تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقلاب» ثبت شده است

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

         👈قسمت 3 

💠...بعد بچه‌ها آمدند که ما را ببرند بیمارستان. گفتند: دکتر زخمی‌ شده، من بیمارستان را می‌شناختم، وارد حیاط که شدیم من دور زدم رفتم طرف سردخانه. می‌دانستم که مصطفی شهید شده و در سردخانه است زخمی ‌نیست.

 

✳️ من آگاه بودم که مصطفی دیگر تمام شد... .

🔰 احساس می‌کردم خدا خطرات زیادی رفع کرد به خاطر مرد صالحی که یک روز قدم زد در این سرزمین به خلوص ... مصطفی ظاهر زندگیش همه سختی بود. واقعا توی درد بود مصطفی. خیلی اذیت شد. شب‌ها گریه می‌کرد راه می‌رفت .بیدار می‌ماند . آن لحظه در سردخانه وقتی دیدم مصطفی با آن سکینه خوابیده، آرامش گرفتم.


❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری