🔹 علی را که دید، لبخندی بر لبان او نشست و با تبسّم گفت:
- علیجان چه میخواهی؟
علی(ع) پس از مقدمهچینی عرض کرد: «ای رسولخدا ؛ آیا فاطمه را به همسریِ من درمیآوری؟»
رسولخدا فرمود «قبل از تو هم مردهایی این موضوع را مطرح کردهاند و وقتی با فاطمه(س) در میان گذاشتهام، کراهت و نخواستن را در چهرهاش مشاهده کردهام و بههمین دلیل پاسخ منفی دادهام؛ اما میتوانی صبر کنی تا اینبار هم به فاطمه بگویم و پاسخش را بدهم.»
🔹 محمد(ص) وارد خانه شد و فاطمه بهاحترام از جا برخاست. زهرا(س) عبا را از دوش پدر برداشت و نعلین را از پای پدر درآورد و برایش آب آورد و خودش برایش آب ریخت تا وضو بگیرد؛ پاهای پدر را شست و سپس نشست سر جایش...
- فاطمهجان
- جانم... جانم... امر بفرمایید یا رسولالله!
- علیبنابیطالب کسی است که تو ارتباط نزدیکش با من را و خوبیهایش را و اسلامآوردنش را میدانی. من هم از خدا خواستهام تا بهترینِ مخلوقاتش و محبوبترینِ آنها را به تزویج تو درآورَد. اکنون علی دربارۀ تو موضوعی را مطرح کرده است؛ نظر تو چیست؟
🔹 فاطمه سر به زیر انداخت و چیزی نگفت و چهرهدَرهم نکرد. رسولخدا(ص) هرچه در صورت فاطمه نگاه کرد و دقیق شد، اثری از کراهت در چهرهاش ندید؛ رسولخدا گویی که بهوَجد آمدهباشد، از جا برخاست و گفت:
- اللهُ اکبر! که سکوتِ او اقرارِ اوست...
🔹 در این هنگام جبرئیل نزد رسولالله آمد و عرض کرد:
- ای محمد! فاطمه را به علیبنابیطالب تزویج کن. چرا که خدا برای فاطمه، به همسریِ علی راضیست و برای علی، به همسریِ فاطمه راضیست.
▫️ پ.ن ۱ : به تمام مکاتب حقوقبشری و فمینیستیِ امروزی بگویید تعظیم کنند در مقابل این فرهنگی که چهارده قرن قبل، پدر اینچنین برای «کراهت» و «رضایت» دختر حرمت و جایگاه قائل است...
▫️ پ.ن ۲ : متحیّر آن حیاء پدر-دختری هستم که در اوجِ صمیمت و وابستگی عاطفی پدر و دختر، پدر موضوعِ خاستگاری را با عبارت «علی دربارۀ تو موضوعی را مطرح کرده است» (قَدْ ذَکَرَ مِنْ أَمْرِکِ شَیْئاً) بیان میکند و بعد هم آنچنان وقار و حیاء بر رفتارهای دختر حاکم است که سکوت او، میشود علامت تأیید و رضایت او ...
📖 ترجمه آزاد از حدیث شریف علوی در أمالی صدوق ؛ ص ۳۲
نظرات (۱)
yasna sadat
پنجشنبه ۲ شهریور ۹۶ , ۲۱:۱۹نخل ولایت
۳ شهریور ۹۶، ۱۷:۵۸