تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عفاف» ثبت شده است

تلاش شد تا چند پرسش پربسامد در موضوع حجاب را ابتدا بررسی

 و سپس به یک راه حل اجمالی بپردازیم. طبیعی است که همه 

شبهات منحصر به این موارد نیست. باب گفتگو در این باره باز است.




🔴 با وای وای کردن و مذمت کردن، نمی‌توان نسل جوان را اصلاح کرد


🔸نسل جوان ما مزایایی دارد و عیب‌هایی. زیرا این نسل یک نوع ادراکات و احساساتی دارد که در گذشته نبود و از این جهت باید به او حق داد. در عین حال یک انحرافات فکری و اخلاقی دارد و باید آنها را چاره کرد. چاره کردن این انحرافات بدون در نظر گرفتن مزایا یعنی ادراکات و احساسات و آرمان‌های عالی که دارد و بدون احترام گذاشتن به این ادراکات و احساسات میسر نیست. 


🔹باید به این جهات احترام گذاشت. رودربایستی ندارد؛ در نسل گذشته فکرها این اندازه باز نبود، این احساسات با این آرمان‌های عالی نبود. باید به این آرمان‌ها احترام گذاشت. اسلام به این امور احترام گذاشته است. اگر ما بخواهیم به این امور بی‌اعتنا باشیم محال است که بتوانیم جلو انحراف‌های فکری و اخلاقی نسل آینده را بگیریم. 


🔸روشی که فعلا ما در مقابل این نسل پیش گرفته‌ایم که روش دهان‌کجی و انتقاد صِرف و مذمّت است و دائماً فریاد ما بلند است که سینما این طور، تئاتر این طور، و دائماً وای وای می‌کنیم درست نیست. باید فکر اساسی برای این انحراف‌ها کرد. فکر اساسی به این است که اول ما درد این نسل را بشناسیم، درد عقلی و فکری، دردی که نشانه بیداری است، یعنی آن چیزی را که احساس می‌کند و نسل گذشته احساس نمی‌کرد. 


📝 استاد مطهری، ده گفتار، ص۲۱۹


نخل ولایت ۹۶-۹-۱۲ ۰ ۰ ۳۸۳

نخل ولایت ۹۶-۹-۱۲ ۰ ۰ ۳۸۳


🔹از بزرگی پرسیدند :

وفادارترین مردے ڪہ دیدے ڪہ بود؟


گفت :

جوانے ڪہ هنوز ازدواج نڪردہ بود

و هنوز نمے دانست همسرش ڪیست

و چہ شڪل و قیافہ اے خواهد داشت ؛


اما با این وجود هرگاه با دخترے جوان برخورد مے ڪرد از همسر آیندہ اش شرم و حیا پیشہ مے ڪرد ؛

و خود را ڪنار مے ڪشید . 


او وفادار ترین مردے بود ڪہ

در تمام عمرم دیده بودم ...


نخل ولایت ۹۶-۹-۰۸ ۱ ۰ ۳۶۱

نخل ولایت ۹۶-۹-۰۸ ۱ ۰ ۳۶۱


▪️جوانی نزد عالمی آمد و از او پرسید: من جوان هستم اما نمیتوانم خود را از نگاه کردن به دختران منع کنم، چاره ام چیست؟


▫️عالم کوزه‌ای پر از شیر به او داد و به او توصیه کرد که کوزه را به سلامت به جای معینی ببرد و هیچ چیز از کوزه نریزد...


▪️به یکی از طلبه‌هایش هم گفت او را همراهی کند و اگر شیر را ریخت جلوی همه‌ی مردم او را کتک بزند.


▫️جوان نیز شیر را به سلامت به مقصد رساند. و هیچ چیز از آن نریخت.

▪️وقتی عالم از او پرسید چند دختر را در سر راهت دیدی؟

▫️جوان جواب داد: هیچ، فقط به فکر آن بودم که شیر را نریزم که مبادا در جلوی مردم کتک بخورم و در نزد مردم خوار و خفیف شوم.


🍀 عالم هم گفت: حکایت انسان مؤمن هم همین است

مومن همیشه خداوند را ناظر بر کارهایش میبیند و از حساب روز قیامت و بی‌آبرویی در مقابل مردم در صحرای محشر و عذاب جهنم بیم دارد.


نخل ولایت ۹۶-۷-۱۶ ۱ ۰ ۳۹۷

نخل ولایت ۹۶-۷-۱۶ ۱ ۰ ۳۹۷


⭕️ نوجوانی خوش‌سیما به نام «امیر» در خانواده‌ای بسیار ثروتمند و مرفه زندگی می‌کرد، پدر و مادرش هر دو پزشک بودند و از آنجا که افکار غربی داشتند به ارزش‌ها و دستورهای دین، چنان که باید، پایبند نبودند.


آنها صبح زود از خانه بیرون می‌رفتند و فقط آخر شب ـ برای استراحت ـ  به خانه بر می‌گشتند. و برای آنکه امیر احساس تنهایی نکند، دختر خالة او را که او نیز هم سنّ امیر بود به فرزندخواندگی پذیرفتند و او را در خانه خویش جای دادند.


از آن زمان آرامش زندگی امیر بهم  خورد چرا که دختر خاله‌اش همانند زلیخا، همواره خود را به امیر عرضه می‌داشت و درخواست عمل نامشروع می‌کرد!


لیکن امیر، یوسف‌وار امتناع می‌ورزید و خود را به چنین گناهی بزرگ آلوده نمی‌کرد؛ او از ‌این وضعیت پیش آمده بسیار نگران بود که نکند خدای نکرده سرانجام تسلیم شود و گوهر عفاف خود را از دست دهد!


امیر در ‌این میدان مبارزه با نفس و شیطان، و در‌ این نگرانی بسیار شدید، نامه‌ای به مجله «زن روز» می‌نویسد و از آنها راه چاره می‌جوید، لیکن یک هفته بعد از نوشتن نامه، یک شخصیت معنوی را در خواب می‌بیند که به او می‌گوید: «امین»! برو به دانشگاه اصلی، وقتت را تلف نکن!


بدین ترتیب، امیر ـ که اینک مفتخر به ‌عنوان «امین» شده بود عازم جبهه نور می‌شود و در این هنگام، نامه‌ای دیگر برای مجله «زن روز»‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نویسد و جریان را توضیح می دهد و سرانجام، چهار روز پس از اعزام به جبهه، در عملیات کربلای4  در میقاتگاه شلمچه، شهد شیرین شهادت را‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نوشد و به دیدار پروردگار مهربان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد.


نخل ولایت ۹۶-۷-۰۲ ۰ ۰ ۳۶۰

نخل ولایت ۹۶-۷-۰۲ ۰ ۰ ۳۶۰


❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری