تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان



🌼 یه قضیه ای پیش اومد که گفتم شاید براتون جالب باشه راجع به ازدواج. بعد از 9 سال یکی از دوستام رو پیدا کردم و مشغول صحبت بودیم که گفت: فقط من توی خواهرهام ازدواج کردم بقیه مجردن با اینکه من ازشون 7 سالی کوچکتر هستم. خواهرهام واسه این ازدواج نمیکنن که کسی با شرایط شون کنار نمیاد.
وقتی شرایط رو پرسیدم گفت: خواهرهای من به شدت و به طور 100 درصد مخالف حجاب هستن . همین چند شب پیش یه پسری که خیلی خیلی شرایطش خوب بود رو رد کردیم چون با این شرط خواهرم کنار نمیاد و از این قضیه هم خیلی راضی هستن ها، ازدواج نمیکنن چون یه روسری خیلی برای سرشون سنگین هست. از وزن زیادش بی طاقت شدن. خداییش گریه کنیم به حالشون یا بخندیم ؟!

-----------------------------------------------------------------

هر انسانی برای گذاران زندگی خودش شرایطی دارد. این شرایط گاهی دست خود انسان است و خودش آن شرطها را ایجاد کرده است و گاهی مربوط به جامعه و اطرافیان.

به طور مثال محل کار یک مرد آن هم در شرایط اجتماعی امروز ، کمتر دست خود مردها است. بسیار دیده ام که در مناطق روستایی و محروم یا کمتر توسعه یافته یک جوان مجبور شده است برای پیدا کردن یک کسب حلال ، مهاجرت کند و از پدر و مادر یا همسر و فرزندش دور باشد.گاهی یک فرد معتاد در خانواده شرایط را برای دیگر افراد خانواده اش تعیین می کند حتی ازدواج دختر یا خواهر جوان خانواده به خاطر اعتیاد آن فرد ، شکل دیگری پیدا می کند. چند مورد مشاوره داشته ام که دختر جوان مومنی فقط به خاطر اعتیاد پدر یا برادرش و شرایط خاص خانه شان در خانه و در کنار مادر مانده است.

به طور کلی می توان گفت این دسته از شرایط مانند نمونه های مذکور در سطور گذشته کمتر به دست خود ماست و اراده شخصی ما در ساختن آنها کمتر موثر است و این جامعه یا اطرافیان ما بوده اند که این شرایط را برای ما خلق کرده اند.

انسان موجود پیچیده ای است. انسان می تواند همین شرایط سخت را که تحت جبر جامعه و فشار فراوان آن شکل گرفته را ، مطابق میل خودش تغییر بدهد و زندگی را باب میل خودش پایه ریزی کند ؛ اما دسته دیگری از شرایط هست که خودساخته است و بیشتر افراد جامعه ما گرفتارش هستیم و متاسفانه ما با دست خودمان آن شرایط را فراهم کرده ایم.

حکایت تبلیغی: شب گذشته برای سر گرفتن ازدواج یکی از دوستان قدیمی خودم ، با یک خانواده محترم تماس گرفتم و داستان زندگی دوستم را مطرح کردم ؛ از ایمانش گفتم و اینکه تاکنون یک دختر مومن برای او پیدا نشده است. جالب اینکه آن طرف تماس از اینکه برای دوست مومن من یک دختر مومن پیدا نشده تعجب کردند و سپس همین جمله ساده ، که نرخ شاه عباسی هم پیدا کرده : چیزی که زیاده دختر! سه دختر یک خانواده یا خواهرهای دختر داستان ما ، همه همسرانی بسیار خوب قسمتشان شده است و دختر چهارم و آخر خانواده تاکنون حدود چهل خواستگار مومن و تحصیل کرده خودش را رد کرده تا بلکه مردی مثل همسران خواهرهایش ، پشت درب خانه بیاید. اما برایتان بگویم از شرایط این عروس خانوم : اول اینکه چون ایشان فوق لیسانس دارند با کمتر از فوق لیسانس ازدواج نمی کنند و البته این حد از تحصیلات برای آقا دامادها حداکثر تا اعلام نتایج کنکور سال آینده دکترا معتبر است و الا در صورت قبولی عروس خانوم در کنکور سال آینده ، خواستگار ایشان حداقل باید دکتر باشند. دوم اینکه قصد ادامه تحصیل دارند و سوم اینکه بعد از ازدواج ، عروس خانوم حتما علاقه دارند کار کنند و شوهر آینده ایشان نباید اعتراضی داشته باشند!

هر کسی خودش مسئول زندگی و آینده اش است اما همین قدر می دانم که این شرایط و نظیر این شرایط ، مربوط به خواست و اراده خود ماست. من نمی توانم دختری را مجبور به ازدواج با کسی کنم اما روند ازدواج برخی از جوان ها بی جهت به تاخیر می افتد. به عقب افتادنی که خودمان در آن مقصر هستیم. شرایطی که ، عواقب اجتماعی و عاطفی اش گریبان خود آنها و اطرافیانشان و جامعه شان را خواهد گرفت ؛ به طور مثال اگر بعد از اخذ دکترا ازدواج هم بکنند ، قصد کار کردن دارند و حتما شش یا هفت سالی هم جلوگیری می کنند و حدودا در سی و پنج سالگی آن هم با خوش بینی کامل است که بالاخره از خداوند بچه می خواهند! مشکل نسل ما مشکل اقتصادی نیست بلکه ما در سبک زندگی مشکل داریم. کسی که سبک زندگی اش خدایی نیست اگر یک میلیارد تومان هم برای ازدواجش کنار بگذارد باز گرفتار همین تارهای عنکبوتی خودبافته و سبک زندگی غلط است.

فراوان نوشتم و شرح دادم که سبک زندگی همان دین افراد است چون دین به تعبیر علامه طباطبایی همان سبک و روش زندگی است و با این تعریف ، مشکل در سبک زندگی ، مشکل در دیانت است. دیانتی که باید اصلاح شود. ملاک های غیر ضروری ، دست و پای ما را بسته اند و ما را به سمتی سوق می دهند که خودمان هم نمی دانیم آخرش کجاست. فراموش نکرده ایم که اگر پروانه از پیله بیرون نیاید حتما در میان تارهای خودش زنده به گور می شود. خانواده های هفت تا ده نفره قدیم جایشان را به خانواده های کم جمعیت سه نفره داده اند ؛ همان جامعه ای که تک فرزندهای لوث و مهد کودکی این نسل تحصیل کرده مثل همین خانوم دکتر داستان ما ، در آینده حتی علاقه ای به نگه داشتن مادران خودشان در پیری ندارند چون مادر تحصیل کرده امروز به خاطر مشغله و فعالیت های بیرون منزل محبت را در کودکی با فرزندش تمرین نکرده و فرزند مهد کودکی امروز بلد نیست محبت را چگونه صرف می کنند! فرزندی که کودکی را در مهد کودک و بدون مهر مادری گذرانده به هیچ عنوان مادر پیرش را در خانه چهل متری اش نگه نمی دارد.

دیروز نیاز به مدرسه سازی داشتیم و در پی اش انجمن خیرین مدرسه ساز تشکیل دادیم اما برای فردا باید انجمن خیرین سازندگان خانه سالمندان تشکیل بدهیم و البته به نظرم دیر هم شده است. ما به تعداد همه مهد کودک هایمان نیاز به خانه سالمندان خواهیم داشت چون آنچه که عوض دارد گله ندارد!

اما در مورد ازدواج و شرایط افراد بی ایمان باید بگویم که اساسا دارو و نسخه ، برای کسی مفید است که بعد از توجه به بیمار بودنش به نزد پزشک برود و سپس به داروخانه رفته داروی نوشته شده توسط دکتر در نسخه را خریداری کرده و دقیق و منظم مصرف کند. درست است که حکومت حاکم بر کشور و قانون ما اسلامی است اما قانون اسلام ، کافران را سودمند نیست.

● ح سین عالمی

نخل ولایت ۱۰ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۲۶ ۰ ۰ ۹۸ ازدواج

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری