تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


🌼 بعضی اوقات سخت گیری نا به جای خانواده ها به دلیل موقعیت های مالی،تحصیلی و غیره باعث میشود ازدواج جوانهایشان به تاخیر بیفتد و خود هم نمیدانند چقدر این برخورد آنها در انتخاب فرزندانشان تاثیر گذار است...

---------------------------------------------------------------

دختری را سراغ دارم که به اواسط دهه چهارم زندگی اش رسیده بود و میگفت : همه خواستگارهایم را اطرافیانم رد کردند و من هنوز تنها هستم! هر کدام به یک دلیل! خودم تصمیم نگرفتم!

 

به نظر شما کفو بودن دو نفر به چیست؟

 

به نظرم باید دوباره داستان جویبر و ذلفا را بخوانیم. هم من و هم شما. تعارف نمیکنم ها...

 

بعد از خواندن دوباره داستان ادامه میدهم...

 

این داستان از ابتدای داستان ازدواجم برای من مساله ساز شد. یک انسان مومن نمیتواند جز ایمان چیز دیگری را ملاک کفویت با یک انسان دیگر قرار بدهد. و داستان همین یک کلمه است که کفو بودن فقط در ایمان است و لا غیر. نه در شهری و روستایی بودن و نه در مدرک تحصیلی و سواد و نه در سطح دارایی و اموال.

 

وقتی من عمامه بر سر میگذارم نمیتوانم حرف روان شناس های غربی را به نام دین تحویل شما بدهم. اگر مخالف حرف من هستید برای بار سوم داستان جویبر و ذلفا را بخوانید.

 

یا بگویید این داستان دروغ است و خیال ما را راحت کنید و یا باید بگویید این داستان دروغ نیست اما برای امروز ما نیست و نسخه دین برای امروز ما پیچیده نشده است. اما متاسفانه هیچ کدام از این گزینه ها را نمیتوانید بگویید. نه این داستان دروغ است و نه اسلام دین محدود به جزیره العرب و چهارده قرن گذشته. اسلام دین امروز من و شماست و ماییم که باید تکلیفمان را با این دین روشن کنیم. امام زمان هم که بیاید با همین دین حکومت میکند و چه دین زیبایی خواهد بود اسلام آن روز .

 

خانواده ها سخت گیری میکنند اما نقش من چیست؟

 

دخترها و پسرها نقش تعیین کننده خودشان را نمیدانند. این جمله را از من بپذیرید که جوان ها نقش خودشان را نمیدانند. اگر میدانستند به خاله زنک های اطرافشان اجازه این همه دخالت نمیدادند که آخر به من بگویید: این ازدواج من است یا ازدواج شما؟ من یک بار ازدواج میکنم و میخواهم ازدواجم بر اساس موازین اسلام باشد نه گفته ها و خواسته های شیاطین انس و جن که اطرافم را گرفته اند. من میخواهم حرف خدا و رسولش را اجرا کنم...

 

و رسول خدا فرمود که از شومی دختر مهریه زیاد است ...

 

من این مقدار مهریه را نمیخواهم! من این کالای لوکس را نمیخواهم! من این سرویس چوب فلان و بهمان را نمیخواهم! مگر برای من و خوشی من خرید نمیکنید؟ من نیازی به این اشیاء ندارم!

 

امروز با شجاعت مینویسم چون به این حرف ها عمل کرده ام!

 

باور کنید در خانه من همین امروز هم از سرویس چوب و ماکروفر و بسیاری از کالاهای لوکس خبری نیست. باور کنید بیشترین کالای زندگی من کتاب است.نوروز امسال خانه ما زائر سرای حضرت معصومه بود. کودک فامیل بعد از چند روز اقامت در خانه ما مرا دیده بود؛ با تعجب فریاد زد و گفت: همش کتاب کتاب کتاب! او حتی عروسک های مطهره را هم در چینش اثاثیه خانه ندیده بود!

 

باور کنید که همسرم بود که پیشنهاد مهریه چهارده سکه را خودش به پدرش داد و از قدرت خودش استفاده کرد علی رغم اینکه خواهرش و دختران فامیلش این گونه نبودند.

 

باور کنید من برای مراسم ازدواجم تالار کرایه نکردم. و البته که ازدواج من هزار سال پیش نبود. من متعلق به همین نسل هستم و جوانم با این تفاوت که کمی مسلمانم.

● ح سین عالمی
نخل ولایت ۲۸ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۴۷ ۰ ۰ ۱۳۰ ازدواج

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری