جوانی خوش سیما به نام «اِبنِ سِیرِین » که در یک دکّان بزّازی، شاگردی میکرد مورد طمع زنی هوسباز قرار گرفت؛ آن زن برای رسیدن به خواهش شهوانی و شیطانی خویش نقشهای ریخت، بدین صورت که روزی به دکان بزازی رفت و پارچههای زیادی خریداری کرد و چون حمل آن پارچهها برایش دشوار بود به صاحب دکان گفت: اگر ممکن است، اجازه بدهید شاگرد شما مرا در حمل پارچهها کمک کند.
آقای بزاز نیز موافقت کرد و ابن سیرین پارچهها را برداشت و همراه زن به خانه او رفت. زن بیدرنگ ماجرای عشق خود را نسبت به او بازگو کرد و گفت: خرید این همه پارچه نقشهای بود تا تو را به خانهام بیاورم و اکنون هیچ محدودیتی برای تو وجود ندارد!
ابن سیرین که مانند هر جوان دیگر، میل جنسی داشت در آغاز تحریک شد لیکن لحظهای اندیشید، نخست رسوایی و بدنامی در این جهان را به یاد آورد و اینکه این رسوایی سبب میشود تا از یک زندگی سالم و انسانی محروم بماند، سپس عذابهای سخت عالم قبر و قیامت از خاطرش گذشت و دیگر اینکه از نعمتهای بیکران بهشتی بی بهره می شود. و از همه اینها غمناکتر اینکه خداوند مهربان، از او ناخشنود میگردد.
این اندیشهها سبب گردید تا شهوتش فروکش کند و خود را نگهدارد. سرانجام ابن سیرین، از این کار، روی برتافت و زن را سخت، پند و اندرز داد، لیکن این پند و اندرزها در دل شیطانی او اثر نگذاشت.
زن او را تهدید کرد که اگر به خواسته من تن ندهی، با داد و فریاد همسایهها را خبر میکنم و به آنها میگویم تو قصد بدی نسبت به من داشتهای! و بدین ترتیب آبرویت را می برم و تو را به دست قانون و قاضی می سپارم!
ابن سیرین که خود را در یک دام خطرناک و شیطانی میدید لحظهای اندیشید، ناگهان نقشهای به ذهنش رسید، سپس اظهار تمایل کرد و اجازه خواست برای آمادگی به دستشویی برود، زن نیز به او اجازه داد.
ابن سیرین بیدرنگ به آنجا رفت و لباسش را با اندکی نجاست آلوده کرد و با همان حال به نزد او بازگشت!
زن با دیدن این صحنه از او بدش آمد و با بد و بیراه گفتن، او را از خانهاش بیرون کرد.
پس از این جریان بود که خداوند به ابن سیرین علم تعبیر خواب بخشید. و سپس یکی از عالمان و قاضیان مشهور عصر خویش گردید.
آری ابن سیرین پذیرفت که چند دقیقه لباسش را اندکی آلوده کند تا لباس تقوا و روحش آلوده نگردد؛ چه اینکه آلودگی لباس و بدن، گناهی نیست و با مقداری آب پاکیزه میگردد لیکن آلودگی روح و جان آدمی بسیار زیانبار است و گناهی بس بزرگ میباشد و انسان را از درگاه خدای مهربان دور میکند و از نعمتهای بیپایان بهشتی محروم میسازد و در دنیا نیز، جز بیماری و رسوایی و بدنامی و گرفتاری، چیزی برایش نمیماند.
البته خدای مهربان و توبه پذیر، راه توبه و بازگشت را در هر شرایط برای بندگانش باز گذاشته است، لیکن گناه نکردن، حلاوت و شیرینی دیگری دارد و جایزههای ویژهای را نصیب انسان میکند و مبارزانی همانند ابن سیرین، برای همیشه زنده و خوش نام میمانند و در پیشانی تاریخ میدرخشند و برای جوانان همه نسلها الگو و نمونه میگردند.
✨ برگرفته از داستان ابن سیرین در « الکنی و الالقاب » ج1، ص308، شیخ عباس قمی، قم: بیدار1357
نظرات (۰)