تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۳۵۰ مطلب توسط «نخل ولایت» ثبت شده است
 
🌼 من 28 سالمه و هنوز ازدواج نکردم. البته به نظرم خودم مقصر بودم که به بهانه های واهی خواستگارای خودمو رد کردم! در حال حاضر من کارمند هستم و با وجود اینکه وضع مالی خانوادم زیر متوسط بوده اما هر سال خمس مالم رو پرداخت کردم
الان سوال من اینه که اگر شخص خواستگار اهل خمس دادن نباشه میشه به این دلیل ردش کرد؟ به نظر شما این سوال رو چه زمانی از شخص باید پرسید؟

----------------------------------------------------

خداوند را برای تربیت جوانان مومنی چون شما هزاران بار شاکرم. و از خداوند می خواهم قدومتان در مسیر نور پاینده باشد.

امتحانات مالی نظیر خمس مانند گردنه ای است که بسیاری از مسلمانان در آن جا می مانند و حب به دنیا باعث می شود که از ادامه ی راه باز بمانند. پرداخت خمس نشانه ی رسوخ تقوا در اعماق دل یک مومن است چرا که توانسته است سهم امام عصر علیه السلام و سهم سادات بزرگوار (که فرزندان رسول خدا در میان امت هستند) را از مالش جدا کند و برای مصرف در جای خودش به دست وکلای ایشان ( یعنی مراجع عظام تقلید ) برساند.

کسی که خمس مالش را جدا نکند دانسته یا ندانسته سهم امام و سهم سادات را غصب کرده است و مبتلی به حرام خواری شده است. مال حرام همیشه این نیست که کسی دست در جیب دیگری کند یا از دیوار مسلمانی بالا برود. خداوند یک پنجم سود سالانه ی هر مسلمانی از درآمدش را ، سهم و مال پیامبر و امام معصوم و سادات بزرگوار قرار داده است. پس کسی که این سهم را به دست مالکش نرساند دانسته یا ندانسته غاصب است.

قبول دارم که بسیاری از مردم به این حکم و سایر احکام دین ، علم و آگاهی ندارند اما آگاهی نداشتن دلیل محکمه پسندی در روز قیامت نیست چرا که علمای دین از گفتن و بیان احکام دین دریغ نکرده اند و احکام دین در رساله های عملیه چاپ شده و در دسترس همگان قرار دارد.

کسی که به هر دلیل تاکنون خمس مالش را پرداخت نکرده است ، بعد از توجه به احکام دین نظیر وجوب خمس باید در اولین فرصت به دفتر مرجع بزرگوار تقلیدش یا نمایندگی های آنان در هر شهری ( مانند امام جمعه و جماعات ) مراجعه کند و حساب رسی مالی کرده و تخمیس نماید و از آن روز مالش و تصرفش در اموالش حلال خواهد بود. در حقیقت مسائل مالی آن فرد از آن روز در مسیر صحیحش قرار خواهد گرفت و رابطه ی علمی و اقتصادی و سیاسی جدیدی بین او و بین بزرگان شیعه در عصر غیبت برقرار خواهد شد و در نتیجه خواهد توانست هر فردی را از درون فتنه ها و امتحانات سخت آخرالزمان به سلامت بیرون بیاورد. در عصر غیبت و در زمان نبود امام عصر در میان مردم ، کسی بهتر از مرجعیت تقلید و زعامت دینی و البته شبیه تر به امام معصوم وجود ندارد تا بتواند دستورات حقیقی دین اسلام را به گوش مردم برساند.

درست است که طیف وسیعی از مسلمانان و شیعیان به هر دلیل به این واجب الاهی عمل نمی کنند و ارتباط مالی محکمی بین آنها و مکتب تشیع و بزرگان مکتب وجود ندارد اما با آموزش و گفتن واجبات ، و تاکید در بزنگاه های زندگی نظیر ازدواج ، می توان این واجب الاهی را در میان توده ی مردم زنده کرد.

کسی که با علم به وجود آیات و روایات معتبر در مورد خمس ، منکر چنین واجبی در میان احکام دین باشد اساسا مسلمان نیست تا لایق ازدواج با یک مومن باشد. چون خمس یکی از ضروریات اسلام و فقه شیعه است و در میان فقهای شیعه بر این مساله اجماع وجود دارد.

 

اما اگر کسی به این مساله آگاه نبوده و صرفا به علت نادانی و جهل تاکنون خمس مالش را پرداخت نکرده است باید سریعا توبه کند و گردن خودش را از زیر این دین الاهی خارج کند. در این صورت ازدواج شما با کسی صورت گرفته است که در ایمان کفو شماست و به دستورات خداوند عمل می کند و مقید به احکام الاهی می باشد.

آنچه مهم است آگاهی شما از وضعیت صحیح مالی خواستگارتان است. به نظرم بعد از برداشتن قدم های اولیه در شناخت خواستگار و محک زدن ایمان او ، در گام های مستمر و منظم و نهایی تحقیق می توانید این مساله را مطرح کنید.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۱-۰۱ ۰ ۰ ۱۶۷

نخل ولایت ۹۹-۱۱-۰۱ ۰ ۰ ۱۶۷


 

🌼 ببخشید یک سوال ؟ چرا افرادی مثل شما اقدام به معرفی افراد به یکدیگر نمی کنند ؟

واقعا مشکل خیلی ها این هست که فرد مناسب با خودشون رو نمیتونن پیدا کنن و یا در مورد دخترا فرد متناسب به سراغشون نمیاد البته بیشتر منظورم از لحاظ ایمان و دین داری هست.

من اگه خودم متاهل بودم واقعا یکی از اصلی ترین کارهامو معرفی افراد متدین به هم قرار میدادم. البته برخی افراد این کار رو انجام میدن ولی به بدترین شکل ممکن که نتیجه ای هم نداره و نمونه اش رو زیاد دیدم. واقعا هر چه قدر هم از این مطالب بخونیم و بشنویم ولی خواستگار نداشته باشیم و یا برن و دیگه برنگردن و یا ربطی به ما نداشته باشن هیچ فایده ای نداره و آرامش نداریم و نمیتونیم به درد خودمون و یا دین و جامعه بخوریم.

--------------------------------------------------------------------

کسی که از ملاک بودن ایمان در ازدواج می نویسد ، نمی تواند سایت همسریابی باز کند و راه رفته ی مجموعه های فرهنگی کشور را دوباره و به غلط برود و فکر کند کار درستی کرده است. باور کنید اگر نیمی از وقت من برای نوشتن متون صرف می شود ، نیم دیگر آن صرف معرفی و آشنایی مصداقی دوستان و آشنایان علاقه مند به ازدواج می شود ؛ اما باید اعتراف کنم تا بدانید که چون این معرفی ها از مسیر صحیح اش انجام نمی شود کمتر به مقصد می رسد. به عنوان مثال این معرفی ها بر پایه ی معرفی خود اشخاص از خودشان است و این گونه شناختی برای معرف کافی نیست تا بتواند بر اساس یک ایمیل یا یک نظر وبلاگ کسی را به خانواده ای معرفی کند. این را گفتم تا بدانید بنده و همسرم و البته بسیاری از طلاب و علما و روحانیون و مومنین و ریش سفیدها در این قسمت نیز فعال هستیم و فکر و ذهنمان خوب مشغول است.

چندی پیش همسرم در حال شمردن پیامک هایی بود که بین من و فقط یکی از همین جوانان جویای همسر رد و بدل شده بود. کارش که تمام شد پرسیدم چند تا بود؟ ایشان گفت: صد و پنجاه تا ! البته فکر میکنم حالا که چند روزی از آن سرشماری گذشته است تعداد پیامک ها خیلی بیشتر از آن مقدار باشد !!

اما چه کنم که پرسشگر محترم سوال بالا هم ، مثل بسیاری از جوانان ، راه حل مشکل ازدواج در کشور را ، دیده نشدن دخترها و یا معرفی مصداق مناسب ازدواج برای پسران می داند و از یک طلبه ی محقق ، انتظار تاسیس بنگاه ازدواج دارد.

به نظر شما آیا گرفتاری امروز جوان های ما در امر ازدواج فقط با معرفی مصداق های چنین و چنان حل می شود؟ آیا اگر دولت به هر جوان بیست ساله از دختر و پسر ، صد میلیون تومان پول بلاعوض بدهد مشکل ازدواج از ریشه حل می شود؟ آیا چنین ازدواج هایی بیشتر از یک سال دوام خواهند آورد ؟ آیا اگر به هر پسر جویای همسر یک دختر قد بلند زیبای همه چیز تمام ، با مدرک تحصیلی دکترا معرفی کنم داستان تمام است؟ آیا اگر برای هر دختر جویای همسر یک خواستگار پول دار و تحصیل کرده و شیک پوش ، با مالکیت یک منزل مسکونی با امکانات کامل و اتومبیل و ... بفرستم مشکل حل شده است ؟ اینها همه خیال خام است !

تفاوت مشاوری که نگاه الاهی دارد با روان شناس کلینیک های مشاوره که از نگاه اسلامی بی خبرند و کتاب های غربی ها را خوب حفظ کرده اند در این است که ما فقط برای مشتری مان (بدون توجه به کل جامعه و دیگر جوانان) نسخه نمی نویسم که وقتی از من سوال بکنند: اگر برای همچو منی که مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا از فلان دانشگاه معتبر کشور دارم و البته سن و سالم به اواخر دهه ی سوم زندگی نرسیده است و بر و روی زیبا دارم ، خواستگار دیپلمه آمده باشد ، آیا شما ازدواج مرا با یک دیپلمه ازدواج درستی می دانید؟ بنده نه از باب ناچاری که از باب اعتقاد راسخ خواهم گفت: مدرک تحصیلی برای هیچ کس انسانیت نیاورده است ، اگر انسان است و اگر دلش از نور ایمان روشنایی گرفته است ، حتما همسر خوبی برای شما خواهد بود ؛ اما اگر انسان نیست ، دخترم بدان که مدرکش برای شما شوهر نمی شود. شما چند روان شناس سراغ دارید که چنین ازدواجی را امضا کند؟

نسخه ی ما اصولا نسخه ی تک نفره نیست تا فقط برای پول دارها و نیکو چهره ها معنا داشته باشد. شوهر دادن دختران زیبا و تحصیل کرده با درآمد کافی هنر نیست. زن دادن جوان بلند بالا و شیک پوش و درس خوانده و ساکن در بهترین نقاط شهر هم هنر نیست. همه باید ازدواج کنند و این همه ای که باید ازدواج کنند یعنی همه ی جوان هایی که در دانشگاه و مدرسه و خیابان و کارگاه هستند با هر میزان از تحصیلات و هر میزان از زیبایی و کمال.

وقتی می شنوم تعداد دخترهای تحصیل کرده ی جامعه از پسرها پیشی گرفته است ، لبخند بر لب های من جوانه نمی زند. این یک بیماری اجتماعی است که ما مبتلا به آن هستیم. این برتری تعداد فقط نشانه ی اشتیاق بانوان به علم نیست. که اگر فقط و فقط اشتیاق به علم بود آفرین داشت. این هجوم نتیجه ی محاسبه ی دو دو تا چهار تای دختران جوان است که اگر تحصیلات دانشگاهی نکنم چه می شود ؟ و اگر در بیرون خانه کار کنم و درآمد داشته باشم چه می شود ؟ و اگر لیسانس یا ارشد نداشته باشم چه آرزوها که بر ملا نمی شود!

دخترها و پسرها را معرفی بکنم که چه شود؟ آیا نگاه آن پسر ، به زن و به خانواده و به زندگی مشترک ، یک نگاه واقعی و خدامدارانه است؟ من از شما سوال میکنم که اگر بخواهم ، دخترانی را به عده ای معرفی بکنم ، در فرم های اطلاعات شخصی باید چه مشخصاتی را از جویندگان همسر بخواهم تا بتوانم خواستگار مناسبی را به درب خانه شان بفرستم؟ قد ؟ تحصیلات ؟ آخرین عکس زمینه سفید از چهره ی ثبت نام کننده ، آن هم با روی باز؟

چرا بیشتر دخترانی که سفره ی دلشان را برای من و امثال من باز می کنند ، ناچار به این کار هستند ؟ و چرا این کار را از روی ناچاری انجام می دهند؟ چون از فرآیند مادی و ظاهرمدار انتخاب همسر دل زده اند ، و نمی خواهند در این باتلاق فراموشی فضیلت ها (که در راس آنها ایمان به خداوند است) فرو بروند. چون در این جامعه ی مریض و فاصله گرفته از دستورات اسلام ، دختری که شرایط خانوادگی اش و سنش و تحصیلاتش و زیبایی اش تمام و کمال باشد ، نیازی به این مراکز و این معرفی ها ندارد. چون آن دختر مومنمان نمی خواست و نمی خواهد به خاطر زیبایی چهره اش انتخاب شود ؛ آمده بود تا شاید توسط این طلبه به پسر مومنی معرفی شود که به دنبال زیبایی ایمانش باشد نه چهره ی زیبایش. تا این نگاه های مادی و غلط اصلاح نشود ، معرفی کردن افراد ، فقط و فقط نزدیک کردن اشخاص است به سمت اهداف مادی شان و فرو رفتن جامعه در لجن زاری که باطنش جهنم است ؛ و نه سوق دادن و هدایت آنها به سمت آسمان و شکوه بهشت.

 

معرفی افراد زمانی سودمند است که جز ایمان ملاک تعیین کننده ی دیگری در کار نباشد و جوان حاضر باشد با بودن ایمان و نبودن تمام ملاک های دیگر ، به سر سفره ی عقد برود. 


نخل ولایت ۹۹-۱۰-۲۷ ۰ ۰ ۱۴۵

نخل ولایت ۹۹-۱۰-۲۷ ۰ ۰ ۱۴۵


🌼 من در حال بررسی خواستگار هستم. خیلی از ملاک هام که اعتقادی پیشتاز تو همش بوده اوکیه  اما یه مسئله مهم وجود داره و اون اینکه من تو جلساتم اصلا لذت مصاحبت باهاش رو نبردم (من کمی پرشور و هیجان و ایشون به گفته ی خودشون نرمال اما من فکر میکنم خیلی کمتر از نرمال هستند) و واسه همین جلسه بعدی رو میگذارم با اینکه سوالاتم تمام شده ولی به دنبال این هستم که ایا راهی وجود داره که ازش خوشم بیاد یا نه؟ که هیچی تغییر نمیکنه. باید بگم ایشون از لحاظ اعتقادی بالا هستند و اصرار دارند که زودتر منم تصمیم بگیرم تا خدای نکرده پا را از حد شرعی که همان صحبت کردن هست پیش نگذاریم. و البته ایشون بهترین فردی بودن تا حالا برای من چه موقعیت اجتماعی چه خانواده چه ایمان همش اما بنظرم الان هیچ کدوم مهم نیس و اینکه باید ازش خوشم بیاد مهمتر از همه است. تو کتابهای اسلامی که خوندم اثری از این موضوع ندیدم.گفتند اگر اخلاق و دینش خوب بود دختوتونو بش بدین ولی از اینکه خوشت بیاد و اینا چیزی نیست.

بهم بگین چه کنم. موقعیت سخت تر از این نداشتم هیچ وقت

من کتاب را مطالعه کردم و متوجه نکاتی که مدنظرتون بود شدم. اما چیزی که منو به شدت نگران میکنه داستانهایی از زندگی افرادی بوده که شرح حال منو داشتن. قبل از ازدواج علاقه نبوده و همه گفتن اگه ازدواج کنی به هم علاقه مند میشین و بعد از ازدواج علاقه بوجود نیومده و نهایتاً منجر به طلاق شده.

خوب اینجور چیزا خیلی حساسیتمو بالا برده.یک مشاور هم رفتم گفت باید هر دو تون بیاین مشاوره چون احتمالا شخصیت هاتون به هم نمیخوره. البته اقا مشاورها رو قبول ندارن.

-------------------------------------------------------------

نگرانی از طلاق های فراوان در جامعه یک نگرانی طبیعی و عاقلانه است اما باید این اتفاق شوم را مطالعه کرد تا با عبرت گرفتن از این اتفاقات نامیمون اجتماعی ، بتوانیم زندگی اجتماعی جدید جوانانمان را واکسینه کنیم. در مورد قبول نداشتن مشاوره های روان شناسان با سبک غربی هم من به خواستگارتان حق می دهم چون نگاه آنها به انسان و سعادت او و خالقیت و هادی او ، نگاه صحیح و کاملی ندارند و همان طور که فراوان گفته ام بنده هم آن روش ها و گفته ها را قبول ندارم. توصیه میکنم اگر به دنبال مشاوره هستید به مراکزی مراجعه کنید که آشنایی کاملی با معارف دین اسلام داشته باشند تا شما و خواستگارتان را دانسته یا ندانسته از تبعیت از حق باز ندارند. اگر این نکته را رعایت کنید مشکل خواستگارتان با مشاوره هم حل میشود.

برای نزدیک شدن به این فهم خوب از زندگی زناشویی توجه شما را به چند نکته جلب میکنم:

1- جلسه ی خواستگاری جلسه ی ظهور عقل و کسب شناخت است نه جلسه ی ابراز محبت و علاقه. شما پسر همسایه ی ما را دوست ندارید چون او را اولا نمی شناسید و ثانیا از جانب او پالس های محبت و علاقه به شما نرسیده است. هم صحبتی نیکو و دوست داشتن ، زمانی ایجاد می شود که آب زلال محبت مردانه به خاطر علاقه به یک زن ، از قله ی مرتفع و یخی قلب مرد جاری شود و به دریاچه ی دل زن وارد شود و او را سیراب کند. برای دریاچه مهم نیست این قله ی یخی کدام قله باشد ؛ مهم آب زلالی است که باید دریاچه را سیراب کند. انتظار شما از آب گیری زودتر از موعد موجب نمی شود که یخ قله زودتر باز شود. جلسه ی خواستگاری زمان انتخاب عاقلانه است نه مهرورزی عاشقانه.

2- برخی از مردان جوان به علت رشد عقلانی و تسلط بر خیال و افکار و رفتارشان ، می توانند فضای شناخت و دانستن را ، از فضای مهرورزی و علاقه جدا کنند ، و مکالمه ی عاقلانه را ، از مکالمه ی عاشقانه تفکیک نمایند. این توانایی یک ویژگی همگانی نیست اما کسی که بتواند این مرزبندی رفتاری را داشته باشد ، توانسته است محبت قلبی اش را کنترل کند و این آب زلال را فقط به سوی دریاچه ی مورد نظرش هدایت کند. این هنر مردانه و البته مومنانه ، زمانی بیشتر تقویت می شود که انسان دستورات الاهی را هر چه بیشتر مورد نظر قرار بدهد و در اعمالش تقوای بیشتری داشته باشد. 

اگر محبت مرد در سلام و احوال پرسی با نامحرمان کوچه و خیابان و اداره اش ، و در پیامک هایش خرج شود ، دریاچه ی زندگی زناشویی اش آب زلال کمتری دریافت خواهد کرد. فراموش نکنید که هر چه ایمان مومنان به خداوند بیشتر باشد ، قله ی دلشان برف بیشتری برای سیراب کردن دیگر موجودات خواهد داشت و به صورت طبیعی محبت بیشتری به همه ی موجودات عالم حتی دشمنان نادانشان ابراز خواهد کرد ؛ نظیر عیادت پیامبر مکرم اسلام از یهودی کافر کینه توز اهل مکه ؛ و سرکشی شبانه ی امیرالمومنین به خانه ی انصار فقیر (و البته ناسپاس در ولایت) اهل مدینه النبی ؛ و کلمات هدایت گرانه ی سیدالشهدا در ظهر عاشورا با کسانی که برای کشتنش دور هم جمع شده بودند ؛ اما این نوع محبت همیشه در مدار تقوا و عدالت خواهد بود و موجب نگرانی حسودان نیست ؛ چرا که به گونه ای عادلانه توزیع می شود که همه ی اطرافیان ، سهم و بهره ی خودشان را خواهند برد ، و حسادت ، کسی از اطرافیان را تحریک نخواهد کرد حتی اگر مومنی چهار زن داشته باشد.

3- تمام کلماتی که در بالا نوشتم با فرض ایمان و عدالت و تقوا و با فرض کنترل انسان بر قلب است. اما همیشه اینگونه نیست. گاهی قله ی قلب کسی برف برای آب شدن ندارد. کسی که دخترش را زنده به گور کرده یا نوزاد شیرخواره را تیر سه شعبه می زند یا تانک بر جنازه ی مجروحان و اسرای جنگی می راند اساسا انسان نیست و بویی از رحم و عاطفه ندارد. چنین افرادی اگر از فرزند خودشان احساس خطر کنند دو چشم فرزندشان را کور می کنند و همسرشان را تا زمانی که زیبایی و جمال دنیایی دارد به عنوان شریک جنسی محسوب می کنند. این گروه انسان نما ، تمام دوست داشتن ها و محبت هایشان بر محوریت خودشان و منافع شخصی شان (و نه خدایشان) شکل می گیرد.

4- از اوج محبت مومنانه تا خود خواهی دنیامدارانه ، و در میان آن اوج انسانیت و این خاک مذلت ، افراد دیگری نیز هستند که از نور آسمانی و خدادادی ایمان ، بهره ی کمتری دارند و اندک ایمان چال شده در خاک مادیات یا عرفان های مخلوط با تقلب یا سبک زندگی های نه سراسر منحرف باقی مانده در دلشان ، آنها را شبیه انسان ها کرده است. اگر مشاهده می کنید که اندک بویی از انسانیت در مجامع غربی مانده به خاطر وجود همین کلیسای سه گانه پرست و همین عرفان هایی است که بویی از حقیقت دارند و سراسر باطل و یاوه نیستند.

5- گروهی از مومنان هستند که طبق فطرت اولی شان قلب مهربانی دارند اما محیط سرد و سخت و بی عاطفه ی اطرافشان ، قلب آنها را چون سنگ ، سفت و سخت می کند و به خاطر همین تعالیم غلط مردانه و محیط خشن ، محبت به زن و سپس همسر را فراموش می کنند و در زمانی که باید این محبت قلبی شان را به مادر و خواهر و همسر و دخترشان اشراب کنند از بذل محبت قلبی ، بخل می ورزند و دریغ میکنند. فراوان مشاهده کرده ام که در همین ایران خودمان و در مناطق بسیار محروم از نظر فرهنگی و دور افتاده ی کشور ، متاسفانه همسر و دختر خودشان را از حیوان باربرشان پست تر و کم ارزش تر میدانند!!

6- اگر نگاه مرد به زن صرفا یک نگاه کام جویانه باشد ابراز علاقه به زن هم محدود به کامجویی و زمان خاص کامجویی می شود. پس آنچه که باید بررسی کنید این است که خواستگار شما از کدام نوع از این چند دسته است:

الف- خواستگار شما مومن است و محبت کردن می داند ، اما هم اکنون که نامحرم هستید ، به علت دقت های فقهی و اخلاقی محبتش را بروز نمی دهد؟ نگران نباشید! چون یک زندگی رویایی و تقوا مدارانه را در آینده تجربه خواهید کرد ان شاالله

ب- خواستگارتان از محبت مومنانه بهره دارد اما از ابراز محبت خجالت می کشد؟ این نوع از مردان نیاز به آموزش عشق ورزی و محبت به همسر دارند و کافی است کتابی مثل همین کتاب را با دقت مطالعه کنند. اگر بانو ، در خانه محبتش را به همسرش ابراز کند و در مقابل ، ابراز علاقه را از شوهرش بخواهد ، با گرمای محبتش خواهد توانست یخ های خجالت مردانه ی شوهرش را باز کند.

ج- خواستگارتان مسلمان و اهل محبت هست اما ابراز محبت را نیاموخته است؟ کار بانوان در ارتباط با چنین مردانی سخت تر است. البته روحیه زنان ساکن در اقلیم های سخت و خشن ، به علت فرهنگ عمومی مناطقشان مانند دیگر زنان نیست. به هر حال نباید خسته بشوید. اگر شوهر ، سلامتان را جواب نداد باز هم سلام کنید. اگر بدون خداحافظی خانه را ترک کرد شما بلافاصله با او تماس بگیرید و تلفنی با او خداحافظی کنید. اگر او دلش برای شما تنگ نشد یا اساسا نمی دانست که آدم ها هم ممکن است دلشان برای زنشان تنگ می شود شما دلتنگی تان را ابراز کنید.

د- آیا همسر یا خواستگار شما نه محبت دیده و نه محبت کردن آموخته است؟ باز هم حق ناامید شدن ندارید. قدرت زنانه ی خودتان را فراموش نکنید. دل مرد حتی اگر از سنگ و آجر هم باشد باز نیاز به ملات دارد. مرد به همسر نیاز دارد یعنی می خواهد کامل شود و به خاطر طبیعت مردانه اش گرایش به زن دارد. این حداقلی است که مومن و کافر از آن بهره مند هستند. نیاز زناشویی دامی است که بالاخره هر مردی در آن خواهد افتاد. مومنان به دنبال حلال آن هستند و کافران به دنبال حرامش. اگر ذکاوت زنانه داشته باشید در بزنگاه های زناشویی و حداقل هایی که طبیعت مردانه طلب میکند سهم خودتان را از توجه و محبت دریافت خواهید کرد.

 

7- خانواده را گره محبت حفظ میکند پس اگر این گره بین زوجین ایجاد شود کانون خانواده ایجاد شده است. آنچه مایه نگرانی است محبت نکردن شوهر و پاسخ ندادن بانو به آن محبت ها است. اگر محبتی بین زوجین در کار نباشد با چفت و بست نمی توان مرد و زن را کنار هم نگهداشت. 


نخل ولایت ۹۹-۱۰-۲۳ ۰ ۰ ۱۳۱

نخل ولایت ۹۹-۱۰-۲۳ ۰ ۰ ۱۳۱


 
🌼 مشکلی که من باهاش مواجه شدم اینه که خیلی از خواستگارها وقتی مادرشون برای دفعه اول تماس میگیرن میگن "پسر ما خیلی مذهبی نیست ها، شلوار جین میپوشه و ..." یا مثلا "ما خودمون مذهبی هستیم اما پسرمون خیلی نه،آهنگم گوش میده، فلان کارم میکنه و ..."
من فکر میکردم که چون مادر پسر در اولین برخورد چنین چیزی رو میگه میتونم کلا قضیه رو منتفی کنم و همون اول بگم نه.
آخه من دوست دارم همسرم مذهبی و ولایی باشه و حداقل از گناه های کبیره دوری کنه. این جوری میتونم اونطور که اسلام گفته مراسم بگیرم و زندگی کنم. اما الان دیگه بیشتر خواستگارها اینجوری شدن! چه کاری درست تره؟! میترسم همینجوری همه رد شن و سنم بره بالا.

-----------------------------------------------------

این مشکل فقط مشکل شما نیست و بسیاری از خانواده های مذهبی هستند که با اختلاف های شدید فرهنگی بین والدین و فرزندان گریبان گیر شده و با آن دست و پنجه نرم می کنند.

البته همیشه این گونه نیست که پدر و مادرها مقید تر به احکام و مناسک اسلام باشند بلکه گاهی اتفاق می افتد که اعتقاد و رفتار فرزندان به نسبت والدینشان شباهت بیشتری به قرآن و عترت دارد. پس با اجازه ی شما هر دو حالت را بررسی می کنیم:

حالت اول (والدین متدین با فرزند غرب زده)

در حالت اول ، پدر و مادر اهل نماز جمعه و جلسات مذهبی و وعظ و منبر بوده و هستند اما فرزندشان به دلایل مختلفی مثل رفیق ناباب با سبک زندگی والدین همراه نشده  و از رفتارهای دینی دوری می کنند. درست است که خانواده از اصالت ناشی از ایمان برخوردار است اما ویروس غرب زدگی بلایی به جان گل این خانواده ی مومن آورده که فرزندشان سبک زندگی مومنانه را کنار گذاشته و شباهت کمتری به مومنان دارد. گاهی گل ریشه در خاک دارد و در خانواده ای مومن رشد کرده است اما عوامل بیرونی او را از حیات مومنانه دور کرده اند.

بحث امروز ما درمان گل های آفت زده ی خانواده های با ایمان نیست. این بحث حدیث مفصلی دارد که در جای خودش باید آن را بررسی کرد. اینجا بحث ما این است که آیا این گل آفت زده ، که خانواده نیز به آفت زده بودن او اقرار دارند ، شایسته ی تشکیل خانواده با یک گل مراقبت شده و سالم هست؟ در حقیقت طرف حساب شما ، پدر و مادر مومن آن فرد نیستند بلکه شما با کسی مواجه هستید که چنین و چنان است و فلان رفتار خاص را دارد ؛ آنچه نباید فراموش کنید این است که در همه حال باید حال و روز و سبک زندگی خود افراد را مطالعه کنید و برای ازدواج ، حساب خانواده ها و اطرافیان را از خود افراد جدا کنید. درست است که داشتن خانواده های مومن برای هر کدام از عروس و داماد ، امتیاز بسیار بزرگی محسوب می شود که نمی توان از آن صرف نظر کرد اما شما با خانواده ی او زندگی نمی کنید بلکه زندگی مشترک در درجه ی اول بین زن و شوهر شکل می گیرد و در صورت شکل گرفتن هسته ی مرکزی قوی ، در مرحله ی دوم به خانواده و فامیل و اطرافیان سرایت میکند.

زمانی که بنده از ایمان حرف میزنم منظورم تاکید بر ایمان خود فرد است نه ایمان خانواده ی او. توصیه ی بنده این است که ایمان خود فرد را محک بزنید و درجه ی آفت رفتاری و اخلاقی اش را تشخیص بدهید. گاهی ازدواج و تشکیل خانواده و همراهی همسری مومن با خانواده ها ، سبب می شود که آفات اخلاقی و سبک زندگی غلط دوران مجردی ، جای خودش را به صلاح و فلاح بدهد و جوان داستان ما زندگی جدیدی را آغاز کند. اگر در تحقیقاتتان به این نتیجه رسیدید که خواستگارتان قابل اصلاح است با دقت و مطالعه اقدام کنید و مانع ازدواج نشوید. اما اگر مقدار و شدت این آفت ها به اندازه ای بود که دریافتید ازدواج با چنین شخصی افتادن در چاه حسرت و ندامت است مسلما نه گفتن در خواستگاری بسیار بهتر از نه گفتن بعد از چند سال زندگی فلاکت بار است. گل بی عیب و خار نداریم پس فراموش نکنید که به دنبال نمره ی بیست گشتن ، از دست دادن فرصت هاست. هنر من و شما باید این باشد که بتوانیم با همین انسان های موجود در جامعه زندگی کنیم.

حالت دوم (فرزند مومن اما والدینی با سبک زندگی غلط)

چه بسیارند خانواده هایی که اسلام را به عنوان تنها مدل رفتاری و سبک زندگی شان انتخاب نکرده اند و از سبک زندگی شرقی یا غربی یا حتی ایرانی تبعیت می کنند و یا اینکه می خواهند بین اسلام و غرب جمع کنند و یکی به میخ و یکی به نعل رفتار میکنند و گاهی رفتار مسلمانی و گاهی برخوردی غیر اسلامی دارند ، اما فرزندی دارند که علایق اسلامی اش بسیار بیشتر از پدر و مادر است و راهی را در پیش گرفته که در یک کلام با سبک زندگی التقاطی خانواده مشابهتی ندارد.

فراوان مشاوره داشته ام از دختران و پسران مومنی که از ابتدایی ترین سال های بلوغ ، سحرهای ماه رمضان را به تنهایی برخواسته اند و تک و تنها غذا گرم کرده اند و تنها بر سفره ی غذا نشسته اند و روزه گرفته اند و حتی توسط خانواده مسخره هم شده اند. یادم نمی رود جوان مومنی که درب اتاقش را قفل می کرد تا بتواند به دور از کنایه های خانواده ، دقایقی کوتاه نمازش را بخواند. یکی از رفقای عزیزم که از دانشگاه دل خوشی ندارد و تصمیم به آمدن به حوزه ی علمیه گرفته است میگفت: وقتی تصمیمم را با خانواده مطرح کردم غوغایی به پا شد. اکنون ، حال و روز این دختر یا پسر مومن را ، در ایام ازدواج تصور کنید و فشار روحی فراوانی که بر آنها وارد می شود را احساس کنید تا بتوانید درک صحیحی از این قسم از دوستان داشته باشید.

درست است که گاهی خانواده ها و اطرافیان مثل جوانشان سبک زندگی مومنانه ندارند اما خود جوان مومن انتخابش را کرده است و رفتارهای مومنانه دارد. به نظر بنده در این صورت هم نمی توان جوان مومن را به خاطر خانواده و فامیلش رد کرد. در حقیقت معیار ایمان در انتخاب همسر متوجه خود فرد است و نباید حکم اغیار را به فرد سرایت داد. در این حالت چون زوجین قصد و توان جنگ با فامیل و اطرافیان را ندارند ، می توانند با معیار قرار دادن ایمان و فروعات آن نظیر امر به معروف و نهی از منکر ، یک زندگی کوچک اما مومنانه را پی ریزی کنند.

مهمترین اشتباهی که در این موارد رخ می دهد این است که افراد با ملاک قرار دادن ایمان آن هم برای همه ی اعضای خانواده ، و نه فقط خود فرد ، با عجله و به غلط خط قرمزی بر چنین گزینه ای بزنند ، و از ازدواج با آن فرد مومن ، (چه دختر و چه پسر) به خاطر خانواده اش منصرف شوند. اشتباه بزرگ دیگر این است که به دنبال همسری با نمره ی بیست بگردیم و مدت ها خودمان و خانواده مان را سرگردان جلسات خواستگاری کنیم و با آبروی چندین خانواده بازی کنیم و در آخر چانه بالا بیاندازیم و با لحنی طلبکارانه به هر کس و ناکسی بگوییم: لطفا اگر دختر و خانواده ی خوب سراغ داشتید معرفی کنید!!

حکایت تبلیغی: دختری به من پیامک زد و خودش را معرفی کرد و گفت که اهل اصفهان است. پدر دختر خانم رئیس بانک ، و مادرشان پزشک جراح بود و طبق گفته ی خودش از نظر مالی هیچ مشکلی نداشت. می گفت: تعریف شما را شنیده ام و می دانم که در امر ازدواج جوان ها فعال هستید و در دست و بالتان پسرهای مومن و بسیجی فراوان دارید. تنها مشکل من این است که خانواده ام به سبک زندگی اسلام اعتقاد راسخی ندارند و متاسفانه باید بگویم که آنها نماز نمی خوانند!

اتفاقا همان ایام همراه یک کاروان دانشجویی در اردوی مشهد مقدس بودم که حدود پانصد نفر دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف از دختر و پسر در قالب هیئت الزهرا به زیارت امام علی بن موسی الرضا مشرف شده بودند. همه درس خوان و تیز هوش و البته همه مومن و علاقه مند به اهل بیت عصمت و طهارت. با چند نفر از دانشجویان اصفهانی و جویای همسر مومن ، این مورد را مطرح کردم اما هیچ کدام راضی به انتخاب چنین دختری به عنوان همسر نشدند. و البته متاسفانه فقط و فقط به خاطر پدر و مادر تارک الصلاه دختر و نه خود او.

 

تا دست و پای جوان ها در افکار غلط و معیارهای پیله صفتشان محصور است ، حتی معرفی دخترهای مومن به پسرهای باز هم مومن فایده ای ندارد. چون یا پسرها فامیل دختر را نمی پسندند و یا دخترها خودشان را از پسر سر می دانند و خواستگار را رد می کنند.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۰-۱۹ ۰ ۰ ۱۳۵

نخل ولایت ۹۹-۱۰-۱۹ ۰ ۰ ۱۳۵


🌼 موضوعی هست که خیلی آزارم میده و نمی دونم باید چکار کنم.

بنده جزو دسته ای هستم که خیلی کم خواستگار دارم و متاسفانه هم کفو و در سطح اعتقادی بالا و مقید هم نیستند این در حالی که بنده چادری ِ ان شاالله مقید هستم...الحمدلله ظاهر و تیپ خوبی دارم .... در دانشگاه سراسری در تهران تحصیل میکنم... حافظ قرآن هستم (البته جایی نمیگم تا حد ممکن چون دوست ندارم به این دلیل احترام گذاشته بشه یا خواستگاری کنند و نیت حفظ مشکل دار بشه).... سطح فرهنگی ، مالی و تحصیلات خانوادم بالاست و سن بنده قریب 22 سال هست.

نه اینکه بخاطر این امکانات و نعمات مغرور باشم ولی واقعا جای تعجب داره با این اوضاع خواستگار سالی یکی دو سه تا داشتن اون هم نه مومن و متدین!... دوستان و اقوامی که از نزدیک خبر ندارن ، فکر می کنند الان چ خبره خانه ی ما و مدام خواستگاران اعلاء در حال رفت و آمد هستند
و این دیگه با چه آدم تاپی ازدواج میکنه!!! و مادرمم که میگم بهشون ، احساس میکنم نگران شدن.. و این در حالیه که از نظر اجتماعی هم گوشه گیر نیستم... کلاسای عقیدتی میرم.... مسئول بسیج دانشکده ام... اردو میرم و از آن طرف معیارهای انتخاب همسر خودم هست که دوست دارم حداقل از نظر معنوی و اخلاقی اگه بالاتر نیستند، هم سطح باشند و هم تحصیلات و خانوادشون و ظاهرش قابل قبول باشه.....
مگه در قرآن نیامده الرجال قوامون علی النساء ؟ هن لباس لکم و انتم لباس لهن ؟ خوب اگه از نظر سطح تقوا و دینداری و تقید ِ واقعی بالاتر یا هم سطح نباشند چه جوری میتونند حامی و سرپرست بشوند؟ و حکم لباس رو داشته باشند؟

اونوقت میگم منی که خواستگار کم دارم و آنها هم اونطور که باید مومن و مقید هم نیستند ، چجوری همچین انتظارات و معیارهایی داشته باشم؟!

درسته که خدا هست و هوامو هم میدونم خیلی داره ، ولی این کمی خواستگارا چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی اذیتم میکنه! وقتی میبینم دخترانی که موقعیتشون مثل من نیست ولی آن قدر خواستگار دارند ، حس بدی پیدا میکنم و حتی به خودم شک میکنم! با خودم میگم دلیلش چی میتونه باشه؟ و میگم شاید بخاطر ارتودنسی کردن دندان باشه! ولی میبینم بهمن ماه ارتودنسی کردم ولی قبلش هم خواستگار کم بود و کسی هم رسمی نیومده بود خونه مون! شایدم چون پدر و مادرم با افراد موثق و زیادی رفت و آمد ندارن! البته مادرم دبیرند و دوستان متدین دارند ولی اونا هم فرد مناسبی معرفی نکردند تا حالا. و شایدم چون مادرم محجبه مانتویی هستند و خانواده م مذهبی معمولی هستند ، نمی پسندند! البته خودم چادری هستم و از ملاکای اصلی بنده مذهبی مقید بودن فرده. شاید هم از شدت گناه و خطا دچار قبضه شدم ! و خواستار فرد متدین و بالایی هستم در حالیکه لیاقتش رو ندارم .....دلایلی که نوشتم میتونه باشه و یا دلایل دیگه ای میبینید؟ و یا ایمان و توکلم کمه؟ راه حلی بنظرتون میرسه؟

 ------------------------------------------------------

چند نکته ی کلیدی و مختصر خدمتتان هدیه میکنم. ان شاالله که برای شما و دختران خوب دیگری که شرایطی مثل شرایط شما دارند مفید باشد:

1- جوان به صورت فطری کمال طلب و آرمان گراست و به کمتر از نمره ی عالی راضی نمی شود اما در مسیر انتخاب همسر ، خطرات جدی و هولناکی از جهات متعدد ، اخلاق جوانان را تهدید می کند که اگر این تهدیدها را به فرصت تبدیل نکنند بهترین فرصت های دوران جوانی شان را از دست خواهند داد.

2- اگر ایمان به خداوند برای شما ملاک انتخاب همسر است چرا به دنبال کمیت و کثرت خواستگار هستید؟ زیادی خواستگار و رفت و آمدهای فراوان خانواده ها قرار است چه دردی را از شما درمان بکند؟ میل به کثرت و زیادی خواستگار ، زمانی در دل جوان خودنمایی می کند که بخواهد ایمان را ، با خصوصیات و خصلت های دیگری غیر از ایمان جمع کند و به دنبال خواستگارهایی با نمره های عالی ، آن هم در تمام جهات بگردد یا به اصطلاح رفقای ما ، هم به دنبال خر باشد و هم خرما.

3- این روحیه در نگاه بدوی از فطرت کمال جو و آرمان طلب جوانان ریشه می گیرد اما با عرض شرمندگی و اندوه فراوان باید بدانید که در این دنیای مادی و خاکی ، همه ی کمالات و خصلت های نکو با هم در یک فرد و در یک موجود مادی جمع نمی شوند. مثلا مصطفی چمران با آن همه خصائل نیکو و ویژگی های مثبت اعتقادی و اخلاقی و هنری و مبارزاتی ، کچل است و مو در سرش ندارد ، و اگر با سر تاسش کنار بیایید ، عمرش در دنیا چون گل بهاری کوتاه است و در قفس دنیا بند نمی شود و مهمان همیشگی این دنیای فانی نیست و همسرش را به خاطر شوق دیدار معشوق والاتری رها می کند و طلب شهادت می کند. آیت الله بهجت که در قله عرفان قرار دارد قدی کوتاه و دماغی فربه دارد و از زیبایی دنیایی بهره ی آنچنانی ندارد. اگر هم زیبایی و اخلاقش وصف ناشدنی باشد اما به دانشگاه نرفته است و تحصیلاتی همانند دختران دانشگاه رفته ندارد و اگر برای به دام انداختنش دام هم پهن کنند باز نمی توانند او را در دام بیاندازند نظیر شهید داود حیدری فرمانده ی گردان زهیر که وقتی متوجه می شود ، شرط ضمن عقد همسرش شرکت نکردن او در جبهه است ، از سر سفره ی عقد بلند می شود و آن زن آرمان طلب و کمال جو اما اهل دنیا را ، در حسرت به دام انداختن داود حیدری تا ابد باقی میگذارد چون اگر آن زن اهل آخرت بود نمی توانست مانع انجام تکلیف الاهی توسط داود حیدری و حضورش در جبهه ی حق علیه باطل و شهادت طلبی او شود.

4- طبق کلام امیرالمومنین در نهج البلاغه دنیا و آخرت مانند مشرق و مغرب هستند و کسی که به سمت مشرق میرود لاجرم از مغرب دور می شود. دنیا و آخرت جهت هستند و جمع کردن بین دو جهت معنا ندارد. کسی که فکر میکند می تواند بین دنیا و آخرت جمع کند و هم خر و هم خرما را داشته باشد باید بداند که نمی تواند بهشت عالم آخرت را بر روی زمین خاکی ایجاد کند. اینجا بهشت نیست. اینجا دنیاست. اینجا مزرعه است ، و خر و خرما در این خاک سیاه با هم جمع نمی شوند. رسیدن به مقاصد بالای عالم جز با انتخاب عاقلانه ی محرومیت های فراوانی میسر نمی شود.

5- متن شما را که خواندم کمال طلبی و آرمان خواهی حیرانی را دیدم که هنوز نتوانسته است بین دنیا و آخرت ، یا بین دو جهت متضاد ، آخرت را انتخاب کند و دست و پا می زند تا بتواند بین دنیا و آخرت جمع کند و به عنوان مثال می خواهد با کسی ازدواج کند که هم اعتقادات کامل و صحیحی دارد و هم از اخلاق خوب و مومنانه ای برخوردار است و هم تحصیلات عالی و در پی آن شغل آبرومند و درآمد مکفی و هم ظاهر آراسته و زیبایی داشته باشد.

ایمان یعنی توشه ای که مقصد و هدف سفر آخرت و البته سبک زندگی صحیح در دنیا را تامین می کند. ایمان یعنی جهتی که فقط با آخرت جمع می شود نه با دنیا. اگر به شما بگویم مومنان واقعی عرضه ی دوندگی های اهل دنیا برای اضافه کردن به متراژ خانه و تبدیل به احسن کردن اتومبیلشان را ندارند از من رنجیده نشوید. اهل آخرت نه ربا می دهند و نه ربا می گیرند و خود را گرفتار سیستم بانکی نمی کنند. اهل آخرت با فرمان حسین علیه السلام توشه برمی دارند و عازم کربلا می شوند. اهل آخرت اگر بدانند روزی روزگاری شاید همسرشان مانع کربلایی شدنشان شود ، مثل شهید داود حیدری از سر سفره ی عقد فرار می کنند.

6- مشکل شما و هیچ دختر دیگری با تعداد زیاد خواستگار اساسا حل نمی شود چون تعداد خواستگار و کثرت طلبی ، ریشه در آخرت طلبی ندارد و دنیا طلبی مثل آب شور دریا کسی را سیراب نمی کند. اگر جهت کلی زندگی انسان مومن ، آخرت باشد و هدفش را از زندگی در این دنیا فهمیده باشد می داند که دنیا در ساختمان عالم خلقت فقط یک راهرو به سمت محوطه یا فضای باز و ابدی آخرت است و قدم زدن چند دقیقه ای در راهرو نیاز به این همه چانه زدن ندارد. اهل آخرت راهرو را به سمت محوطه ی باز ترک می کنند و قدم زنان از راهرو خارج می شوند اما اهل دنیا بر خلاف اهل آخرت این راهرو را به سمت محوطه ی باز و ابدی طی نمی کنند و بر خلاف جریان طبیعی عالم به سمت انتهای تاریک و بن بست راهرو می روند. درست است که اتفاقا اسباب بازی هایی در انتهای تاریک این راهرو وجود دارد اما کسی که دل به این ملعبه ها و اسباب بازی ها ببندد عمرش و سرمایه اش و انسانیتش را مفت باخته است.

7- کجای قرآن گفته است که لباس بودن زن و شوهر برای هم ، به این معناست که ایمان شوهر نسبت به همسرانش ، باید بالاتر یا هم اندازه ی آنها باشد؟ طبق معارف اسلام همسر یک مومن باید مومن باشد و مسلمان حق ندارد با کافر ازدواج دائم کند. حال اگر زوجین لباس هم هستند یعنی فقط یک مومن است که می تواند لباس و مایه ی زینت یک مومن باشد و زشتی های او را بپوشاند. لباس انسان برهنه را پوشش می دهد و زشتی های او را می پوشاند پس هر لباسی که بتواند زشتی های مرا بپوشاند در دایره ی انتخاب من قرار می گیرد. در حقیقت کافر لباس مناسبی برای مومن نیست اما هر مومنی می تواند این زشتی را برای مومن دیگر بپوشاند. زنان مومن برای مردان مومن لباس هستند و مردان مومن برای زنان مومن.

8- ایمان سنجتان را از کدام عطاری خریداری کرده اید؟ تمام کسانی که ایمان خودشان را با بقیه ی انسان ها مقایسه میکنند باید جواب بدهند که به چه حقی به خودشان در سنجش ایمان نمره ی بالا می دهند و این نمره ی بالا را چگونه و با کدام معیار به دست آورده اند؟ آیا به صرف فعالیت و سابقه در بسیج و پوشش چادرشان می توانند ایمان خودشان را معیار قرار دهند و ایمان بقیه را کمتر یا مساوی یا بیشتر از خودشان بخوانند؟ آیا به نظر شما هر گونه قضاوت و مقایسه ای در عالم خاک و قبل از قیامت ، در مورد ایمان خود یا ایمان دیگران حرفی یاوه و بی اساس نیست؟ آیا شما می توانید اعماق دل افراد را مشاهده کنید و نقش خداوند را در اعمالشان متر کنید؟ آیا این ادعا که من توان درک و اندازه گیری و مقایسه ی ایمان خودم با کس دیگری را دارم یک ادعای خطرناک و خلاف واقع نیست؟

9- سرپرست بودن شوهر برای یک خانواده به این معنا نیست که آن مرد باید در ایمانش به خداوند از اعضای خانواده خصوصا همسرش مومن تر باشد. خانواده نهادی است که پدر و مادر باید در آن مومن باشند اما لازم نیست لزوما مرد ایمانی بیشتر از همسرانش داشته باشد یا زوجین در درجات ایمان هم رتبه باشند. چه اشکالی دارد که زن مومنی ، زوجه ی مردی باشد که رفتارهای مومنانه ای مانند همسرش نداشته باشد؟ کافی است یک نگاه ساده و اجمالی به جامعه ی اطرافتان بیاندازید تا متوجه شوید اکثر بانوان نسبت به همسرانشان در انجام اعمال دینی و مناسک ظاهری راسخ تر هستند و تقیدات مذهبی بانوان به نسبت مردان بسیار بیشتر است. اکثر مردان به هنگام عبادت با مهری شکسته و عرق گیر رکابی به نماز می ایستند و در هنگام خواندن نماز زیر چشمی برنامه های ورزشی تلویزیون را هم دنبال می کنند اما اکثر بانوان در رفتاری کاملا خلاف شوهرانشان ، سجاده ای مخصوص نماز دارند و چادری رنگ روشن و مخصوص نماز بر سر میکنند و با صد آب و تاب زنانه ، تسبیح می چرخانند. من به ایمان زنان یا مردان نمره نمی دهم بلکه زنان را در انجام مناسک ظاهری مقید تر می دانم همین.

10- به نظرم برخی از دخترهای مذهبی کشور ما را یک خطر اخلاقی جدی تهدید می کند ، به این صورت که آنها دانسته یا ندانسته ، ایمان سنج خودشان را به دست می گیرند ، و احیانا شخصیت خواستگاری که به هر دلیل نپسندند و البته خودشان را از او سر ببینند را ، با این ایمان سنج تقلبی و خودساخته قطعه قطعه می کنند و سپس خودشان را پشت این توهمات شیطانی پنهان می کنند که بله ! ایمان او هم رتبه ی ایمان من نیست و او لیاقت من را ندارد! در صورتی که جز همین ملاک های ظاهری نظیر نماز و خمس و ... ما راهی به باطن حقیقی انسان ها نداریم و نمی توانیم کسی را آن گونه که هست بشناسیم چون انسان پیچیده ترین موجودی است که توانایی پنهان کردن باطن حقیقی خودش را دارد و اساسا انسان موجودی است که می تواند منافق باشد و کفرش را مخفی کند.

11- مشکل شما هیچ کدام از آن مواردی که شمارش کردید نیست. مشکل اکثر ما اخلاق است. مشکل ما این است که خودمان را برتر از دیگران می بینیم و ناخودآگاه مانند ابلیس فریاد "انا خیرٌ­ منه" مان گوش فلک را کر کرده است. تمام بدبختی ابلیس از آنجا آغاز شد که خودش را به غلط از آدم بهتر و برتر دانست و به همین خاطر به آدم سجده نکرد. ما فرعون های کوچکی هستیم که به جای شوهر و همسر به دنبال برده می گردیم و متوجه تکبرمان نیستیم.

 

و تکبر با نماز و سجده در مقابل او درمان می شود.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۰-۱۵ ۰ ۰ ۱۶۵

نخل ولایت ۹۹-۱۰-۱۵ ۰ ۰ ۱۶۵


 
🌼 میگن که برای همسر آینده ات تو ذهنت پیش فرض نذار که راحت و عاقلانه بتونی تصمیم بگیری. مثلأ یه پسر شیش تیغه با موهای فشن سیخ سیخی یا یه پسر مؤمن محاسنی قد بلند سیاه جنوبی و.. راستش منم تنها ملاکم ایمان واقعی بود. دوست داشتم همسرم خیلی مذهبی باشه. حداقلش این بودش که به واجبات و نماز اول وقت و...عمل کنه و از حرام دوری کنه. مستحب پیشکش. سال پیش وقتی خواستگاری داشتم که فقط به خاطر مخالفت بزرگترا سرنگرفت، توقعم خیلی بالا رفت. چون هنوز به ایشون فکر میکنم و همه رو با ایشون مقایسه میکنم. ایشون خیلی ظاهرشون شیک و خاص بود. همش مارک می پوشیدن. البته با کلاس ترین مذهبی بود که تو عمرم دیدم. وابستگی من به ایشون باعث شد که دیگه ملاک ظاهری هم بعد از ایشون داشته باشم. اول ایمان ولی بعدش یکی مثل ایشون! رنگ پوست و چهره و قد و هم استانی و هم شهری همون خواستگارم باشه. این باعث شد که بعد سال ها انتظار، یه مورد خیلی خوب بیاد و من با عجله ردش کنم. خواستگارهای قبلیم تقریبأ اصلأ باهام مچ نبودن. اما این مورد طلبه بود. من آرزوم بود که با یه طلبه ازدواج کنم. از بچه های خادم و جهادی هم بود.خیلی روحیاتش بهم میخورد. خیلی عذاب وجدان دارم چرا باعجله تصمیم گرفتم.

----------------------------------------------------

آب رفته را نمی شود به آب راه برگرداند و اگر بشود که نمی شود ، زحمت فراوان دارد. دهقان ها زمانی که متوجه فرار آب بشوند با آب های رفته کاری ندارند بلکه تمام تلاششان را میکنند که آب راه را تعمیر کنند تا آب های باقی مانده هدر نروند. آب راه که تعمیر شود دیگر آبی که شایسته است به پای باغ و بوستان برود به صحرای بی حاصل نمی ریزد.

کار مشاور هم دقیقا مثل دهقان است و نه بیشتر. قرار نیست خواستگاری که با صد امید به در خانه شما آمده و با صد عجله رد شده است دوباره به در خانه شما بیاید و البته همان آدم دیروز باشد. کسی که رفته است رفته است و افسوس خوردن به خاطر رفتن او کار عاقلانه ای نیست.

وقتی نوشتن درباره ملاک های ازدواج را آغاز کردم می دانستم که مشکل ازدواج جوانان در وام ازدواج و اقتصاد و جیب خالی آنها نیست. قسمت مهم مشکلات جوانان ، فساد در فرهنگ ازدواج و خلا اندیشه های مورد نیاز یک جوان است که باعث شده است که جوان ما یا نداند و یا دانسته هایش او را به سمت یک انتخاب خوب راهنمایی نکند و این ندانستن و یا خوب ندانستن ، چگونه آینده ی او را خراب کرده است.

اگر میخواهید بدانید که حالا باید چه کار بکنید باید بدانید که ابتدا باید توبه کنید. یک توبه کامل هم به خاطر نادانسته ها و هم به خاطر ناشایسته ها. توبه از ندانستن به این است که بدانید و خوب بدانید و جهلتان را با کوثر علم در مورد اسلام یعنی تنها دین سعادت بشر درمان کنید. باید بدانید که خداوند هدف شما را از زندگی کجا قرار داده و باید به دنبال چه بگردید. در مرحله ی بعد باید توبه کنید از رفتارهای ناشایست گذشته مثل رد کردن بدون دلیل خواستگارهای مومن و مثل ملاک های ناسنجیده ی انتخاب همسر و مقایسه ها و اندیشه های ناشایست و سپس اخلاق های ناپسند.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۰-۱۱ ۰ ۰ ۱۵۳

نخل ولایت ۹۹-۱۰-۱۱ ۰ ۰ ۱۵۳


 
🌼 دو رکعت نماز یه متأهل از هفتاد رکعت نماز یه مجرد بالاتره.درسته؟ میشه توضیح بدید چرا؟ خیلی برام جای سؤاله که واقعأ این با عدل خدا منافات نداره؟! استغفرالله ،تو عدالت خدا که شکی نیست حاجی ، فقط برام جای سؤاله ! آخه خداییش ما مجردا چه گناهی کردیم که حتی اگه شب تا صبحم عبادت کنیم،تازه به گرد دو رکعت نماز متأهلا هم نمیرسه؟ مگه متأهل ها خونشون از ما رنگین تره؟
درسته اونها نصف دیگه ی دینشون رو هم کامل کردن و به سنت پیامبر عمل کردند اما تقصیر یه مجرد که دوست داره ازدواج کنه ولی قحط الرجاله و خودش رو حفظ میکنه از گناه و ارتباط با نامحرم و عبادتش هم سرجاشه و کاملا ، این چطوری عبادتش به یه متأهل نمیرسه؟ اگه یه مجردی تا آخر عمرش شرایط ازدواج براش فراهم نشد ، زبونم لال، کلی هم جانماز آبکش باشه، و بالعکس یه متأهل همون هفده رکعت نمازشم به زور میخونه و حتی خیلی وقتا نماز صبحشم قضا میشه و انگار نه انگار! باز اینجا عبادت مجرد از متأهل پایین تره؟ 

 --------------------------------------------------------

به مثال های زیر توجه کنید:

چرا مسواک زدن قبل از نماز و البته برای نماز ، ثواب نماز را هفتاد برابر میکند؟ چرا گفتن اذان و اقامه و انجام مستحبات دیگر ارزش معنوی نماز را مضاعف میکند؟ چرا حفظ قرآن برای کسی که حافظه خوبی ندارد ثواب دوچندان دارد؟ چرا زنان پیامبر اگر مرتکب گناهی شوند عذابی مضاعف خواهند چشید و اگر بر مدار تقوا باشند دو چندان اجر خواهند برد؟

تمام این روایات و دستورات عبادی برای عمق دادن و کیفیت دادن به عبادات مومنان هستند. نماز را همه می خوانند اما نماز با عطر و مسواک و اذان و اقامه و در صف جماعت با نماز حداقلی بدون این اوصاف از زمین تا آسمان تفاوت رفتاری دارد. کسی که عطر و مسواک و اذان و اقامه ی نمازش ترک نشود مسلما بر اصل نماز و اوقات و زمان هایش مراقبت بیشتری دارد.

این دستورات و این نقل ثواب ها در درجه اول نشان میدهد که در اندیشه ما ازدواج صرفا یک دستور و امر دنیایی و مادی نیست. از نگاه اسلام صرف ازدواج کردن و رابطه زناشویی بین یک دختر و پسر مومن ، عبادت خداوند محسوب میشود. عبادت یعنی اینکه با انجام دادن همین اعمال به ظاهر حیوانی اگر نیتی الاهی در دلتان وجود داشته باشد برایتان ثواب های عظیمی نوشته میشود که نوشتنش مجال مفصل دیگری میخواهد. البته فراموش نکنیم که نیت های الاهی و خوب ، هر عمل کوچکی را چون خورشید ، آسمانی و درخشان میکنند. به طور مثال نیت الاهی در زناشویی آن است که خدایا من به سراغ همسرم می روم تا هم من و هم او میل و رغبتی به نامحرمان نداشته باشیم و شیطان نتواند از این مسیر ما را از راه تو دور کند یا اینکه خدایا من به خاطر رضایت تو و شوهرم خودم را برای او آراسته میکنم تا به موجب رضایت شوهر و دعای او ، من به تو نزدیکتر شوم.

اما جالب تر اینکه خود این عبادت به ظاهر دنیایی و مادی به عبادت های دیگر شما نظیر نمازتان نیز کیفیت میدهد چون اسلام فقط نماز و روزه نیست بلکه اسلام یک مجموعه و یک بسته ی منسجم و کامل است. در حقیقت انسان مومن ، انسانی نیست که فقط به یک سری از دستورات اسلام عمل کند و دستورات دیگر را رها کرده و از انجام آنها دوری کند. اسلام از مومنان می خواهد که برای تکامل در ایمان به تمام دستوراتش عمل کنند و در برخی از آیات قرآن جزای کسانی که دستورات اسلام را خوب و بد میکنند و برخی از آنها را مومن و برخی را کافرند ، خواری در حیات دنیا و عذاب هولناک دوزخ می داند. مومن واقعی کسی است که تمام آیات قرآن را باور دارد و میان دستورات خداوند خوب و بد نمی کند و تمام تلاشش را به کار میگیرد تا بتواند خداوند را با تمام عبادات و مقرِبات و نزدیک کننده های بشر به خداوند عبادت کند. امام صادق در حدیثی فرمودند که خوش ندارم شیعیان ما در قیامت وارد بر ما شوند و سنتی از سنت های ما را ولو یک بار انجام نداده باشند. به طور مثال روزه ی اول و وسط و آخر ماه های قمری را حتی شده یک بار نوبر کنند تا تارک این سنت محسوب نشوند. یا عقد زمان دار را ولو به اندازه چند روز محرمیت قبل از عقد دائم به جا آورند تا از ترک کنندگان این سنت نبوی محسوب نشوند.

از منظر دیگر این روایات مشوق و ترغیب کننده جوانان مومن به ازدواج و تشکیل خانواده هستند. حتی شما اگر مومنی تمام و کمال ، و عابد شبها و زاهد روز باشید باز هم با خواندن این روایات در دلتان این میل ایجاد می شود که برای عقب نماندن از این ثواب ها هم که شده باید ازدواج کنید و تشکیل خانواده بدهید. از نگاه اسلام اگر شما زاهدترین و عابدترین فرد امت هم که باشید از ازدواج و تشکیل خانواده بی نیاز نخواهید بود.

اما از منظر عرفانی و سلوکی باید بدانید که طبق نگاه عارف و کسی که خود را در مسیر الی الله و تماشای جلوات جلال و جمال الاهی می بیند عارف چاره ای جز ازدواج نخواهد داشت و هر جور شده است این مسیر را بر خودش هموار خواهد کرد تا در این منازل قدم بگذارد و البته فرار از ازدواج فرار از سلوک و سختی های آن خواهد بود. ازدواج سلوکی است که طی منازل متعددی را برای سالک هموار میکند و کسی که خود را در این امتحان قرار ندهد از جوایز معنوی آخر مسابقه بی بهره خواهد بود. ازدواج ، انسان خودخواه را از غار تنهایی های خودش خارج کرده و به میدان جهاد اکبر می کشاند. انسانی که تا قبل از ازدواج به فکر خودش و منافع خودش و جیب خودش بود حالا به جای فکر کردن به من ، به ما فکر میکند و به جای سفارش دادن یک پیتزای مرغ و قارچ و تک خوری ، امروز هزینه های همسرش را هم هزینه های خودش میداند. و البته در قدم دوم است که این دو جوان با آمدن یک کودک به جمع کوچکشان زندگی و منزل تازه ای را تجربه میکنند که حتی از ما گفتن هم دور میشوند و به او متوجه می شوند. حالا با تب کردن کودک هر دو تب میکنند و با گریه های او گریه می کنند و با بی خوابی کشیدنش بی خواب می شوند. خداوند با سلوک ازدواج انسان ها را از خودمحوری خارج میکند و او را متوجه مقصدی متعالی می نماید. ازدواج کلاس اخلاق و سلوک و عرفان می شود و صبر و فداکاری و ایثار و رضا و هزار خصلت نیکو و منزل سلوکی را به سالک کلاسش می آموزد. کسی که در این مسیر و در این کلاس قدم نگذاشته است عرفانی ناقص و مریض دارد مثل کسی که در مسیر سلوک ، میدان جهاد اصغر و تیر و ترکش را تجربه نکرده باشد و ادعای ایمان کامل بکند. می خواهم بگویم حتی اگر عارف هم باشید ازدواج با تمام سختی هایش مشوقی برای ازدواج است البته اگر گرفتار عرفان های کشکی و دوغی دوران جاهلیت مدرن نشوید چون عرفان ناب از نظر ما عرفان برآمده از آیات کتاب الاهی و احادیث ناب آل رسول است نه عرفان های سرخپوستی و خانقاهی و صوفیانه.

 

این روایات میگویند شما به هیچ عنوان نباید مجرد بمانید و اگر تا الان به هر دلیل مجرد مانده اید خسارت معنوی جبران ناپذیری کرده اید. نه قحط الرجال است و نه قحط النسا بلکه همین دخترها باید با همین پسرها ازدواج کنند اما باید ملاکشان در انتخاب همسر ، ایمان به خداوند و غیب آسمان و زمین باشد و نه چیز دیگر. قد و قیافه و ظاهر و تحصیلات و محل زندگی و طبقه اجتماعی را ملاک قرار ندهید و با یک نگاه آسمانی و بلند در این مسیر نورانی قدم بگذارید.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۰-۰۷ ۰ ۰ ۱۳۹

نخل ولایت ۹۹-۱۰-۰۷ ۰ ۰ ۱۳۹


🌼  با توجه به اینکه ما در اطرافمون دختر و پسرهای مجرد زیاد داریم و همشون هم سنشون بالاست میخواستم بدونم این قسمتشون بوده که تا این موقع موندن... یعنی کسی میتونه قسمت خودش رو خراب کنه؟میشه اصلا معنای قسمت رو بگید؟اگر پدر و مادری راضی به ازدواج بچه شون نشن میشه قسمت زندگی اونو خراب کنن؟

-------------------------------------------------

سوال شما در دل خودش با مسائل مهم و کلان اعتقادات و علم کلام نظیر جبر و اختیار و علم خداوند و سعادت و شقاوت انسان گره خورده است. بنده تمام تلاشم را میکنم که در متنی کوتاه و به اختصار چند نکته خدمتتان تقدیم کنم. باشد که مفید افتد:

نکته اول: درست است که علم و اراده خداوند نیاز به تبیین و تحلیل فراوان و دقیق دارد اما آنچه نباید فراموش کنیم اختیار انسان است. اختیار من و شما و همه انسان ها امری نیست که کسی منکر آن باشد و تمام خوبی ها و بدی ها و رفتارهای افراد نشان از همین اختیار است. انسان ها با اراده خودشان خوبی و بدی را انتخاب کرده اند و ما این انتخاب گری و اختیار را با علم حضوری خطا ناپذیرمان می یابیم و این یافت حضوری نیازی به دلیل و استدلال علمی ندارد. آنچه با این اختیار و انتخاب گری به راحتی جمع نمی شود و نیاز به تحلیل دارد ، علم و دانایی خداست که در جای خودش و به کرات بیان شده است. اما خلاصه اینکه خداوند به کرده های ما آگاه است و دانش او ما را مجبور نمی کند تا کسی گمان کند که بصرف دانش بی انتهای او انسان لاجرم مجبور خواهد بود. خداوند به ذات خودش چه در مرحله ذات و چه در مرحله خلق و به مخلوقاتش چه قبل از خلق و چه بعد از خلق علم و احاطه تمام و کمال دارد اما این علم و احاطه به این معنا نیست که به خاطر این علم و آگاهی انسان مجبور شود چرا که مجبور بودن انسان منجر به لغو بودن دین و دیانت و ارسال رسل و در پی آن بی نتیجه بودن معاد و سپس بهشت و جهنم خواهد بود.

نکته دوم: اعتقاد به رزق و روزی و قسمت ، نباید انسان را از تعقل و تلاش و کوشش باز دارد به این نحو که انسان تنبلی به جای خود بنشیند و پا روی پا بیاندازد و خیلی راحت همه ی امور را به قسمت حواله بدهد. به قول خواجه شیراز:

دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر

ای نور چشم ! بجز از کشته ندروی

باید زمین را شخم زد و بذر پاشید و آبیاری کرد تا زمین کشته ی تو را به امر الاهی برویاند. درو فقط برای کسی است که بذر افشانی کرده است. نمی دانم چرا ما انسان ها تنبلی یا کار ناکرده ی خودمان را به حساب خداوند میگذاریم و به راحتی اختیار را از خود سلب میکنیم و قسمت را در ادبیات عرفی به بدترین معنایش به کار میبریم که بله قسمت ما همین بود!!

نکته سوم: اگر از ابتدا همراه ما بوده اید می دانید که وضعیت فرهنگی موجود و بالارفتن سن ازدواج و سردرگمی کلاف ازدواج جوانان همه و همه به خاطر عمل نکردن ما به دستورات خداست. واقعا و به قطع و یقین خداوند به این وضع راضی نیست. جوانان از دختر و پسر مرتکب انواع و اقسام گناه می شوند و همه مثل کبک سر درون برف کرده اند و در نهایت قسمت را بهانه میکنند! به نظرم این جفای بزرگی است که دانسته یا ندانسته به خداوند می کنیم. خداوند راه و چاه را از طریق کتاب و سنت نبوی برای مردم بیان کرده است و این مردم هستند که باید سعادت خودشان را در عمل به دستورات اسلام بجویند. اگر مردم به جای سر لوحه قرار دادن اسلام عزیز ، فرهنگ منحط غرب و شرق و یا  ایران و غیر ایران را الگو قرار دادند آیا قسمت آنان بوده است که بدبخت باشند؟ اینکه همه ی ما جوانان ملاک انتخاب همسرمان را ملاک های دنیایی و مادی قرار داده باشیم و به دستورات اسلام گوش فرا ندهیم و به بهانه های واهی از سنت رسول خدا فرار کنیم قسمت ما بوده است؟ اینکه ما دخترمان را به بی نماز و شراب خوار و نااهل (و در یک کلام به بی ایمان) اما پول دار و دنیا دار شوهر بدهیم و در نهایت اسم خودمان را مسلمان بگذاریم و شاهد رشد آمار طلاق در جامعه باشیم آیا قسمت ما بوده است؟

نکته چهارم: تا زمانی که بخواهیم اسلام را بچگانه و یا عوامانه تفسیر کنیم اوضاع بر همین منوال خواهد ماند. اسلام دین دقیقی است که نیاز به فهم عالمانه و عمیق دارد. چرا دختر و پسر بعد از خواندن این متون با تاسف و غبطه ابراز میکنند که کاش چند سال زودتر با شما و نوشته هایتان آشنا شده بودیم و بهتر و روشنتر تصمیم می گرفتیم؟ چرا ما وقتی شکست میخوریم شکست هایمان را به حساب خدا میگذاریم اما پیروزی هایمان را قارون وار از خودمان می دانیم؟ مگر قارون در آیه کریمه نگفت: انما اوتیته علی علم عندی؟ مگر قارون نگفت که من این گنجینه ها را با علم خودم به دست آورده ام؟ موحدی چون ابراهیم همه را و همه را از خداوند میداند : ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین. همه و همه برای خداست حتی مرگ و زندگی ام. اما ابراهیم کجا و ما کجا؟ مسلم میدانم که ابراهیم صفتی در کنار و اطراف ما نیست که اگر او را با منجنیق به درون خندق وسیع آتش بیاندازند در میان آسمان و زمین حاجتی حتی از فرشته وحی نداشته باشد و دلش فقط و فقط متوجه الله رب العالمین باشد.

● ح سین عالمی

 

نخل ولایت ۹۹-۱۰-۰۳ ۰ ۰ ۱۵۷

نخل ولایت ۹۹-۱۰-۰۳ ۰ ۰ ۱۵۷


🌼 حکم خواندن صیغه عقد در محرم یا صفر چیست؟ کلا تا ربیع الاول باید صبر کرد یا بهتر است صبر کند یا بهتر نیست و نباید!؟ به امید خدا انگار دارد کارها ردیف می شود! البته فعلا تمام قضایا را به دلیل ایام سوگواری تعلیق کردیم! میخوام ببینم تا کی تعلیق رو ادامه بدیم؟
البته کماکان "الله مع الصابرین" به نظر
----------------------------------------------------------

از اینکه خبر خوش پایان یافتن دوران تنهایی شما را تلویحا شنیدم خوشحالم. ان شاالله که زندگی خوب و خوشی را آغاز کنید. 

نکته اول: در فقه آل رسول و طبق فتوای مراجع عظام تقلید ، منعی برای خواندن عقد محرمیت و مراسم ازدواج در ایامی از ایام سال نیامده است. نبودن این منع به این معناست که از نظر شرع مقدس ، محرم شدن یا خواندن عقد محرمیت بین دختر و پسری در هیچ روزی از روزهای سال حرام نیست و آنچه مهم است محرم بودن و قانون مدار بودن افراد در روابط خانوادگی آنها است.

نکته دوم: از طرف دیگر در فرهنگ ناب شیعی به درستی رسم شده است که ایام شهادت اهل بیت رسول اکرم همیشه مورد احترام مومنان بوده و آنان در این ایام از انجام هر کاری مهمی که بوی جشن و خوشی داشته باشد دوری می کنند. این کار مومنان مسلما ریشه در محبتشان به ال رسول دارد و نمایان گر گره قلبی ایشان با آن انوار مقدسه است. در کتب و روایات متعدد اهل بیت عصمت و طهارت نظیر کامل الزیارات در زیارت روز عاشورا ، بزرگان مکتب و امامان معصوم ، شیعیان را از انجام کارهای دنیوی و مادی در روز عاشورا منع کرده اند چرا که روز عاشورا برای شیعه روز مصیبت و عزاست.

با توجه به دو نکته ی فوق یعنی حرام نبودن اجرای عقد محرمیت در هیچ یک از ایام سال حتی در روز عاشورا و سپس توجه عموم مومنان به مصایب اولیای دین و مذهب تشیع و در اوج آنان امام حسین علیه السلام شایسته است که کلیه مراسم ها و جشن های ازدواج را به بعد از ایام عزای حسینی موکول کنید چون ازدواج هر دختر و پسری ، وصلت دو خانواده است و افراد فراوانی از دو فامیل آرزوی دیدن جشن و شادی شما و ازدواج شما را دارند اما در عین حال محبت ولایی ناب آنها آنان را از شرکت در مراسم جشن در ایام عزا وا می دارد.

بهترین کار این است که اگر شناخت و تحقیق و توافق های دو جوان و دو خانواده به صورت کامل انجام شده است ، عقد موقت یا محرمیت زمان دار بین دو جوان و با نظارت دو خانواده اجرا شود تا رفت و آمدهای آنان در این دو ماه با گناه همراه نشود اما در عین حال هیچ گونه جشن و خرید و مراسمی در ایام محرم و صفر و دیگر ایام عزاداری انجام نشود تا رعایت احترام این ایام نیزشده باشد و بعد از این دو ماه و در ایام جشن و سرور اهل بیت ، قول و قرار مراسم های دیگر را بگذارید.

 

درست است که ما زندگی خودمان را طبق دهان مردم تنظیم نمی کنیم اما فراموش نکنیم که محرم و صفر ریشه ی ما و شیعگی ماست و احترام آن نه از منظر مردم بلکه از منظر امام زمان واجب است.

حکایت تبلیغی: محرم چند سال پیش در تهران بودم که کارگری از طبقه ضعیف جامعه سوالی از من پرسید. گویا قصد داشت روزهای تاسوعا و عاشورا را به روستای مادری اش برود و البته به همسرش سری بزند. با کلی من و من و شرمندگی پرسید: آیا سر زدن به همسر و جویا شدن احوال او و...و... ادامه دادن داستان در روزهای دهه اول محرم حرام است؟ لبخندی زدم و گفتم: حرام که نیست هیچ ؛ بلکه برای شما که مدتها از هم دور بوده اید واجب هم هست! نتوانست خنده اش را مخفی کند.

 

... و راه های رسیدن به خدا به عدد آدم هاست...

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۹-۲۹ ۰ ۰ ۱۲۳

نخل ولایت ۹۹-۹-۲۹ ۰ ۰ ۱۲۳


🌼 من یه دختر 27 ساله ام که تازه فوق لیسانسم تموم شده وهمه خواهر برادرام ازدواج کردن و در اصطلاح نوبت منه ازدواج کنم.به لطف خدا خواستگار زیاد داشتم اما بخاطر همین ملاک مهم یعنی ایمان تا حالا تن به ازدواج ندادم.
چند وقت پیش بواسطه خواندن کتابای علما و عرفا با سیر و سلوک آشنا شدم و کم کم وارد این مسیر نورانی شدم. و مدتی است از فرامین استاد بزرگوارم بهره مند میشم..با واسطه البته.
تقریبا کسی از نزدیکان از این موضوع اطلاع نداره... اوایل مادرم میگفت درس و مشقت تموم شده زاهد شدی همش یا صوت گوش میدی یا تو سجده ای..
خلاصه چند وقتیه برای من خواستگاری اومده که خانواده و اطرافیان همه جوره تاییدش میکردن ..اصرار کردن حداقل فرصت گفتگو بدم بعد نظر بدم.. ما هم با هم حرف زدیم... اینطور که حرف میزد متدین و با ایمانه و اهل مطالعه... 
تا اینجا مشکلی نبود تا اینکه یکی از دوستانم که ایشون هم سالک هستن و در این راه به مقاماتی هم رسیده اند و اهل مکاشفه هستند و ...عکس این آقا پسر رو دیدن و گفتن پسر خوب و مناسبیه اما بعد از مدتی دنیایی میشه و اونی نیست که بالی برای پرواز تو باشه... اینارو وقتی من فهمیدم که جواب بله رو داده بودم.. و راه بازگشتی ندارم. اگرم به طرف بگم نه میگه دلیل منطقی برام بیار اونوقت چی میتونم بگم؟! الان تو دلم آشوبه .. نمیدونم باید چیکار کنم .. میترسم بعد مدتی زندگی متاهلی از خدا ...از این حال و هوا و سیر و سلوک فاصله بگیرم. میدونم مدبرالامور خداونده ..همه چی دست خداست..ولی از خودم مطمئن نیستم.
----------------------------------------------------------
امان از دست شیطان.
به خدا پناه ببرید از این شیطان سالک.
امان از شیطان و امان از گناه زبان.
امان از غیب گویی های بدون دلیل.
توبه کنید 
حتما ازدواج کنید و با آن رفیق شیطانی هم قطع رابطه کنید که امان از دست شیطان

 

------------------------------------------------------ 
🌼 خیلی خیلی ممنون که وقت گذاشتید و جوابمو دادید.
چشم حتما توبه میکنم. طبق توصیه ای که تو مفاتیح نوشته توبه روز یکشنبه ..خدا رو شکر که شما رو سر راهم گذاشت.. دعام کنید خدا ازم بگذره..قبولم کنه.... راستش پیامتونو که خوندم با اینکه کوتاه بود اما جامع بود.. من به حرف غیر خدا داشتم بسنده میکردم... صبح خانواده داماد تماس گرفتن و گفتن چون دو ماه عزا در پیشه اجازه بدید بیایم یه انگشتر نشون بذاریم تا بعد از صفر عقد رسمی کنیم. به استناد حرف شما و با توکل به خدا قبول کردم که بیان.. در حین همین گفتگوها پیشنهاد دادن صیغه محرمیت رو هم بخونیم.. در چشم برهم زدنی یکی از مهمونا رفت دنبال حاج آقای محله مون که امام جماعته مسجدمونه ایشون اومدنو خطبه رو خوندن و ما شرعا زن و شوهر شدیم !!!
راستش هنوز باورم نشده.. آخه همش چندبار گفتگو داشتیم هنوز شماره تلفن همو نداریم.. 
توکل به خدا..
------------------------------------------------

واقعا تبریک عرض میکنم. نامه های شما را برای همسرم هم خواندم و در این نیمه ی شب خوش حالی به خانه ی ما آمد و شکر خداوند و ذکر الحمدلله بر لبهای ما نورانیت داد.

با اجازه ی شما چند نکته در این باب خدمت دوستان عرض میکنم:

من دوست شما را به هیچ وجه نمی شناسم اما احساس خطری کرده ام که لازم می دانم آن را با شما در میان بگذارم چون چنین مدعیانی در اطراف همه ما موجود هستند. داستان دوست شما از دو حال خارج نیست: یا واقعا ایشان از سلوک بهره دارند و اهل مکاشفه هستند و یا اینکه همه ادعاست!

اگر قرار بود این مکاشفات و این نوع کلمات به اصطلاح سلوکی در رفتار های آدمیان تاثیرگذار باشد چرا پیامبر مکرم اسلام که عالم به غیب و باطن عالم بود در ازدواج زید بن حارثه و همسرش (که اتفاقا نام آن زن زینب است) در صدر اسلام چنین کلماتی بر زبان نیاوردند؟ همان طور که میدانید ازدواج زید و همسرش به اختلاف کشید و آنها طلاق گرفتند اما پیامبر اسلام این نوع اطلاعات را در زندگی خودشان و اطرافیانشان اهمیت نمی دادند تا مردم به زندگی عادی خود بپردازند.

آیا امام حسن مجتبی در ازدواجشان با زنی که قاتل ایشان شد نمی توانستند به مکاشفات آسمانی خودشان اهمیت بدهند و با چنین زنی ازدواج نکنند؟ آیا اهل بیت عصمت و طهارت از این نوع علوم بی بهره بوده اند؟

آیا کسی حق دارد مشاهدات خودش را اگر واقعا مشاهده و مکاشفه ای در کار باشد با کسی غیر از خود شخص در میان بگذارد؟ آیا این کلمات شیطانی نوعی از گناهان زبانی نظیر غیبت یا تهمت یا افشای سر یا ... نیست؟

چرا قرآن کریم انسان ها را از توجه به ظن و گمان بر حذر داشته است و در مقابل ما را به سمت علم که همان حضور صد در صد مطابق با واقع است هدایت می کند؟ و چرا قرآن کریم که کتاب هدایت انسان ها تا روز واپسین است بعضی از ظنون و گمان ها را اثم و گناه میشمارد و می فرماید: ان بعض الظن اثم ؟ آیا می توان به صرف دیدن عکس و تصویر کسی و بر اساس ظاهر او حکم کرد که او در آینده چنین و چنان خواهد شد؟ آیا چنین حکمی اخذ به گمان نیست؟

آیا نمی دانیم و نشنیده ایم که همه مکاشفات ، مکاشفات الاهی و آسمانی نیستند و مکاشفاتی برای افراد رخ میدهد که مکاشفات شیطانی نامیده می شوند؟ آیا فراموش کرده ایم که معیار و محک مکاشفه همانا قرآن کریم و عترت طاهرین هستند و آن دو ثقل گران بها ما را از توجه به ظنون نامعتبر نهی کرده اند؟

آیا احتمال نمی دهید که شیطان برای خراب کردن زندگی شما و به باد دادن سعادت شما در دنیا و آخرت این کلمات را بر زبان اطرافیان و انسان های سالک نما جاری کرده است؟ آیا مانند این کلمات از زبان آیت الله العظمی بهجت ها هم خارج می شود؟ آیا شیطان راهی بهتر از این برای حلال کردن و جایز شمردن غیبت و تهمت و افشای سر در میان مومنان دارد؟ آیا این کلمات گناه نیست؟ آیا کسی که به این راحتی به خودش جرات می دهد که آینده دیگران را پیش گویی کند سالک است؟ آیا از عرفان های نوظهور و مدعیان دروغین سلوک با خبر هستید؟ آیا احتمال نمی دهید که فردا همین افراد با کلمات دیگری از همین سنخ زندگی نو پای شما را با زلزله های شیطانی زبانشان به ویرانه تبدیل بکنند؟

بنده خودم نه سالکم و نه از عرفان و سلوک خبری دارم اما همین اندازه که با بزرگان نشست و برخواست داشته ام جنس کلمات الاهی و شیطانی را دیده ام و صابون هر دو دسته به تنم خورده است. در اولین قدم از آن رفیق نابلد و گناه کار که شیاطینی پشت زبانش لانه کرده اند دوری کنید و عملتان را فقط و فقط طبق رساله ی عملیه مرجع تقلیدتان تنظیم کنید و از همین امروز طبق موازین شرع مقدس و احکام ظاهری آن در خدمت شوهرتان باشید و از هر افراط و تفریطی دوری کنید که قدم اول سلوک عمل به ظواهر شرع و انجام واجبات و ترک محرمات است.

در تمام این بازار آشفته و عرفان ها و سلوک های مختلف معاصر، بنده عرفانی به زیبایی و تمامیت و تکامل عرفان امام خمینی پیدا نکرده ام. شهدا و جانبازان و ایثارگران این مرز و بوم نمونه ی کامل سالکان واصل این استاد بی نظیر عصر ما هستند. عرفان امام خمینی عرفانی منزوی و تک بعدی نیست. امام خمینی عرفانش را در میدان جهاد و مبارزه با استکبار معرفی کرد و در مسیرش هزاران هزار عارف واصل تربیت کرد که دیگر عرفا باید در حسرت مقامات آنها سالهای سال مراقبه و محاسبه کنند.

حکایت تبلیغی: روزی در مترو تهران بودم و به مناسبت ماه مبارک رمضان به شهروندان تهرانی مشاوره می دادم. دختری مسلمان سوالی از عرفان و سلوک پرسید. به او کتاب خاک های نرم کوشک را معرفی کردم. گفت: کتاب دفاع مقدس نمی خواهم. گفتم: من هم کتاب دفاع مقدس به شما ندادم. خاک های نرم کوشک به نظر بنده اصلا کتاب دفاع مقدس نیست ؛ خاک های نرم کوشک کتاب شرح حال عرفانی و سلوکی فقط یکی از بسیجی های خمینی است که ره صد ساله را طبق دستورات استادش یک شبه و در خانقاه خندق ، طی کرده است.

حرف های ما امروز چیزی شبیه ادعاست و برهان بردار نیست. باید صبر کرد تا قیامت برپا شود و نورانیت خیره کننده ی شهدای در رکاب امام خمینی و امام خامنه ای چشمان همگان را خیره کند. ما تا شهدا و اماممان را داریم نیازی به این استادهای عرفان ره زن نداریم.

--------------------------------------------------------

 

🌼 آقای عالمی اون ماجرایی که براتون تعریف کردم یادتونه؟ همون که گفتم یه نفر بهم گفته همسرت بعد از مدتی دنیایی میشه و ...؟ اون شخص یه مرد متاهل و بچه داره.. که ما بهشون میگفتیم استاد !!
الان هر از چند گاهی به من پیام میدن و حرفایی میزنن که منو نگران میکنه.. ابراز علاقه و اینکه مطمئنم مال من میشی یه روزی و از این جور حرفا ...
ایشون فعالیت زیادی تو امور فرهنگی و سایبری و شهدایی و مذهبی دارن.. انواع و اقسام کلاسا و دوره های عارفانه و مطالعات علمی مذهبی دارن..دور و ورشون خیلی شلوغه هم پسر هم دختر ...همه هم دنبال ارتقاء دین و معارف هستن .. من واقعا گیج شدم .. مگه میشه یه آدم دم از دین و دیانت بزنه این همه هم توفیق زیارت امام رضا و دیدار رهبر و رفتن به مزار شهدا رو داشته باشه بعد به یه دختر که میدونه در آستانه ازدواجه اینجور پیامک هایی بده ؟!!
بعضی وقتا میگم شاید خدا داره امتحانم میکنه تا پاکدامنی و وفاداریمو محک بزنم .. نمیدونم ..خیلی ذهنمو درگیر کرده
----------------------------------------------------------
برای مصلحت دنیا و آخرتتان هم که شده از این افراد مدعی سلوک و شیاطین ره زن و منحرف کنندگان منحرف دور شوید و به هیچ عنوان ارتباطی با جلسات و دوره های این افراد نداشته باشید. شاید نیاز به زمان بیشتری داشته باشید تا متنی که در بالا برایتان نوشتم را خوب بفهمید ؛ اما مراقب باشید که دیر نشده باشد.
خواهش میکنم حالا که این پیامک ها را دریافت کرده اید و به ماهیت پلید و کثیف این فرد پی برده اید ، دوباره متن بالا را بخوانید. امیدوارم موثر باشد.
● ح سین عالمی

نخل ولایت ۹۹-۹-۲۵ ۰ ۰ ۱۴۹

نخل ولایت ۹۹-۹-۲۵ ۰ ۰ ۱۴۹


۱ ۲ ۳ ۴ ... ۳۳ ۳۴ ۳۵

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری