بی دست و پان-درست بگم-علیل ان
دلخوشی شون اینه که زن بگیرن
کار بُکنن،جون بَکنن، بمیرن
طبق وظیفه صب برن اداره
اونجا که کار تا ساعت چهاره
نزدیک چار طبق وظیفه پاشن
طبق وظیفه از قفس رها شن
پاشن برن یه راست به سمت خونه
یه وقت نگیرن زناشون بهونه
قصه ی بین راهشون قشنگه
سر چهار موبایله که می زنگه!
پر میشه از صدای زنگ، سرویس
زن میگه ؛ جلدی باش اینارو بنویس!
ماست سون،دنت،پنیر کاله
کره،مربا،کیسه ی زباله