استاد رحیم پور :
🔻در روایات داریم که زندگى شخصى پیامبر (ص) خیلى منظم بوده است. الان اگر شما تشریف ببرید زیارت ، میبینید که ستون هاى مسجد النّبى هرکدام اسمى دارد. پیامبر کنار هر ستون که می نشستند ، همه میفهمیدند که الان موقع چه کارى است. مثلا اگر کنار فلان ستون بودند، میفهمیدند که نباید به پیامبر نزدیک شوند و ایشان مشغول تفکر و مناجات و عبادت است. بعد میدیدند پیامبر آمد و کنار ستون دیگر نشست، میفهمیدند اینجا جلسات سیاسى دارند با هیئت ها و نمایندگان قبایل، بعد کنار ستون دیگر مینشستند ، مردم میفهمیدند که ملاقات ، آزاد است.
🔻طرف می امد و میگفت شوهرم به من در خانه فحش داده، شما به او تذکر بدهید، دیگرى از حرف ناشنوایى زنش شکایت میکرد و خلاصه مردم خیلى با پیامبر راحت بودند.
🔻در روایت دارد که دختر خانمى آمد پیش پیامبر و گفت ، من میخواهم ازدواج کنم، من میخواهم عروس شوم! اگر کسى را سراغ دارید که با من ازدواج کند، لطفا اقدام کنید!
اینقدر راحت و ساده برخورد میکردند که در روایت دارد، پیامبر بعد از نماز آمد پیش مسلمانها و گفت خانم فلانى آمادگى دارند براى ازدواج! ، کار خیلى راحت بود، مگر الان میشود از این حرفها زد؟! بعد از نماز یا چند روز بعد دو نفر از مسلمانان آمدند و گفتند ما میخواهیم با آن خانم #ازدواج کنیم، پیامبر آنها را فرستاد تا با آن خانم صحبت کنند، صحبتهایشان را کردند و یکى شان مورد پسند آن دختر افتاد.
🔻پیامبر از آن جوان سوال کردند که چقدر مهریه تعهد میکنى؟ آن مرد گفت چیزى ندارم، پیامبر گفتند کار یا هنرى یا عمل صالحى را مهریه همسرت قرار بده و پرسیدند آیا میتوانى سوره اى از قرآن را به او آموزش دهى؟ جواب داد بله، پیامبر به آن خانم گفتند این جوان چیزى براى مهریه ندارد، قبول دارى که آموزش یک سوره قرآن مهریه تو باشد؟ گفت بله و مهریه اش شد تعلیم یک سوره قرآن و خطبه عقدشان را پیامبر خواند و رفتند.
😔مسائل به همین راحتى حل میشد...
❇️ بخشى از سخنرانى استاد با عنوان
"محمد،برادرى،برابرى" در سال١٣٨٥
نظرات (۱)
مهسان عابدینی
يكشنبه ۸ بهمن ۹۶ , ۱۸:۲۹نخل ولایت
۱۷ بهمن ۹۶، ۱۸:۴۳