تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عفت» ثبت شده است


مرد صالحی زن عفیفه ای داشت؛روزی آن زن به شوهرش گفت تو قدر عصمت و عفت و صلاحیت مرا نمیدانی.


🔅آنمرد گفت:

عفت و صلاحیت تو از عفت و صلاحیت من است


🔅زن گفت:

چنین نیست چون اگر زن غیر عفیفه باشد مرد نمیتواند از او جلوگیری بنماید.


یکروز زن رفت میان بازار وقت مراجعت مردی گوشه لباس او را گرفت و دست برداشت[از عمل خود پشیمان شد].

زن آمد به منزل نزد شوهرش به او حکایت کرد که مردی میان بازار با من چنین کرد


🔅شوهرش گفت:

الله اکبر.وقتی که من طفل بودم زن بسیار جمیله ای را دیدم پس طرف لباس او را گرفتم و فورا متنبه شدم و استغفار نمودم و دست برداشتم، الان به مجازات عمل خود رسیدم 


🔅زن گفت:

حال دانستم که عفاف و صلاحیت زن از عفاف و صلاحیت شوهرش هست همان مقداری که به ناموس دیگری شوهرش خیانت کرده بود همان مقدار هم غیر به ناموس او خیانت کرد.

📚منتخب التواریخ حاج محمد هاشم خراسانی باب 12


نخل ولایت ۹۶-۱۰-۲۲ ۱ ۰ ۴۲۳

نخل ولایت ۹۶-۱۰-۲۲ ۱ ۰ ۴۲۳


📖 مرحوم آیت الله سید محمدباقر مجتهد سیستانی (ره) پدر آیت الله سید علی سیستانی تصمیم می گیرد برای تشرّف به محضر امام زمان (عجل الله فرجه) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زیارت عاشورا بخواند. 


در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزدیک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود می بیند حضرت ولی عصر امام زمان (عجل الله فرجه) در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در میان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفید روی آن کشیده شده است.


 ایشان می گوید هنگامی که وارد شدم اشک می ریختم سلام کردم، حضرت به من فرمود: «چرا اینگونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟!


 مثل این باشید- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بیایم»


بعد فرمودند: «این بانویی است که در دوره کشف حجاب- در زمان رضا خان پهلوی- هفت سال از خانه بیرون نیامد تا چشم نامحرم به او نیفتد.»     

 

🔹شیفتگان حضرت مهدی (عجل الله فرجه) ، جلد 3 ، صفحه 158


نخل ولایت ۹۶-۸-۱۰ ۱ ۰ ۴۲۰

نخل ولایت ۹۶-۸-۱۰ ۱ ۰ ۴۲۰


🍂 روزی خانه یکی از دوستان رفتم که ویلایی بود و دو در داشت. و او همیشه از در پشتی می‌رفت و این در، ارتفاعش کم بود و باید برای داخل خانه رفتن انسان خم می‌شد.

پرسیدم، چرا ارتفاع این درب را بالاتر نمی‌بری؟ جواب قشنگی داد. 


🔅گفت: این در فقط برای ورود من است. چون وقتی از بیرون می‌آیم می‌خواهم قد خود را خم کنم، و غرورم بشکند و بدانم، محل کار و ریاست تمام شد. 


🍁 به خانه ام می‌آیم، و اینجا کسانی‌که هستند، چشم انتظار تواضع و مهربانی من هستند، نه تکبر و امر و نهی من.

کسانی‌که اینجا هستند زن و فرزندان و اهل‌بیت من هستند نه کارگران کارخانه‌ام.


📜 در شهرستان خوی، در رژیم سابق مردی بود بنام صمد، که هیکل قوی داشت و همیشه مست بود و وقتی مست می‌کرد، خیابان را می‌بست و کسی حتی پلیس، جرأت نزدیک شدن به او را نداشت.

صمد، زنی داشت به نام کبری، وقتی مست می‌کرد همه سراغ زنش می‌رفتند و از او می‌خواستند بیاید و شوهرش را از خیابان جمع کند.

وقتی صمد، کبری را می دید، شمشیر را پنهان می‌کرد و می‌گفت: چشم، الان آمدم شما تشریف ببرید منزل .

این رفتار به اصطلاح امروز، زن ذلیلی صمد، برای مردم شهر جای تعجب بود. وقتی از او علت را پرسیدند، گفتند صمد، یک شهر از تو می‌ترسد و تو از زنت؟؟


🔆🔅صمد گفت: اشتباه نکنید آبروی من دست اوست، اگر زنم پنهانی با مردی دوست شود و جایی رود و کسی ببیند، من حتی اگر او را بکشم هم، باز آبروی من می‌رود و کسی برای عربده و شمشیر من تره هم خورد نمی‌کند و با خود می‌گوید: اگر عرضه داشت زنش از او می‌ترسید!! این عربده کشیدن من به‌خاطر سلامت نفس و پاکدامنی اوست.


نخل ولایت ۹۶-۷-۱۰ ۰ ۰ ۳۳۴

نخل ولایت ۹۶-۷-۱۰ ۰ ۰ ۳۳۴


🔹به مرحوم مقدس اردبیلی به حق  کراماتی نسبت داده‏ اند.  در عین حال می‏ گویند از همین مرد پرسیدند اگر شما در جایی قرار بگیرید که در آنجا یک زن اجنبی زیبایی باشد و خلوت مطلق، احدی غیر از خدا اطلاع نداشته باشد و از عاقبتش صددرصد مطمئن باشید چه می‏ کنید؟ گفت: به خدا پناه می‏ برم. 


🔹نگفت ما به خودمان اطمینان داریم. گفت: به خدا پناه می‏ برم؛ یعنی به خود اعتماد نمی‏ کند. یک مرد عارفِ به خود و خودشناس و خداشناس این‏طور جواب می ‏دهد.


📝 استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج8، ص306(با تلخیص)


نخل ولایت ۹۶-۷-۰۶ ۰ ۰ ۱۰۵۹

نخل ولایت ۹۶-۷-۰۶ ۰ ۰ ۱۰۵۹


❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری