تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۲۲ مطلب با موضوع «درنگ» ثبت شده است

🌼 من همش دو مسأله رو با هم قاطی میکنم:


میگن ما حتی نمک سفره مون رو هم باید ازخدا بخوایم و همیشه باید دعا کنیم. حتی دو نفر مؤمنی که اعمال خوبشون یکسان باشه تو بهشت، به اونی که بیشتر دعا کرده جایگاه بالاتری داده میشه.درست؟

حالا از یه طرف دیگه، میگن درهمه حال راضی باشین به رضای خدا. همه ی شرایط ما چه خوب وچه به ظاهر بد امتحانه واسه ما. حتی شرایطمون خیلی سخت بود،حتمأ و قطعأ حکمت خداست و داره امتحانمون میکنه که ما درک نمیکنیم. من همیشه مشکل دارم با خودم که بالاخره دعا کنم یا نه؟ دعا کردن یه بخشش اینه که خدا من از این وضع راضی نیستم، یه چیز دیگه میخوام. دعا نکردنم یعنی اینکه خدا با اینکه بهم سخت میگذره ها، اما چیزی نمیخوام و نمیخوام دعا کنم. راضی ام. درسته؟

-----------------------------------------------------------------------

نکته لطیفی را مطرح کردید. برای یافتن جواب سوال شما آثار مکتوب حضرت استاد آیت الله جوادی آملی را زیر و رو کردم. جملاتی از کتب شریف استاد را پیشکش میکنم ان شاالله که مفید افتد:

جمله ی اول از کتاب شریف ادب فنای مقربان:

مؤلف کتاب کشف‌الغمّه می‏گوید: در ادعیه امام کاظم علیه‌السلام که در سجده می‏گفت: «ربّ عصیتک بلسانی...و عصیتک ببصری... و عصیتک بسمعی... و عصیتک بیدی... و عصیتک بفرجی...و عصیتک برجلی... و عصیتک بجمیع جوارحی...»

می‌اندیشیدم که چگونه با اعتقاد شیعه مبنی بر عصمت ائمه (علیهم‌السلام) سازگار است. با عالم جلیل‌القدر، مرحوم سید ابن طاوس مطرح کردم. در جوابم گفت: این تعبیرات را برای تعلیم مردم به کار می‏بردند. لیکن من با خودم فکر می‏کردم که آن حضرت این جملات را در سجده ‏های شبانه‌ اش می‏گفت و در آن حال کسی نبود تا یاد بگیرد...بعد از آن به ذهنم رسید که امام (علیه‌السلام) از روی تواضع چنین کلماتی را بر زبان جاری کرد... تا اینکه خداوند سبحان مرا به معنای این جملات هدایت کرد. آن گاه در تشریح آن معنا، مطالبی را بیان کرده که خلاصه اش این است:

استغفاری که در این دعاها آمده، استغفار دفعی است؛ یعنی استغفاری که مانع عروض غفلت و گناه می‏شود، نه استغفار رفعی که برای آمرزش گناه و خطای موجود است. مَثَل آنان، مَثَل کسی است که پارچه‌ای بر روی آیینه شفاف آویزان می‏کند تا غبار بر آن ننشیند، نه مانند کسی که بر روی آینه غبار گرفته‌اش دستمال می‏کشد تا غبار آن را بزداید.

. پاسخ دیگری که صاحب کشف‌الغمّه نیز بدان اشاره کرده، این است: گناه دارای اقسامی است:

الف. گناهی که از ارتکاب منهیّات یا ترک واجبات ناشی می‏شود. بی‏گمان انسان‏های معصوم از این قسم گناه، مصون هستند.

ب. کارهایی که گناه اصطلاحی نیست، لیکن با عزّت و جلال خدای سبحان منافات دارد، هرچند که ناچار از انجام آن کارها باشد یا خود خداوند به آنها فرمان داده باشد؛ مانند خوردن و آشامیدن در محضرِ پروردگار، فرمان دادن به فرزند یا شخص زیر دست خود در حضور او؛ چنان که معجزات و خوارق عاداتی که به فرمان الهی و برای اثبات ارتباط با او از انسان‏های کامل سر می‏زند، در نظر خودشان گناه شمرده می‏شود؛ زیرا نوعی خودنمایی (انانیّت) و دخالت در شئون ربوبیّت است.

در چنین مواردی اولیای الهی خود را میان دو محذور گرفتار می‏بینند. از یک سو امتثال فرمان الهی و انجام چنین کارهایی را منافی با عزت و جلال ربوبی و معارض حضور کامل می‏دانند و از سوی دیگر امتثال نکردن فرمان الهی را معصیت قسم اول می‏شمارند؛ از این رو چاره‌ای جز امتثال ندارند.

دعا و مسئلت به درگاه الهی نیز از این قبیل است؛ زیرا از یک سو دعا کردن و تغییر وضع موجود را طلبیدن با مقام رضا و تسلیم منافات دارد و از سوی دیگر دعا نکردن، ترک امتثال فرمان الهی و استکبار ورزیدن در برابر پروردگار عالم است: ﴿قال ربکم ادعونی أستجب لکم إنّ الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین﴾ (سوره مؤمن، آیه 60).

سیّد ساجدان(علیه‌السلام) نیز عرضه می‏داشت: اگر امتثال فرمان تو واجب نبود (از ذکر و یاد تو صرف‏ نظر می‏کردم؛ زیرا) تو را منزّه از ذکر خودم می‏دانم: «إلهی لولا الواجب من قبول أمرک لنزّهتک من ذکری إیّاک».

جمله ی دوم و سوم از تفسیر گران سنگ تسنیم:

مقام تسلیم، از مقام توکل و رضا برتر است. توکل جزو فضایل اخلاقی است؛ لیکن از مراحل بین راهِ تکامل سالک است. در این مرحله انسان که خواسته‌هایی دارد و می‌داند حتی در صورت برخورداری از همه اسباب و وسائل شناخته شده، به سبب ناآگاهی از بسیاری از امور، به همه خواسته‌هایش نمی‌رسد و اگر به آنها برسد قادر بر حفظ آنها نیست، خدای سبحان را که علیم صرف و قدیر محض است وکیل خود قرار می‌دهد، چنان‌که در مرحله بالاتر، یعنی مقام رضا سخن از پسندیدن و رضای انسان به رضای خداوند است. راضی بودن، فرع بر دیدن خود و دیدن طبع و میل و تشخیص خود است، زیرا انسان پس از آنکه کاری را مطبوع خود تشخیص داد به خداوند می‌گوید: رضا و میل من همان است که تو به آن راضی و مایلی.

در مقام تسلیم، سالک بر اثر احساس ذلّتی که در پیشگاه خدای سبحان دارد، هرگز خود را نمی‌بیند: «ما أنا یا ربّ وما خطری» تا خواسته‌ای داشته باشد، یا بگوید: «پسندم آنچه را جانان پسندد». مقام تسلیم، مقام تفویض محض است که بالاتر از مقام رضاست و با کمال توحید هماهنگ است، زیرا وحدت قاهر الهی مجالی برای هیچ کثرت باقی نمی‌گذارد...

رضا و سرور، به مراتب بهتر و بالاتر از صبر است؛ چون گرچه وی با صبر می‏تواند از حسد و مانند آن نجات پیدا کند، امّا باید سختی صبر را نیز تحمّل کند، ولی کسی که به مقام رضا رسید، دشواری صبر را نیز ندارد، و بدون تحمّل سختی از یک عقبه کئود و رذیلتِ اخلاقی می‏رهد و می‏داند منشاء همه نعمت‏ها خداوند است و از او درخواست می‏کند و اراده ‏حکیمانه او را نافذ و التزام به آن را کمال تلقّی می‏کند

جمله ی چهارم و پنجم از کتای شریف ادب فنای مقربان:

حکیم سبزواری در تبیین مقام رضا ، بعد از افاده این مطلب که 《وَ بَهْجَةٌ بما قَضَی الله رضا و ذو الرضا بما قَضی مااعترضا》چنین فرمود: عارفی، هفتاد سال زندگی کرد و هرگز درباره رخداد ناگوار، نگفته بود «ای کاش واقع نمی‌شد» و درباره چیزی که مورد رغبت بود و واقع نشده بود، نگفته بود《ای کاش واقع می‌شد.》

همان‌طور که نماز بدون طهارت، مشروع نیست: «لا صلاة إلاّ بطهور» و مِساس قرآن کریم و ادراک معارف برین آن، بدون نزاهت روح از هرگونه رجس و رجزی مقدور نیست: ﴿لایمسّه إلاّ المطهّرون﴾ توفیق رجوع به خدا و صلاحیت بازگشت به سوی پروردگار نیز بدون نیل به منزلت رضا میسور نمی‌شود: ﴿یا أیّتها النفس المطمئنة ٭ ارجعی إلی ربّک راضیةً مرضیةً﴾. 

جمع بندی کلمات استاد با ادبیات دانشجویی این است که:

این دو حالت ناشی از دو مقام مختلف در سلوک و عبودیت است و هر کدام حکمی جدا دارد.

در مقام و جایگاه اول ، ما و همه بندگان به دعا کردن امر شده ایم و باید دعا کنیم. باید همه خیرات را از خدا بدانیم و فقط از او بخواهیم ؛ و البته فراموش نکنیم که بعد از دعا و در مقام استجابت ، هرآنچه خداوند متعال بر اساس حکمتش صلاح بداند همان می شود و امر به دست اوست نه به دست ما. لذا در مرتبه ی اول وظیفه ی ما خواستن و دعا کردن است. اما در مرتبه ی بالاتر و بعدی باید به آنچه خداوند برایمان مقرر کرده است راضی باشیم. در مقام رضا و تسلیم است که سالک غیر از خواسته ی الاهی را طلب نمی کند. سرور بنده به همان است که خداوند مقرر کرده و لذا خواسته ای جز عین همان خواسته ی خداوند ندارد.

در مقام رضا نیز دعا جایگاه رفیعی دارد. دعای سالک شناختن و یافتن خواست و دستور خداست و از خداوند می خواهد که او را در این رضایت ثابت قدم بفرماید. پس نباید تصور شود که با رسیدن سالک به مقام رضایت و تسلیم ، از دعا بی نیاز شده. چون مسلما اغنیا یا همان دارندگان مقامات سلوکی و اخلاقی به جود الاهی و عطای او محتاجترند.

جز اندکی انگشت شمار همه ی ما در مراحل ابتدایی سلوک هستیم. درست است که حال عارف در هر مقامی اقتضایی دارد اما عموم ما باید دعا و مناجات را سرلوحه ی عباداتمان قرار بدهیم و حتی نمک خانه مان را هم از خداوند بخواهیم کما اینکه دعا در تمام مراحل زندگی سرلوحه ی اعمال و عبادات ائمه ی اهل البیت بوده است.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۷-۲۹ ۰ ۰ ۱۶۲

نخل ولایت ۹۹-۷-۲۹ ۰ ۰ ۱۶۲



🌼 معنی حقیقی خوشبختی چیه؟ مخصوصا از منظر اسلام و در روایات و کلام معصومین
-----------------------------------------------------

معنای سعادت و تعریف خوشبختی وظیفه و کار ادیان و سبک های زندگی گوناگون است. بلکه میتوان با این محک صحت و قوت یک سبک زندگی را از سبک زندگی دیگر بازشناخت. با این مبنا ابتدا چند نکته ی ضروری را خدمتتان تقدیم میکنم و در ادامه خوشبختی حقیقی را معنا خواهم کرد ان شاالله:
 

نکته اول: انسان فقط بدن و پوست و گوشت و ناخن نیست تا خوشبختی او محدود به ماده و بدن باشد. انسان ترکیبی از ماده و معناست و حقیقتی فرای ماده ، اصل و جان او را تشکیل میدهد. حقیقت انسان بدن او نیست تا بتوان انسانیت او را و خوشبختی او را در قد و قواره و ظاهر اندازه گرفت. بسیاری از ایسم ها و سبک های زندگی این حقیقت والا را نادیده گرفته اند و برای بشر نسخه ی غلط داده اند و همه ی پیروانشان را به گمراهی کشانده اند.

 

نکته دوم: زندگی انسان محدود به عالم ماده و مادی نیست تا خوشبختی او فقط در دایره ی این زمین و این زمان معنا شود. معاد حقیقتی عقلانی و سپس وحیانی است که از اصول دین اسلام است. معاد به این معناست که زندگی بشر پس از این عالم فانی در سرایی باقی ادامه خواهد داشت تا نیکوکاران جزای نیکویی خویش و بدکاران جزای بد خواهی خویش را ببینند. طبق اصل معاد انسان با مردن نمی پوسد بلکه از پوسته بدر می آید و ابدی می شود.

 

به طور تقریب حدود یک سوم قرآن کریم آیات مرتبط با بحث معاد است اما با صد تعجب مشاهده میکنیم که در تمام تورات و انجیل موجود ، حتی آیه ای در یاد معاد نیست و این خود دلالت بر تحریف این دو کتاب پرتیراژ تمدن بشریت دارد. تحریف کنندگان تورات و انجیل در دوران قدیم و باستان ، و فیلسوفان و ایده پردازان سبک زندگی در دوران جدید و مدرن ، تمام تلاش خود را کرده اند تا معاد و قیامت از خیال و یاد انسان فراموش شود و عالم آخرت و بهشت و جهنمش جز خیال و توهم کودکانه نباشد. امروز جنود ابلیس تمام تلاش خود را میکنند تا هر آنچه از بهشت و فردوس جاودان می شناسید روی همین زمین خاکی برایتان محقق کنند تا مبادا برای رسیدن به بهشت و فرار از دوزخ ، فیلتان یاد اسلام و سبک زندگی انبیای الاهی کند. مهم نیست سبک زندگی شما چه باشد ؛ شما در انتخاب سبک زندگیتان آزاد هستید ؛ فقط مهم این است که مسلمان شیعی نباشید! مهم این است که به معاد اعتقاد نداشته باشید و از خدا نترسید ؛ انسان را از نسل میمون بدانید و همین پوست و گوشت و ناخن.

 

نکته سوم: لذت چیست؟ لذات زندگی مادی و دنیایی را در ذهنتان مرور کنید: لذت خوردن ؛ لذت دیدن ؛ لذت جنسی ؛ لذت تماشای بازی فوتبال و گل زدن و پیروزی تیم مورد علاقه ی شما و حتی لذت امنیت.

 

تمام لذت خوردن تا زمانی است که لقمه ی چرب غذا در دهان ماست و بعد از فرو بردن آن از لذت خبری نیست. لذت خوردن برای زبان و دندان و لب و دهان نیست. لذت برای روح است و لب و دهان ابزار و فراهم کنندگان این تلذذات هستند. اگر خوب دقت کنید خواهید دانست که همه و همه ی لذاتی که میشناسیم روحانی هستند و اساسا ماده لذتی ندارد یا به عبارت بهتر لذت برای ماده معنا ندارد. این چشم نیست که از دیدن مناظر دل ربا لذت میبرد بلکه این جان شماست که کیفور می شود و چشم جز یک دوربین فوق پیشرفته چیز دیگری نیست. لذت تماما برای روح است و بدن ابدا لذتی ندارد و با رفتن و مفارقت روح خبری از لذت برای بدن نیست.

 

نکته چهارم: فراموش نکنیم که لذات نیز مراتبی دارند و هر لذتی چون جویدن نیست!

 

برخی از لذات ریشه در مادیات دارند و سراسر مادی هستند. در این قسم از لذات ، درک کننده لذت ، روح و جان آدمی است اما مبدا لذت مادیات خارجی است مثل لقمه غذایی که لذت خوردن را به جان ما می چشاند.

 

برخی دیگر از لذات ارتباط کمتری با عالم ماده دارند اما بی ارتباط هم نیستند نظیر عبور توپ از خط دروازه که یک لذت وهمی و خیالی است.

 

در نوع آخر لذات ، ارتباط روح با عالم ماده به کلی قطع می شود و لذتی ناب را برای جان آدمی فراهم می آورد. مثال ملموس آن لذت مطالعه و در پی آن دانایی است که بعد از دیدن کلمات و سطور و اسنادهای حقیقی و مجازی جملات ، به خاطر درک معنایی لطیف در جان خواننده ایجاد می شود و البته این لذت قابل توصیف نیست. لذت های عقلانی از این سنخ لذات هستند که قابل مقایسه با لذاتی چون جویدن و دفع کردن نیست.

 

نکته پنجم: تمام هنر اسلام این است که لذت حقیقی و عقلانی را در دسترس آدمی قرار داده و او را از لذت های مادی و زودگذر دور کرده است. لذت خیره شدن هرزه وار به دختر جوان آرایش کرده هر چه قدر باشد قابل مقایسه با لذت چشم بستن بر آن منظره نیست. کلام در جزا دادن در بهشت و مزد به نسیه نیست بلکه کلام در لذتی است که همان لحظه جان انسان مومن را لب ریز می کند. لذت اطاعت پروردگار خنکایی در جان آدمی دارد که از سنخ لذت معقول است و فقط اهل تقوا آن را درک می کنند. اسلام با معارف ناب خودش لذتی را برای انسان تعریف کرده که تا قبل از این برای بشر مادی نامانوس بود. لذت انفاق ؛ لذت ایثار ؛ لذت سجده برای قرب به پروردگار ؛ لذت اعتکاف و دعای ام داود ؛ لذت طواف بدور خانه کعبه ؛ لذت گریه برای مظلومیت سیدالشهدا علیه السلام ؛ این بخش نیاز به توضیح فراوان دارد اما باشد برای مجال خودش!

 

خوشبختی:

 

خوشبختی در حرکت است به سمت مقصد و مقصود.

 

اگر مقصد خدا و رضایت اوست خوشبختی یعنی کسب رضایت پروردگار و دیدار او.

 

خوشبخت کسی است که دنیا و آخرتش آباد باشد و آخرت آباد یعنی بهشت.

 

راه های رسیدن به بهشت یعنی راه های رسیدن به خوشبختی. راه های دوری از بهشت و رسیدن به جهنم یعنی راه های بدبختی.

 

واجبات دین حتمی های این راه است برای رسیدن به خوشبختی نهایی و لذت بی نهایت.

 

محرمات ضروری این راه است که اگر ترک نشوند لذت بی لذت.

 

نکته پایانی:

 

من از کجا بدانم که خوشبخت هستم؟

 

ببین نسبتت با دین و معارف آن و دستورات آن به چه حالتی است. لذت هایت را نگر. از کدام سنخ از لذات بیشتر بهره داری؟ لذات مادی یا لذات روحانی و عقلانی؟ از یاد خدا بیشتر لذت می بری یا از یک پیتزا و ساندویچ فلان و بهمان؟ متاسفانه اکثر ما لذت های معقول را حتی یک بار تجربه هم نکرده ایم. اگر تجربه کرده باشیم باور داریم که مبلغ و قیمت و جزای بهشت یاد خدا و ذکر توحید است:

 

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى رَفَعَهُ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ یَعْقُوبَ الْقُمِّیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:

 

 ثَمَنُ الْجَنَّةِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ : قیمت بهشت کلمه ی لااله الاالله و الله اکبر است.

 

خوشبخت ابراهیم است و پیروان ابراهیم. و بدبخت ابوسفیان است و پیروان ابوسفیان. اساسا معیار خوشبختی و بدبختی پول و دنیا نیست تا بتوان کسی را بر آن معیار خوشبخت یا بدبخت دانست. نوح بدترین زن عالم را داشت اما از همه خوشبخت تر بود و هست. آسیه بدترین شوهر عالم را داشت اما خوشبخت ترین زن عالم در زمان خودش بود. معیار خوشبختی لذت های ناب عالم است که جز اهل توحید کسی خبری از آنها ندارد. منافق اگر هم در مراسم اعتکاف یا طواف کعبه شرکت کند چون دلش خانه ی توحید نیست لذتی نمی برد.

 

در تمام عوالم وجود خوشبخت تر از حسین علیه السلام در کف گودان قتلگاه سراغ ندارم.

قال سیدالکونین: احب الله من احب حسینا

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۷-۰۹ ۰ ۰ ۱۳۰

نخل ولایت ۹۹-۷-۰۹ ۰ ۰ ۱۳۰


🔹صد متر جلو تر یه خانمى کنار خیابون ایستاده بود

راننده ى تاکسى بوق زد و خانم رو سوار کرد

چند ثانیه گذشت 


🔹راننده تاکسى : چقدر رنگِ رژتون قشنگه

خانم مسافر: ممنون


🔹راننده تاکسى : لباتون رو برجسته کرده 

خانم مسافر سایه بون جلوىِ صندلى راننده رو داد پایینُ لباشو رو به آینه غنچه کرد.

خانم مسافر: واقعاً؟؟!


🔹راننده تاکسى خندید با دستِ راست دستِ چپِ خانم مسافر رو گرفتُ نگاه کرد 

راننده تاکسى : با رنگِ لاکتون سِت کردین؟! 

واقعاً که با سلیقه این تبریک میگم

خانم مسافر:واى ممنونم..چه دقتى معلومه که آدمِ خوش ذوقى هستین 


🔹تلفنِ همراه من زنگ خورد و اون دو نفر گرمِ

حرف زدن بودن..


🔹موقع پیاده شدن راننده ى تاکسى کارتش رو داد به خانم مسافرُ گفت هرجا خواستى برى،اگه ماشین خواستى زنگ بزن به من...


🔹خانم مسافر کارت رو گرفت یه لبخند ریزى هم زد و رفت.. 


🔹اینُ تعریف نکردم  که بخوام بگم خانم مسافر مشکل اخلاقى داشت یا راننده تاکسى...


🔺فقط میخواستم بگم... 

تویه این چند دقیقه ممکنه کمتر کسی از ما به ذهنش رسیده باشه که راننده ى تاکسى هم یک خانم بود...


نخل ولایت ۹۶-۱۲-۲۵ ۰ ۰ ۳۷۵

نخل ولایت ۹۶-۱۲-۲۵ ۰ ۰ ۳۷۵


✋ بعدِ سالها انتظار با عشق ازدواج کردیم...👇


خوشبخت بودیم 

اما هیچوقت نتونستیم از کنار هم بودن لذت ببریم 

چون باید پولامون رو پس انداز میکردیم واسه خرید خونه و


باهزار سختی و کُلی صرفه جویی کردن پولامون رو پس انداز کردیم

بالاخره موفق شدیم خونه رو خریدم


از فردای اون روز به فکر این بودیم لوازم خونمون رو جدید کنیم

گوشت و مرغ تو خونه همیشه باشه میوه های چند رنگ داشته باشیم

با اومدن بچه به فکر این بودیم که  بچمون لباساش خوب باشه...غذاش مقوی باشه و...


خلاصه تا وقتی بچه هامون سرو سامون گرفتن هر روز‌ دغدغه چیزی رو داشتیم ...

خونه بزرگ تر_ماشین بهتر_مبل زیباتر_خرج دانشگاه_عروسی جهیزیه و...


روزها گذشت و ما پیر شدیم..ما موندیم و یه خونه بزرگ، یه ماشین پارک شده توی پارکینگ که استفاده نمیشه...بچه هایی که درگیر زندگی خودشونن...


ما پیر شدیم و از زندگی لذت نبردیم، پیر شدیم و 

یادمون افتاد هنوز اون کافه که قرار بود اولین سالگرد عروسیمون بریم نرفتیم...

یادمون افتاد اون شام رویایی دونفره رو نخوردیم...

یادمون اومد هیچ سالگرد ازدواجی رو نگرفتیم...

یادمون اومد چقدر زود تولد هم دیگر رو فراموش کردیم...

یادمون اومد پشت تلفن فقط لیست خرید رو گفتیم، حال همو نپرسیدیم...



از این زندگی ما فقط یاد گرفتیم داشتن خونه و ماشینش رو..هیچکدوم نتونستیم خوشبخت باشیم٬

ریخت و پاش و ولخرجی خوب نیست اما اینجوری هم نه دیگه...



1_ازالان کافه های زندگیتون رو برین فردا دیره 

2_با همسرتون شام برین رستوران.

3_لباسای قشنگتون رو براهم بپوشین.

4_تولدها رو فقط با یه کیک یا شاخه گل بگیرین...مطمئن باشین کافیه وقشنگ تر از کادوهای گرون قیمته...

5_نذارین سالگرد ازدواجتون فراموش بشه...

6_هر روز بگین که همو دوس دارین...

7_گاهی فقط با یه شاخه گل همسرتون رو سورپرایز کنید...

8_عکسای دونفره زیادی رو بگیرین شاید همیشه اون یکی نبود...


باور کنید با همین چیزای کوچیک زندگی قشنگ میشه❤️

ما فقط یک بار به دنیا میایم و یک بار زندگی میکنیم...شادی و لبخند رو به شریک زندگیمون هدیه کنیم و هر روز به خدا نزدیکتر بشیم.💐


نخل ولایت ۹۶-۱۲-۱۴ ۱ ۰ ۳۹۳

نخل ولایت ۹۶-۱۲-۱۴ ۱ ۰ ۳۹۳


🔷 چه زیبا میگوید:


ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﯾﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ؟


"ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ" ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ؛

ﭼﻮﻥ ﻣﻔﯿﺪﯼ


"ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ" ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ؛

ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﻔﯿﺪ ﻧﺒﺎﺷﯽ


ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ...

ﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﯿﺰی ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﺸﺖ ﺁﻥ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﻢ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮔﻠﺪﺍﻥ ﮐﻮﭼﮏ ﮐﺎﮐﺘﻮﺳﯽ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪﺍﻡ، ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ...

ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ "ﺧﻮﺩ ﻭﺍقعی من" ﻫﺴﺘﻨﺪ...


🌸 به کسی که دوستش داری "دلبسته" باش نه ، وابسته!  🌸


نخل ولایت ۹۶-۱۲-۰۱ ۲ ۱ ۴۱۴

نخل ولایت ۹۶-۱۲-۰۱ ۲ ۱ ۴۱۴



مرد صالحی زن عفیفه ای داشت؛روزی آن زن به شوهرش گفت تو قدر عصمت و عفت و صلاحیت مرا نمیدانی.


🔅آنمرد گفت:

عفت و صلاحیت تو از عفت و صلاحیت من است


🔅زن گفت:

چنین نیست چون اگر زن غیر عفیفه باشد مرد نمیتواند از او جلوگیری بنماید.


یکروز زن رفت میان بازار وقت مراجعت مردی گوشه لباس او را گرفت و دست برداشت[از عمل خود پشیمان شد].

زن آمد به منزل نزد شوهرش به او حکایت کرد که مردی میان بازار با من چنین کرد


🔅شوهرش گفت:

الله اکبر.وقتی که من طفل بودم زن بسیار جمیله ای را دیدم پس طرف لباس او را گرفتم و فورا متنبه شدم و استغفار نمودم و دست برداشتم، الان به مجازات عمل خود رسیدم 


🔅زن گفت:

حال دانستم که عفاف و صلاحیت زن از عفاف و صلاحیت شوهرش هست همان مقداری که به ناموس دیگری شوهرش خیانت کرده بود همان مقدار هم غیر به ناموس او خیانت کرد.

📚منتخب التواریخ حاج محمد هاشم خراسانی باب 12


نخل ولایت ۹۶-۱۰-۲۲ ۱ ۰ ۴۲۳

نخل ولایت ۹۶-۱۰-۲۲ ۱ ۰ ۴۲۳


✍️ دوستان عزیز ما حواسمان باشد ...


داریم به سمتی می رویم که:


🔹بی حیایی ... (مد)

🔸بی آبرویی ... (کلاس)

🔹دود ... (تفریح)

🔸رابطه با نامحرم ... (روشن فکری)

🔹گرگ بودن ... (رمز موفقیت)

🔸بی فرهنگی ... (فرهنگ)


و پشت به ارزشها و اعتقادات

نشانه رشد و نبوغ است.


👈 مواظب باشیم.


نخل ولایت ۹۶-۹-۲۵ ۰ ۰ ۳۱۹

نخل ولایت ۹۶-۹-۲۵ ۰ ۰ ۳۱۹


🔴 با وای وای کردن و مذمت کردن، نمی‌توان نسل جوان را اصلاح کرد


🔸نسل جوان ما مزایایی دارد و عیب‌هایی. زیرا این نسل یک نوع ادراکات و احساساتی دارد که در گذشته نبود و از این جهت باید به او حق داد. در عین حال یک انحرافات فکری و اخلاقی دارد و باید آنها را چاره کرد. چاره کردن این انحرافات بدون در نظر گرفتن مزایا یعنی ادراکات و احساسات و آرمان‌های عالی که دارد و بدون احترام گذاشتن به این ادراکات و احساسات میسر نیست. 


🔹باید به این جهات احترام گذاشت. رودربایستی ندارد؛ در نسل گذشته فکرها این اندازه باز نبود، این احساسات با این آرمان‌های عالی نبود. باید به این آرمان‌ها احترام گذاشت. اسلام به این امور احترام گذاشته است. اگر ما بخواهیم به این امور بی‌اعتنا باشیم محال است که بتوانیم جلو انحراف‌های فکری و اخلاقی نسل آینده را بگیریم. 


🔸روشی که فعلا ما در مقابل این نسل پیش گرفته‌ایم که روش دهان‌کجی و انتقاد صِرف و مذمّت است و دائماً فریاد ما بلند است که سینما این طور، تئاتر این طور، و دائماً وای وای می‌کنیم درست نیست. باید فکر اساسی برای این انحراف‌ها کرد. فکر اساسی به این است که اول ما درد این نسل را بشناسیم، درد عقلی و فکری، دردی که نشانه بیداری است، یعنی آن چیزی را که احساس می‌کند و نسل گذشته احساس نمی‌کرد. 


📝 استاد مطهری، ده گفتار، ص۲۱۹


نخل ولایت ۹۶-۹-۱۲ ۰ ۰ ۳۸۳

نخل ولایت ۹۶-۹-۱۲ ۰ ۰ ۳۸۳



نیمه شبی چند دوست به قایق سواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند.

سپیده که زد گفتند چقدر رفته ایم؟

تمام شب را پارو زده ایم!

اما دیدند درست در همان جایی هستند که شب پیش بودند! آنان تمام شب را پارو زده بودند،

ولی یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند!


در اقیانوس بی پایان هستی، انسانی که قایقش 🚤 را از این ساحل باز نکرده باشد هر چقدر هم که رنج ببرد، به هیچ کجا نخواهد رسید.

.

قایق تو به کجا بسته شده است؟

آیا به بدنت بسته شده؟

به شهوتت؟؟؟!!

به افکارت؟

به ناامیدی هایت؟

به ترســها و نگرانیــهایت؟

به گذشته ات؟

و یا به عواطفت؟ ... این ها ساحل های تو هستن




نخل ولایت ۹۶-۸-۰۷ ۰ ۰ ۳۳۶

نخل ولایت ۹۶-۸-۰۷ ۰ ۰ ۳۳۶


📝 وقتی میخواهند عاشقانه بنویسند : 

تصویری نیمه عریان را به متن اضافه می کنند.


🗣 وقتی میخواهند عشق را تعریف کنند : 

از برهنگی مانکن های غربی استفاده می کنند .


💖 وقتی میخواهند به دیگران نشان دهند عاشق شده اند : 

دختری را با نگاه های هوس آلود انتخاب می کنند . 


❎ معلوم نیست عاشق ها بی حیا شده اند یا بی حیا ها عاشق . . . ! ! !


نخل ولایت ۹۶-۷-۳۰ ۱ ۰ ۵۲۰

نخل ولایت ۹۶-۷-۳۰ ۱ ۰ ۵۲۰


۱ ۲ ۳

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری