یک کلمه خلاصه کرد که مانع اصلی ازدواج جوانان پول است.

اگر جوان دنبال تحصیل و کار مناسب است در حقیقت به دنبال کسب درآمد است. اما آیا مشکل همه همین است؟ آیا در میان جوانان قشر مرفه ما مشکل ازدواج نداریم؟ آیا مفهوم فقر و ثروت یک مفهوم نسبی نیست؟ آیا حتی ثروتمندان نیز به نسبت ثروتمندان دیگر گرفتار این فرهنگ غلط نیستند؟

حکایت تبلیغی: از خانواده های متمول تهران خانواده هایی را سراغ دارم که سن ازدواج شان بالا رفته است و باز فقر و شرایط مالی را بهانه قرار می دهند. پرسیدم که دردت چیست؟ می گفت: نزدیکان فامیل مراسم عروسی خودشان را در هتل لاله گرفته اند. درست است که وضع ما از بسیاری از مردم تهران بهتر است اما عرف خانواده ما این است که در هتل استقلال یا فلان سالن ویژه مراسم بگیریم و این مراسم در توان من نیست!

به نظرم اگر ریاست جمهوری برای ازدواج هر زوج جوان ، بجای وام ازدواج ، سی میلیون تومان جایزه بلا عوض هم قرار بدهیند باز داستان همین است. داستان ازدواج جامعه ی جوان ، اما مریض ما ، با پول حل نمی شود. فرهنگ ازدواج ما با پول مریض شده است پس درمانمان با تزریق پول نیست. این تزریق پول فقط ول خرجی ها را راحت تر میکند نه ازدواج را. مشکل ما در جای دیگری است.

خداوند علیم ضمانت کرده است که ، زوج جوان مومن را بعد از ازدواج غنی می کند اما برای ول خرجی های هنگفت و غلط ما ، ضمانتی نداده است.

خداوند در سوره نور فرمود: وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ (32) : دختران و پسران و غلامان و کنیزان عزب خود را اگر شایستگى ازدواج دارند نکاح نمایید و اگر تنگدست باشند خدا از کرم خویش توانگرشان کند و خدا وسعت بخش و دانا است (32).

خداوند وعده داده است و چه وعده بلند و زیبایی. او وعده داده که همگان را غنی می کند. آن هم از فضلش ؛ و خداوند وسعت دهنده است و می داند که فقرا هم نیاز و میل به ازدواج دارند.

این همه تاکید بنده بر ایمان برای این است که بدانید و می دانید که وعده خداوند دورغ نیست. مومنان می دانند که او صادق است و وعده خودش را وفا می کند. اما آیا خداوند باید هزینه میلیونی آرایش بانو را هم نقدا بپردازد؟ آیا خداوند وعده داده است که تو از حساب من پنج مدل غذا سفارش بده و در هتل استقلال میهمانی بگیر و من ضامنش هستم؟ آیا خداوند زبانم لال نوکر ماست؟ آیا اسراف کنندگان برادران شیطان نیستند؟

مومن باور دارد که خداوند واسع است. خداوند وسعت می دهند. شک نمی کند. از مومنان تازه متاهل بپرسید که خداوند چگونه به زندگی شان وسعت می دهد اما داستان ما امروز برعکس است.

خداوند ابتدا وسعت می دهد یا ابتدا ما باید قدم پیش بگذاریم و ازدواج کنیم؟ اگر بنا باشد که با فرهنگ امروز بعد از تهیه همه امکانات نظیر خانه و لوازم کامل منزل ،کسی قدم پیش بگذارد و ازدواج کند ، دیگر وسعت خداوند را برای چه زمانی ذخیره کند؟ وسعت برای زمان فقر است و گشایش برای تنگنا. مومن کسی است که به صرف شنیدن این وعده خداوند حتی اگر کار و کاسبی ندارد قدم در راه ازدواج بگذارد و بعد از این از خداوند کار و کسب و روزی بخواهد.

چهار حدیث زیبا برای اطمینان قلوب مومنین:

1- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: اتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَکُمْ : ازدواج کنید که این کار برای جلب کردن رزق و روزی بهتر (از کارهای دیگر) است.

ما برای ازدواج به دنبال کار می گردیم اما با ازدواج است که روزی به دنبال شما می آید. ازدواج جلب روزی می کند نه اینکه روزی را برای ازدواج جلب کنیم. 

در حدیث دیگر آمده است:

2- عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَتَى رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله شَابٌّ مِنَ الْأَنْصَارِ فَشَکَا إِلَیْهِ الْحَاجَةَ.

امام صادق درباره رفتار زمان رسول خداوند فرمودند: روزی جوانی از انصار برای حاجتی مالی نزد پیامبر مکرم اسلام شکایت و عرض حاجت کرد.

 فَقَالَ لَهُ: تَزَوَّجْ. رسول خداوند همین یک کلمه را در جوابش فرمودند: ازدواج کن!

فَقَالَ الشَّابُّ: إِنِّی لَأَسْتَحْیِی أَنْ أَعُودَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله. آن جوان می گوید: من حیا می کردم که دوباره برای عرض حاجت خدمت رسول خداوند برگردم تا اینکه ...

 فَلَحِقَهُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ: إِنَّ لِی بِنْتاً وَسِیمَةً فَزَوَّجَهَا إِیَّاهُ.

تا اینکه یکی از مردان انصار آن جوان را دید و پیشنهاد داد که دخترش را که دختری نیکوست اختیار کند. پس دخترش را به آن جوان تزویج نمود.  

قَالَ: فَوَسَّعَ اللَّهُ عَلَیْهِ : امام صادق فرمودند: خداوند به آن جوان بعد از ازدواج وسعت مالی داد !

[قَالَ‏] فَأَتَى الشَّابُّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَأَخْبَرَهُ: آن جوان به نزد رسول خداوند رفت و ایشان را از این ازدواج و برکات و وسعت خداوند در زندگی اش با خبر کرد.

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ عَلَیْکُمْ بِالْبَاهِ : پس پیامبر با شنیدن این خبر فرمودند: ای جماعت جوانان برشما با ازدواج!

در حدیث دیگری آمده است که اسحاق بن عمار از امام صادق درباره صحت داستانی  در زمان رسول خداوند سوال می کند:

3- عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الْحَدِیثُ الَّذِی یَرْوِیهِ النَّاسُ حَقٌّ أَنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِیَّ ص فَشَکَا إِلَیْهِ الْحَاجَةَ فَأَمَرَهُ بِالتَّزْوِیجِ فَفَعَلَ ثُمَّ أَتَاهُ فَشَکَا إِلَیْهِ الْحَاجَةَ فَأَمَرَهُ بِالتَّزْوِیجِ حَتَّى أَمَرَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع [نَعَمْ‏] هُوَ حَقٌّ ثُمَّ قَالَ الرِّزْقُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْعِیَالِ

داستان اینگونه است که مردم روایت می کنند که: مردی نزد رسول خداوند آمد و از وضع زندگانی اش شکایت کرد. پس رسول خداوند او را امر به ازدواج کردند. تا اینکه این شکایت کردن سه بار تکرار شد و رسول خداوند او را در هر سه مرتبه به ازدواج امر کردند.

امام صادق فرمودند: این داستان حق است (و رسول خداوند برای رفع گرفتاری زندگی جوانان را به ازدواج امر می کردند) و اضافه نمودند: روزی اساسا با زنان و فرزندان است.

4- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْعَیْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ ظَنَّهُ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه: کسی که از ترس عیال واری و مخارج زندگی ازدواج را ترک کند به تحقیق که به خداوند بلند مرتبه بد گمان شده است چرا که خداوند بلند مرتبه فرموده است: اگر آنان فقیر هستند او به تحقیق ایشان را از فضلش غنی خواهد کرد.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۴-۰۹ ۰ ۰ ۱۷۸

نخل ولایت ۹۹-۴-۰۹ ۰ ۰ ۱۷۸


🌼 اینو بدونین یه زن ایده آل و اینکه اگه یه زن میگه من زن هستم باید اینقدر توانایی داشته باشه که همه چیز رو نوک انگشتش بچرخونه!! در ضمن چون خانوما خیلی محتاط عمل میکنن در نتیجه خیلی تو کاراشون موفق تر از آقایون هستند و خرابی کار در حیطه ی خانوما خیلی به ندرت پیدا میشه... اینم بگم که این که یه زن هم بیرون کار کنه هم داخل بدونید که مدیریت خوبی داره و میدونه که تمام پایه های زندگی رو سفت میکنه نه شل!! بالاخره زندگی اون هم هست دیگه!! نمی خواد که بهم بزنتش... یکم با دید باز فکر کنید همه ی اینا به مدیریت زن برمیگرده... و اینو بدونید یک خانوم به خاطر چیزایی که خدا بهش داده حتما میتونه نظام خونشو حفظ کنه....!!!
مطمئن باشید... تازه وقتی یه خانوم در جامعه فعالیت داشته باشه می دونه توی جامعه چه خبره در نتیجه بچه ی خودشو درک میکنه و با توجه به محیط بیرون میتونه بچه شو از خطرات آگاه کنه!!! نه اینکه یه مادر بشینه خونه در و رو خودش ببنده و از بیرون خبری نداشته باشه و با توجه به مسائل و اوضاع بد جامعه بچشو راهنمایی کنه! لطفا یکم روی حرفای من فکر کنید.... متناسب با هر دوره ای نسخه اش پیچیده میشود...گذشته برای عبرت است.... و وقتی چند تا مسئولیت قبول میکنه به خاطر اینه که اینو در خودش دیده که مسئولیت رو قبول کرده. بعدشم در زمان اهل بیت که مثلا دندانپزشک به این صورتی که الان هست نبوده ...

--------------------------------------------------------------------

1- توانایی افراد در اداره امور متفاوت است. مردان هم همه مثل هم نیستند. توان مدیریت در همه افراد نیست خصوصا در اکثر بانوان.

2- قدرت مدیریت غیر از کار بدنی کردن و اضافه کاری رفتن ، بیرون خانه است. چرا قدرت تحلیل و مدیریت زن را خرج کار در بیرون خانه می کنید؟ فراموش نکنیم که مدیر نیاز به کارگر دارد. آیا کارگر چنین زنی شوهر اوست؟

3- زن ایده آل ، مسلما زنی نیست که بیرون از خانه کار کند. ایده آل بودن برای زن مسلمان ایرانی ، آن زمانی است که برای شوهر و فرزندانش بهترین زن و مادر روی زمین باشد ؛ نه بهترین کارگر کارخانه یا منشی مطب یا مهماندار هواپیما.

4- اسلام حتی کار داخل خانه را هم ، از روی دوش زن برداشته است و آن را وظیفه زن نمی داند. شما به چه حقی او را برای کار به بیرون از خانه می فرستید و در آخر او را زن ایده آل می دانید؟ آیا این لطف به زن است؟

5- حیطه فعالیت بانوان غیر از حیطه کار آقایان است لذا موفقیت بیشتر در این دو حوزه معنا ندارد. مسابقه زن با مرد در یک مسیر نیست تا به یک خط پایان برسند. شما زن را مرد پیمودن کوره راه ها فرض کرده اید و بر کارهای سخت گماشته اید و با مردان مقایسه می کنید و در آخر حتی از موفق تر بودن او هم دم میزنید؟ آیا مقایسه کردن زن با مرد مقایسه صحیحی است؟

6- از نظر اسلام زن ریحانه است. زن گل بهاری ست ؛ و نه قهرمانی که با مردان زور آزمایی کند. چیدن چنین مسابقه ای برای زور آزمایی ظلم به زن است نه کرامت زن! ما با اصل این مقایسه مشکل داریم چون این مقایسه را ظلم به زن می دانیم. زن را باید با زن دیگر مقایسه کرد نه با مردان. تمام گرفتاری های اجتماعی زنان به خاطر همین نگاه ظالمانه است. نگاهی که برخی از زنان مروج آن شده اند و به آن متاسفانه افتخار می کنند.

7- در مورد احتیاط در کار و خراب کاری هم باید بدانید ، ضعف بانوان در عقل عملی را نباید احتیاط بدانیم. زن به خاطر خلقت لطیفش شان ورود به هر عرصه ای را ندارد. حوزه اجرا و انجام امور ، غیر از تست زدن و ادراک مسائل نظری و اندیشه ای است. در حوزه عقل نظری مرد و زن مانند هم اند و نمونه اش دانشگاه ها و حوزه های علمیه کشور است که زنان چونان مردان به تحصیل ادراکات نظری مشغولند. اما در حوزه عقل عملی و اجرائیات زن و مرد تفاوت ساختاری دارند و این البته برای زن نقص نیست.

8- در ضمن باید بدانید "چیزایی که خداوند به یک زن مدیر مثل شما داده" به زنهای دیگر هم داده!! ممکن است پول زیاد کارگری خوب برای شما بشود اما پول قطعا ، همسر خوبی برای شوهر شما نمی شود. پول مادر خوبی هم برای تک فرزند احتمالی شما نمیشود! چون می دانم این زنهای مدیر امروزی فکر چهار فرزند را هم ابدا نمی کنند!! فرزند مانعی برای مدیریت های اجتماعی این بانوان مدیر است!

9- زنی که در بیرون از خانه انرژی خودش را خرج می کند بچه ی خودش را با نگاه اجتماعی بازش درک میکند اما اشکال کار اینجاست که فرزندش او را درک نمی کند. فردا هم در عوض مهدکودک و پرستار در دوران نیاز به مادر ، هدیه روز مادر این فرزندان به مادران مدیرشان ، شک نکنید که خانه سالمندان خواهد بود!!

10- به کلمات من فکر خوب کنید چون گذشته و امروز غرب برای عبرت شما خانوم های مدیر است! خانه سالمندان به شما خوش بگذرد خانوم مدیر !! چیزی که عوض داره گله نداره !!!

12- واقعا از این خانوم های مدیر می پرسم که جوابشان برای تک فرزندی و دوران پیریشان چیست؟ چون تکون هر فرزند از ابتدای حمل تا پایان شیردهی حدود سه سال زمان لازم دارد! تازه اگر بچه دو ساله به مادر نیاز نداشته باشد و مربی مهد کودک نامادری کودکی اش شود!!

13- اما یک کلمه هم اندر فضائل مردهای مدیر و آن اینکه:

ازدواج مجدد و ازدواج زمان دار ، از ابزار تعامل مردان مدیرتر با بانوان مدیر است. یک نگاه به جامعه بیاندازید حتما متوجه منظورم می شوید!

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۴-۰۵ ۰ ۰ ۱۳۰

نخل ولایت ۹۹-۴-۰۵ ۰ ۰ ۱۳۰


🌼 سال گذشته پسری به خواستگاریم آمد که از لحاظ هیچ کدام از معیار های دنیایی نظیر تحصیلات، وضع مادی،تیپ ، قیافه، فرهنگ خانوادگی و ... شباهتی به بنده نداشت و در ضمن یکی از همشهری های دورمان بود به اصرار بزرگترها که از بنده خواستند که اجازه دهم بیاید خانه مان برای خواستگاری رسمی بنده نیز پذیرفتم و استدلالم این بود که اگر از قیافه اش خوشم آمد و به اصطلاح به دلم نشست دیگر معیارهای دیگه رو چشم پوشی میکنم بعد از این که به خانه مان آمدند و سر حرف و گفتمان باز شد بنده به دور از چشم دیگران و در حالی که سرم را پایین گرفتم در حال گریه کردن بودم و از شدت لهجه غلیظ این آقا پسر داشتم عذاب می دیدم از هیکل و قیافه اش نیز خوشم نیامد تا قبل از اون خواستگاران زیادی داشتم ولی در هیچکدام از موارد گریه نیافتدم و در این مورد وقتی از خانه مان رفتند به قدری گریه می کردم که پدر و مادرم میگفتند خوب حالا ما که نخواستیم تو رو به زور بهش شوهر بدیم اصل نظر و خواسته خودته بعد از دو روز دیگه اش مادرش که زن سالخورده ای بود و این آقا پسر 30 ساله فرزند آخرش بود به خانه مان زنگ زد و نظرمان را جویا شد. مادرم که مانده بود چه بگوید و شرم داشت به زن سالخورده مستقیم بگوید دخترم از پسرتان بدش آمده در جواب به اون خانم گفت ما استخاره کردیم بد اومده و ما مقید به عمل کردن استخاره هستیم بیچاره پیر زن داشت پشت تلفن یه جورایی التماس میکرد که به خدا پسرم خیلی خوب و با ایمانه و مادرم نیز با شرمندگی گوشی را قطع کرد .

اولا:تقصیر این دل بی صاحب من چیه که این پسر اصلا به دلم نشست؟

دوما: آیا خدا نمیتوانست لااقل قیافه اش را در نظرم خوب جلوه دهد که به دلم بنشیند؟

سوما: وقتی شروع به حرف زدن کرد انگار شروع کردند با پتک بر سرم بکوبند آخر مگر من قرار نیست در کنارش آرامش پیدا کنم در حالی که با صداش عذاب میکشیدم آنقدر لهجه داشت که به سختی متوجه حرفاش میشدم مگه پیامبر اسلام (ص) نفرمودند باید فرهنگ دو نفر برای ازدواج به هم بخوره؟

چهارما: این که شما میفرمایید فقط ملاکتان را ایمان قرار دهید بنده از کجا میدانستم که مومن واقعی است ظاهر 6 تیغه صورتش و طرز لباس پوشیدنش که ایمانی را به بنده نشان نداد. در ثانی من این رو فقط حماقت میدونم چون هیچ چیزیش رو نپسندیدم حالا بیام به امید اینکه شاید 50% ایمان داره جواب بله بهش بدم. تا این که دوباره امسال از خاله ام مرا برای پسرش دوباره خواستگاری کرد حال نمیدانم چه کنم واقعا ماندم یک عمر به امید ایمان داشتن طرف عذاب روحی بکشم اصلا این چه ایمانی است؟ اصلا من فکر میکنم در کنار این آقا نصفه ایمان خود را نیز از دست میدهم چون اصلا ازش خوشم نمیاد، تو رو به خدا منطقی جوابم را بدید، این ایمان که شما میفرمایید برایم ملموس نیست .

 بنده میتوانم ایشون رو قبول کنم؟ و آیا میتونم بهش علاقه مند بشم؟ همش از همین می ترسم که نکند بهش علاقه مند نشوم.  

---------------------------------------------------------

حتما می دانید که ملاک در ازدواج تنها ایمان است و سپس ملاک و محک ایمان ، عمل به احکام اسلام و انجام دستورات رساله عملیه است.

به عنوان مثال ، ریش تراشی و صورت شش تیغه ، عمل مطابق اسلام و فتوای علمای ربانی نیست چون اکثر فقها تراشیدن ریش را حرام می دانند و مابقی احتیاط واجب کرده اند که ریش تراشیده نشود.فراموش نکنیم که مطابق دستور اسلام به هر حال همه باید ازدواج کنند ولی ، مومن باید با مومن ازدواج کند و برای شش تیغه ها تا دلتان بخواهد دختر بد حجاب و بی ایمان ، آماده و حاضر داریم. کبوتر با کبوتر ، باز با باز.

ایمان افراد را در نماز و خمس و روزه و دیگر عبادات جست و جو کنید نه در قیافه و لهجه. کسی که نماز می خواند مومن است و با مومن می توان تا آن طرف دنیا رفت اما خدا نکند که کسی ایمان نداشته باشد...

اگر خودتان مومن هستید و ایمان به خداوند برای شما اولویت اول زندگی است باید ایمان را ملاک شناخت قرار بدهید و ما بقی خصوصیات افراد نظیر سن و قیافه و هیکل را نادیده بگیرید چون این امور تاثیری در سعادت افراد و ایمانشان ندارند. با ملاک قرار دادن ایمان دیگر لازم نیست به دنبال بهانه بگردید و استخاره ی نکرده را به دروغ مانع جلوه بدهید. مومن دروغ نمی گوید و سعادت خودش را به خاطر گفتن خلاف واقع به خطر نمی اندازد.

در مورد رد کردن خواستگار و قطع کردن روابط دو خانواده باید بدانیم که ، این روزها و این مسائل خواهد گذشت اما قرار نیست ما اخلاق خودمان را قربانی دل خواه و هواهای نفسانی خودمان بکنیم. حتی اگر جواب به خواستگاری کسی ، منفی باشد از نظر اخلاقی حق نداریم با مخاطب خودمان با تحقیر برخورد کنیم ، مکالمه را با سردی تمام کرده یا تماس را قطع کنیم. این خلاف اخلاق ها ، در آینده روزی بلای جان و زندگی ما خواهد شد.

باید خودمان را تربیت کنیم و شیطان را از نفوذ به دلمان محروم کنیم و به خدا پناه ببریم. نجات در راست گویی و صداقت است. البته قرار نیست به بهانه راست گویی ، هر حرفی بزنیم و هر چه از دهانمان بیرون آمد ، روی دایره بریزیم و دل کسی را بشکنیم.

در مورد رد کردن خواستگار جملاتی واضح و محکم اما صادقانه و مهربان و البته شمرده ، همیشه از طرف هر کسی مسموع و پذیرفتنی است. به طور مثال می توانید در قالب دعا و طلب خیر بفرمایید: ان شاالله خداوند خانواده ای بهتر و همسر بافضیلت تری را نصیب دختر ما و پسر شما کند. دختر ما تصمیم به ازدواج با پسر شما ندارند. ان شاالله که خداوند برای هر دوی این دو جوان خیر و برکت و عافیت نازل فرماید. این خواستگاری از طرف ما تمام شده است...

علاقه در دل زن بستگی به قیافه و ظاهر مرد ندارد. زن اگر محبت ببیند علاقه مند می شود. شاید بتوانم بگویم دیگر قیافه مرد را نخواهد دید. فقط شرطش محبت است. یک نگاه به جامعه بیاندازید. مگر همه مردهای جامعه زیبا هستند. ابدا. اما برای همسرانشان شوهراند و زندگی می کنند. و حتی بالاتر ؛ اگر خوب رسم محبت بدانند برای همسرانشان بهترین مرد روی زمین هستند. باور کنید قیافه و ظاهر فقط برای یک سال جذابیت دارد. بعد از آن اخلاق و محبت و کرامت است که زندگی را پیش می برد. به دادگاه ها سرک بکشید ؛ بد اخلاق ها اهل جدایی هستند اما خوش اخلاق ها چه با قیافه و چه بی قیافه همه اهل زندگی هستند.

برای فهم سبک محبت کردن یک مرد در زندگی ، می توانید به خانواده و پدر او نگاه کنید. به مادر و بستگان او نگاه کنید. اخلاق و خصائل واگیر دارند و در سر سفره به اهل خانه منتقل می شوند. اگر ادب هست در همه هست. نمی شود ادب و اخلاق فقط در یک نفر باشد و مابقی بویی از آن نبرده باشند. البته کم و زیاد هم دارد.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۴-۰۱ ۱ ۰ ۱۶۹

نخل ولایت ۹۹-۴-۰۱ ۱ ۰ ۱۶۹


❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری