اصلا قرار نبود چیزی بنویسم اما وقتی دیدم گاهی اوقات لازم است یه چیزایی روشن بشه تصمیم خودم رو عوض کردم. دوست دارم به عنوان یک خواننده همراهم باشید تا از نظرات شما هم استفاده کنم.
چند روز پیش به یک وبلاگ برخوردم که در مورد ازدواج بود،خوشحال شدم و شروع کردم به خواندن مطالبش؛اما تو همون مطلب اول کاملا گیج شدم. نویسنده وبلاگ دختری بود مجرد به قول خودش کاملا محجبه و ظاهری معمولی. او از حکمت خدا و این که کاری را عبث انجام نمی دهد میگفت و طبعا مخالفتی هم وجود نداشت. اما جای تعجب بود که می گفت:چرا حکمت خدا بر شکستن و خرد شدن و درست شدن صحبت های تلخ مردم پشت سرم است. حکمت خدا از خیس شدن چشم هایم،از کاهش اعتماد به نفسم چیست؟
ایمان دارم حکمتی است ولی چه حکمتی؟
دلیل شکایت از حکمت خدا رو نمی فهمم.آیا حکمت خدا به ما بدهکار است؟آیا قرار است حکمت خدا برای ما ازدواج را مهیا کند؟آیا تمام حکمت های خدا را می فهمیم و اساسا آیا لازم است حکمت هر کاری را بدانیم؟ این ها سوالاتی بود که اصلا پاسخی برایشان در متن خانم نیافتم.
آیا خدای رحمان که به فکر کوچکترین جاندار عالم نیز است و روزی هر بنده ای را حتی لحظه ای قطع نمی کند با این که شاید آن بنده مستحق این نعمت نباشد می تواند باعث خیس شدن چشم های دختری شود؟
آیا باید از خدا شکایت داشته باشیم که چرا مجردیم یا اینکه از او بخواهیم که امر ازدواج ما را نیز رقم بزند.
نویسنده در ادامه از شکستن غرورش در سن 22 سالگی توسط حکمت خدا می گوید و در ادامه خواننده هایی را که حرفش را قبول ندارند به این سبب که آن ها در زندگی به خاطر حکمت خدا نشکسته اند سرزنش می کند و می گوید مرا قضاوت نکنید.
آیا خداوند از شکستن غرور جوانی لذت می برد که این کار را بکند؟ آیا باید با توجیه حکمت خدا تمام ناکامی ها را در جایی بیرون از خودمان جست و جو کنیم. نمی گویم خواستگار نداشتید یا خواستگاری نرفتید اما درست است که علت عدم موفقیت هایمان را به خدا نسبت دهیم یا اینکه بهتر است صلاح کارمان را از او بخواهیم و به کارمان ادامه دهیم.
چطور می توان گفت دیگران در زندگی نشکسته اند؟ آیا فقط خودمان را ذی حق می دانیم و دیگران را مستثنی از این امر.
اگر 8 یا 10 سال است که ازدواج نکرده ای و کلی هم مشکل داری و تلاش خودت را می کنی و کرده ای به خدا اطمینان داشته باش و راه حل را از او بخواه.
از سر خستگی و دعاهای زیادی که کرده ایم و تا حالا نتیجه نداده و این همه خواستگار آمدند و رفتند ولی شما را نپسندیدند حرفی را نزنیم که هم خودمان را ناامید کرده و هم دیگران را سست.
به خداوند اعتماد کنیم ، از او بخواهیم در رحمتش را باز کند و هر چه صلاح است همان را رقم بزند و دیگر نق نزنیم و منتظر باشیم اما یک منتظر واقعی.
منتظر واقعی بیکار نمی نشیند و تلاش می کند برای تاهل اش و مطمئن باشید راه صحیح نیز همین است.
نظرات (۳)
یکی
يكشنبه ۲۲ مرداد ۹۶ , ۰۵:۲۳به نظرم نویسنده مشکل اون بنده خدا و حال و روزش رو کتمان نمی کنه، فقط داره میگه بعضی چیزا حکمت خدا نیست، بلکه به خود انسانها و جامعه و امثال اون بر می گرده.
خیلی از مشکلات رو بقیه برای آدم پیش میارن و نمیشه اونا رو به حکمت خدا ربط داد.
نخل ولایت
۲۳ مرداد ۹۶، ۲۳:۳۰پرنیان
پنجشنبه ۲۲ مهر ۹۵ , ۰۰:۳۱نخل ولایت
۲۲ مهر ۹۵، ۲۲:۳۶پرنیان
سه شنبه ۲۰ مهر ۹۵ , ۰۰:۴۳نخل ولایت
۲۰ مهر ۹۵، ۲۳:۵۵