تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ازدواج علی و فاطمه» ثبت شده است



🎊سالروز ازدواج حضرت امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما مبارک باد🎊
.
💚 ...رسول اکرم (ص) پس ازکسب اجازه از حضرت زهرا (س) به نزد امیرالمؤمنین علی (ع) آمدند و با لبی خندان گفتند: یا علی! آیا برای عروسی چیزی داری؟ پاسخ داد: یا رسول الله پدر و مادرم قربانت، شما از وضع من کاملاً اطلاع دارید. تمام ثروت من عبارت است از یک شمشیر، یک زره و یک شتر.
.
.💜فرمود: تو مرد جنگ و جهادی و بدون شمشیر نمی توانی در راه خدا جهاد کنی، شمشیر از لوازم و احتیاجات ضروری تو است. شتر نیز از ضروریات زندگی تو محسوب می شود، باید به وسیله آن آبکشی کنی و امور اقتصادی خود و خانواده ات را تأمین کنی و برای اهل و عیالت کسب روزی نمایی و در مسافرت بارت را بر آن حمل کنی، تنها چیزی که می توانی از آن صرف نظر کنی همان زره است. منهم به تو سخت نمی گیرم و به همان زره اکتفا می نمایم...
●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•

فـاطمه لباس نو به تن کرده بود که پیامبر برای عروسی او خریده بود.
هنوز فـاطمه را به سوی خانه علی نبرده بودند که صدای مستمندی از پشت در خانه به گوش رسید که می گفت: «لباس بر تن ندارم.»
فـاطمه نوجوان و نوعروس، خود را در مقابل تقاضای سائل می دید.
اگرچه بودند افراد دیگری که صدای سائل را شنیدند، ولی فاطمه نبودند.
زهرا در اندیشه شد، دو دست لباس داشت، یکی آن که همیشه می پوشید، مندرس و وصله دار و دیگری آن که پیامبر برای همین شب، شب عروسی اش، خریده بود.
اگرچه پیراهنِ‌ گران‌قیمتی نبود، ولی نو بود.
کدام را بدهد؟
عقل چوبین پای محاسبه گر اشاره به پیراهن مندرس می کرد که: تو عروسی! این یک شب که هزار شب نمی شود.
امشب اولین بار است که شوهرت تو را می بیند و تا اخر عمر با همین چشم که امشب تو را دیده، نگاهت خواهد کرد.
لباس کهنه از سر آن فقیر هم زیادی است، مگر نباید هرکس طبق شئونش زندگی کند؟ به علاوه تو چه مسئولیتی داری؟ از تو بزرگ تر ها هم هستند که صدای فقیر را شنیدند. لابد کسی به او چیزی خواهد داد. تازه اگر خیلی احساس مسئولیت می کنی و احساساتی هستی، زندگی را فدای احساساتت نکن. همان لباس مندرس را بده...
فـاطمه نوجوان اندیشید: قرآن چه می گوید؟ و به یاد این آیه افتاد : {لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون}
لباس را فورا از تن در آورد و به سائل داد و کهنه را پوشید و علی‌وار به خانه علی رفت. علی نیز فـاطمه را چنین می خواست و می ستود.


نخل ولایت ۹۸-۵-۱۲ ۰ ۰ ۴۰۳

نخل ولایت ۹۸-۵-۱۲ ۰ ۰ ۴۰۳


🔹 علی را که دید، لبخندی بر لبان او نشست و با تبسّم گفت:

-  علی‌جان چه می‌خواهی؟

علی(ع) پس از مقدمه‌چینی عرض کرد: «ای رسول‌خدا ؛ آیا فاطمه را به همسریِ من درمی‌آوری؟» 

رسول‌خدا فرمود «قبل از تو هم مردهایی این موضوع را مطرح کرده‌اند و وقتی با فاطمه(س) در میان گذاشته‌ام، کراهت و نخواستن را در چهره‌اش مشاهده کرده‌ام و به‌همین دلیل پاسخ منفی داده‌ام؛ اما می‌توانی صبر کنی تا این‌بار هم به فاطمه بگویم و پاسخش را بدهم.»


🔹 محمد(ص) وارد خانه شد و فاطمه به‌احترام از جا برخاست. زهرا(س) عبا را از دوش پدر برداشت و نعلین را از پای پدر درآورد و برایش آب آورد و خودش برایش آب ریخت تا وضو بگیرد؛ پاهای پدر را شست و سپس نشست سر جایش...


-  فاطمه‌جان

-  جانم... جانم... امر بفرمایید یا رسول‌الله!

-  علی‌بن‌ابیطالب کسی است که تو ارتباط نزدیکش با من را و خوبی‌هایش را و اسلام‌آوردنش را می‌دانی. من هم از خدا خواسته‌ام تا بهترینِ مخلوقاتش و محبوب‌ترینِ آنها را به تزویج تو درآورَد. اکنون علی دربارۀ تو موضوعی را مطرح کرده است؛ نظر تو چیست؟


🔹 فاطمه سر به زیر انداخت و چیزی نگفت و چهره‌دَرهم نکرد. رسول‌خدا(ص) هرچه در صورت فاطمه نگاه کرد و دقیق شد، اثری از کراهت در چهره‌اش ندید؛ رسول‌خدا گویی که به‌وَجد آمده‌باشد، از جا برخاست و گفت:


-  اللهُ اکبر! که سکوتِ او اقرارِ اوست...


🔹 در این هنگام جبرئیل نزد رسول‌الله آمد و عرض کرد:

-  ای محمد! فاطمه را به علی‌بن‌ابیطالب تزویج کن. چرا که خدا برای فاطمه، به همسریِ علی راضیست و برای علی، به همسریِ فاطمه راضیست. 



▫️ پ.ن ۱ : به تمام مکاتب حقوق‌بشری و فمینیستیِ امروزی بگویید تعظیم کنند در مقابل این فرهنگی که چهارده قرن قبل، پدر اینچنین برای «کراهت» و «رضایت» دختر حرمت و جایگاه قائل است...


▫️ پ.ن ۲ : متحیّر آن حیاء پدر-دختری هستم که در اوجِ صمیمت و وابستگی عاطفی پدر و دختر، پدر موضوعِ خاستگاری را با عبارت «علی دربارۀ تو موضوعی را مطرح کرده است» (قَدْ ذَکَرَ مِنْ أَمْرِکِ شَیْئاً) بیان میکند و بعد هم آنچنان وقار و حیاء بر رفتارهای دختر حاکم است که سکوت او، میشود علامت تأیید و رضایت او ...


📖 ترجمه آزاد از حدیث شریف علوی در أمالی صدوق ؛ ص ۳۲


نخل ولایت ۹۶-۶-۰۱ ۱ ۰ ۳۷۰

نخل ولایت ۹۶-۶-۰۱ ۱ ۰ ۳۷۰


❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری