تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قربان صدقه» ثبت شده است

🍃حضرت موسی به عروسی دو جوان مومن و نیک سرشت قومش دعوت شده بود، آخر شب در هنگام خداحافظی عزرائیل را بر بالای خانه بخت و حجله عروس و داماد دید!!


از او پرسید تو اینجا چه میکنی؟

عزراییل گفت امشب آخرین شب زندگی این عروس داماد است ماری سمی در میان بستر این دو جوان خوابیده و من باید در زمان ورود و همبستر شدن آنها در این حجله جان هر دو را به امر پروردگار در اثر نیش مار بگیرم .


 موسی با اندوه از ناکامی و مرگ این دو جوان نیکوکار و مومن قومش رفته و صبحگاهان برای برگذاری مراسم دعا و دفن آن دو بازگشت ؛ اما در کمال تعجب و خوشحالی عروس و داماد را زنده و خندان دید که در حال بیرون انداختن جسد ماری سیاه بودند !!

 از خدا دلیل دادن این وقت و عمر اضافه به ایشان را پرسید؟ جبرییل نازل شد و گفت دلیل را خود با سوال از اعمال شب قبل ایشان خواهی یافت.


موسی از داماد سوال کرد دیشب قبل ورود به حجله چه کردند؟

 جوان گفت وقتی همه رفتند گدایی (سائلی) در زد و گفت من خبر عروسی شما را در روستای مجاور دیر شنیدم و تمام بعدازظهر و شب را برای خوردن و بردن یک شکم سیر از غذای شما برای خود و همسر بیمارم در راه بودم لطفا به من هم از طعام جشن تان بدهید.


بداخل آمدم و جز غذای خودم و همسرم نیافتم غذای خود را به آن مرد گرسنه دادم خورد برایم دعای طول عمر کرد و گفت برای همسرم هم غذا بدهید او نیز چون من سه روز است غذای مناسبی نخورده است. با خجالت قصد ورود و بستن در را داشتم که همسرم با رویی خندان غذای خودش را به مرد داد و او در هنگام رفتن برای هر دوی ما دعای طول عمر ، رفع بلا و شگون مصاحبت با پیامبر خدا در اولین روز زندگی مشترکمان را کرد و رفت.


وقتی قصد ورود به حجله را داشتیم مجمعه (سینی بزرگ و سنگین غذا از جنس مس ) از دست همسرم بر روی رختخواب افتاد و باعث مرگ این مار سمی که در رختخواب ما بود گشت، پس ما هر دو دیشب را تا اکنون بعبادت گذارندیم و العجب شادی ما از اینست که دعای آن مرد بر شگون مصاحبت با شما نیز به اجابت رسید.


جبرییل ع فرمود ای موسی بدان صدقه و انفاق باعث رفع بلا و طول عمر شده این بر ایشان بیاموز و داستانشان برهمگان باز گو.


نخل ولایت ۹۶-۵-۱۸ ۱ ۰ ۴۷۶

نخل ولایت ۹۶-۵-۱۸ ۱ ۰ ۴۷۶



‍ ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️

✨ امام خمینی در سال 1312 عازم سفر حج می شود و در بین راه نامه ای عاشقانه ای برای همسرش می نویسد.


💟 تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم♡؛ در این مدتی که مبتلا به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت د‌ر آیینه‌ی قلبم منقوش است.


💕 عزیزم؛ امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. (حال) من با هر شدتی باشد می‌گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمده، خوش بوده. الآن در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتا جای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا، خیلی منظره‌ی خوش دارد. 


💖 صد حیف که محبوب عزیزم، همراهم نیست که این منظره‌ی عالی به دل بچسبد. به هر حال امشب، شب دوم است که منتظر کشتی هستیم. از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت می‌کند... . خیلی سفر خوبی است. جای شما خیلی خیلی خالی است. دلم برای پسرت قدری تنگ شده... .


☆ایام عمر و عزت مستدام

تصدقت؛ قربانت روح ا...☆


📚 صحیفه امام،ج 1،ص 2

❤️💛💚💙


نخل ولایت ۹۶-۱-۲۱ ۰ ۱ ۴۶۲

نخل ولایت ۹۶-۱-۲۱ ۰ ۱ ۴۶۲


❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری