همون طور که میگن: بیکار بودی ازدواج کردی؟ حالا باید بشوری و بسابی و بپزی و ....
----------------------------------------------------------------------------------------
من اسمش را میگذارم : راحت طلبی و عافیت طلبی ، و در نتیجه فرار از مسئولیت.
در شانزده سالگی از ازدواج فرار میکند چون هنوز بچه است!
در هجده سالگی از ازدواج فرار میکند چون قصد ادامه تحصیل دارد! و بدون مدرک تحصیلی نمیتوان متاهل شد!
در بیست و یک سالگی از ازدواج فرار میکند چون کنکور ارشد دارد! لیسانسه هاش بیکارند!
در بیست و سه سالگی از ازدواج فرار میکند چون بیکار است و پول کافی ندارد چرا که زندگی بدون ماشین رخت شویی امکان ادامه ندارد! اگر خانوم باشد حس استقلال مالی نمیگذارد که بیکار باشد خصوصا اگر مدرک تحصیلی اش چنان و بهمان باشد!
در بیست و پنج سالگی از ازدواج فرار میکند چون میترسد که بینی یا قد کوتاه خاستگارش فردا موجب خنده فامیل شود. تمام طول روز را کار میکند و درآمد خوبی دارد.
در بیست و هشت سالگی از ازدواج فرار میکند چون خواستگار مورد علاقه اش هنوز سرباز است! و او قول داده که روزی به سراغش بیاید! دوستی خیابانی یا دوستی اداری یا دوستی ... جایگزین همسر هستند و گاهی سگ و گربه جای فرزند!
در سی سالگی سی خواستگاری را تجربه کرده است اما همه ، عیب های جور واجور داشتند و هیچ کس گزینه مناسب و آرمانی او نبوده پس باز هم از ازدواج فرار میکند.
در سی و دو سالگی یک بار ازدواج کرده اما زود متوجه شده که طرف مقابلش و نه خودش ، آدم ناتویی بوده و خیلی زود خودش را از شر طرف راحت کرده است.
در سی و پنج سالگی ازدواج کرده زمانی که همه چیز دارد تا سختی نکشد و البته حالا حالا ها قصد فرزند دار شدن ندارد.
قصه های تبلیغی:
1- در مترو تهران بودم. خانمی برای مشاوره پیشم آمد. خواستگارش علی اللهی بود! حسابی از صوفیه و عواقب ازدواج با آنان بد گفتم. گفتم باید قطب صوفیه را از شوهرت محرم تر بدانی!! مقید به تقلید و احکام نیستند! نماز نمیخوانند! مکثی کرد و گفت: حاج آقا حرفا میزنی آخه! شوهر نیست! (گاهی اوقات ازدواج هم که میکنند آن قدر با عجله یا از سر کسالت است که بیشتر از یک سال دوام ندارد)
2- رجب المرجب پارسال در مسجد دانشگاه صنعتی شریف در کنار دانشجوها معتکف بودم. در مقطع دکترا تحصیل میکرد و دهه سوم زندگی را میگذراند. هنوز بچه نداشت چون میخواست با تازه عروسش خوش باشد! نگاهی به من کرد و گفت: حاج آقا نگران ازدیاد نسل نباش! توالد نسل ما فقط کمی جابجا شده است! (چیزی حدود ده سال جابجایی ؛ آن هم فقط یک فرزند! نگران نیستم! )
3- روز شهادت حضرت زهرا جایی منبر بودم. عزیزی به تازگی ماشین ظرف شویی خریده بود. البته برای شستن ظرف های زیاد یک خانواده پر جمعیت سه نفره! به نظرم این طیف دوستان به فرزند سوم حتی فکر هم نمیکنند! فکر میکنند؟
● ح سین عالمی
نظرات (۱)
ساناز
سه شنبه ۹ مهر ۹۸ , ۱۹:۱۶سلام و خسته نباشید .وبلاگ زیبا و خوبی دارید.اگر مایل به تبادل لینک هستید خوشحال میشم با سایت روبکا تبادل لینک داشته باشید با این کار به مدت کمی بازدید شما افزایش پیدا میکنه.منتظرتونم حتما بهم سر بزنید