تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۳۵۰ مطلب توسط «نخل ولایت» ثبت شده است


🌼 یه بحثی مطرح شده بهش میگن "تیپولوژی"، از روانشناسی غربیه. زیاد هم داره میشه تو جامعه. قطعا خبر دارید.
بطور کلی میگه انسان ها 9 تیپ هستند. مثلا میگه فلان تیپ منظمند، وسواس دارن، اعتماد به نفسشون اینجوریه و حواس پرتیشون اونجوریه و ... یا مثلا میگه آدمهای فلان تیپ عجولن، وقتی کسی باهاشون حرف میزنه به فکر گوش دادن نیستن و فقط میخوان حرف خودشونو بقبولونن و...
باید بگم که متاسفانه یا خوشبختانه بسیار دقیق هم هست. و تا اونجایی که برخلاف میلم با بحثاشون آشنا شدم، بسیار بسیار کمک میکنه تا با برخورد اول بفهمی طرف مقابلت چجور اخلاقی داره. بخاطر همین خیلی مشتری پیدا کرده. بیشتر هم این دختر پسرای بی دین و قرطی یا روشنفکر رفتن دنبالش.
با این نظرات و فرمایشات شما، قطعا مخالفید. هرچند منم بدلایل معرفتی و اعتقادی مخالفم ولی فکر می کنم قسمتهای بدرد بخوری هم داشته باشه. 

-----------------------------------------------------------------

با کمی جست و جو در وب به اطلاعات خوبی درباره تیپولوژی دست پیدا کردم. اگر اجازه بدهید نظرم را چند جمله خدمتتان تقدیم کنم:
 

بنده این گونه فهمیدم که در تیپولوژی با دسته بندی انسان ها در گروه های مختلف و بررسی ویژگی های هر گروه مردم را به صورت ساده دسته بندی می کنند و این یافته ها را به تمام گروه تعمیم می دهند. به طور مثال گروه های خونی مختلف نشانه های مختلفی دارند و هر گروه از الگوی خاصی تبعیت می کنند. یا گروه های کاری ، گروه های اجتماعی انسان ها. یا تقسیم انسان ها بر اساس قد ، سن ، باور پذیری ، تیپ های NLP ، جنسیت و نژاد.

 

بر اساس این تحقیقات گروه های خونی AB مقتصد و میانه رو هستند و گروه های خونی A  کمال طلب اند. آنها که گروه خونی شان B است متوقع هستند و بخشندگی برای گروه خونی O است.

 

مسلما گروه های خونی یا نوع کار انسان ها یا اندازه قد آنها ، در شخصیت و روابط اجتماعیشان تاثرگذار است اما قرآن ، انسان را به گونه دیگری تعریف می کند. انسان موجود بسیار پیچیده ایست که نمی توان به این راحتی او را در دسته خاصی جای داد و البته برای آن حکمی کلی کرد.

 

من از شما سوال می کنم آیا همه کسانی که گروه خونی شان o است بخشنده هستند؟ آیا شما کسی را سراغ ندارید که با این گروه خونی بخیل و ناخن خشک باشد؟ مسلما خواهید گفت: تیپولوژی در مقام حصر نیست تا مدعی باشد هر کسی که چنین است حتما چنان خواهد بود ؛ اما نباید فراموش کنیم که این عیب بزرگ در یک فرضیه انسان های فراوانی را دچار قضاوت های عجولانه خواهد کرد. چه بسا افراد زیادی با دیدن کسی و به صرف یک احتمال ساده او را محکوم به یک صفت خاص کنند و درباره او تصمیم گیری کنند و در تمام برخورد هایشان با او ، عینکی خاک آلود بر چشم بزنند.

 

آیا همه آنها که گروه خونی o دارند بخشنده اند یا بعضی از آنها ؟ آیا احتمال نمی دهیم که کسی که روبروی ما نشسته است و گروه خونی اش o است اتفاقا بخشنده نباشد ؟ و البته چه بسیار انسان های لاغر اندامی که بویی از حسادت در اخلاقشان نیست.

 

آیا احتمال امکان تغییر در شخصیت چنین افرادی را نمی دهید؟ آیا لزوما چنین انسان هایی این گونه آفریده شده اند و چنین نیز می میرند؟ پس نقش اراده در زندگی انسان چیست؟ آیا با اعتقاد به چنین فرضیه ای ، انسان را از پیشرفت و امید به آینده محروم نکرده ایم؟ و در طرف دیگر آیا قرآن کریم همه انسان ها را به خوب بودن و انفاق در راه خداوند امر نمی کند؟ و آیا این اوامر الاهی در قرآن کریم به این معنا نیست که انسان حتی اگر در طبع اولی اش سخی نباشد می تواند سخاوت را تمرین کند و و تحت تربیت اسلامی و الاهی شخصیتش تغییر کند ؟ آیا تربیت نیکو و اخلاق حسنه با این فرضیه بی معنا نخواهند بود ؟ آیا با ترویج فرضیات این چنینی بسیاری از انسان های معمولی و کم اراده ، خود را تسلیم گروه خونی و نژاد و طبقه اجتماعی و اندازه قد و جنسیتشان نمی کنند؟

 

این فرضیه شاید در خیابان و اتوبوس و در بازار یابی ، راه گشا باشند و در بدو امر و در برخوردهای خیابانی به ما کمک کوچکی بکنند اما اگر انسان این فرضیه را برای همه زندگی اش و در تمام ابعاد بپذیرد ، گرفتار اندیشه جبر می شود. اندیشه ای که انسان را از حرکت باز می دارد.

هر انسانی در ابتدایی ترین نگاه و بعد از آشنایی با این فرضیه ، خودش را با این جدول مقایسه می کند همان طور که من ناخودآگاه خودم را مقایسه کردم. در موارد متعددی اطلاعات جدول ، درست از آب در می آیند اما در چند مورد خصوصیات خود من با این جدول هماهنگ نیست!

من باید چه کار کنم؟ آیا خودم را تغییر بدهم یا به این جدول شک بکنم؟ آیا من می توانم و باید خودم را طبق این جدول در آورم یا نه ؟ آیا اگر تیپولوژی لاغرها را حسود می داند من نباید حسادت را کنار بگذارم؟ و آیا سفید پوست ها نمی توانند با برنامه ریزی دقیق ، مثل اکثر زرد پوست ها شوند و پر تولید و کم مصرف گردند ؟ 
این از هنرهای پدیدآورندگان این علوم است که جدول را به گونه ای می نویسند که حتی اگر گروه خونی شما را اشتباه به شما گفته باشند یا شما گروه خونی خود را ، اشتباه به یاد آورید ، باز در اکثر موارد خصوصیات شما با موارد کلی مندرج در جدول تطبیق می کند. به طور مثال از میان عموم انسان ها کسی نیست که ابدا و به هیچ عنوان و به اندازه سر سوزنی حسود نباشد پس با دیدن جدول با خودش می گوید: عجب علم دقیقی! چون از حسادت مخفی درون دل من نیز با خبر است!

 

مرحوم استاد شهید مطهری در موارد فراوانی چنین طرز فکری را نه با اسم امروزی آن نقد کرده اند به طور مثال کسانی را که برای یک طبقه خاص حکمی کلی می کردند که مثلا طبقه روشنفکر چنین هستند و طبقه ثروتمند چنان و یک ثروتمند این گونه می اندیشد و یک کارگر آن چنان. اما استاد شهید با نمونه های قرآنی خط بطلانی بر این نظریه کشیدند. موسی اگر در خانه فرعون هم رشد کند اخلاق و خوی آنها را نمی پذیرد و مثل آنان فکر نمی کند. آسیه در خانه فرعون و همسر اوست اما مومن است و با هر گروه خونی یا اندازه قامتی ویژگی های مومنان را دارد و حسود نیست. همسر نوح در خانه پیامبر بزرگ الاهی زندگی میکند اما کافر است و به خداوند ایمان نمی آورد. پسر نوح چه بسا در بسیاری از امور نظیر گروه خونی بسیار شبیه پدرش هم بوده اما اخلاق و رفتار و کیشش ، مانند پدر نیست. چه بسیار افراد فربه و چاقی که راحت طلب نیستند و برای خود مال نمی اندوزند.

 

انسان پیچیده تر از این دسته بندی های ساده و گمان روان شناسان غربی است. انسان اراده دارد و قابل تغییر است ؛ هم به سمت خوبی و هم به سمت بدی. یک انسان حسود واقعا می تواند حسادت را کنار بگذارد و خودش را از شر این صفت نکبتی خلاص کند.ما نمی توانیم احکام علمی را که بر اساس علم اقتصاد سکولار و برای بازار یابی طراحی شده است و انسان را در حد حیوانی چون سگ و خوک فرض کرده است را در تمام ابعاد زندگی جاری و ساری کنیم چون درباره انسان گرفتار قضاوت های ناصحیح خواهیم شد.

 

و اما در بحث ازدواج باید بدانیم که نمی توان بر اساس گمانی ساده و یک فرضیه ، دختر یا پسری را به صفتی متهم کرد و درباره کسی قضاوت نمود. انسان  روحی دارد که پشت چهره اش مخفی شده است. انسان با هر ظاهر و اندامی و با هر پوشش و نژادی می تواند کافر یا مومن باشد ؛ می تواند حسود یا بخشنده باشد. می تواند پرکار یا تنبل باشد. و البته می تواند رفتاری خلاف آنچه هست و ظاهرش نشان می دهد ، انجام دهد. از نظر قرآن یک انسان به ظاهر مهربان می تواند بزرگ ترین جنایت ها را مرتکب شود و از گرگ ، درنده خوتر باشد و یک انسان به ظاهر زشت می تواند اخلاقی پسندیده در رفتار انتخاب کند یعنی ظاهر انسان ها می تواند داستانی جدای از باطن شان داشته باشد چون انسان موجودی بسیار پیچیده است.

براساس تعالیم قرآن ما نباید درباره انسان ها بر اساس ظاهر آنها قضاوت نکنیم و باید ، رفتار و عملشان را ملاک قرار دهیم.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۲-۱۵ ۰ ۰ ۲۶۷

نخل ولایت ۹۸-۱۲-۱۵ ۰ ۰ ۲۶۷


🌼 بعضی شرکت ها و موسسات در خصوص ازدواج جوان ها فعال هستند و جوانهای در شرف ازدواج را به یکدیگر معرفی میکنند. آیا شما با این گونه موسسات که زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هست و دارای مجوز میباشد موافق هستید؟

--------------------------------------------------------

اگر در طول این متون گذشته با ما همراه بوده اید حتما می دانید که ملاک اصلی و اولی در ازدواج مسلمانان ایمان دو طرف است تا کبوتر مومن با کبوتری مومن باشد و باز کافر با بازی دیگر؛ و در نتیجه ویژگی های دیگر غیر از ایمان در زندگی زناشویی مومنان تاثیر بسزایی ندارند و گفتیم و نوشتیم که هر چه در امر مقدس ازدواج به ملاک های دیگر غیر از ایمان بها بدهیم دست و پای خود را در انتخاب همسر ، بیشتر زنجیر کرده اید.

من با این موسسات تاکنون برخوردی نداشته ام. طبیعی است اگر ملاک معرفی افراد به یکدیگر همین باشد که ایمان افراد را بسنجند و سپس معرفی کنند راه را درست رفته اند. اما اگر بخواهند راه روان شناسان غربی را پیش بگیرند بی راهه را راه پنداشته اند و بنای اولی زندگی دو جوان را کج و سست تشکیل داده اند. من درباره همه این موسسات و بنگاه های محبت حکم نمی کنم. بیان من دو طرف داستان را شامل می شود و تشخیص مصداق با خود شماست.

شاید اگر روزی به لطف و خواست خداوند متعال ما هم به جای نوشتن ، راه رساندن را در پیش بگیریم ، ما هم مسیری شبیه به همین موسسات را طی کنیم اما به هر حال این احتمال که معرفی های دقیقی بر اساس واقعیت ها و خصوصیات ایمانی دو طرف شکل گرفته باشد کم است.

حسن این مراکز و موسسات این است که به خاطر بانک اطلاعاتی وسیعی که از جوانان جویای همسر در اختیار دارند گزینه های فراوانی برای معرفی در اختیار دارند و همین اطلاعات آنها را در شناخت افراد و سپس معرفی اشخاص کمک میکند اما نباید فراموش کنیم که تمام اطلاعات این مراکز از افراد ، بر اساس خود اظهاری و گفته خود اشخاص از خودشان است ؛ و با دید خوش بینانه فقط می توان آن اطلاعات را شنید. همیشه در چنین معرفی هایی صفحه ی مخصوص بررسی و تحقیق را در ذهنتان باز نگه دارید و به هیچ کدام از آن خود اظهاری ها اطمینان کامل نکنید.

 به نظرم اگر خانواده ها و افراد دنیا دیده و مومن هر فامیل ، دست به کار شوند نیازی به چنین موسساتی نیست ولی به هر حال دارایی خانواده ها از چنین افراد مومن و عاقلی برابر نیست. و البته بانک اطلاعاتی مادرها و خانواده ها یک بانک محدود و کوچک است.

نمونه ای که در نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه ها برای معرفی ازدواج داشته ایم و بنده با روند آن آشنا شده ام چنین بوده است که همه مراجعه کنندگان از دختران و پسران ، فرم اطلاعات شخصیشان را پر می کنند و سپس کارشناس محترم نهاد آن فرم ها را بررسی می کند. فرم ها با هم مقایسه می شنود و در نهایت این مساله با خانواده آقا پسر مطرح می شود. در صورت موافقت آنها در اصل داستان ، کارشناس نهاد این مساله را با خانواده دخترخانوم نیز مطرح می کند و از اینجا به بعد ، خود دو خانواده هستند که راه را ادامه می دهند!

مابقی داستان با دیگر ازدواج های جامعه فرقی ندارد و این خود افراد و خانواده هایشان هستند که باید چشمانشان را باز کنند و یک انتخاب دقیق مومنانه و بر اساس ملاک ایمان داشته باشند.

اما کلام آخر اینکه اگر جویبر در این سامانه ها ثبت نام کند به گمانم هیچ وقت به ذلفا معرفی نمی شود!

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۲-۱۱ ۰ ۰ ۲۴۷

نخل ولایت ۹۸-۱۲-۱۱ ۰ ۰ ۲۴۷


🌼 به خاطر تیپ و قیافه ظاهریم کمی واسه دخترا جذابم یعنی اصلا دنبال دخترا نمی رم خودشون دنبالم میان این اصلا دروغ نمی گم به طور مثال خیلی کوتاه همین که نمایشگاه کتاب رفتم دختره شمارشو تو نایلون من انداخت ولی من پاره اش کرده ام...
من همیشه از این چیزها دوری می کردم چون به دور از اهدافه خودم می دیدم تا اینکه گرفتار یه دختری شدم که فامیل هم بودیم اولا خیلی عادی با هم صحبت می کردیم و گذشت تا اینکه فهمیدم عاشق شده اما نفهمیدم عاشق کی شده !!!خیلی داغون شدم بهش پیام دادم که دوره و بر من نیاد و از حس خودم بهش گفتم همین که اینو گفتم ناخودآگاه گریه ام گرفت!! منی که تا دیروز همه ی این چیز ها رو به مسخره می گرفتم و میگفتم این چیزا چرته الان درگیر شدم.. تا اینکه گفت من عاشق تو شدم...مات و مبهوت شدم منی که الان 600 کیلومتر ازش دور بودم و تو جاییم که دختر اطرفم پره!!
چند هفته با هم خیلی خوب بودیم من یه کادو هم واسش خریدم و فرستادم تا اینکه کلا با من سرد شد و دو هفته گذشت .داغون شدم گفتم چرا اینجوری شدی گفت من زود درگیر این چیزا شدم ( هنوز دانش آموز 
هستش)
من فک کردم با من بازی کرده یه کم تهدیدش کردم گذشت تا گفت منو ببخش درگیر درسم و تا چند روز پیش گفت گوشیم تا بعد امتحانات خاموشه... من موندم و روحیه داغون یه لحظه از ذهنم نمی ره حتی سر جلسه امتحان. حالا موندم چی کار کنم واقعا دارم به مریضی روانی تبدیل میشم

---------------------------------------------------------------------

بچه ها نوجوان می شوند. نوجوان ها جوان می شوند و جوان ها به میان سالی می رسند. میان سال ها پیر می شوند و پیرها می میرند!

 

هر مرحله ای داستان خودش را دارد اما نوجوانی و جوانی داستان و خاطرات و سپس خطرات مخصوص به خودشان را دارند. جوانی است و دردسر هایش. خوش تیپی و هزار دردسر و نایلون کتابی که شماره باران می شود!

 

نمیدانم داستان زندگی ابراهیم هادی را در کتاب "سلام بر ابراهیم" خوانده ای یا نه؟ ابراهیم از بچه های ورزشکار جنوب تهران بود و خوش هیکل ؛ با مرام بود و البته خوش تیپ!

 

روزی بعد از باشگاه و در یک گپ دوستانه دوستان ابراهیم به او خبر دادند که از قضا دوتا از دخترهای تابلوی محل ، روبروی باشگاه زاغ سیاه او را چوب می زده اند! ابراهیم ترسید. لباس های بدن نما و مد روزش را در آورد و شلوار گشاد به پا کرد. ریش بلند کرد و کلاه پنبه ای یا بقول بچه های تهران ،کلاه زرنگی سر گذاشت. از آن روز ابراهیم همان ابراهیم بود با یک قیافه جدید. قیافه و تیپی که دیگر دل دخترها را پرپر نمی کرد.

 

داستان های زندگی ابراهیم هادی را باید بخوانی تا بفهمی از چه کسی حرف می زنم.

 

 اما برایت بگویم از داستان زنان که در کتاب شریف کافی است:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ (علیه السلام) مِنَ الْمَاءِ وَ الطِّینِ فَهِمَّةُ ابْنِ آدَمَ فِی الْمَاءِ وَ الطِّینِ وَ خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ آدَمَ فَهِمَّةُ النِّسَاءِ فِی الرِّجَالِ فَحَصِّنُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ. امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند آدم را از آب و خاک آفرید. پس همت پسران آدم در به دست آوردن آب و خاک است. و خداوند حوا را از جنس آدم و از آدم آفرید پس هم و همت زنان ، در به دست آوردن مردان است لذا آنان را در خانه هایشان حصار کنید!

 

در کتاب شریف وسائل الشیعه روایت کرده اند:

 

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الْمَرْأَةَ خُلِقَتْ مِنَ الرَّجُلِ وَ إِنَّمَا هِمَّتُهَا فِی الرِّجَالِ فَاحْبِسُوا نِسَاءَکُمْ وَ إِنَّ الرَّجُلَ خُلِقَ مِنَ الْأَرْضِ فَإِنَّمَا هِمَّتُهُ فِی الْأَرْضِ : امام صادق علیه السلام فرموده اند: که خلقت و آفرینش زن از (پدرش که) مرد است (پی ریزی شده) لذا همت زن در جلب مردان است پس زنانتان را (از معشرت با مردان منع کرده) حبسشان کنید. و اما خلقت و آفرینش مرد از زمین است پس همت مرد در آبادانی زمین است.

 

زنان این گونه آفریده شده اند که همتشان فتح کردن قلب مردان باشد. طبیعتشان این گونه است. دست خودشان نیست. زن اگر در پناه تعالیم اسلام تربیت نشود همان کارهایی را می کند که زن جوان غربی روز و شبش را به آن کارها می گذراند و من مصلحت نمی بینم که کارهایشان را بنویسم. اما داستان همین جا تمام نمی شود. به زنان حیا نیز عطا شده. حیا زنان را کمک می کند که مرتکب هر جنایتی نشوند. حیا سلاح زن مومن است تا بتواند بر خلاف طبیعتش رفتار کند و وای بر زن یا دختری که کم حیا یا بی حیا شود!

 
 

در کتاب شریف کافی است که :

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: خَلَقَ اللَّهُ الشَّهْوَةَ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ فَجَعَلَ تِسْعَةَ أَجْزَاءٍ فِی النِّسَاءِ وَ جُزْءاً وَاحِداً فِی الرِّجَالِ وَ لَوْ لَا مَا جَعَلَ اللَّهُ فِیهِنَّ مِنَ الْحَیَاءِ عَلَى قَدْرِ أَجْزَاءِ الشَّهْوَةِ لَکَانَ لِکُلِّ رَجُلٍ تِسْعُ نِسْوَةٍ مُتَعَلِّقَاتٍ بِهِ. امیرالمومنین امام علی بن ابی طالب فرمودند: خداوند شهوت را ده جزء آفرید که نه جزء آن را در زنان قرار داده و فقط یک جزئش را در مردان نهاد. و اگر خداوند در وجود زنان از حیاء به میزان شهوت زنان قرار نداده بود هر آینه برای هر مردی نه زن بود که آنان خود را به او متعلق میدانستند!

 

خدا را شکر که زنان در ابتدای آفرینش و خلقتشان به میزان شهوتشان حیا دارند و این از زیبایی های آفرینش و حکمت الاهی است اما اگر پرده حیا با گناه و آلودگی کنار رود آنگاه فقط شهوت و زنی بی حیا می ماند و هم خودش و هم دیگر زنان و هم جامعه و هم مردان و سپس کل آسمان و زمین ، به فساد کشیده می شوند.

 

ابراهیم هادی با بلند کردن ریش و پوشیدن لباس گشاد و غیر جذاب خودش را نجات داد و به من و شما آموخت که اگر در آخرالزمان ته کاسه ای ایمان دارید آن را به هر حیله ای حفظ کنید که در غیر این صورت زنان ایمانتان را به باد خواهند داد. حالا که خداوند به تو رحم کرده و گوشی عروسک شیطان در خاموشی است و به لطف حیای باقی مانده ، خداوند دست او و تو را گرفته است پروردگار مهربان عالم  را با تمام وجود شکر کن. شاید شیر پاک مادر و روزی و نان حلال پدر به دادت رسیده است.

 

از امروز خطر بیخ گوش شماست. هر جور میتوانی ایمانت را حفظ کن و جواب پیامک های شیطان را نده که هر پیامک تیری از تیرهای شیطان است. این روایات را برایت نوشتم تا بدانی با چه موجود خطرناکی طرف هستی! ندانسته و نشناخته نمی توان به جنگ آنها رفت. ففروا الی الله: به سمت خداوند فرار کن که فقط خداوند منجی و نجات دهنده است.

 

حکایت شیرین : حدود ده سال پیش در تابستانی گرم به روستای احمدآباد از توابع شهرستان دماوند رفتم و به محضر علامه ذوالفنون و مفسر قرآن کریم حضرت آیت الله جوادی آملی رسیدم. لحظاتی قبل از اذان ظهر بود و من پشت درب منزلشان ایستاده بودم تا ایشان جهت اقامه نماز در مسجد از منزل خارج شوند. به محض تشریف فرمایی معظم له فرصت را مغتنم دانستم و بعد از سلام و احوال پرسی از حضرتشان این سوال را پرسیدم که: می دانم مثال های قرآن کریم دقیق و حساب شده است. قرآن کریم برای مردان یوسف و برای زنان مریم را مثال زده است. در هنگامه خطر یوسف فرار کرد اما مریم در جایش ایستاد و با فرشته وحی که چون مردی بر او متمثل شده بود حرف زد. تکلیف ما چیست اگر امتحان شویم؟ فرار یا قرار؟

 

علامه جوادی آملی بعد از کمی تامل در جوابم به آرامی جملاتی فرمودند که به مضمون شبیه این بود: هم یوسف پیامبر و هم مریم عزراء هر دو به خدا پناه بردند. یوسف طبق نقل قرآن گفت: قال معاذ الله. مریم نیز طبق نقل قرآن گفت: قالت انی اعوذ بالرحمن منک. هر دو به خدا پناه بردند. جز خدا پناهی نیست. فقط به خداوند متعال پناه ببرید!

 

می دانم که خداوند مردان و پسران را تشنه وجود دختران آفریده و این عطش و بی تابی در دلت آیتی از نشانه های خداوند است. خداوند این میل را به مردان داده تا به هر حال زمانی سر به راه شوند و تن به زندگی مشترک و زحمات آن بدهند اما تا آرام نشوی و عقلت بر مملکت وجودت حاکم نشود نمی توانی برای آینده ات تصمیم خوب و روشنی بگیری.

 

بهترین اقدام در این زمان اما پس از مشورت کامل و اندیشه در جوانب امر، ازدواج با بهترین گزینه مناسب شماست. اما در شرایط دانشجویی باید کمی صبور باشید تا در زمان مناسب خودش قدم پیش بگذارید. از این جور اتفاقات تقریبا برای همه پسرها در دوران تحصیل در دانشگاه پیش می آید و امتحان می شوند اما مهم این است که عاقل باشند و وارد این حاشیه ها نشوند. بسیار دیده ام دانشجویان تیزهوشی و رتبه زیر هزار که بعد از دو ترم تحصیل سیر نزولی تحصیلیشان آغاز شده و بعد از شش ترم تحصیل ، مشروطی یا معدل بسیار پایین را تجربه کرده اند ؛ فقط به صرف عشق و عاشقی ناخواسته که البته به از دست دادن آینده و موقعیت شغلی و کاری و اجتماعی هم منجر شده است.

 

دست به دعا بلند کرده و برایت آرزو میکنم که آرامشت را دوباره به دست آوری تا در ظهر عاشورای امتحانت ، تیر باران جنود شیطان ، مشک وجودت را از آب ایمان خالی نکند. تمام تلاشت را بکن تا آب زلال ایمان را به خیمه ظهور برسانی.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۲-۰۷ ۰ ۰ ۲۹۱

نخل ولایت ۹۸-۱۲-۰۷ ۰ ۰ ۲۹۱


🌼 من با ازدواج موقت اصلا موافق نیستم! یعنی که چی؟ مرد تمام لذت هاشو به اسم ازدواج موقت و شناخت ببره آخرش دختره بیچاره رو ول کنه و بره؟!  نمیدونم این صیغه دیگه چیه؟ نظرتون درباره ی ازدواج موقت چیه؟

------------------------------------------------------------

1- آیا شما تعجب نمی کنید اگر کسی از شما بپرسد: نظرتون درباره ی نماز صبح چیه ؟
 

موافقت و مخالفت بنده و امثال بنده درباره یک حلال دین خداوند و در حلال بودن آن تاثیری ندارد چون دین خداوند به دل امثال من و شما نیست. ما باید همیشه وظیفه مان را بپرسیم و نگران این باشیم که باحلال یا حرام خداوند مخالفت نکرده باشیم.

 

2- احکام دین اسلام به پنج دسته کلی تقسیم می شوند: واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح. برخی از احکام برای همگان واجب واجب هستند و همه باید آن را به جا آورند مانند نماز صبح اما دسته ای دیگر به گونه ای هستند که مکلف می تواند آنها را انجام ندهد و الزامی در عمل به آنها نیست.

 

3- ازدواج نیز این گونه است که در شرایط مختلف احکام متفاوتی دارد. گاهی ازدواج کردن واجب است و گاهی مستحب و گاهی مکروه و گاهی حرام است.

 

ازدواج زمان دار حالات مختلفی دارد که هر یک دارای حکم و شرایط خاصی است و نمی توان بدون مشخص کردن نوع خاصی از آن و احوالش به اظهار نظر درباره عنوان کلی آن پرداخت ؛ کما اینکه عنوان کلی و بدون قید ازدواج دائم نیز همین گونه است.

 

4- یکی از حالات ازدواج زمان دار در فرهنگ ما ایرانیان ، ازدواج زمان دار برای شناخت پیدا کردن هر یک از زوجین از دیگری ، در ایام قبل از انشاء عقد ازدواج دائم است. البته این نوع از ازدواج در همه مناطق مختلف فلات ایران مرسوم نیست و بسیاری مطابق فرهنگشان آن را بد و ناپسند میدانند اما به هر حال در مناطقی مرسوم است و اجرا می شود.

 

5- بسیار دیده ام که بعد از چند جلسه خواستگاری و رفت و آمدهای مکرر و پیشرفت پرونده ازدواج دوجوان در دو خانواده ، آنها با در نظر گرفتن مصالح بالاتری دو جوان را به هم محرم می کنند تا آنها بتوانند به یکدیگر نگاه محرمانه بکنند و با رعایت مسائل شرعی و کنترل هایی مدتی را به صورت شرعی و حلال با هم بگذرانند و رفت و آمد کنند تا به شناخت بهتر و دقیق تری از هم برسند و در صورت ادامه یافتن وضعیت سفید و بعد از چند ماه به محضرخانه رفته و عقد رسمی و قانونی را ثبت میکنند.

 

6- از فوائد این گونه محرمیت زمان دار قبل از انشای عقد دائم این است که اگر به هر دلیل زوجین متوجه شدند که شانیت و تناسب لازم جهت زندگی مشترک را ندارد ، قبل از شروع زندگی مشترک و قبل از افتادن در یک مسیر بی بازگشت ، با گرفتن یک تصمیم عاقلانه ، با صلح و صفا متارکه میکنند و برای طرف دیگرشان آرزوی روزهایی خوب و خوش می کنند و البته از خداوند برای او همسری بهتر از خودشان را تمنا می کنند.

 

7- زوجین با نظارت خانواده ها در این ایام چون قصد پیدا کردن شناخت از طرف دیگرشان را دارند و البته چون متشرع و مقید به احکام دین الاهی هستند عقد ازدواج زمان دار را اجرا می کنند چون برای هم کلام شدن یا دقت بیشتر در رفتار دیگری ، و برای دور ماندن از گناه چشم باید محرم بشوند. از طرفی نداشتن شناخت از رفتار و عقاید دیگری آنها را از انشای عقد دائم می ترساند. در چنین شرایطی بهترین عاملی که میتواند ایمان هر دو را حفظ کند و هم کلامی و نگاه به چهره برایشان حلال باشد همین ازدواج زمان دار است.

 

8- بسیار زوج هایی را دیده ام که بعد از چند ماه متوجه شده اند که انتخاب مناسبی برای ازدواجشان نکرده اند. شما هم دیده اید؟ به نظر شما راه چاره چیست؟ راه چاره نگاه حرام دو جوان و هم کلامی چند ماهه آنان است؟ راه چاره انشای عقد دائم است؟

 

9- اگر ما کمی دقت بکنیم و حساب شده عمل بکنیم ازدواج زمان دار بهترین کنترل دو خانواده بر جوانان است تا آنها ظرف چند ماه و در برخوردهایی حلال و شرعی و البته تحت نظارت خانواده ها از رفتارهای دیگری و سطح ایمانش مطلع شوند. چون در دو طرف این نظریه ، دو طرف افراط و تفریط قرار دارند: گاهی ما راضی هستیم که دختر ما با پسری نامحرم هم کلام شود و به صرف اینکه نامزد هستند بدون محرمیت و بدون کنترل خانواده ها بیرون بروند و گاهی بدون شناخت مناسب و تحقیق و شناخت از سطح ایمان ، آنها را با عجله به عقد دائم هم در می آوریم!

 

10- نظارت دو خانواده بر رفتارهای جوان شان بهترین فیلتر است تا سوء استفاده و ناراحتی های بعدی به وجود نیاید اما اگر با انصاف به این جریان بنگریم برای دوری از افراط و تفریط ، این مدل بهترین ساز و کار برای شناخت بهتر جوانان در فضایی کنترل شده و شرعی است.

 

متاسفانه سابقه ازدواج زمان دار و خطاهای برخی در ذهن بسیاری از مردم کشور تصوری کاریکاتوری از این حکم به جا گذاشته است که رفتارهای دقیق ما از اسلام می تواند آن را اصلاح کند.

 

11- نکته دیگر اینکه گاهی خوب است ایمان خود را با همین ظرافت های شرعی محک بزنید. باید بدانیم مخالفت جدی با حلال و حرام دین گاهی انسان را تا مرز کفر می برد و گاهی شخص را از دایره مومنان به اسلام ، بیرون می اندازد. مخالفت و انکارجدی با ضروریات دین نظیر نماز و روزه و حجاب از اسباب ارتداد است. ایمان خودتان را تقویت کنید و نگذارید شیطان شما را به مخالفت با یکی از احکام دین وادار کند. شیطان نیز با آن همه عبادت فقط به خاطر مخالفت با یک حکم خداوند از کافران شد. مومن کسی است که به همه آنچه خداوند برای هدایت انسان ها نازل کرده است باور قلبی داشته باشد و اگر کسی حتی یک حکم ضروری اسلام را انکار کند از دایره اسلام که همان تسلیم خداوند بودن است بیرون است. قرآن کریم درباره ابلیس که فقط یک حکم خداوند را منکر شد گفت: ابی و استکبر و کان من الکافرین.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۲-۰۳ ۰ ۰ ۲۰۶

نخل ولایت ۹۸-۱۲-۰۳ ۰ ۰ ۲۰۶


🌼 آیا عشق قبل از ازدواج هم در اسلام جایی داره؟
آیا اسلام این اجازه رو به یک دختر و یا پسر مومن میده که قبل از ازدواج عاشق بشه؟

شما کتابهای همسران شهدا رو معرفی فرمودین، الآن زندگی شهید مدق و همسرشون،شهید چمران و همسرش،شهید همت و همسرش و ... همه از یک عاشقی شروع میشه. حالا یک جایی خود شهید عاشق خانمی میشه، یک جایی هم خانم عاشق شهید میشه. اسلام از طرفی پروروندن عشق یک جنس مخالف رو در دل مومن، گناه میدونه و این مساله رو مورد مذمت قرار میده،اما از طرفی هم میگه: اگر کسی عاشق بشه و عشقش رو بروز نده، شهید محسوب میشه. آیا این عاشقی، معشوق خاصی رو مد نظر داره(فقط مربوط به عشق به ائمه و خدا و ... میشه) و مخاطب خاصی داره یا در مورد عشق دختر و پسر نسبت به هم ، هم صدق میکنه؟ و این که این دو تا موضوع چطور در کنار هم قرار می گیرن و توجیه میشن؟اصلا آیا اسلام جایی برای دل انسان ها قرار داده؟ یا نه ، همیشه باید با دل (نفس) مخالفت کرد و همش تو کار تهذیب نفس بود؟
اگر بر اساس همون ملاک ایمان، عشقی به وجود اومده باشه و شخص مقابل رو بر اساس ایمان قوی که در او مشاهده کردیم به عنوان همراه مناسب و بال پروازی برای رسیدن به خدا ببینیم، و احتمال ازدواج هم وجود داشته باشه، پروردن و فکر کردن به این عشق زمینی ، قبل از ازدواج ، گناهه؟مشکل داره؟موجب دوری از خدا میشه؟
به هر حال همه انسانیم،دل داریم،درسته که باید مراقبت کرد و دچار چنین مسائلی نشد،اما اگر یک وقتی لغزشی صورت گرفت و عشقی به وجود اومد،باید چی کار کرد؟

--------------------------------------------------------------------------------------

ما در زبان عربی ماده ع ش ق را داریم اما این ماده و سه حرف اصلی آن در روایات ما کم به کار رفته و در قرآن حتی یک مورد هم از این ماده استفاده نشده است. البته از ماده محبت و مودت و... استفاده شده است که معنایی نزدیک به این ماده دارند. لذا از شما می خواهم از این پس همه ما به تبعیت از کتاب و سنت از لفظ محبت استفاده کنیم.

اساس ازدواج و زندگی زناشویی بر محبت گذاشته شده است. انسان موجودی عاطفی است و محبت لب و اساس زندگی او را شکل می دهد. حتی در سخت ترین شرایط زندگی و در فشار کار و کارخانه باز محبت است که انسان را سر پا نگه می دارد ؛ محبت به گیاهان و حیوانات ؛ محبت به جهان آفرینش و همه زیبایی های عالم ؛ محبت به آفریدگار زیبا و حکیم سراسر گیتی ؛ محبت به دیگران ؛ محبت به ضعفا و پیران ؛ محبت به هم نوعان ؛ محبت به جنس مخالف ؛ محبت به همسر و سپس فرزندان.

محبت فصل انسانیت است چون اگر آدمی در دلش محبتی نداشته باشد حیوانی متحرک است و در عاقبت ، از سنگ سخت تر و بی خاصیت تر می شود. اسلام آمده است این محبت ها را جهت بدهد ؛ رنگ و رو بدهد ؛ شکل و محتوا بدهد چون انسان بدون محبت انسان نخواهد بود. اما باید پرسید محبت به چه و که !؟ و تا چه اندازه و چه حد !؟

پیامبر مکرم اسلام فرمودند: حُبِّبَ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا ثَلَاثٌ النِّسَاءُ وَ الطِّیبُ وَ جُعِلَتْ قُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلَاةِ : برای من از دنیا سه چیز را محبوب گردانیده اند: اول از همه زنان و سپس عطر و البته قرار داده اند روشنی چشم مرا در نماز.

در این دنیای تیره و تار ، کسی یا چیزی ارزش دوست داشتن ندارد. اما اگر چیزی یا کسی ارزش دوست داشتن داشته باشد زنان هستند. پیامبر بر در دلش ایستاده است و کسی را بدون اذن خداوند راه نمی دهد اما می فرماید که این سه را محبوبم قرار داده اند. اگر خداوند راضی نبود من این سه را محبوب قرار نمی دادم. عطر تناسبی با عالم پایین و زمین تیره ندارد. عطر آسمانی است پس دوست داشته می شود. و نماز که خودش فرمود : َ أَنَا لَا أَشْبَعُ مِنَ الصَّلَاةِ : من از نماز سیر نمی شوم. من چنان نماز را دوست دارم که سیری از او را نمی شناسم!

اسلام دین محبت است اما محبت صحیح و در چهار چوب قانون. ممکن است بگویید مگر محبت هم قانون بر میدارد؟ می گویم بله! مومن خواسته های دلش نیز در چهارچوب قانون است. قانونی که محبوب اصیل و بی نهایت ملکوت وضع کرده است. مومن چون خدا را دوست دارد بر دربازه دلش می نشیند و تمام دوست داشتنی ها را بررسی میکند تا مطمئن شود غریبه ای درخانه دلش لانه نکرده است.

امام رضا علیه السلام را در حال خوردن خرما دیدند در حالی که با اشتهای کامل میل می کردند ؛ علت را جویا شدند ایشان فرمودند: َ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ کَانَ تَمْرِیّاً وَ کَانَ عَلِیٌّ تَمْرِیّاً وَ کَانَ الْحَسَنُ تَمْرِیّاً وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ تَمْرِیّاً وَ کَانَ زَیْنُ الْعَابِدِینَ تَمْرِیّاً وَ کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ تَمْرِیّاً وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ تَمْرِیّاً وَ کَانَ أَبِی تَمْرِیّاً وَ أَنَا تَمْرِیٌّ وَ شِیعَتُنَا یُحِبُّونَ التَّمْرَ لِأَنَّهُمْ خُلِقُوا مِنْ طِینَتِنَا وَ أَعْدَاؤُنَا یَا سُلَیْمَانُ یُحِبُّونَ الْمُسْکِرَ لِأَنَّهُمْ خُلِقُوا مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ : من خرما را دوست دارم چون تمام پدرانم خرما را دوست داشتند و شیعیان ما هم خرما را دوست دارند چون از طینت ما خلق شده اند ؛ اما دشمنان ما مست کنندگان را دوست دارند چون آنان از شعله ی بلند و سوزنده آتش خلق شده اند.

محبت چنین تاثیری دارد که مومن به خاطر محبت اولیائ دینش به چیزی ، آن شئ را بیشتر و بیشتر دوست می دارد. از زمانی که شنیدم فاطمه زهرا به انار علاقه داشته اند ، انار را هزار برابر بیشتر دوست دارم همان گونه که خرما را ؛ این تاثیر ایمان و محبت است. َ اساسا ایمان همین مرز بندی میان دوست داشتن و دوست نداشتن است:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ أَ مِنَ الْإِیمَانِ هُوَ؟  فَقَالَ : وَ هَلِ الْإِیمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغضْ ؟ آیا ایمان چیزی جز حب و بغض است؟ نیست!

 

اینکه در ازدواج از ایمان دم میزنم به همین خاطر است. چون مومن برای مومن دوست داشتنی است و به خاطر ایمانشان دوست داشتنی های شبیه به هم دارند اگر چه عین هم نیستند.

من به خاطر ایمانم چونان پیامبر اکرم تمام زن ها را دوست دارم چون زن اساسا دوست داشتنی است ؛ اما سوال اینجاست که آیا می توان به هر زنی چونان همسر خود محبت کرد؟ من بر اساس انسانیتم به همه موجودات عالم محبت دارم اما آیا این دوست داشتن ها به یک میزان اند؟ آیا حد و مرزی ندارند؟ اگر خطری برای ایمان من وجود داشت چنین محبت کردنی به صلاح من هست؟ آیا پرداختن به یک شخص خاص که در بحث ما یک جوان مومن همه چیز تمام است ، برای ایمان من و ایمان او خطر ساز نیست؟ آیا شیطان در کمین ایمان من و او نیست تا هر دو ما را آلوده کند؟

واقعا حاج همت دوست داشتنی است و هر مومنی از زن و مرد اگر او را بشناسد او را دوست خواهد داشت حتی بعد از شهادتش ؛ اما سوالم در شکل محبتی خاص و پروراندن این محبت در ذهن و سپس فکر کردن به او است که یک دختر جوان در تخیلاتش گرفتار می شود؟

مسلما چنین تخیلاتی به صلاح دختر نیست همان گونه که پسران نیز با چنین تخیلاتی به پرتگاه گناه می روند. اگر آن جوان مومن او را برای ازدواج نخواهد آن دختر چه حال و روزی پیدا می کند؟ همه این ها خطر است برای آن دختر.

 

حکایت تبلیغی: در اردوی دانشجویی راهیان نور دختر جوانی نامه ای به من داد. نوشته بود که از یکی از پسرهای دانشکده و فعالان دانشجویی و خادمان اردو ، خوشش آمده و یک دل نه صد دل عاشق شده است. از خود آن پسر پرس و جو کردم متوجه شدم که او دختر عمه اش را می خواهد و قصد ازدواج با دیگران را ندارد!

 

افتادن عشق و علاقه به دل انسان ، به دست دل بیچاره نیست اما مبادی آن و مقدماتش به دست خود ماست. چشم ها را کنترل کنید. به هر چیزی که چشمتان افتاد خیره نشوید و سریع چشم بردارید و دل بکنید ؛ حتی از لواشک فروشی کنار خیابان. همین تمرین های ساده است که انسان را قوی می کند. هوای نفس دشمن انسان است نه دوست او. با نفس مخالفت کنید. این مخالفت با هوای نفس پایان ندارد چون پایان دادن به مخالفت همان و زمین خوردن همان.

 

اگر به هر حال این محبت به غلط در دل آمده مثل داستان گوهرشاد ، دلتان را متوجه مبادی والاتر و بالاتر بکنید. عشق فقط برای خداوند و دوستان او معنا پیدا می کند و جز اولیاء خداوند که پیامبر اکرم و ائمه اطهار باشند کسی لایق چنین محبتی نیست.

 

شیطان دشمن ماست. او قسم خورده است که ما را از رسیدن به مقصود نهایی که همانا ذات مقدس پروردگار است باز دارد. شیطان اگر شما را به نگاه حرام هم مبتلا نکند همین که دل شما را از محبت غیر خداوند پر کند پیروز میدان است. راه طولانی است و هر کسی در میدانی و رتبه ای زمین می خورد. امتحان همه یکی نیست. داستان یوسف در قرآن به همین علت با این آب و تاب بیان شده که خطر این موضوعات برای جوانان بسیار زیاد است پس بترسید و این افکار را از ذهنتان بیرون کنید.  

 

مرحوم آیت الله مجتهدی می فرمودند: ای جوان ها برای دلتان در بسازید تا هر کسی به دلتان وارد نشود. یک درب خوب و آهنی. برای ما پیر مردها که دلی نمانده. شما جوان ها به فکر خودتان باشید!

 

اما بعد از ابراز علاقه مردی مومن به شما و خواستگاری رسمی او از ولی شرعیتان و انشاء عقد شرعی ، حالا می توانید با اراده و تصمیم خود ، تمام دلتان و وجودتان را متوجه شوهر مومنتان کنید. عقد شرعی همان مرزی است که بعد از آن خطری برای شما نیست. حالا می توانید دربی که برای دلتان ساخته اید را باز کنید.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۱-۲۹ ۰ ۰ ۲۳۸

نخل ولایت ۹۸-۱۱-۲۹ ۰ ۰ ۲۳۸


🌼 بنده 27 سالمه و تا به حال تعدادی هم خواستگار داشتم اما بعد از چند جلسه صحبت کردن و در حالی که از دو طرف (هم بنده و هم آقا پسر) قضیه حله اما تا نزدیک عقد کنان همه چیز به هم میخوره خیلی ها به من و مادرم می گویند که طلسم شدم و بخت من رو کسی بسته، میگن احتمالا جادو شدم خودم زیاد اعتقاد ندارم اما از طرفی بهم میگند جادو از قدیم الایام بوده و زمان پیغمبر هم بوده و پیامبر نیز تایید نمودند سوال من از شما اینه که آیا واقعا صحت داره یا نه خرافاتی بیش نیست؟

-----------------------------------------------------------------------

مساله طلسم و جادو برای بسیاری از خوانندگان مطلبی خواندنی است و این مسائل به گوش همگان خورده است. از شما می خواهم با صبر وشکیبایی این چند نکته را مطالعه کنید:

 

1- سحر گناهی بزرگ است که در صورت ایمان داشتن به اینکه سحر مستقلا و بدون اراده و خواست خداوند تأثیرگذار است، سبب کفر اعتقادی می شود و بدون این اعتقاد ، اگر تنها در عمل به کار گرفته شود، سبب کفر عملی است.

 

2- سحر واقعیت دارد و در قرآن کریم به آن اشاره شده است. سحر در عالم ماده تاثیر می گذارد و قرآن تاثیر آن را نفی نمی کند. به طور مثال ساحران زمان موسی چشم مردم را سحر کردند تا جایی که آنان چوب و طناب ها را مار دیدند.

 

قرآن صراحتا می فرماید: "وسحروا اعین الناس" ساحران چشم مردم را سحر کردند پس در حقیقت ، ساحرها طناب ها و چوب ها را به مار تبدیل نکرده بودند بلکه مردم طناب ها و چوب ها را مار می دیدند.

 

3- از نظر قرآن کار ساحران حرام است و قطعا ساحر به سعادت نمی رسد چرا که خداوند در قرآن فرمود: "و لا یفلح الساحر حیث اتی" لذا انسان های الاهی و انبیاء به هیچ عنوان از این ابزار استفاده نمی کنند مگر در اموری که مورد رضایت خداوند باشد مثل نجات سحرشدگان و ابطال سحر ساحران.

 

4- قرآن در آیه صد و دوم از سوره بقره به تاثیر سحر و داستان شیاطین اشاره دارد. اما باید بدانیم که سحر تاثیر مستقل ندارد و از طرف خداوند در نظام آفرینش گنجانده شده است و اگر خداوند متعال نخواهد ، کسی از سوی سحر ساحران متضرر نخواهد شد مانند اثر سوء سم.

 

5- نکته دیگر اینکه ما نمی توانیم هر اتفاقی که در اطرافمان می افتد را به سحر ساحران مستند کنیم. درست است که سحر دروغ نیست اما کسی که سحر بداند و بخواهد به کسی ضرر برساند چرا باید من یا شما را برای این عمل خلاف خود انتخاب کند؟ به طور مثال قاتل و آدم کش در دنیا زیاد است اما چرا باید یک آدم کش به سراغ من بیاید و دستش را به خون من آلوده کند؟ کشتن من برای آن قاتل چه سودی دارد؟ درباره سحر هم همین طور است. ساحرها به نسبت جمعیت مردم دنیا بسیار کم و قلیل هستند و البته برای انجام دادن کارهای خلاف بهانه های بهتری دارند که دیگر وقت برای اذیت کردن من و شما نداشته باشند!

 

6- فراموش نکنیم که علم سحر یک علم کلاسیک و قابل آموزش است اما هر کسی دانای آن دانش نیست. خصوصا در فضای جامعه اسلامی و تعالیم اسلام که سحر را عملی حرام و نابخشودنی می دانند که سعادت و فلاح آخرتی ساحر را به باد فنا می دهد. لذا کمتر کافری پیدا می شود که این علم را بداند و شپش در تنش افتاده باشد که زندگی کسی را خراب کند.

 

7- به خداوند ایمان داشته باشید و بدانید که خیری که در ایمان به خداست بسیار بالاتر از سحر و ضررهای آن است. خیالتان راحت باشد که خطری برای شما از طرف سحر ساحران نیست و به گمان هایی که مطرح می شود اعتنا نکنید. دادن صدقه و خواندن سوره ناس و فلق بسیار موثر است. در انتهای کتاب مفاتیح الجنان چند دعا برای در امان ماندن از شر سحره و شیاطین ذکر شده است که ان شاالله مفید است.

 

8- حضرت علامه آیت الله جوادی آملی در باره سحر و تاثیر آن می فرمایند:

 

... سحر کفر است ... سحر سبب کفر است... سحر نه تنها هیچ نفعی ندارد، بلکه زیانبار است و از این‏ رو استعمال آن تشریعاً حرام است، مگر در مورد ویژه که با اذن تشریعی خداوند باشد که در این حالت نافع بودن آن نیز فقط به عنایت الهی است... سحر تکویناً مؤثر است، لیکن تأثیرگذاری آن مستقل از سنت الهی و از قانون سبب و مسبب بیرون نیست؛ بلکه مشمول قانون عام علیت است و تأثیر آن با اراده ربوبی خدای سبحان و توحید افعالی منافات ندارد؛ زیرا سحر جزو مقدرات الهی است و بدون اذن خداوند هیچ ساحری نمی‏تواند به کسی آسیبی برساند.

 

سحر به هر صورتی که درآید با کفر عملی همراه است؛ چنان‏که اگر با انحراف فکری و الحاد عقیدتی همراه باشد، با کفر اعتقادی همراه است و از بدترین پدیده ‏های روحی است.

 

سحر گاهی کفر عملی و گاهی کفر اعتقادی است؛ کفر اعتقادی در جایی است که انسان به تأثیر مستقل سحر معتقد باشد، اما اگر کسی در مقام عقیده موحّد و از اعتقاد به تأثیر استقلالی سحر مبرّا بود، ولی در مقام عمل آن را به‏کار گرفت، مبتلا به کفر عملی (یعنی معصیت بزرگ) شده است.

9- ما معتقد به توحید افعالی هستیم. توحید افعالی یعنی اینکه هیچ عاملی بدون اراده خداوند در این عالم تاثیر نمی کند. مثلا سم نیز با اراده خداوند اثر سوء میگذارد اما این اراده به معنی تاثیر نداشتن نیت بد قاتل و کار شوم او نیست. ساحر نیز خودش و دیگران را عمل کفرآلود و مخربش بیچاره میکند اما به هر حال اراده خداوند فوق همه اراده هاست و اگر بخواهد می تواند سحر را باطل کند همان گونه که آتش را بر ابراهیم گلستان کرد. اگر داستان سم مهلک را در ذهنتان حل کنید داستان سحر نیز به همان روش حل میشود.

10- خداوند فقط خیر ما را میخواهد چون خیر محض است و البته خیر ما در نظام علی و معلولی است. خیر ما در نظام اسباب و مسببات است و لذا گرگ برای سیر کردن شکم بچه هایش گوسفند شکار میکند و ما هم برای سیر کردن شکم خودمان موجودات دیگر را می خوریم. خیر ما در این نظام است و البته سحر نیز جزئی از این نظام است. نظامی برای امتحان ساحران و امتحان مومنان و عدم توجه به سحر و در نهایت ایمان به خداوند و قدرت بی نهایت او.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۱-۲۵ ۰ ۰ ۲۶۵

نخل ولایت ۹۸-۱۱-۲۵ ۰ ۰ ۲۶۵


 

🌼 وقتی زن و مردی برای مدتی از هم دور می باشند طبیعتا این نیاز در هر دوی آنها وجود دارد و حتی ممکن است در مواردی این نیاز در زن بیشتر باشد چه طور اسلام این شرایط را برای مرد فراهم میکند ولی برای یک زن این شرایط فراهم نیست؟ و یا دختران مجردی که به دلایل مختلف که لزوما هم خودشان در آن دخیل نبوده اند و ازدواجشان به تاخیر افتاده و واقعا این نیاز را در خود احساس میکنند مجبور به صبر و خویشتنداری میشوند ولی برای یک پسر با این شرایط همه چیز را اسلام فراهم میکند؟ مگر این نیاز مشترک در زن و مرد یک امر فطری نیست؟ چه طور به این نیاز در مرد توجه میشود ولی ظاهرا به زن نه؟

همچنین وقتی زن و مردی از هم برای مدتی جدا می باشند با وجود این حکم یک زن چه طور میتواند آرامش داشته باشد و اسلام چه طور آرامش خیال و اطمینان خاطر را برای زن تامین میکند؟ درصورتی که این حس فطری و ذاتی در زن وجود دارد که دوست دارد کانون توجه همسرش باشد ؟ آیا این حس فطری و این حکم قابل جمعند؟ (البته با عقل ناقص ما)

------------------------------------------

برای جواب دادن به این سوال ابتدا باید گروه های مختلفی که در سوال مطرح کردید را از هم جدا کرد تا حکم هر کدام با دیگری خلط نشود.

در مورد خانواده ها و شرایطی که گاهی زوجین از یکدیگر دور هستند ، اسلام مصالح هر کدام را در نظر گرفته و حکم صادر کرده است. مصلحت مردان در درجه اول در حفظ ایمان و دامن است. آنها در ایامی که همسر در اختیار ندارند حق گناه کاری یا دست درازی به ناموس مردم را ندارند. اسلام مردان را به صبر امر کرده است تا به همسران خود برسند. علاوه بر این که شخص مناسب برای ازدواج زمان دار در اکثر مواقع پیدا نمی شود و کسی گمان نکند که همیشه چنین بهره ای برای مردی دور از خانه فراهم است. ابدا از این خبرها نیست.

حال اگر در زمان دوری از همسر ، فوران قوه شهوانی در مردان باعث شود که به گناه مبتلا شوده مرتکب فحشا شوند ، در چنین جایی برای حفظ ایمان و کوری چشم شیطان که در کمین مومنان است تا آنها را آلوده کند ، ازدواج زمان دار تجویز شده است. همه یوسف نیستند و نمی توان همه را به کف نفس و صبر جمیل امر کرد.

از طرف دیگر همسرانشان نیز به خاطر مصلحت بالاتری که ذکر خواهم کرد باید به شوهر خود اکتفا کنند و صبر نمایند. از نظر اسلام در رحم یک زن نباید آب های متعدد جاری باشد! بچه ها باید پدر و مادر خود را بشناسند و فرزند به پدرش ملحق شود. داستان طشت آب امیرالمومنین و گروه زنان را یک نوبت خدمتتان نوشته ام حتما مراجعه کنید.

یادآور می شوم که قوه شهوانی در مردان فاعل یا کننده کار است و در زنان مفعول یا اثر پذیر است. زنان را باید برای مقاربت آماده کرد در حالی که قوه شهوانی در مردان روشن است و گاهی با یک نگاه مشتعل می شود! اگر زنان خیال خود را تحریک نکنند حتی در زمان دوری از شوهر و لو به سختی ، حتما می توانند روزگار بگذرانند اما داستان در مردان اینگونه نیست!

در ازدواج زمان دار دستور نیست تا حتما مردان به دنبال آن باشند بلکه راهی است برای اهالی خودش تا کسی بهانه ای برای فحشا نداشته باشد و مردان و زنان مومن با این عقد شرعی مرتکب گناه نشده باشند.کما اینکه کافران همین عمل حیوانی را بدون عقد شرعی و رعایت قانون انجام می دهند. تفاوت در میل به زن نیست بلکه تفاوت در عقد شرعی و قانون مداری مومنان است.

داستان ازدواج زمان دار داستان رفع نیاز است که افراد به صرف نیازشان به سراغش می روند و بعد از رفع نیاز به دنبال کار و زندگی خودشان می روند! داستان ازدواج زمان دار داستان قلب و عاطفه نیست که کسی بگوید زنان دوست دارند در قلب همسرشان یکه تاز باشند.

اما در مورد نسبت مجردها با ازدواج زمان دار باید گفت:

پسرها نباید فکر کنند که با ازدواج زمان دار راحتی و آسایش به دست آورده اند چون :

این غول چراغ جادو که در مثال ما همان شهوت جوانی انسان است ، یا مزه زن را نچشیده که به هر حال راحت است و شب آسوده می خوابد و یا اگر مزه زن را چشید ، خواب و خوراک را بر خودش حرام کرده است چون دیگر این غول چراغ به داخل علاء الدین باز نمی گردد. مثل همه تازه دامادها که تا شش ماه هر روز حمام هستند!

ازدواج زمان دار در تهران و شهرهای بزرگ و حتی دیگر شهرها برای مجردها وسیله آسایش نیست بلکه وسیله رسوایی و به باد فنا دادن دسترنج روزانه و البته حاشیه های روانی و عاطفی است. ازدواج زمان دار آن قدر که مشکل متاهل ها را حل میکند مشکل مجردها را حل نمی کند. چون پسرهای جوان بعد از یک خواب چند ساعته و یک دوش آب گرم و یک پرس غذای چرب ، دوباره میل جنسی دارد اما همسری در کنارشان نیست! و دوباره تکرار ماجرا !!

اما نسبت دختران جوان با ازدواج زمان دار: دوشیزگان نیز باید بدانند که بدون اجازه خانواده و ولی شرعی که پدر یا جد پدری است حق ورود به چنین وادی خطرناکی را ندارند چون همیشه بازنده اند! توصیه می کنم برای حفظ آبروی خود و کرامت و ایمانتان وارد این ماجراها نشوید.

راه حل بنده برای جوانان اعم از دختر و پسر فقط و فقط ازدواج دائم و همیشگی و در کنار هم بودن است.

به قول حاجی مسکوی عزیز مثال ازدواج دائم مثال روزه دار است که در دم غروب ، تشنگی فراوان او را کلافه کرده است. کسی لذت افطار را می چشد که روز را روزه گرفته باشد! اما هر کسی که به دلایل مختلف روزه نگرفته باشد یا برای فرار از روزه مسافرت شرعی رفته باشد ، لذت روزه و افطار را نمی چشد.

مثال ازدواج دائم و ازدواج زمان دار قبل از همسر همیشگی ، مثال باز کردن روزه با خرمای شیرین و تازه مضافتی بم است در تفاوت با افطار کردن با خرمای دهان خورده چند نفر دیگر.

دختران مومن و عفیف ما بدانند که داستان نیازهای عاطفی و جنسی زنان و دختران در ایام قبل از ازدواج با دوران بعد از ازدواج و شروع زندگی مشترک متفاوت است. شما عزیزان به علت ایمانتان و دوری از فضاهای آلوده ، تصوری از این داستان ها ندارید ؛ پس به مراتب راحت تر از کسی که به این جریان ها علم دارد سر بر متکا می گذارید. و ان شاالله بعد از کمی صبر و امتحان الاهی در زمان مقرر ازدواج خواهید کرد. نیازهای عاطفی شما در این ایام چون به حرکت در نیامده شبیه به همان غول چراغ است که هنوز در علاء الدین مانده و بیرون نیامده است. این کلام مرا دو سال بعد از ازدواج تان و حتی بعد از زایمان اول خواهید فهمید.

اسلام صلاح و مصلحت شما را در روزه داری می داند. مطمئنا بعد از کمی تشنگی کشیدن لذت بیشتری از سفره افطار خواهید برد. پسرها هم ، اگر مراعات روزه داری را نکنند و صبر سفره افطار را نکنند قطعا از لذت افطار محروم خواهند شد ؛ حتی اگر به آنها اجازه سفر رفتن برای فرار از روزه داده شده باشد.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۱-۲۱ ۰ ۰ ۱۶۲

نخل ولایت ۹۸-۱۱-۲۱ ۰ ۰ ۱۶۲


🌼 ما خانم ها چه جوری می تونیم همسرمون رو فقط برای خودمون نگه داریم؛ یعنی جوری نشه که بعد از چند سال زندگی و با داشتن فرزند خدایی ناکرده بهمون خیانت کنه و بره سراغ زن دیگه ای چون ما تو فامیل چند مورد این جوری داشتیم و این مسئله فکر مرا بد جوری درگیر کرده.

--------------------------------------------------------------------------------------

سوالی کردید که باید تحمل شنیدن خیلی از مسائل را داشته باشید:

1- زنان باید مرد را آنگونه که هست و نیازهایش را آنگونه که هست بشناسند تا بتوانند او را برای حداقل هشتاد سال زندگی مشترک همراهی کنید.

2- زن همسر است نه مادر چون اگر پسر ، مادر می خواست تا ابد پیش مادرش می ماند و ازدواج نمی کرد. زن همسر است نه خواهر و عمه و خاله و ... چون هیچ کدام چنین نسبتی با مرد ندارند. زن همسر است نه رفیق چون اگر رفیق برای نیازهای عاطفی مرد کافی بود ، مردها خوشی با رفیق بودن را ، به بودن با کسی دیگر ، عوض نمی کردند. زن همسر است لذا پرستار نیست ؛ ماشین ظرف شویی و رخت شویی هم نیست. زن باید همسر باشد تا مرد همیشه او را بخواهد و برای با او بودن هزینه بدهد.

3- زن در خانه قرار نیست جای ماشین رخت شویی یا ماشین ظرف شویی را پر کند. زن باید زن باشد تا تنها قطعه خالی در زندگی یک مرد ، که هیچ جای گزینی جز او نیست ، بوسیله زن پر شود. اگر مردی چنین نیازی نداشته باشد به هیچ وجه به همسر نیاز ندارد و در نتیجه ازدواج نمی کند و سپس تمام وسایل مکانیکی زندگی مدرن ، کارهای او را انجام می دهند اما هیچ وسیله ای جای خالی یک زن مهربان را در خانه برای یک مرد سالم پر نمی کند.

پس مراقب باشید هیچ کاری و هیچ حادثه ای این نقش شما را کمرنگ نکند. گرفتاری های روزانه و اجاره خانه و قرض و قسط و بچه و فیلم ها و سریال های شبانه تلویزیون ، نباید شما را از پرداختن به این نقش بی توجه کنند.

4- خودتان را برای استقبال از همسر آماده کنید. بچه ها را آرام کنید تا همسرتان به محلی برای آرامش پا بگذارد. خانه مسکن است و مسکن یعنی محل سکونت و آرامش.

5- سعی کنید اولین برخوردتان بهترین برخورد باشد. اگر لیست خرید شما را نخریده است به رویش نیاورید. اگر گوجه های له و گندیده را در پاکت خریدش انداخته اند و او خرید خوبی نکرده است هیچ انتقادی نکنید. نگذارید خستگی یک روز دوندگی و خرید و گرانی با انتقاد تلخ شما همراه شود. شما باید فرشته آرامش باشید.

6- ممکن است بگویید این نکته ها چه ربطی به سوال من از شما دارد! اما باور کنید که داستان همین جاست و اشتباه خانوم ها در همین نکات کوچک است. مراقب زبانتان باشید. اگر سلام نکرد شما سلام کنید. اگر نخندید شما بخندید. اگر ترش رویی کرد شما زندگی را شیرین کنید.

استاد علامه آیت الله جوادی آملی میفرمودند: مرد در زندگی مثل آجر و سیمان و تیرآهن است. اما زن ملات است. مرد عقل است و زن عاطفه. ساختمان از آجر و ملات با هم ساخته میشود و نه از ملات تنها یا آجر تنها. شما در زندگی ملات باشید. مردها آجر هستند و تیرآهن. انتظار ملات بودن از آنها نداشته باشید. اگر او ناراحت بود شما نباید ناراحتی کنید. شما ملات خانه هستید نه آجر و تیرآهن. مراقب باشید نقش شما نباید با آجر عوض شود چون ساختمان بالا نمی رود و خراب می شود.

7- اگر شوهرتان به چای علاقه دارد حتما چایتان آماده باشد. همین آماده بودن چای نشانه ای برای محبت بیشتر است. محبت باید از طرف شما آغاز شود تا او ادامه دهنده باشد. از او انتظار فوران نداشته باشید. فضای جامعه و ترافیک و گرانی و ... اعصاب و روان او را خط خطی کرده اند. شما باید آرامش کنید.

8- همیشه لباس کارتان در آشپزخانه را با لباس استراحت و خواب جدا کنید. لباس شما نباید بوی روغن سرخ کردنی بدهد! عوض کردن لباس یا شستن هر چند روز یک بار لباس اسراف نیست.

9- توجهتان به بچه ها باعث کم توجی شما به شوهر نشود. بسیاری از بانوان ما بعد از تولد بچه و علاقه بیش از حدشان به فرزند تازه وارد ، شوهر را طلاق عاطفی می دهند و تمام فکر و ذهن خود را متوجه بچه تازه وارد می کنند. ورود هووی تازه وارد و توجه نکردن شما به شوهر باعث می شود شوهرتان از بچه هم دلگیر شود. بچه ای که هیچ گناهی ندارد.

10- در سنین بالاتر نیز مراقب بچه ها باشید. گاهی مراقبت های مومنانه مادران عزیز ، باعث می شود که لباس های مورد علاقه شوهرانشان را به خاطر بچه ها خصوصا پسرها به تن نکنند. اما نمی دانند که شوهر دلش برای همان لباس های سال های اول زندگی تنگ شده است.

11- نقش زناشویی خودتان را برای شوهر به بهترین وجه انجام دهید. هیچ توجیه و مانعی نباید بین شما و نیازهای جنسی شوهرتان فاصله بیاندازد. زن باید برای شوهرش نقش خاص زناشویی را کامل و تمام و کمال به جا آورد تا چشم و دل شوهرش سیر باشد. اگر میتوانید اتاق خوابتان را از بچه ها جدا کنید تا هیچ مانعی برای تخلیه و اظهار راحت نیازهای جنسی شوهر نباشد. گاهی شوهر خجالت می کشد که لباس شما را کم کند. این باید شما باشید که هر شب با کمترین پوشش خودتان را به همسر ارائه بدهید و انتخاب را به او حواله بدهید. اگر او میل داشت باید بتواند بدون کمترین حس خجالت یا تعارف به شما و بدنتان دست پیدا بکند.

از پیامبر مکرم اسلام نقل شده است که در معنی تمکین و وظیفه زنان نسبت به شوهرانشان فرموده اند:

لَا یَحِلُّ لِامْرَأَةٍ أَنْ تَنَامَ حَتَّى تَعْرِضَ نَفْسَهَا عَلَى زَوْجِهَا تَخْلَعَ ثِیَابَهَا وَ تَدْخُلَ مَعَهُ فِی لِحَافِهِ فَتُلْزِقَ جِلْدَهَا بِجِلْدِهِ فَإِذَا فَعَلَتْ ذَلِکَ فَقَدْ عَرَضَت: 

زن تا خودش را بر شوهرش عرضه نکرده نباید بخوابد! و عرضه کردن زن بر شوهر به این است که تمام لباسهایش را برکند و با شوهر در یک لحاف جمع شود تاجایی که پوست او به پوست شوهر بچسبد. 

نقش خاص زناشویی در این نگاه نقطه قوت و کمال زن است. چون او شوهرش را از همه لغزش گاه ها حفظ کرده است و بین خودش و شوهرش مانعی قرار نداده و البته در مقابل پروردگار وظیفه شرعی خودش را انجام داده است.

12- هر خواسته ای که شوهر در خلوت ها از شما دارد را انجام دهید. از او خجالت نکشید. خودتان را به او بسپارید و البته فراموش نکنید که حیا برای بیرون از این اتاق است. نگذارید خواسته ای در دل او باقی باشد که نزد شما دست نیافتنی باشد. همه بدنتان را در اختیارش بگذارید. با این کار حرص شیطانی او تقلیل می یابد و آرامش پیدا می کند.

13- بعد از چند سال زندگی با همسرتان شما به میزان نیاز او به شما و فاصله زمانی اش علم پیدا کرده اید. نگذارید این فاصله از مقدار طبیعی مقاربت بین خودتان بیشتر شود. اگر به هر دلیل مثل مسافرت یا آمدن مهمان یا ... فاصله ای ایجاد شده بود با ذکاوت زنانه خودتان او را برای انجام غسل جنابت به حمام بفرستید. 

14- اگر به این دستورهای عاطفی خصوصا دستور پیامبر مکرم اسلام عمل کنید در رفتار شوهرتان به یک تغییر جدی و البته با محبت فوق العاده مواجه می شوید که بخاطر راضی کردن او در نیازهای جنسی است.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۱-۱۷ ۰ ۰ ۱۸۸

نخل ولایت ۹۸-۱۱-۱۷ ۰ ۰ ۱۸۸


🌼 ازدواج یه فردی با مذهب تشیع با فردی از مذهب تسنن چه حکمی داره؟

-----------------------------------------------------------------------------------------

نمی دانم شما دختر هستید یا پسر. به حول و قوه الاهی سوال شما را به گونه ای بررسی خواهیم کرد که هر دو گروه جواب کامل خود را دریافت کرده باشند ان شاالله:

1- در تمام رساله های عملیه آن مقدار که بنده جست و جو کردم ، فتوای حرمتی برای ازدواج شیعه با عامه مسلمانان پیدا نکردم. پس می توان نتیجه گرفت که البته فقط با نگاه فقهی ، سر گرفتن ازدواج شیعه با سنی مذهبان ، چه دختر و چه پسر بلامانع است.

2- بنده در مناطق شرق کشور تبلیغ زیاد رفته ام. در آنجا فراوان مشاهده کرده ام که اهل سنت شرق کشور به پسرهای شیعه دختر نمی دهند و در اعتقادات خود راسخ هستند.

خاطره تبلیغی: در راه آهن تهران منتظر قطار بودم که یک دختر دانشجوی اهل سنت درباره خواستگار شیعه اش و ازدواج با او ، از من سوال کرد. همان گونه که حدس زده بودم پدر و برادرانش با سر گرفتن این ازدواج مخالف بودند و محال می دانم که حتی اگر دخترشان در خانه بماند او را به شیعه شوهر دهند.

3- از طرف دیگر فراوان مشاهده کرده ام که پسران عامه مسلمانان از دختران شیعه خواستگاری کرده اند و البته خانواده های فقیر شیعه به علت فقر یا علل دیگر نظیر نداشتن تعصب دینی و مذهبی دختران خود را به آنها داده اند.

4- ناگفته نماند که من از غرب کشور و آداب و رسوم آنان بی خبر هستم اما شرق کشور روندی این گونه دارد. از همین جا از تمام دوستان مطلع می خواهم که بنده را از دانسته های خود و آداب و رسوم مناطق سنی نشین در ازدواج با شیعیان مطلع کنند.

5- دخترهای جوان قدرتی دارند که البته اکثرا از آن بی خبر هستند. دختران شیعه اگر با ذکاوت باشند می توانند از همین نقطه استفاده کنند و خواستگارشان را با خود و اعتقادات شیعه همراه بکنند. در این باره حرف بسیار است و در صورت نیاز به طرح بحث خواهیم پرداخت ان شاالله.

6- پسران شیعه نیز باید بدانند که ازدواج بهانه ای برای پدر شدن و ادامه نسل بشر است و همسر شما کسی است که به فرزندان شما شیر خواهد داد. گوشت و پوست فرزندان شما از آن زن خواهد رویید و شیر در آینده فرزندان شما اثر مستقیم دارد.

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

 

7- در صورت ناچاری و اضطرار به انجام چنین ازدواجی ، هر یک از دو طرف نباید به خود ناراحتی و ناامیدی راه دهند. در اعتقاد خود راسخ باشید و سعی کنید همسرتان را با اعتقاد حقه خود آشنا کنید. اگر او علاقه مند نیست ، فرزندانتان را دریابید که به هر حال شما ریشه آنها هستید.

قرآن کریم می فرماید: قو انفسکم و اهلیکم نارا : ابتدا خودتان و سپس خانواده تان را از آتش آخرت حفظ کنید.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۱-۱۳ ۲ ۰ ۲۱۴

نخل ولایت ۹۸-۱۱-۱۳ ۲ ۰ ۲۱۴


 

🌼 از کجا میشه فهمید طرف مقابلمون با ما صداقت داره و حرف راست میزنه و اهل دروغ نیست منظورم جلسه خواستگاریه؟ میشه بفرمایید چه سوالاتی تو جلسه خواستگاری باید پرسید؟ اکثر روانشناس ها چیزهایی رو ملاک معرفی میکنند که اصلا تو خوشبختی و بدبختی تاثیر نداره و همین ملاک ها باعث تاخیر در ازدواج و البته زیاد شدن طلاق در جامعه امروزی ما شده است.

----------------------------------------------------------------------------------------

1- اصحاب ائمه اطهار بارها از اهل بیت عصمت و طهارت سوال کرده اند که آیا مومن فلان گناه را می کند؟ و آن ذوات مقدس جواب داده اند: بله ؛ ممکن است که مومن باشد و گناهی بکند و البته در حال گناه از ایمان خودش بیرون آمده است. به هر حال امکان دارد که مومنی دروغ بگوید یا فحشا مرتکب شود یا گناهان مختلفی را مرتکب بشود. ایمان داشتن به معنی گناه نکردن و معصوم از گناه بودن نیست.

2- ما دستگاه دروغ سنج در اختیار نداریم اما با محک زدن ایمان افراد در جلسه خواستگاری می توانیم پای بندی ایشان به مسائل دینی را ملاکی برای انتخابمان قرار بدهیم. یعنی به دنبال استفاده از یک دستگاه مکانیکی به نام دروغ سنج نباشید. نمی خواهم زشتی دروغ را کم رنگ کنم و آن را بپوشانم یا شما را از دروغ گفتن آدم ها و خلاف واقع گفتن شان ایمنی بدهم چون می دانم دروغ گویی مشکل بزرگی است اما امان از پیچیدگی انسان.

3- دروغ و دروغ گو نشانه هایی دارند که با تناقض گویی در کلام و البته رفتار های خلاف گفتار آشکار می شود. اما به نظرم بهتر است به جای ملاک قرار دادن گفتار آدم ها ، رفتار آنها و گذشته آنها را ملاک قرار بدهیم چون رفتار انسان ها گویاتر از کلام آنهاست و با همین اصل می توان گفت: ممکن است انسان ها درباره خودشان به ما دروغ بگویند اما گذشته آنها هیچ وقت دروغ نیست. فراموش نکنیم که برای به دست آوردن گذشته کسی نباید به راست و دروغ هر کسی و گفته هر گوینده ای اطمینان کرد و گرفتار دروغ گویی دیگران شد.

4- در مومنان ، صدق نشانه ایمان و کذب نشانه ضعف ایمان است. هر چه ایمان افراد قوی تر باشد آنها انسان های راستگوتری خواهند بود. و البته هر چه ایمان کسی رقیق تر باشد ، طبیعتا صداقت و موافق واقع گفتنش هم آبکی تر است.

5- اگر اهل محاسبه و دقت نباشیم همه ما کم و بیش گرفتار کذب می شویم. برای فرار کردن از کذب و خلاف واقع گفتن بهتر است یاد بگیریم که کلاممان را با قیدهایی مطرح کنیم که آن قید ها شمول افراد یا اوقات یا مکان ها را بر هم زده ، کلاممان را مقید یا بی خاصیت می کند. دلیلی ندارد که جملات ما همیشه جزئی و دقیق و حساب شده باشد بلکه می توان با این قیود ضریب خطای آن را بالا برد تا گرفتار بد قولی یا دروغ گویی نشده باشیم.

مثلا وقتی از خساست قومی صحبت می کنید که اتفاقا بسیاری از آنان گرفتار چنین ویژگی بدی هستند جمله را طوری بگویید که شامل همه آنها نشود چون به هر حال تمام افراد این گونه نیستند و در هر قومی افراد مهذب و متخلق به اخلاق الاهی وجود دارد پس بگویید: آنها خسیس هستند بعضا. یا بعضی از آنها این گونه اند.

یا برای گفتن ارقام و اعداد حدسی در جایی که عدد دقیقی در اختیار نداریم بگوییم: آنجا خیلی شلوغ بود ؛ صد نفر روی سر ما ریختند با کم و زیادش!

گفتن ان شاالله در پایان تمام جملات و قول و قرارها از نمونه های قرآنی این رفتار توحیدی و مومنانه است که فرمود: و لا تقولن لشئ الا ان یشاء الله

6- درباره جلسه خواستگاری و سوالات و مباحث آن ، در گذشته به طور کلی مباحثی مطرح شده است ؛ در صورت نیاز با توجه به سوالات جدید شما دوستان ، دوباره آن بحث را واکاوی خواهیم کرد ان شاالله.

7- در جلسه خواستگاری زیاد به دنبال پرسیدن نباشید. البته منظورم زیاد حرف زدن هم نیست. اما بهتر است خودتان را بشناسانید و در قبالش به دنبال کشف خواستگارتان باشید. گاهی می توانید با گفتن جملات دو پهلو حساسیت یا تقید او به مسائل مختلف را محک بزنید. به هر حال جلسه خواستگاری جلسه بازجویی نیست پس میانه رو باشید.

8- من خودم در جلسه خواستگاری ام از ابزار کاغذ و قلم زیاد استفاده کردم. اصول زندگی و گذشته و آینده ام را مکتوب کردم و تقدیمشان کردم. ساده است اما بسیار راه گشاست. در ایام عقد هم همین طور. بعد از ازدواج و دوران زندگی زناشویی هم همین طور. بعد از صد و بیست سال زندگی مشترک ، شاید نامه های من و خانوم برای خودش کتابی بشود ان شاالله.

9- درباره گفته ها و جزوات روان شناس ها و مشاوران عزیز ، با شما موافقم و دلمان خون است مگر مشاورانی که بچه پدر و مادرشان باشند و شیر حلال خورده باشند و آنها که بعد از باسواد شدن و مطب زدن ، نمازبخوانند ؛ امان از روان شناسی جدای از دین و مذهب ، و روان شناس ملحد و خدانشناس! و امان از آخوند روان شناسی که عمامه بر سرش بگذارد و به جای زدن حرف دین و خداوند ، حرف غربی ها را نشخوار کند.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۱-۰۹ ۰ ۰ ۲۲۶

نخل ولایت ۹۸-۱۱-۰۹ ۰ ۰ ۲۲۶


۱ ۲ ۳ ... ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ... ۳۳ ۳۴ ۳۵

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری