تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۳۵۰ مطلب توسط «نخل ولایت» ثبت شده است
🌼 من دختری23 ساله ام که یک پسر 24ساله به خواستگاریم اومده در حالیکه خواهر بزرگترم 26 سالشه و مجرده...مادر من هیچ کس رو تو خونه راه نمیداد ولی الان به خاطر دیانت این آقا پسر و خانوادش و اخلاق خوبی که دارند اونا رو به خونه راه داده... من چند جلسه با ایشون صحبت کردم ولی هوز مطمئن نیستم ازدواج من در حالی که خواهر بزرگتری دارم درسته یا نه ؟ یا اینکه اصلا نظر اسلام درباره ازدواج دختر کوچک چیه؟... اصلا دلم نمیخواد روی زندگی خواهر عزیزم اثر بدی بذارم ولی اگر جوابم در نهایت مثبت باشه مطمئنم خواهرم از نظر روحی به هم می ریزه ، و آمار خواستگاراش هم احتمالا خیلی پایین میاد...
از طرفی چون خودم قبل از این جدی به ازدواج فکر نمی کردم و به گمان خودم تا بعد از ازدواج خواهر بزرگترم وقت دارم، از اومدن این خواستگار شوکه شدم و وقتی تو ذهنم هر مردی رو هم جای این آقا میگذارم که بخوام باهاش زندگی کنم دلم میخواد عق بزنم... و چندشم میشه. خودم میدونم این حالت غیر طبیعیه. ضمن اینکه من میدونم اخلاق این آقا خوبه ولی مطمئن نیستم اخلاقامون به هم میخوره یا نه چون من شیطونم و اون آرومه ! پس این حدیث چیه که وقتی پسر با ایمان و اخلاق خوب دیدید دخترتون رو بهش بدهید؟ در حالیکه ممکنه دو تا خوب هم به هم نخورن مثل قصه زید بن حارثه و زینب در زمان پیامبر؟ 
---------------------------------------------

از نظر فقه شیعه ، ازدواج دخترهای یک خانواده ترتیب بردار نیست و در حقیقت اسلام فقط در امور ضروری و لازم ورود کرده است و این امور را به انتخاب مردم و خواست آنان واگذار کرده است. واجب و حرام دین ، مرزها و خط قرمزهای اسلام هستند و هیچ اهمالی در انجام آنها پذیرفته شدنی نیست. مستحب و مکروه اموری هستند که انجام یا ترک آنها می تواند مورد اهمال واقع شود. همین که کاری در اسلام واجب نشده است یعنی مکلف میتواند انجام آن را ترک کند و آن کار از نظر مولا ، امری حیاتی و تاثیر گذار در سعادت بشر نیست.

ترتیب در ازدواج دختران یک خانواده امری عرفی است و تابع نظر مردم است. برخی از خانواده ها به خاطر مصلحت دختر بزرگتر ، حتی ازدواج دختر کوچکتر را تا زمان به شوهر دادن بزرگترها مطرح نمی کنند و خواستگارهای دختر کوچکتر را حتی به خانه راه نمی دهند اما در مقابل برخی خانواده ها با نگاهی باز ازدواج هر کدام از دخترها را جدا بررسی میکنند و با تصمیمی سنجیده ازدواج هیچ کدام را به دیگری گره نمی زنند.

اگر دختر بزرگتر برای ازدواج ملاک هایی جز ایمان در نظرش باشد و با دلایل واهی و مادی ، خواستگارهای خودش را رد کند و یا در بهترین شرایط ، منتظر رسیدن فرد خاصی نشسته باشد که در پی تحصیلات عالیه یا شرایط مالی بهتر است و در نهایت مشخص شود که ازدواج ساده و آسان برای او اولویت اول زندگی نیست ، گره زدن سرنوشت این دو خواهر قطعا کاری غلط و خلاف عقل است.

بنده فعلا برای شما نسخه می پیچم پس توجه کنید که در صورت صلاح دید پدر و رضایت ایشان ، شما با ازدواج زودتر از خواهر بزرگترتان مخالفت نکنید علاوه بر اینکه خواستگار مناسبی هم دارید. همان طور که در اول متن گوش زد کردم این امر صرفا یک امر سلیقه ای است و صلاح دخترهای خانواده به دست پدرشان است اما در صورت مخالفت پدری ، با ازدواج زودتر دختر کوچکترش باید با استفاده از واسطه های عاقل فامیل ایشان را به سمت تصمیم بهتری برای دخترانش کمک و هدایت کرد.

 

آرام بودن یک مرد جوان و در مقابل شیطنت دخترکان جوان امری نیست که بتوان آن را مانعی برای ازدواج قلمداد کرد چرا که هر کدام طبق مقتضا و طبیعت خودشان عمل می کنند و دایره انتخاب همسر را نباید به صرف چنین ویژگی هایی تنگ و محدود کرد. با توکل به خدا زندگی خوبی داشته باشید ان شاالله.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۹-۲۱ ۰ ۰ ۱۳۸

نخل ولایت ۹۹-۹-۲۱ ۰ ۰ ۱۳۸


 
🌼 نیمی از کتابخونه ی خونمون (غیر از کتب تخصصی رشته ی تحصیلی مون) از کتب مذهبی و نیمی دیگه کتاب های رسیدن به رازهای موفقیت و ... روانشناسان غربی رو تشکیل میده. هر وقت به کتاب فروشی میریم، هر کداممان به یک سمت میریم:

من به دنبال کتاب های استاد مطهری و شوهرم به دنبال کتابهای برایان ترسی، آنتونی رابینز، رابرت کیوساکی و...

من به دنبال مجله های "موعود" و شوهرم به دنبال مجله های "موفقیت" ....
سوال آخر شما جوابی جز " بله " ندارد. بی شک تاثیر پذیر است. تا جایی که روی کوچکترین مسائل هم تاثیر میذاره. معنای خوشبختی رو برای طرفین عوض میکنه. و دوست داشتن ها تغییر خواهد کرد و روش ابراز اون هم عوض میشه. در این شرایط ، ایجاد تعامل و تعادل سخت خواهد شد.

------------------------------------------------

برای نزدیک شدن به نقطه ای مشترک برای بحث ، چند نکته خدمتتان پیشکش میکنم:

خوانندگان محترم این متون ، در اولین قدم باید این نکته را بدانند که حساب متاهل و مجرد کاملا از هم جداست. مرحله انتخاب همسر احکامی دارد و در پی آن زندگی زناشویی دستوراتی. نمی توان بدون در نظر گرفتن این دو مرحله ، دستور یکسانی به این دو گروه داد. سوال مجردها از سیر مطالعاتی و کتاب های سبک زندگی و سپس کتاب های مناسب ازدواج ، نیازمند زنگ خطری بلند و جدی بود که در گذشته زده شد ؛ اما برای متاهل ها داستان کاملا متفاوت است. چون یک زوج متاهل ، همسر خود را انتخاب کرده اند و زندگی مشترک خود را شروع نموده اند ؛ پس باید تمام تلاش خود را نمود که نسخه ای به این عزیزان داد که بتوانند بهترین سبک زندگی را انتخاب کنند و تعامل بهتری با هم داشته باشند حتی اگر خوراک فکری متفاوتی دارند.

نکته دوم این است که طرف حساب بنده و مخاطب من ، شما هستید نه همسرتان. بنده همیشه سعی میکنم جوابم متوجه پرسش گر باشد نه اطرافیان او پس تمام نکته های بعدی ناظر به شماست تا در نتیجه بتوانید در زندگی تعامل بهتری با همسرتان داشته باشید.

مکتوبات مکاتب تجربه گرا و روان شناسی تجربی ، چون مبتنی بر مشاهدات عینی فراوان هستند ، (صرف نظر از تنگ نظری آنها در اکتفا به روش تجربی و دوری از معارف وحیانی) حاوی نکاتی زیبا ، و قابل استفاده هستند و نمی توان این نکته های کاربردی را از نظر دور داشت و البته جذابیت این کتاب ها هم در همین نکته است.

علاوه بر این ، کم کاری دانشمندان الاهی و خدامحور دانشگاه ها ، در رشته های علوم انسانی آنجایی که علم با روش تجربی تحصیل می شود ، باعث شده است که این عرصه خالی از متون کاربردی با نگاه خدامحور باشد ؛ و از همه فاجعه بارتر دوری حوزه از دانشگاه و دانشگاه از حوزه در طراحی پژوهش های علمی مشترک ، کار را به جایی کشانده که پروژه های دانشگاهی تجربه محور به خاطر نداشتن محتوای وحیانی و نگاه آسمانی ، در نتیجه تکرار همان حرفها و کتابهای غربیان می شود و در طرف دیگر حوزویان در مکتوباتشان به فراخور روش نقلیشان صرفا به نقل اکتفا کرده اند و به دور از روش تجربی قلم زده اند و در نتیجه کتبشان خالی از مشاهدات عینی برای اثبات تجربی مدعای دین در این حوزه ها است. این نقیصه زمانی درمان می شود که حوزه و دانشگاه خود را مکمل هم بدانند نه رغیب هم چون حوزه مفسر کلام و نقل خداست و دانشگاه مبین فعل خدا. حوزه میگوید که خداوند چنین گفت و دانشگاه میگوید که خداوند این گونه آفرید.

این نوع نوشته ها جای درد دل در این موضوعات نیست و این نقایص را باید در مجامع علمی درمان کرد اما در تذکر این نکته فقط خواستم بدانید که چه عواملی دست به دست هم داده اند که جوان مسلمان و پاک ما دست به خواندن کتاب های فیلسوفان غربی دراز کرده است.

بعد از دانستن این نکات توجه شما را به چند دستور ساده که باعث می شود تعامل بهتری با همسرتان داشته باشید جلب میکنم:

بعد از خواندن هر کتاب خوبی ، خوبی را در عمل اجرا کنید و با عملتان مروج خوبی باشید. شما باید بتوانید بدون دعوا و بگو مگو در فضای خانه خوب بودن سبک زندگی اسلامی را در عمل نشان بدهید. چون هیچ مکتب باطلی ، از نقاط مثبت خالی نیست ، نکات مثبت آن مکاتب را مشاهده کرده و تشویق کنید و با این کار انصاف خود را نشان بدهید اما در پی آن عین همان خوبی یا فضیلتی بالاتر از آن را ، در تعالیم اسلام متذکر شوید و اطرافیان را متوجه کنید که اسلام از این خوبی بهره دارد.

در مرحله بعد باید بتوانید معایب ، خلل ها و تناقضات نظریات رقیب را بشناسید و با اسلام مقایسه کنید. به عنوان مثال یک مکتب تجربه گرا ، چون محدوده و حریم تجربه کردنش ، فقط و فقط زندگی دنیوی و مادی انسان هاست نمی تواند کمال انسان و سعادت او را در دنیا و آخرت مورد محاسبه قرار بدهد و با در نظر گرفتن دنیا و آخرت در کنار هم ، نسخه ی جامعی برای او بدهد و لذا چون همیشه نگاه دنیایی دارند و دست رسی به عالم آخرت ندارند همیشه محاسباتشان در مورد انسان یک بعدی و غلط است. اما خداوند تنها موجودی است که می تواند با در نظر گرفتن همزمان آخرت و دنیا ، و آسایش انسان در هر دوی این عوالم ، نسخه ی جامعی برای زندگی انسان بپیچد. در حقیقت گرفتاری همه ی مکاتب مادی در این است که در نهایت شاید بتوانند دنیای مردم را آباد میکنند و از آباد کردن آخرت ابدی ناتوان هستند چه رسد بر آبادانی همزمان زندگی دنیا و آخرت که در پرتو عمل به دستورات اسلام کامل محمدی به آن خواهند رسید. بعد از توجه به جامعیت اسلام در توجه به دنیا و آخرت است که نقش معاد و قیامت در سبک زندگی بیشتر جلوه میکند و به همین دلیل است که قرآن یک سوم آیاتش را به بحث درباره معاد و قیامت و دوزخ و فردوس و جزا و پاداش اختصاص داده است.

سوال های کلیدی اما دلسوزانه ی شما می تواند هر انسان غافلی را بیدار کند تا دوباره به زندگی خودش نگاهی دقیق و جامع بیاندازد و جهت گیری کلی آن را بر اساس معارف وحیانی اسلام تنظیم کند. لازم نیست زیاد حرف بزنیم و متهم به پر حرفی بشویم. گاهی یک سوال کوتاه اما اساسی بیشتر از یک کتاب قطور انسان را به فکر وا می دارد. قرآن کریم از تکنیک سوال های منظم اما منطقی فراوان بهره برده است تا مخاطب خودش بیاندیشد و راهش را انتخاب بکند نظیر آیات سی و پنج و سی و شش از سوره مبارکه طور.

زیبایی زندگی زناشویی به این است که لازم نیست برای رسیدن به تعامل و تعادل ، خانه را به میدان مناظره ی دو مکتب و رینگ بکس مغالطات تبدیل بکنیم. نیازهای جنسی و طبیعی زوجین آنها را به راحتی در کنار هم حفظ میکند و فراموش نکنیم که خوش بختی بیشتر از اینکه بیرونی باشد امری درونی و معنوی است و نمی توان آن را با کسی به اشتراک گذاشت. در صف نماز جماعت ده ها نفر به نماز می ایستند اما لذت هیچ دو نفری از آنها برابر نیست چرا که معرفت هیچ دو نفری از آن مردم به خداوند ، دقیقا یکسان و شبیه هم نیست.

 

شما یا همسرتان خوش بختی را هر جوری که تعریف بکنید با داشتن ایمان به خداوند نقاط مشترک فراوانی خواهید داشت که بتوانید قبل از بهشت موعود ، بهشت را روی زمین و درون خانه تجربه کنید. انسان ها گرفتار غفلت هایی می شوند اما نسیم رحمانی که وزیدن می گیرد غبارها کنار میروند و فطرت زلال و ایمانی آنها از زیر خاک بیرون می آید و آسمان دوباره آبی می شود. 

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۹-۱۷ ۱ ۰ ۱۶۳

نخل ولایت ۹۹-۹-۱۷ ۱ ۰ ۱۶۳


🌼 به نظر شما قبل از ازدواج چقدر بایداطلاعات داشته باشیم؟

من چندسال پیش کتب روایت فتح ،روایت زندگینامه شهدا از زبان همسرانشون، کتاب مطلع مهر آقای امیرحسین بانکی پور فرد راجع به راه کارهای جامع و کاربردی برای انتخاب همسر، چند تا کتاب دینی هم راجع به همین مسائل خوندم ، دقیق یادم نیست. فکر کنم کتاب حکمت نامه جوان از آقای ری شهری بود با مضمون حدیث. کتاب خیلی میخوانم اما راجع به ازدواج خیلی هاش رو دوست ندارم بخونم. خیلی ها پیشنهاد میدادن کتابهای روان شناسی غربی وترجمه شده مثل مردان مریخی و زنان ونوسی، ازمردان وزنان بیشتر بدانیم و...

یه نگاه اجمالی تو کتابخونه ی نزدیکانم بهشون کردم اما اصلأ برام جالب نبود. آقای بانکی تو کتاب مطلع مهر گفته بودندکه ما وقتی قراره حداقل نصف عمرمون رو تو دنیا با همسرمون سپری کنیم، باید حداقل پنجاه کتاب راجع بهش بخونیم چون حقیقتا ارزشش رو داره. از یه طرف با حرفشون موافقم و از یه طرف مخالف.

 

 -------------------------------------------------

مسلما سوال شما از کمیت و مقدار اطلاعات و دانستنی ها نیست چون دانایی و علم ، کمال است و فزونی در آن ، کمالی مضاعف و بیشتر ؛ و خداوند انسان را جویای دانش و اهل تفکر آفریده است و کسی نمی تواند دیگران را از دانستن منع کند اما در عصر انفجار اطلاعات ، هنر در زیاد خواندن و دانستن گزاره های جزیی و بی فایده نیست بلکه باید مفید خواند تا قضایای کلی و عمیق و مفید را دانست و سپس به همان دانسته های مفید و نافع، خوب عمل کرد. 

دانستن کمال است اما دانستن برخی مسائل قبل از زمان آن به جای آرامش و سکونت ، برای انسان وحشت و اضطراب می آورد. درست است که دانستن حق مردم است اما دانستن هر مطلبی حق مردم نیست چون با دانستن برخی گزاره ها آرامششان را از دست می دهند و خواب شبشان به بی خوابی مبدل می شود. درست است که دانستن کمال است اما دانستن همه جزئیات زناشویی برای جوان مجرد مومن لازم نیست. شاید بخشی از زیبایی های جشن ازدواج به خاطر همین نادانسته ها و بی تجربگی ها باشد. اما صد افسوس که دنیای امروز دنیای جاهلیت مدرن است و جهل ها و جهالت ها به مقداری با علم مخلوط شده اند که جز اندکی حرف حساب ، مابقی جهل است و آب گوارای علم ، جان خسته ی مردمان را سیراب نمی کند. که فرمود : و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا

برای رسیدن به مقصد چند سوال از محضر شما دارم:

به نظر شما نوشته های روان شناسان غربی آن هم با گرایش مادی ، ربطی به کتاب ها و نوشته های مکتب الاهی نظیر روایت فتح در جهت گیری کلی نسبت به عالم و هدف نهایی آن دارند؟ آیا در عالم نشر کتاب ها خنثی و بی طرف نوشته می شوند؟ و آیا نویسندگان خداپرست یا ملحد ، خواه ناخواه گرایش مادی یا الاهی خودشان را در میان نظریاتشان نمی گنجاند و آرام آرام به خورد شما نمی دهند؟ آیا نوشته ی روان شناسی که انسان را از سنخ موش می داند و با او معامله ی حیوان می کند با نوشته ی حکیم خداشناسی چون بوعلی سینا که انسان را گل سرسبد عالم هستی می داند و در مزاج و طبع ، انسان را معتدل ترین طبایع جاندار می داند یکی است؟ آیا نگاه مکاتب لذت گرای غربی به ازدواج ، مانند نگاه اسلام به ازدواج است تا این دو مکتب متضاد بتوانند نسخه ی واحدی را به شما بدهند؟ اگر هم شما وقت کنید و همه ی کتاب های جور واجور موجود در بازار را بخوانید نمی توانید به همه آنها عمل بکنید چون این کتاب ها جهت گیری یکسانی در دستوراتشان ندارند.

ما هنوز تکلیف خودمان را با خودمان مشخص نکرده ایم و ما هنوز ایمان به خداوند ، و ایمان به راه او (برای نیل به کمال انسان و انسانیت) نیاورده ایم. ما حتی نمی دانیم که نوشته های فیلسوفان و روان شناسان ملحد غربی در تلاشند که انسان را بدون خدا و بدون دستورات او و بر اساس انسان محوری و نه خدا محوری و بر اساس لذت محوری و نه عبادت و بندگی خدامحور تربیت کنند و نادانسته خودمان را با خواندن کتاب هایشان به دست آنان می سپاریم و نتیجه اش همین جامعه ی امروز ما می شود.

کتاب های روان شناسان غربی را می خوانیم و در عین حال می خواهیم روز عاشورا برای حسینی که در مسیر اعتلای مکتبش تکه تکه شد اشک هم بریزیم اما چون جهت این دو نوع کتاب و این دو نوع مکتب یکی نیست نمی توانیم انسان قبل از خواندن این کتاب ها باشیم چون هیچ کتابی خنثی نوشته نمی شود. اگر هم بخواهیم دین و دیانت را در یک گوشه دلمان نگه داریم و بی خدای کامل نشویم ، خدا و کلیسا را فقط برای روزهای یکشنبه می گذاریم و ما بقی هفته را طبق دین یا همان سبک زندگی فیلسوفان ماده گرا و انسان محور سپری کرده و باب میل آنها رفتار میکنیم.

بله ؛ باید خواند و خواند ؛ و باید دانست و دانست ، حتی بیشتر از صد جلد ؛ اما با کدام گرایش؟ با کدام مکتب؟ به سوی کدام جهت؟ و برای رسیدن به کدام هدف؟ آیا هدف نوشته های غربی با هدف نوشته های الاهی در یک سمت و سو هستند؟ آیا نگاه فیلسوفان غربی به انسان ، با نگاه قرآن به انسان ، در جهت و هدف و راه و راهنما متفاوت نیست؟ آیا این کتاب ها خواسته یا ناخواسته سبک زندگی غربی را ترویج نمی کنند و آیا در تمام این کتاب ها بویی از خدا به مشام انسان جویای خدا می رسد؟ می توانم از شما بپرسم آیا خدا در زندگی این روان شناس های غربی پیدا می شود؟

در گذشته شما با کتاب هایی آشنا شدید که از نظر نویسنده توصیه میشدند و شاید بتوان گفت این متون بر گرفته از آنها و حاصل آن کتاب هاست اما آنچه نباید فراموش کنید این است که در مشاوره ازدواج و در سبک زندگی ، دو جریان عمده و رقیب هم ، وجود دارند که شما لاجرم باید یکی از این دو جریان را برای رفتارهایتان انتخاب ، و سپس الگو کنید. یا باید خداوند را ملاک اول و آخر سبک زندگی قرار بدهید و در نتیجه به آیات قرآن و کلام معصومان تمسک کنید و تحلیل های عقلانی فیلسوفان و دانشمندان نورانی به نور وحی را در تبیین کلام قرآن و عترت دنبال بکنید یا اینکه در مقابل باید به سراغ تجربه گراهای بی خدا بروید و زندگی تان را به دست آزمون و خطا های این دسته از انسان های فراری از دستورات خدا بسپارید.

فراموش نکنید که هر نظریه ای جز اسلام ناب محمدی یا همان اسلام خالص قرآن و عترت ، حاصل دست رنج همان فیلسوفان و دانشمندان ملحد است که می خواهند در یک کلمه شما خداپرست نشوید مثل :

1- نظریه ی اسلام التقاطی (یعنی اسلام هم خر و هم خرما یا نظریه کمی از اسلام و کمی از غرب)

2- یا نظریه ی خدا و کلیسای محدود به یکشنبه ها

3- و یا نظریه ی معنویت مدرن یعنی معنویت بدون خدا و بدون قرآن و عترت ؛ که مدعی است نیازهای معنوی انسان را بدون خدا و دین او یعنی اسلام پاسخ می دهد و نیاز نیست شما برای یافتن معنا ، مسلمان باشید.

4- یا نظریه ی اکتفا به اسلام فردی نظیر اسلام منهای سیاست و حکومت

 

هیچ مکتب باطلی ، خالی از حرف حساب نیست اما سوال اینجاست که سرک کشیدن به این مکاتب فاسد آیا عطش انسان جویای حقیقت را سیراب می کند؟ درست است که انسان تا کجی ها و انحرافات را نشناسد قدر آب زلال یا همان ولایت الاهی و سپس ولایت اهل البیت را نمی داند اما آیا می توانید تضمین بدهید که از خواندن کتب ضاله و بعد از آشنایی با مکاتب الحادی هیچ اثری در زندگی از آنها نمی پذیرید؟  

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۹-۱۳ ۰ ۰ ۱۹۵

نخل ولایت ۹۹-۹-۱۳ ۰ ۰ ۱۹۵


 🌼 نمیدونم اصلأ میتونه یکی از ملاکای ازدواج قرار بگیره یا نه؟ اصلأ چقد میتونه اهمیت داشته باشه؟ واصلأ آیا میشه این سؤالات رو تو جلسات خواستگاری پرسید یاخیر؟ سؤالم راجع به به مزاج یا طبع هست بر اساس طب سنتی.
همانطورکه میدونیم 4 مزاج اصلی،شامل مزاج های گرم و خشک،گرم و تر،سرد و خشک،سرد و تر هستند. باتوجه به اینکه هر مزاجی، خصوصیات جسمی و روحی و اخلاقی، علائم حیاتی متفاوت، نبض، کند یا تند بودن ضربان قلب، علاقمند بودن به غذاها و طعم های خاص، شیرینی، ترشی، شوری، تلخی، سازش با آب وهوایی خاص،کم تحرکی، فعال و پرجنب و جوش بودن، اهل ورزش و کارهای سنگین بودن و...خاص خودش رو داره و حتی بعضی مزاج ها کاملأ ضد هم هستند واز طرفی تا حدودی فکر کنم به روابط بعد از ازدواج هم ارتباط مستقیمی داشته باشه، به نظر شما مشکلی توی روابط جنسی پیش میاد که مثلأ اگه یه دختر گرم وخشک با یه پسر سرد و تر یا بالعکس یه پسرگرم مزاج با یه دختر سرد مزاج ازدواج کنه؟
اگه اهمیت داره، خودمون مزاجمون رو بدونیم، اما بخوایم مزاج خواستگارمون رو هم تشخیص بدیم،چه علائمی هست که متوجه طبعش بشیم؟
میشه مستقیمأ شفاهی یا کتبی همچین سؤالاتی رو پرسید؟

------------------------------------------------------

🌼 یه سوال از محضرتان دارم بعضی از پسرها وقتی میان خواستگاری تو جلسه دوم به بعد همش در مورد مسائل جنسی صحبت میکنند و اینکه میپرسند که شما گرم مزاجید یا سرد مزاج! به شخصه اصلا خوشم نمیاد که این سوالات رو آن قدر زود میپرسند درسته که خیلی مهم هست و گاها شنیده شده علت نیمی از طلاق ها به دلیل همین گونه مسائل هست اما بازم من مشکل دارم و تا قبل از محرمیت نمی خوام این موضوع رو به خواستگارم بگم یه جورایی اسرار درونی هر کسیه و نباید پیش یه کسی دیگه مخصوصا نامحرم عنوان بشه به یکی از خواستگارام گفتم که هر وقت قرار شد بریم محضر و عقد کنیم قبلش من به شما میگم ولی انگار بهشون برخورده بود. سوالم من از شما اینه که آیا حساسیت من به جاست یا زیادی سخت میگیرم ؟

----------------------------------------------------------

🌼 بر خلاف نظر دوستمون به نظر من خیلی این موضوع مهمه و حتما باید سوال و جواب در موردش صورت بگیره من خودم تو فامیل چندین مورد رو دیدم که به خاطر اینکه آقا پسر مشکل و ناتوانی خودش رو نگفته بود و دختر خانم هم سوالی نکرده بودند کارشون به جدایی و طلاق کشید البته خودم هیچگاه از خواستگارم نپرسیدم ولی خیلی برام مهمه که بدونم اما بلد نیستم کی و چگونه سوالم رو مطرح کنم میشه راهنماییم بفرمایید ؟

--------------------------------------------------

در پزشکی مدرن دنیای امروز چیزی به اسم مزاج و طبایع وجود ندارد اما در احادیث اسلامی و طب سنتی ایران ، اساس و پایه ی طب بر همین مساله گذاشته شده است. اطلاعات بنده فقط و فقط به اندازه ی چند سال مطالعه ی مختصر و البته حضورم در محضر استاد به مناسبت خواندن کتاب شریف قانون اثر حکیم بزرگ الاهی و فخر ایران زمین ابوعلی سینا است. اما از آن همه فقط چند جمله آن هم به مناسبت نکاح و ازدواج خدمتتان تقدیم می شود:

از نظر حکیم الاهی بوعلی سینا مزاج عمومی دختران و زنان و نوزادان سرد و تر ، و مزاج مردان و پسران عموما گرم و خشک است. اما تشخیص مزاج یک جوان بسیار سخت و شاید بتوان گفت محال است چون گرمی در مزاج جوانان غلبه دارد و تا انسان به سال های میانی زندگی یعنی چیزی حدود سی تا چهل سال نرسد مزاج واقعی او نمایان نمی شود. از نگاه حکیم ابوعلی سینا گاهی دو دست یک فرد خاص می تواند دو مزاج مختلف داشته باشد و به طور مثال یک دستش سرد و دیگری گرم مزاج باشند. از طرف دیگر گاهی اتفاق می افتد که افرادی چند طبعی بوده و ترکیبی از مزاج های مختلف ، در آنها جمع می شود ؛ نظیر جمع بین صفرا و سودا یا سودا و دم که هر کدام خصوصیات خاص خودشان را خواهند داشت و به عنوان مثال فرد مذکور هم پرجرات و دموی بوده و هم دارای کسالت خواهد بود که نشانه ی سوداست.

پس علاوه بر این که خود شما نمی توانید به این راحتی ها مزاج خودتان را تشخیص بدهید تشخیص مزاج دیگران خصوصا فردی از جنس مخالف که در داستان ما همان خواستگار است نیز مشکلی مضاعف خواهد بود و از توان عموم افراد خارج است و نمی توان به گفته ی افراد در این مورد اعتماد کرد چون نمی توانند تشخیص دقیقی از مزاج خود داشته باشند.

درست است که انسان ها با مزاج اولیه خودشان به سر می برند و از ابتدای ایجاد جسم و انعقاد نطفه و زمان و مکان آن ، یا مزاج پدر و مادر ، در آن تاثیر فراوان دارند اما نوع غذا و خورد و خوراک و سپس آب و هوا و شرایط اقلیمی محل سکونت ، می تواند طبع هر کسی را تغییر دهد و در نتیجه مزاج انسان به سمت اعتدال یا حداقل کمی تغییر گام بردارد. به عنوان مثال اگر یک جوان گرم مزاج جنوبی ، سال ها ساکن مناطق سرد و مرطوب شود و از تغذیه ی جنوبی و گرم و پر ادویه ی آن مناطق دور بیافتد ، خواهید دید که دیگر مزاج او به گرمی گذشته ، نخواهد بود و با اقلیم خاص آن منطقه ی جدید خو خواهد گرفت.

همه ی اینها را گفتم تا بدانیم اگر دستورات اسلام به درستی و دقت انجام شوند و ملاک حقیقی در ازدواج دو جوان ایمان آنها به الله و تفاهم فرهنگی آنان در فرهنگ اسلامی باشد ازدواج افراد با مزاج های مختلف ، به هیچ عنوان خللی در مسیر ازدواج آنها ایجاد نخواهد کرد.

زن و مردی که در یک منطقه ی آب و هوایی زندگی می کنند و از آب و غذای مرسوم همان منطقه تغذیه می شوند مزاجی مشابه یا نزدیک هم خواهند داشت اما اگر به هر دلیل زوجین مزاجی مشابه هم نداشته باشند تفاوت های مزاجی را می توان با تغذیه مناسب برای هر طبع ، جبران نمود. به عنوان مثال اگر یک فرد سرد مزاج به مدت چهل روز به خوردن نوشیدنی ها و غذاهای گرم نظیر دارچین و زنجفیل و هل و زعفران و عسل آویشن و خرما و کشمش عادت کند ، دیگر سردی گذشته را نخواهد داشت و مزاجش کمی معتدل خواهد شد.

اما نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که داستان مزاج جوان ها ، علاوه بر ایجاد زیبایی فوق العاده در خلقت ، و تنوع انسان ها در آفرینش بی نظیر الاهی ، در امر ازدواج افراد ، به امتحانی زیبا مبدل شده که تقریبا همه ممتحن به آن هستند و بسیار کم اتفاق می افتد که دو جوان ، مزاجی کاملا متعدل یا شبیه و مانند به هم داشته باشند بلکه تقریبا جز اندکی معدود همگان با همسران خود متفاوت بوده و در نتیجه بساط امتحان اعمال داغ تر شده است. زمانی زن بر خلاف طبع عمومی دیگر زنان گرم مزاج است و آتشین ، و زمانی مرد بر خلاف طبع عمومی مردان سرد است و کم تحرک.

جمع بندی نهایی بعد از این همه پر حرفی این است که در امر ازدواج به هیچ عنوان امر مزاج را دخالت ندهید و در این امر به خداوند توکل کنید و مانند بسیاری از فاکتورهایی که در این متون بی اثری آنها در امر ازدواج برایتان روشن شده است ، مزاج ها و طبایع را نیز دخالت ندهید و جز ایمان بالله به فاکتور دیگری فکر نکنید. البته فراموش نکنید که طب اسلامی و ایرانی برای نزدیک کردن طبایع به هم و سپس تعادل در مزاج دستورات زیبایی دارد که برای درمان می توان به آنها عمل کرد و جدایی و طلاق قبل از درمان کاری خلاف عقل و حکمت است.

آنچه مایه استواری خانه و خانواده است تنها و تنها ایمان به خدا و لوازم آن نظیر اخلاق حسنه است نه شباهت دقیق در طبایع و مزاج ؛ و دقت های افراط گونه در این امور و نظایر آن نه تنها شما را از انتخابی دقیق دور میکند بلکه در نهایت فرصت خوب ازدواج با یک انسان مومن را نیز از شما خواهد گرفت.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۹-۰۹ ۰ ۰ ۱۲۱

نخل ولایت ۹۹-۹-۰۹ ۰ ۰ ۱۲۱


🌼 آیا باید علاقه به همسرمون رو تو جمع مطرح کنیم یا تو جمع معمولی باشیم و تو محیط خصوصی تر علاقه به همسرمون رو ابراز کنیم؟

-----------------------------------------------

ابراز علاقه به همسر در دوران ما در دو طرف افراط و تفریط قرار گرفته است. گروهی از سر افراط ، و در پی فرهنگ منحط غربی ، خصوصی ترین لحظات زن و شوهر را به میان خیابان و مترو و جامعه می آورند و مرز و پرده ای را بین خودشان و دیگران قرار نمی دهند و در میان محرم و نامحرم همسر خودشان را چنان خطاب کرده و چنان لمس می کنند که گویی موجود زنده ای جز خداوند شاهد و ناظر آنها نیست. و در طرف تفریط گروهی چنان از همسر خویش دوری می کنند و ابراز علاقه را چنان عیب می شمردند که از یک سلام خشک و خالی صبحگاهی یا خداحافظی صمیمی هنگام خروج از خانه دریغ می کنند.

برای یافتن مرز دقیق این مساله کافی است نگاهی به دستورات دینی داشته باشیم و سراپرده ی حیا را در هر مرحله اندازه کنیم:

گاهی ابراز علاقه در حضور نامحرمان و گاهی در حضور مجردهاست به گونه ای که هر کلمه ی نامناسب و به دور از شرم و حیا ، فتنه ای شیطانی را در دل افراد غریبه ایجاد می کند که باید از آنها بر حذر بود.

اما گاهی زن و شوهر در خلوت هستند و مانعی از ابراز علاقه بین آنها نیست. متاسفانه فرهنگ های بومی غلط کشور ما ، برخی از مردان را از محبت کردن به زن یا گفتن کلمات محبت آمیز منع می کند. فرهنگ اسلامی در تقابل با این خطا ، این بخش را به بهترین وجه تامین کرده است.

تعالیم اسلامی به مردان می آموزد که به هنگام ورود به خانه به اهالی منزل خصوصا همسرشان بلند سلام بکنند و همگان را مخاطب قرار بدهند. چون طبق شریعت اسلام ، کار در داخل منزل وظیفه ی زنان نیست و زنان مومن مسلمان این مهم را با کرامت و بزرگواری انجام می دهند ، مردان با اخلاق حسنه و روی گشاده سری به آشپزخانه بزنند و در امور خانه کمک کنند. در احادیث ما هست که گاهی امیرالمومنین در خانه عدس پاک کرده اند و در امور خانه کمک کار بانوی خانه بوده اند. مردان بعد از حضور در خانه با همسرشان هم کلام شده و اتفاقات طول روز را از آنان جویا شوند تا با همین بهانه گفت و گویی کوتاه اما صمیمی بین زوجین برقرار شود و در نتیجه خستگی های روزانه خانه را ترک کرده و صمیمیت خانه را پر کند. تشکر از زن در ازای انجام دادن امور خانه و وظیفه ندانستن انجام این کارها ، از اموری است که وظیفه ی مردان است. اگر در ذهن کسی کار خانه وظیفه ی زن تلقی شود و زن نوکر بی مزد و مواجب خانه باشد ، دیگر تشکر و ابراز علاقه و قدردانی از زحمات او معنا نخواهد داشت.

حکایت: یکی از دانشمندان نقل می کردند که همسرم علاقه داشت از استاد شهید مطهری برای شام دعوت کنیم و میزبان ایشان باشیم. به همسرم گفتم که چرا دوست دارید استاد مطهری را از میان این همه عالم و فرهیخته و دوستان قدیمی دعوت کرده و در خدمتشان باشیم؟ همسرم در جواب سوالم گفت: چون استاد هر دفعه که به منزل ما می آیند ، بعد از خوردن شام و به هنگام خداحافظی و رفتن از منزلمان ، به جلوی درب آشپزخانه می آیند و از من به صورت جدا و مخصوص و به خاطر زحمات امشب و غذای باب میلشان تشکر می کنند! بر خلاف دیگر افراد که وقتی به خانه ی ما می آیند فقط از شما تشکر می کنند و خانه را ترک می کنند. همین توجه استاد باعث شده که من علاقه داشته باشم از میان این همه دوست قدیمی ، بیشتر در خدمت ایشان باشم!

و چه زیباست اگر صاحب خانه یا میزبان ضیافت با رعایت مرزهای حیا و عفاف در نزد میهمانان و با صدایی بلند از بابت شام و غذای خوشمزه و دست پخت همسرش تشکر کند و او را ارج نهد.

ابراز علاقه به همسر ، در خلوت شکلی دارد و در جلوت اندازه ای. مهم رعایت این اندازه هاست تا گلدان شمعدانی زندگی ما از بی آبی پژمرده نشود و از زیادی آب نپوسد. اعتدال را رعایت کنید. به عنوان مثال گاهی مردان در خلوت فرشته اند اما در حضور فرزندان یا محارم مثل پدران و مادران ، حتی اندکی محبت نمی دانند. اخلاق شنیدنی نیست ؛ اخلاق دیدنی است. بچه ها محبت را باید در میان گفت و گو های مادر و پدرشان و در تعارف کردن ها و نشست و برخواست ها ببینند نه اینکه زن و مرد عبارت های کلیشه ای محبت آمیز را صبح و شام بلغور کنند اما در کف زندگی زناشویی احترام واقعی برای آموزش فرزندان و تعلیم آنان تبلور نداشته باشد.

مردان فراموش نکنند که ابراز علاقه به همسر ، همیشه با بوسیدن و لمس بدن او همراه نیست تا توهم شود که در نگاه اسلامی ما مرزی میان خلوت مطلق زن و مرد با خلوت خانوادگی (یعنی خلوتی با حضور فرزندان) و سپس خلوت فامیلی (یعنی با حضور محارم درجه اول مثل پدر و مادرها)  قایل نیستیم. هر کدام از این خلوت ها به تناسب نوع خلوت ، پر از کلمات محبت آمیز و رفتارهای عاطفی و ابراز علاقه ها است اما هر کدام به تناسب خودش و نه کمتر از آن و نه بیشتر.

مهم ، توجه است ؛ دیدن است ؛ نگاه است ؛ باید آنچه که شایسته ی دیدن است دیده شود و آنچه که شایسته ی تقدیر است بزرگ داشته شود آن وقت شمعدانی خانه ی شما همیشه سرزنده و شاداب خواهند ماند.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۹-۰۵ ۰ ۰ ۱۵۰

نخل ولایت ۹۹-۹-۰۵ ۰ ۰ ۱۵۰


🌼 قضیه ازدواج حضرت خدیجه (سلام الله علیه) و پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) که حضرت خدیجه (سلام الله علیها) با توجه به علاقه ای که به پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) داشتند از یک واسطه استفاده کردند و از کمالات خود گفتند تا پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) به خواستگاری خدیجه (سلام الله علیها) رفتند و ازدواج آسمانی صورت گرفت؛ را چطور می‌بینید؟

ضمنا اگر پسر با اختلاف یک سال از دختر بزرگ تر باشه چی؟

بعدشم اگر پسر بعد از معرفی یک واسطه یک جلسه خواستگاری دختر رفت و پسندید چی؟

-----------------------------------------------

جملاتی از استاد مطهری درباره ی سیره و ازدواج پیامبر مکرم اسلام تقدیم به شما:

 

پیغمبر اکرم در میان قوم خودش تنها بود، همفکر نداشت. بعد از سى سالگى در حالى که خودش با خدیجه زندگى و عائله تشکیل داده است، کودکى را در دو سالگى از پدرش مى‏ گیرد و به خانه خودش مى ‏آورد. کودک، على بن ابیطالب است. تا وقتى که به رسالت مبعوث مى ‏شود و تنهایى ‏اش با مصاحبت وحى الهى تقریباً از بین مى ‏رود (یعنى تا حدود دوازده سالگىِ این کودک) مصاحب و همراهش فقط این کودک است؛ یعنى در میان همه مردم مکه کسى که لیاقت همفکرى و همروحى و هم افقى او را داشته باشد، غیر از این کودک نیست. خود على علیه السلام نقل مى ‏کند که من بچه بودم، پیغمبر وقتى به صحرا مى ‏رفت مرا روى دوش خود سوار مى ‏کرد و مى ‏برد.

 

در بیست و پنج سالگى، معناً خدیجه از او خواستگارى مى ‏کند. البته مرد باید خواستگارى کند ولى این زن شیفته خلق و خوى و معنویت و زیبایى و همه چیز حضرت رسول است؛ خودش افرادى را تحریک مى ‏کند که این جوان را وادار کنید که بیاید از من خواستگارى کند. مى ‏آیند، مى ‏فرماید: آخر من چیزى ندارم. خلاصه به او مى ‏گویند تو غصه این چیزها را نخور و به او مى ‏فهمانند که خدیجه‏ اى که تو مى‏ گویى اشراف و اعیان و رجال و شخصیتها از او خواستگارى کرده ‏اند و حاضر نشده است، خودش مى ‏خواهد. تا بالأخره داستان خواستگارى و ازدواج رخ مى ‏دهد. عجیب این است: حالا که همسر یک زن بازرگان و ثروتمند شده است، دیگر دنبال کار بازرگانى نمى ‏رود. تازه دوره وحدت یعنى دوره انزوا، دوره خلوت، دوره تحنّف و دوره عبادتش شروع مى ‏شود. آن حالت تنهایى یعنى آن فاصله روحى‏ اى که او با قوم خودش پیدا کرده است، روز به روز زیادتر مى ‏شود. دیگر این مکه و اجتماع مکه، گویى روحش را مى ‏خورد. حرکت مى ‏کند تنها در کوه هاى اطراف مکه راه مى‏ رود، تفکر و تدبر مى ‏کند. خدا مى ‏داند که چه عالمى دارد، ما که نمى‏ توانیم بفهیم. در همین وقت است که غیر از آن کودک یعنى على علیه السلام کس دیگر همراه و مصاحب او نیست. ماه رمضان که مى ‏شود، در یکى از همین کوههاى اطراف مکه- که در شمال شرقى این شهر است و از سلسله کوههاى مکه مجزا و مخروطى شکل است- به نام کوه «حرا» که بعد از آن دوره آن را جبل النور (کوه نور) نامیدند، خلوت مى ‏گزیند...

 

همان طور که ملاحظه می فرمایید استاد شهید مطهری نیز فرآیند خواستگاری از طرف دختران را خلاف طبیعت و جریان ساری و جاری ازدواج می دانند و وجود واسطه ی عاقلی را که بتواند توجه مرد را به آن سو جلب کند تاکید می کنند. در حقیقت خدیجه کبری نیز خودش بدون واسطه اقدام به خواستگاری نکرده است ؛ علاوه بر این که نباید فراموش کنیم که رفتار خدیجه آن هم قبل از تشریع اسلام ، دلیل صحیح بودن عمل ایشان و مهری بر صحت آن رفتار نیست چون ما فقط رفتار معصومان پاک و ائمه اطهار را حجت و دلیل شرعی می دانیم.

 

از نظر استاد شهید مطهری سن ازدواج پیامبر با وجود اختلاف سنی فراوان ایشان با خدیجه کبری که چیزی حدود پانزده سال بوده نیز مانعی برای ازدواج آن دو نور الاهی نبوده است. در حقیقت واسطه ها موجب شدند که پیامبر جوان اسلام که در آن روزگار محمد امین نامیده می شده است گام در مسیر ازدواج بنهد و همسری همتای خود در ایمان و پاکی آن هم در تنهایی و غربت جاهلیت برگزیند. فراموش نکرده اید که ملاک اساسی و اصلی انتخاب همسر همانا ایمان به الله و توحید است و سن و سال افراد یا شهری و روستایی بودن یا باسواد و کم سواد بودن یا طبقه ی اجتماعی و ثروت داشتن و یا نداری ، هیچ کدام مانعی برای یک ازدواج الاهی نیست همان گونه که ازدواج پیامبر مکرم اسلام با خدیجه با هیچ کدام از این معیارها سازگار نیست جز با ملاک طهارت و ایمان به خدا.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۹-۰۱ ۰ ۰ ۱۳۸

نخل ولایت ۹۹-۹-۰۱ ۰ ۰ ۱۳۸


🌼 نمیدونم چرا تو جلسات خواستگاری این قبیل مسایل که گفته میشود طرف مقابل فکر میکنه من تنبلم و دنبال روزی نیستم و میخوام تو خونه بشینم و بگم نون خالی بخور راضی باش و فکر میکنن داریم گولشون میزنیم.
چطوری باید این مسئله را بیان کرد تا آنها هم متوجه بشن که من تنبل نیستم اعتقادم به مسایل مالی نگاه ابزاریست.

این اعتقاد خود منه، نیازهای یک جوان به ازدواج به نیاز جنسی خلاصه نمیشه به خیلی فاکتورهای دیگه هم ربط پیدا میکنه.
من خودم وقتی احساس کردم باید ازدواج کنم نیاز به یک همدم به کسی که بتونم پله های ترقی اسلامی رو باهاش طی کنم کسی که بتونه کنار من برای زندگی بشه ستون (که دوتا ستون بشه) که بتونم برنامه های مذهبی رو تو زندگیم اجرا کنم دوران مجردی میشه بعضی برنامه ها رو اجرا کرد بعضی ها رو هم به نصیحت به کسی که نیازش داره گفت. ولی بعد ازدواج فرصت خوبیه تا عملیش کرد. نیاز به محبت و حمایت از همسری که برات فداکاری میکنه و با سختی هات کنار میاد و با تو یه زندگی رو از صفر شروع میکنه. همسری که میگه ایمان براش خیلی مهمتر از چیزای دیگست. البته این به معنی تنبلی مرد نیست. مرد بیجا میکنه تنبلی کنه. مرد باید کار کنه و زندگی رو بچرخونه.
من از علاقه ای که مرد برای راحتی و آسایش زنش صبر و تحمل میکنه اون رو نوازش میکنه و آرومش میکنه لذت بردم نه از چیز دیگه. از علاقه ای که زن وقتی مردش رو اینقدر صبور میبینه بوجود میاد لذت بردم. زندگی حضرت علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیه) پر از این زیباییهاست.

ضمنا من چند وقتی هست که خواستگاری رفتنم رو شروع کردم و از خیلی وقت قبل ترش درمورد ازدواج مشورت و مطلب خواندنم رو شروع کردم.
جای اول که رفتم با صداقت و توکل به خدا رفتم ولی با دیدگاه مادی مواجه شدم البته از سمت دختر و مادرش کمتر ولی از سمت پدرش خیلی بیشتر چند وقتی صلوات شمار دستم بود و ذکرهای مختلفی میگفتم تا از شوک اون مسئله بیام بیرون.
برای همین بود که سوال کردم چطوری میشه این مفهوم رو به طرف مقابل و پدرش منتقل کرد؟ من برای تنبلی نمیگم ایمان به خدا و....

 -----------------------------------------------------

نمی دانم چرا دوستان ما اصرار دارند همه ی حرف های دلشان را رک و پوست کنده و در همان اول راه بزنند. و چرا اصرار دارند که پدر همسر آینده شان یا دخترش حرف هایشان را بفهمد و به عالم وجود ، همچون یک مومن شش دنگ نگاهی عارفانه داشته باشد؟ حتی به نظر بنده ، لازم هم نیست که اطرافیان ما درک صحیح و کاملی از این جهان بینی زیبا و الاهی داشته باشند. در حقیقت لازم نیست پدر زن شما یک عارف تمام عیار باشد. بله چه بهتر که چنین بینشی داشته باشند اما داشتن یک جهان بینی توحیدی برای همه ی افراد جامعه حتی عموم مومنان میسر و مقدور نیست.

حرف های نزدنی جلسه ی خواستگاری بسیار بیشتر از حرف های زدنی آن است. اگر زرنگ باشید در جلسه خواستگاری بیشتر باید بشنوید تا سخن گو باشید. جلسه ی خواستگاری جلسه ی کلیات است و شنیدن. فقط خدا خدا بکنید که طرف مقابل شما خواننده ی این متون نباشد چون مسلما هر دو نفر نمی توانند صرفا برای شنیدن پای در آن جلسه گذاشته باشند. پس طبیعی خواهد بود که پسرها چند جمله ای در آغاز جلسه و برای آب شدن یخ مجلس مطرح بکنند و سپس به استخراج و کشف ندانسته هایشان از طرف مقابل بپردازند و ایمان او را محک بزنند اما اینکه نگاه شما به عالم و مبادی خیر و رزاقیت الاهی چگونه است ربطی به جلسه ی خواستگاری ندارد. شما فقط سوال هایتان را مطرح کنید و به سوال های طرف مقابلتان جواب بدهید. همین سوال ها برای اینکه شما طرز فکر الاهی یا مادی طرف مقابلتان را حدس بزنید کافی است. شما به جلسه ی خواستگاری رفته اید که در حقیقت امر انتخاب کنید و البته انتخاب بشوید ؛ پس لازم نیست در مقام اثبات خودتان سخنوری کنید و به تعریف و تمجید از خودتان بپردازید. قبل از اثبات خودتان در ذهن طرف مقابل ، به دنبال کشف طرف مقابل و شخصیت واقعی او و حقیقت ایمانش بگردید و سوالات جان داری مطرح کنید که ایمان او را هدف گرفته باشد.

از پدرها دلخور نشوید. اگر پدرها از مادیات هم سوال نکنند حرفی برای گفتن نخواهند داشت چون جلسه خواستگاری شب اول قبر نیست که سوالات اعتقادی و ماورایی را از اول تا آخر و به نظم و ترتیب و مانند دو ملک مقرب خداوند از خواستگار دخترشان بپرسند. شما خودتان را جای پدرها بگذارید منظورم را خواهید فهمید. این سوال ها را جدی نگیرید و مطرح شدنشان را از طرف پدر دختر طبیعی بدانید. مهم این است که آنها بفهمند شما برای تشکیل زندگی مشترک آماده هستید و خودتان را پشت شعارهای دهن پرکن ماورایی مخفی نکرده اید. تکیه شما باید و باید که به خدا باشد و لازم است که فقط و فقط به خدا توکل بکنید اما این به این معنا نیست که پدرها اجازه بدهند هر پسری خودش را پشت شعار توکل به خدا مخفی کند و به جای گفتن از توانایی ها و حرفه اش برای پدر دختر کلاس معارف بگذارد و سخنوری بکند.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۸-۲۷ ۰ ۰ ۱۵۸

نخل ولایت ۹۹-۸-۲۷ ۰ ۰ ۱۵۸


🌼 من هنوز مدت عقد (تا خانه مستقل رفتن) برام مسئله است من یه اعتقادی قبلا داشتم که اگر مدت عقد طولانی بشه عیبی نداره (مثلا دوسال) آخه تو این وضعیت اقتصادی تا داماد بخواد خودشو جمع و جور کنه سخته (مخصوصا بحث مسکن) ولی از اون موقعی که شروع به خواستگاری رفتن کردم و یه متنی بود که زن یکسری نیازهایی داره که تا زیر یک سقف نره برآورده نمیشه، یه ذره تردید توی این نظرم پیدا کردم. آخه همسرم هم باید در نظر بگیرم که اذیت نشه من نباید فقط به خودم فکر کنم همسرم هم مهمه. از طرفی با خودم میگم خوب مدتشو کمتر میکنم (مثلا 1سال) از طرف دیگه میگم خوب پس مسائل مالی زندگی رو چطور روبراه کنم دوباره شیطان را لعنت میکنم و میگم استغفرالله، توکل میکنم به خدا، درسته که گرونی شده ولی خدای ما که کوچیک نشده همون خدای بزرگه که خیلی خیلی خیلی بزرگتر از گرونی‌های این دوره و دوره های آینده است. وقتی پدر دختر خانمی که رفتم خواستگاریشون ازم در مورد برنامه اقتصادی آینده سوال میکنه این ها رو میگم و البته یکسری برنامه های اقتصادی که تو ذهنم است رو میگم حس بدی به پدره وارد میشه حس میکنه دارم میپیچونمش.
---------------------------------------------------------

به نظرم برای رسیدن به طریق محکم و میانه باید چند مسئله را از هم جدا کنیم.

درست است که نیازهای طبیعی زن و مرد جوان ، جز با رفتن در زیر یک سقف مشترک به نحو کامل تامین نمی شود اما نباید به صرف تامین نشدن قسمتی از نیازهای اساسی ، از کل آن چشم پوشید و ازدواج را حتی برای مدتی کوتاه به تاخیر انداخت.

طبق حکمت الاهی زن و دختر به گونه ای آفریده شده که علی رغم نیاز جدی دختران به جنس مخالف (شوهر) به همان اندازه نیز از نعمت خدادادی حیا بهره مند گردیده اند. اگر پسر مومن مان ، پاک دامنی می داند این پاکی و طهارت را در مدرسه ی مادران مومن و پاک دامن مشق کرده است. خلاصه ی مطلب اینکه شما پسرها بهتر است بیشتر نگران خودتان باشید تا دختران مومنی که در پرتو ایمان به الله ، پرده هایی از حیا را برای خودشان حفظ کرده اند.

 

حکم اولی این است که همه ی جوانان هر چه زودتر باید ازدواج کنند و این امر مقدس را حتی برای یک شب به تاخیر نیاندازند. از طرف دیگر فرایند ازدواج ، و تسریع یا تاخیر در مراحل آن ، امری است که به خودتان بستگی دارد. این شما هستید که باید شرایط خودتان را بسنجید و با مدیریت و برنامه ریزی پله های رشد و تعالی را قدم قدم پشت سر بگذارید. عقب انداختن زمان ازدواج به هیچ عنوان درست نیست و همیشه باید نسخه ای داد که امر مقدس ازدواج تسریع و تسهیل گردد. این را برای این می نویسم که همه ی مخاطبین محترم بدانند با پیچیده تر شدن شرایط کسی نباید لطمه ای به ازدواج یا زمان و فوریت آن وارد شود و در نتیجه با بهانه های واهی ازدواج را به تاخیر انداخت. همه باید ازدواج کنند و این امر برای بسیاری از جوانان واجب فوری است چون ریشه ی بسیاری از مفاسد اجتماعی و اقتصادی جامعه ی ما در تاخیر و به عقب انداختن ازدواج است.

 

اما در مورد خانواده ، خصوصا پدر دختر توجه شما را به چند نکته جلب می کنم:

 

 پدر یک دختر مسئول حقیقی و مستقیم و مشاور درجه اول یک دختر در امر ازدواج است. موافقت یا نظر مخالف پدر ، تاثیر مستقیم بر نظر دختر دارد چرا که قوت قلبی مطمئن برای انتخاب راحت اوست. این مسئولیت خطیر ، پدرها را مجبور می کند تا علی رغم خواسته ی خودشان مجبور به سخت گیری یا گفتن کلماتی باشند که خودشان راضی به مطرح کردن آنها نیستند. امضای یک پدر در زیر پرونده به معنی تایید آن فرد یا رد شدن اوست پس به او حق بدهید که برنامه ی شما را بداند و سوال های جدی خودش را مطرح کند. و این را هم اضافه کنید که اگر هر اتفاقی در آینده متوجه این زندگی شود علامت سوال ها همیشه متوجه کسی است که امضای تاییدش زیر این پرونده نقش بسته است.

 

پدرها همیشه مثل فرزندانشان فکر نمی کنند اما احمق هم نیستند. پدر دلسوزترین مرد زندگی هر فرزند است پس با صداقتتان او را آرام کنید. برای یک پدر داستان و افسانه تعریف نکنید ؛ صادقانه خودتان را تعریف کنید و از توانایی ها و کارهایی که در گذشته از عهده اش بر آمده اید بگویید. کاری کنید که او بتواند جواب دختر خودش را ، در عرض یابی شما بدهد. جلسه با شما که تمام می شود همه ی افراد خانواده ی دختر منتظرند که یک جمله ی مطمئن از او در تایید یا رد شما بشنوند پس اطلاعاتی در اختیارش قرار بدهید که بتواند تصمیم گیری خوبی کند. روی جملاتی که برای گفتن در این جلسه انتخاب کرده اید خوب تامل کنید. از یک طرف خودتان را دست کم نگیرید و با اعتماد به نفس (به معنای صحیح آن) حرف بزنید. اما از طرف دیگر رویایی حرف زدن و خیال پردازی کردن در همه ی امور خصوصا در امور اقتصادی هم خطاست. این را فراموش نکنید که پدرهای با ایمان ، دخترشان را به یک پسر دغل و آب زیرکاه نمی دهند ؛ بر خلاف یک خواستگار رو راست و صادق.

صداقت نشان دهنده ی ایمان شماست. صداقت یعنی گفتار مطابق با واقع. اگر جواب صداقتتان را گرفتید، با دختر این خانواده خوشبخت خواهید شد. اگر هم صادق بودید و جواب رد گرفتید، عاقبت به خیر خواهید بود.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۸-۲۳ ۰ ۰ ۱۲۷

نخل ولایت ۹۹-۸-۲۳ ۰ ۰ ۱۲۷


🌼 دختر خیلی خوبیه. اما تنها هدفش رو گذاشته ازدواج. دیگه خیلی خودشو اذیت میکنه. من زیاد تو باغ نبودم. دوستام خیلی حساسم کردن. جوری رفتار میکنه آدم فکر میکنه اگه شوهر نکنه هلاک میشه! لطفأ بگید که دخترا اینقدر زوم نکنن فقط تو ازدواج. همش چله نگیرند. اکثر دوستام اینطوری اند. همه دپرسن. شوهر خداییش همه ی دنیا نیس که. منم دوس دارم ازدواج کنم اما نه اینکه شبانه روزی چله بگیرم.

-------------------------------------------------------

با شما کاملا موافقم که شوهر همه ی دنیا نیست اما چرا باید مانع چله گرفتن این دختران مومن شد. رابطه ی عاطفی و بندگی خالصانه ی هر بنده ای با پروردگار خودش رنگ و بوی خاص خودش را دارد. امیرالمومنین در فقرات خطبه ی صد و چهل و سه یا همان خطبه ی استسقا در نهج البلاغه جملات بسیار زیبایی دارند که این جملات را در مراسم نماز باران در شهر کوفه ایراد فرموده اند:

" آگاه باشید، زمینى که شما را بر پشت خود مى ‏برد، و آسمانى که بر شما سایه مى ‏گستراند، فرمانبردار پروردگارند، و برکت آن دو به شما نه از روى دلسوزى یا براى نزدیک شدن به شما، و نه به امید خیرى است که از شما دارند، بلکه آن دو، مأمور رساندن منافع شما بوده، اوامر خدا را اطاعت کردند، به آنها دستور داده شد که براى مصالح شما قیام کنند و چنین کردند."

کلمات مولای متقیان که به اینجا می رسد سوالی در ذهن مخاطبین به وجود می آید که اگر زمین و آسمان فقط از خداوند فرمانبری می کنند چرا خشک سالی شده است و چرا بندگان مومن خدا گرفتار این مشکلات شده اند؟ و حکمت این گرفتاری ها و سختی ها چیست؟ لذا امیرالمومنین پاسخ میدهند:

" خداوند بندگان خود را که گناه کارند، با کمبود میوه‏ ها، و جلوگیرى از نزول برکات، و بستن در گنج‏هاى خیرات، آزمایش می ‏کند، براى آن که توبه کننده ‏اى باز گردد، و گناهکار، دل از معصیت بکند، و پند گیرنده، پند گیرد، و باز دارنده، راه نافرمانى را بر بندگان خدا ببندد، و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسیله دائمى فرو ریختن روزى، و موجب رحمت آفریدگان قرار داد و فرمود: «از پروردگار خود آمرزش بخواهید، که آمرزنده است، برکات خود را از آسمان بر شما فرو می ‏بارد، و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را یارى مى ‏دهد، و باغستان‏ها و نهرهاى پر آب در اختیار شما مى ‏گذارد». پس رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش طلبد، و پیش از آن که مرگ او فرارسد، اصلاح گردد. "

علی راست گفته است. همه ی سختی ها و مشکلات آزمایش است. آزمایش هایی از طرف خداوند، آن هم برای رشد معنوی مومنان. مومنانی که باید ساخته شوند و تربیتی نیکو یابند. وقتی این جملات را می نویسم یاد نامه ی مولا به عثمان بن حنیف می افتم. استاد شهید مطهری نامه ی چهل و پنج نهج البلاغه ی مولا را معجزه ی بشریت می داند آنجا که برای کاردارش در بصره می نویسد:

" من آفریده نشده‏ ام که غذاهاى لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پروارى که تمام همّت او علف، و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده، و از آینده خود بى خبر است. آیا مرا بیهوده آفریدند؟ آیا مرا به بازى گرفته‏ اند؟ آیا ریسمان گمراهى در دست گیرم و یا در راه سرگردانى قدم بگذارم؟ گویا مى‏ شنوم که شخصى از شما مى‏ گوید: «اگر غذاى فرزند ابى طالب همین است، پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است». آگاه باشید درختان بیابانى، چوبشان سخت‏تر، و درختان کناره جویبار پوستشان نازک‏تر است. درختان بیابانى که با باران سیراب میشوند آتش چوبشان شعله‏ ورتر و پر دوام‏تر است. "

مولا چه مثال زیبایی زده است. نمی دانم درخت کویری و بیابانی را از نزدیک دیده اید یا نه؟ درختان کویری چوبی به مراتب سفت تر از درختان جنگلی دارند و آتش آنها بسیار ماندنی تر از آتش چوبی است که در مسیر آب رشد کرده است. نمی خواهم مشکلات جامعه و اشتباهات فرهنگی بزرگ ترهایمان را ماله بکشم. جنس حرفم با شما جور دیگر است. برخی ها ابتلائات خاصی دارند که با همان ابتلائات ، محکم و آب دیده می شوند. جوان امروز کشور ما جنگ تحمیلی ندیده اما امروز تیر بار سایت ها و موشک باران ماهواره ها ستون بچه ها را زمین گیر کرده است. جوان امروز ما مبتلا به جهاد اکبر شده است. جهاد اکبری که به مراتب از جنگ و نبرد شمشیر و نیزه و ترکش جهاد اصغر سخت تر است. خیلی ها با آرایش و جلوه گری خودشان را هدف تیرهای شیطان قرار دادند و آزمون را باختند. اما عده ای تمام همتشان را در چله و تهذیب نفس یافته اند.

شوهر همه ی دنیا نیست اما اگر دختر جوان ما به تمرین ها و ریاضت های اخلاقی پناه نبرد چه کند؟ اگر خودش را با سفر راهیان نور نورانی و ، با اردوهای جهادی ، جهادگر میدان جهاد اکبر نکند چه کند؟ چرا سپر دفاعی دختر جوانمان را از دستش بگیرم؟ چرا جوانمان را از سلاح مراقبه و توسل و عبادت خلع سلاح کنم؟ چرا با زبانم تیری شیطانی به دل دختر مومنی شلیک کنم که وسوسه های شیطان را نشنیده گرفته و خود را به بهانه ی یافتن همسر برای نامحرمان آرایش نکرده است؟

شوهر همه ی دنیا نیست درست ؛ اما خدا و یاد خدا همه ی پناه ماست. ما از حکمت افعال الاهی بی خبریم. چه بسا اگر این دختران مومن زودتر از اینها و مثل همه ی دختران جامعه ازدواج کرده بودند و مثل همه ی زن ها مشغول دنیا و زیبایی های آن شده بودند ، هیچ وقت نماز جناب جعفرطیار را تجربه نمی کردند ، چه برسد بر این که چهل روز یا طبق گفته دوستان یک سال تمام هر شب به این نماز طولانی بایستند! شاید اگر این دوستان ما مزه ی شوهر و شیرینی فرزند را چشیده بودند ، هیچ وقت مزه ی عبادت های طولانی و زیبای ماه مبارک رمضان را نمی چشیدند. توصیه می کنم این دو فراز از کلمات امیرالمومنین را دوباره مطالعه کنید. هیچ جنبنده ای از چشم خداوند دور نمی ماند و کار خداوند بی حکمت نیست. اگر خشک سالی نشده بود بندگان خوب خدا یاد خدا نمی افتادند و اگر درخت بیابان کنار رودخانه رشد می کرد چنین چوب باصلابتی نداشت.

بحث ما بحث افراط و تفریط نیست چون ذکر خداوند افراط بردار نیست و کثیرش قلیل است. اما خطر آنجاست که با رسیدن به خواسته ی مادی زود گذر دنیایی ، این سلوک معنوی و آسمانی نیز برچیده شود و این عبادات در ایام گرفتاری ها ، به وسیله ای برای کسب خواسته های مادی و دنیایی تبدیل شوند ؛ و ندبه خوان مجرد اما سحر خیز صبح های جمعه ، بعد از گرفتن حاجتش و رفتن در آغوش همسر مهربان ، نه دعای ندبه ی صبحگاه که حتی توفیق نماز جمعه ی ظهر آدینه را از دست بدهد.

مقصد عبادات خداست و انجام عبادت به خاطر رسیدن به مقاصد دنیایی یا منازل اخروی و یا حتی مقامات معنوی و سلوکی ، نوعی شرک مخفی است.

از خداوند مصلحتمان را بخواهیم نه دلخواهمان را.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۸-۱۹ ۰ ۰ ۱۲۳

نخل ولایت ۹۹-۸-۱۹ ۰ ۰ ۱۲۳


🌼 من یک دانشجو هستم به خاطر ورود به دانشگاه و قرار گرفتن در جمع بچه های بسیج ایمانم خیلی قوی تر از قبل شده به گونه ای که میخوام با فردی ازدواج کنم که منو به مراتب عالی در ایمان برسونه و کمکی باشه . از دانشگاه خواستگارهای زیادی دارم اما نذاشتم هیچکدام قلبم رو رقیق کنند و خودم را در معرض محبتشان قرار ندادم موقعیت های خوبی داشتم اما به دلیل علاقه به یک فرد مومن اینگونه عمل کردم البته بگم فردی هستم با غرور بالا و سختگیر در مسائل رابطه با نامحرم ها به گونه ایی که به هیچ عنوان با نامحرم صحبت نمیکنم مگر در چارچوب خانواده . این فرد از هم دانشکده ایی های من هستند از لحاظ سیاستی و شرایط اقتصادی و اجتماعی کاملا مثل هم هستیم . اما خود شخص کامل اخلاقش نمیشناسم اما مورد تایید افراد محترم و با شخصیتی هستند.حدود 7 ماه است که به ایشون علاقه دارم و من که همیشه آدمی عجول هستم در این باره صبر زیادی داشتم و نمیدانم چرا دلم قرص هست! نذاشتم علاقه ام به گناه آلوده بشه و سعی کردم عقلانی برخورد کنم . از دوستان این فرد برام خواستگار پیدا شده نمیدانم چیکار کنم ؟ این فرد منو به چهره میشناسه اما نمیدونم چیکار کنم که ایشون جلو بیاد؟ توکلم به خدا بوده همیشه اما حس میکنم توکلم بی معنی هست! یعنی حس میکنم خودم باید کاری انجام بدم.

---------------------------------------------------

تعارف را کنار می گذارم. امیدوارم که از من نرنجید و خوب به جملاتم دقت کنید. البته روی سخنان من فقط با شخص شما نیست بلکه مثل همیشه کلامم عمومی و متوجه همه ی دخترها و پسرهاست:

گوشی تلفنم به صدا در می آید. عین داستان شما را تقریبا هر روز می شنوم. فراوان خودم گفته و نوشته ام که واسطه ها ، بهترین راه برای جوش کاری جوان ها هستند و البته درست گفته ام. با پسری که دختر دانشجو به او ، علاقه ی یک طرفه پیدا کرده ، تماس می گیرم. از روند ازدواج و علاقه اش می پرسم. از دختر مورد علاقه اش ؛ با شوخی و خنده به مرد جوان می گویم که می خواهم دامادش کنم. فقط با یک جمله جوابم را داد. حاجی جان گیر زیاد دارم. بله درست است ؛ همه گیر دارند. همه مشکل دارند ؛ اما ازدواج را بی دلیل نباید به عقب انداخت. بعد هم متوجهش می کنم که یک دختر خوب و مومن برایش سراغ دارم...

داستان ما و دوستان مجردمان شبیه کسانی است که می خواهند شیپور را از سر گشادش بزنند. گیر دارم یعنی صد تا مانع ریز و درشت جلوی راهم هست که نمی گذارد قدم از قدم بردارم. گیر دارم یعنی هنوز سربازی نرفته ام. گیر دارم یعنی نه پس انداز مناسبی دارم و نه یک حامی گردن کلفت. گیر دارم یعنی به ازدواج نیاز دارم اما یک تصمیم جدی برای ازدواج ندارم. این جملات ، ترجمه ی ساده ی جواب دوستم بود و سر گشاد شیپور یعنی اینکه می خواهیم روند ازدواج را با علاقه ی یک طرفه ی دختر خانوم ها آغاز کنیم ، و دو جوان هم سن و سال را با این همه گیر و گور بهم جوش بدهیم!

نکته ای که می خواهم به همه ی خواهران دینی خودم تذکر بدهم این است که پسرهای هم سن و سال شما گزینه های خوب و مناسبی برای شما نیستند. کلاس های مختلط دانشگاه ها و تشکل های دانشجویی ، ورودی های هم سن و سال را به غلط با هم آشنا میکند اما فرایند ازدواج دخترها مثل پسرها نیست. پسرها بر سر راهشان موانعی دارند که فرآیند ازدواجشان در مقایسه با دخترهای هم سالشان به راحتی ، چند سال به تاخیر می افتد. بسیار اتفاق افتاده که در جواب دوستان خوب خودم در دانشگاه امیرکبیر یا آزاد تهران ، رک و راست گفته ام که عزیز دل برادر ، دخترهای هم گروه شما ، همسران خوبی برای سه یا چهار ورودی قبل از شما هستند و السلام.

بدترین اشتباه یک دانشجوی پسر ترم اولی این است که دل به دختری ببندد که با او هم سن و سال است و از این بدتر اینکه این علاقه ی یک طرفه ی دو همسال ، از طرف دختر باشد ؛ و فاجعه بارتر از همه اینکه دختر علاقه مند پسری شود که کم سن و سال تر از خودش باشد.

درست است که سن و سال ملاک اصلی ازدواج و انتخاب همسر نیست اما موانع ازدواج تا هموار نشوند این وصلت دانشجویی صورت نمی گیرد. شبیه به داستان شما برای دو نفر از دوستان بنده در دانشگاه ... پیش آمده بود. اولی به علت سن و سال برابر و البته دوری سرزمینی ، از طرف خانواده ی دختر رد شد اما همچنان دلبسته ی دخترک بود. دومی که چند سال بزرگ تر و ساکن همان شهر بود هم ، به خاطر دلبستگی رفیقش به آن دختر ، قدم پیش نمی گذاشت و تا زمانی که از طریق بنده مطمئن نشد که دوستش از این وصلت کاملا ناامید شده است برای خواستگاری آن دختر قدم پیش نگذاشت.

علاقه ی یک طرفه ی دخترها بیشترین آسیب را به خودشان میزند. واسطه هم هر مقدار از کمالات دختری تعریف کند نمی تواند علاقه ای به اندازه ی یک علاقه ی خودجوش و عاشقانه ، در دل یک مرد ایجاد کند. تا مرد خودش زن را نپسندیده باشد حرف و کلام واسطه ها را بر چشم نمی نهد و قدر این معرفی را نمی داند. منظورم این است که اگر دل مرد جوانی در دام دخترکی افتاده باشد حتی اگر تناسب سنی نداشته باشند ، مرد جوان می تواند بر این نقیصه چشم بپوشد و تن به این وصلت بدهد اما اگر به دختر دل نبسته باشد چرا باید به این معرفی ها توجه کند؟

بنده خواهش میکنم حداقل نواختن این شیپور از سر گشادش را ، با کسب کردن اطلاعات کافی در مورد پسر و خانواده اش و سن و سال و مشکلاتش هموار کنید. به عنوان مثال شاهد بوده ام که دختری مردی را برای ازدواج در نظر گرفته و مدت ها به او اندیشیده است اما نمی دانسته که او دارای همسر است یا دختر خاصی را برای ازدواج در نظر دارد یا پسر چندین سال از ایشان کوچک تر است. یک پسر حتی اگر از وجود دختر خوب و مومنی مطلع شود ، نه خود پسر و نه خانواده اش با ازدواج او با دختری چهار سال بزرگ تر موافقت نخواهند کرد. مشاوره ای داشتم که بعد از دانستن این اختلاف سنی فاحش ، خود دختر از دل بستگی یک طرفه اش به آن پسر خنده اش گرفت و البته خنده هم داشت. حتی اگر پسر راضی به چنین ازدواجی بشود باید تمام فامیل و دوست و آشنا را توجیه کند که چگونه چنین انتخاب عجیبی کرده است!

به همه ی خطرهای فوق این را هم اضافه کنید که شناخت یک دختر از یکی از پسرهای جامعه ، شناختی کاملا غیر واقعی و ناصحیح است. در حقیقت یک دختر نمی تواند پسری را خوب و آن گونه که آن پسر واقعا هست بشناسد و البته پسرها هم در نشناختن دخترها همین طورند. حتی اگر با کمک واسطه ی عاقلی ، این پسر به خواستگاری دختری بیاید که علاقه ای یک طرفه را کلید زده ، آن دختر عاشق و دل باخته نمی تواند چشم خود را در مقابل واقعیت های زندگی او و معایبش باز کند و در واقع جواب مثبت خود را قبلا داده است.

از همین روست که اگر دختر ، جواب مثبتش را قبل از شناخت صحیح و تحقیقات کافی ، به دوست پسرش داده باشد و از واسطه ی عاقل و امینی نظیر پدر و برادر کمک نگرفته باشد ، این ازدواج به دلیل عشق قبل از معرفت و شناخت ، بیشترین شکنندگی را دارد اما ازدواج های سنتی که این همه در رسانه ها مسخره می شوند ابدا دچار چنین نقطه ی ضعفی نیستند.

خوب است از خودمان سوال بکنیم که چرا ازدواج های سنتی دوام بیشتری از ازدواج های دانشجویی دارند؟ و چرا شیپور زدن ما با این مدل ازدواج ، این مقدار سخت و دشوار ، و صدای شیپورمان این مقدار ناخوش و گوش خراش است؟ و چرا نباید از میان این دو پسر ، به کسی که حقیقتا خواستگار ماست و واقعا گیر نیست و اقدام به ازدواج کرده است فکر نکنیم؟ چرا خودمان را گرفتار مقایسه هایی می کنیم که در ابتدای زندگی مشکلات فراوان روحی و روانی حادی را برای خودمان و همسر آینده مان ایجاد خواهد کرد؟ چرا به کسی که از ما خواستگاری نکرده است به غلط فکر می کنیم ، اما به جوان مومنی که در این وانفسای روزگار تصمیم جدی به ازدواج دارد فکر نمی کنیم؟

میوه روی درخت است. این میوه ی شیرین همیشه نصیب کسی می شود که زمان مناسب میوه چینی را بداند و دست دست نکند. به نظرم اندک تاملی راه را برای یک انتخاب صحیح باز می کند.

و اذا عزمت فتوکل علی الله.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۸-۱۵ ۰ ۰ ۲۵۶

نخل ولایت ۹۹-۸-۱۵ ۰ ۰ ۲۵۶


۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ... ۳۳ ۳۴ ۳۵

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری