تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


 

🌼 منظور از اختلاف فرهنگی که عرض شد، به معنای اختلاف با اسلام نبود. و اینکه مثلا شما فرض بفرمایید برای زوجین، اختلاف فرهنگی با بحث "فرهنگ یعنی اسلام" حل بشود، اما مگر نه این است که در ازدواج، فرد با یک خانواده دارد وصل می کند؟! فرهنگ یک فامیل را که نمی توانند این طور عوض کنند. ضمن اینکه الان جامعه ی ما چقدر اسلامی است؟ و خانواده ها چقدر به ظرایف دینداری عمل میکنند؟ و کسی که وارد چنین خانواده ای می شود اذیت نمی شود؟
بنده نمونه های بسیاری را سراغ دارم که نهایتا این دختر خانوم بوده که از رفتارهای غیر مومنانه و تفاوت فرهنگی خانواده ی همسرش اذیت شده است.

 

 اصلا ائمه ی ما علیهم السلام ( اگر اشتباه نکنم امام علی علیه السلام) می فرمایند وقتی می خواهید با کسی ازدواج کنید، ببینید نسب او چه کسانی هستند ببینید فامیل او چه کسانی هستند. و این یعنی ازدواج، فقط رابطه ی خاصی که شما می فرمایید نیست.

بالاخره چه آقا و چه خانم وقتی ازدواج می کنند وارد یک فامیل می شوند و قطعا آن فامیل بر زندگی آن ها اثر می گذارد و اثر آن ها غیر قابل انکار است( اخلاقیات خاص افراد را که کنار بگذاریم، فرهنگی که آن خانواده و فامیل با آن فرهنگی سال ها بزرگ شده اند و زندگی کرده اند را یک شبه نمی شود عوض کرد، می شود؟). برای همین هم هست که ائمه ی ما این قدر تاکید دارند بر این قضیه.

و در ازدواج قرار نیست فقط شریک زندگی انتخاب شوند، بلکه قرار است کسی که انتخاب می شود شریک بندگی انسان باشد( امام علی ع فردای روز زفاف حضرت زهرا س را اینگونه به پیامبر معرفی می کنند که نعم العبد علی طاعة الله، اگر ایشان برای ما الگو هستند پس اهداف ازدواج ایشان هم برای ما الگوست/ هدف از ازدواج، انتخاب زوج به عنوان شریک بندگی است).

بنابراین ازدواج به مفهوم رابطه ی خاص بین زوجین را بنده به این صورت نمی پذیرم. این فقط یک بخش زندگی است. هدف از ازدواج رسیدن به بندگی است و در همه ی ابعاد ازدواج به نحوی خدا دارد خودش را نشان می دهد، حتی در رابطه ی خاص زوجین. ...پس سطح ازدواج را با گفتن صرف رابطه ی خاص زوجین، نباید پایین آورد.

 ----------------------------------------------------------------

اگر کمی حوصله به خرج بدهید چند نکته خدمتتان تقدیم می کنم:

وقتی بنده عرض میکنم که فرهنگ یعنی اسلام (با اینکه می دانم با این کارم فرهنگ را با مصداق تعریف کرده ام) می خواهم هم الگوی مناسبی داده باشم و هم زنجیرهای بسته شده به دست انسان ها را باز کنم.

انسان در همه لحظات عمرش یا در حال انجام کاری و یا در حال ترک اعمالی است. این انجام دادن ها و انجام ندادن ها ، در مجموع سبک زندگی یا فرهنگ زندگی یا روش معاشرت انسان هاست. جالب است بدانید دین آمده است تا همین سبک زندگی یا فرهنگ و روش معاشرت انسان را تبیین کند. دین چیزی جدای از این روش و سبک زندگی انسان ها نیست.

تفاوت هایی که در فرهنگ ذکر کردید چون مصداق معینی برای آن ذکر نکردید مرز دو گفتار را روشن نکرد. به عنوان مثال احترام به پدر و مادر یا بزرگ ترها یکی از اصولی است که سبک زندگی یا فرهنگ دینی به آن دستور می دهند. در اینگونه از موارد به علت روشن بودن حکم ، اختلافی پیدا نمی شود.

به نظر شما ناراحتی و اذیتی که از آن حرف زدید در کجای زندگی مشترک به وجود می آید؟ اگر اسلام در مورد آن اختلاف حرفی نزده باشد مسلما کوتاهی کرده است. اسلام به گونه ای فرهنگ سازی کرده که اولا اختلافی پیش نیاید و ثانیا اختلافات در مسیری روشن و عقلانی و سپس عاطفی و اخلاقی حل شوند.

قرار نیست ما با فرهنگ اطرافیانمان بجنگیم و آن را عوض کنیم یا به جبر تربیتشان نماییم. وظیفه ما در حدود امر به معروف و نهی از منکر تعریف می شود. هر مومنی وظیفه دارد در حدود خاصی به اوامر الاهی امر کند و نواهی را گوشزد کند.

در ابتدای امر ، من هستم و خدای خودم. من به دنبال انجام تکلیف هستم و می خواهم وظیفه ام را در قبال خداوند انجام دهم. پیامبر مکرم اسلام از خداوند متعال شنید: لا تکلف الا نفسک : تو تکلیفی جز خودت نداری : در اولین قدم خودت را حفظ کن و در قدم بعد : و ما علینا الا البلاغ المبین : وظیفه ما عمل به دین و سپس گوش زد کردن خوبی ها به مردم و نهی از بدی ها است و نه بیشتر. مقدمات زندگی مشترک و برخودهای اجتماعی و تعاملات بین دو فامیل را سخت فرض نکنید.

وقتی من از اسلام و فرهنگ اسلام و سبک زندگی اسلام می گویم ، می خواهم قانونی را برای زندگی تبیین کرده باشم که بتوانید سال ها بر اساس آن با یک فامیل زندگی کنید. درست است که نمی توان همه فامیل را عوض کرد و بر همه تاثیر گذار بود اما باید بدانیم که وظیفه ما از حدود امر به معروف و نهی از منکر بیشتر نیست. حتی نسبت به همسر و فرزندان خودمان.

بیدار کردن فرزند یا همسر برای نماز صبح اگر به ما نسپرده باشند وظیفه شرعی مان نیست. اما آیا مومنان چنین رفتار می کنند؟ امام خمینی رحمت الله علیه فرزندانش را برای نماز صبح بیدار نمی کرد ، اما همیشه گوشزد می کرد که بی نماز در خانه من جایی ندارد. کسی را برای نماز صبح صدا نمی زد اما از فرزندانش مکررا خواسته بود خودشان برای نماز صبح ساعت کوک کنند یا به کسی بسپارند. حدود امر به معروف یعنی این. یعنی جایی که اخم کردن تو اثر دارد حق نداری توی گوش کسی بزنی.

من نمی دانم شما از کدام نوع اذیت شدن دم می زنید اما باید بدانیم که:

در یک فامیل مثل انگشتهای دست همه اطرافیان مثل هم نیستند. حتی اگر همه فامیل از ریز و درشت مومن هم باشند (که چنین خانواده ای کم یاب بلکه نایاب است) باز هم به خاطر اختلاف در مراتب ایمان رفتارهای یکسانی از همه بروز نمی کند. من از شما میخواهم واقعی به جامعه نگاه بکنید. ایمان مومن هر چه بیشتر می شود با سنگین تر شدن مسئولیتش در جامعه ، نگاهش به جامعه و اطرافیان عوض می شود. پیامبر اکرم مردم را بندگان خداوند می داند و در پی تربیت و رشد عباد الله است ؛ نه نگاه از بالا به پایین و عوض کردن فرهنگ آن منحرفان و نادانان.

پیامبر مکرم اسلام از نشستن با مردم کوچه و بازار اذیت نمی شد. از شنیدن سوال های پیش پا افتاده و رفتارهای غلطشان از کوره در نمی رفت. او از گناه ناراحت می شد اما راه مبارزه با گناه نیز امر به معروف و نهی از منکر است و تمام. اذیت یعنی چه؟

اتفاقا چون عموم مردم به ظرایف دین شان عمل نمی کنند ، می گویم که نباید ملاک  ازدواج را عمل تام و تمام به همه دستورات و مراتب بالای ایمان دانست. فهم همه از دین داری یکسان نیست و همه رفتارهای یکسانی نسبت به دین ندارند ؛ اما آیا همین مردم نیاز به ازدواج ندارند؟ همین مومنین متوسط و مردم کوچه و بازار و دانشجویانی که ممکن است مانند شما نباشند؟ نسخه ما یک نسخه عام و فراگیر است و همه را شامل می شود.

اگر همسر شما ، کپی برابر با اصل خودتان باشد باز هم به علت اختلاف در فهم دین و مناسک ، به قول خودتان اذیت خواهید شد. اما باید بدانید تمام ذلت دین و تمام لذت ازدواج در همین است. بالاتر همیشه پایین تر را کمک می کند و رشد معنوی خود را در رشد او می داند. پیامبر اکرم کمال خود را در کمال دیگران می داند و ابدا از حال و روز و رفتار فامیل خودش و حتی همسران خودش اذیت نمی شود. او با کس دیگری معامله می کند و همین است تعالی در دین داری ؛ و نه به فرار کردن از سختی ها و ناراحتی ها و اذیت ها.

حتی اگر نگاه سلوکی به ازدواج داشته باشید و در پی کمال در ایمان باشید ، هر چه قضایای زندگی ، پیچیده تر و سخت تر باشد ، رشد و کمال بیشتری را در پی خواهد داشت. چرا با یک زبان از اذیت شدن فرار می کنیم اما با زبان دیگر از تعالی معنوی دم می زنیم؟ به نظر شما تعالی معنوی با راحت طلبی و سختی نکشیدن جمع می شود؟

ممکن است بفرمایید که: بنده با اصل سختی کشیدن مشکلی ندارم اما چرا باید در خانه و در کنار همسر و فامیل سختی بکشم؟ چرا همسرم مثل من نباشد؟ یا چرا فامیلی را انتخاب نکنم که همه شان رفتارهای مومنانه داشته باشند؟

جواب این است که : با عینک بدبینی که حاصلش خوب دانستن خود و بد دانستن دیگران است و با فرار از اذیت شدن ، بدانید که دنیا جای این راحتی ها نیست. تا سختی دنیا و این اذیت ها را تحمل نکنید به راحتی آخرت نمی رسید. زندگی بدون اذیت به راحتی اخروی نمی رسد.

علاوه بر اینکه باید اذیت شدن را هم با ملاک های دینی تنظیم کنیم تا برای بیهوده های دنیا اساسا اذیت نشده و سختی هایمان سختی های سلوکی و معنوی باشد. برخی از ما تا صبح عاشورا در هیئت سینه می زنیم اما مناجات شعبانیه خواندن را دوست نداریم. لذت خواب را ، به سختی بیدار شدن و جدا شدن از بستر ترجیح می دهیم. درست است که زخم زبان اذیت دارد اما تا زخم زبان نبینیم و صبر نکنیم و و در برابر بدی ها تلافی نکنیم و به جای تلافی از بدی های فامیل بد بگذریم و شب ها با خدا راز و نیاز نکنیم رشد نمی کنیم. خیالتان راحت!

درست است که در ازدواج ما با یک خانواده وصلت می کنیم اما زندگی ما و تعامل ما با آن خانواده بر اساس قوانین اسلام و فرهنگ آن شکل می گیرد. چون اگر هیچ کس مومن نباشد حداقل من مومن هستم. سبک زندگی من است که روش تعامل من با همه دنیا را مشخص می کند. مومن در مجلس گناه شرکت نمی کند حتی اگر همه فامیل رنجیده شوند. و البته مجلس یک مومن مجلسی بدون گناه است حتی اگر همه فامیل رنجیده شوند. زمین بازی را مومن رسم می کند و بقیه باید خودشان را با سبک زندگی اخلاقی و زیبای مومن تنظیم کنند. رسم این زمین با هواهای نفسانی نیست بلکه بر اساس رساله عملیه و فتوای مجتهد اعلم جامع الشرایط است. فرهنگ و سبک زندگی و اداب معاشرت یک مومن چون واضح و روشن و بر اساس تعالیم الاهی است ، و چون مومن همیشه در پی کسب رضای الاهی است و چون راحتی خود را طلب نمی کند بهترین نوع تعامل با انسان هاست ؛ نه کسی را اذیت می کند و نه از کسی می رنجد. حتی نامهربانی های دیگران را وسیله ای برای رشد خودش می داند و در دلش خدا را تشکر می کند.

در مورد انتخاب همسر و خانواده خوب و مومن نیز بدانید که ، اگر به جای انتخاب یک همسر مناسب ، به دنبال یک فامیل مناسب باشید خودتان را بیهوده گرفتار رنج کرده اید و بعد از سال ها انتظار قطعا مجرد خواهید ماند. بانو فاطمه زهرا بهترین دختر مومن مدینه است اما آیا همه اطرافیان او و فامیل پدرش مثل او بودند؟ اگر با نگاه شما پیش برویم و کل فامیل را در کنار همسر گزینش کنیم ، نامادری های متعدد و بعضا بداخلاق و توطئه گر بانوی دو سرا ، بهترین دلیل رد این مورد برای امیرالمومنین بود. امثال ابولهب و برخی از زنان پیامبر اکرم در هر فامیلی پیدا می شوند. فامیل پیامبر همان کسانی بودند که او را تبعید کردند و جنگ های متعدد بر علیه او به راه انداختند. آیا به خاطر عموی بی ایمان یا خواهر نخاله یا برادران هرزه ، خود را از انتخاب آن زوج مناسب محروم کنیم؟ ملاک اگر ایمان باشد مرزها روشن و واضح می شود و انتخاب راحت تر صورت می پذیرد.

اینکه می گویم باید واقعی حرف بزنیم به همین خاطر است. چون حتی خانواده پیامبر اعظم نیز با ملاک قرار دادن کل فامیل ، گزینه مناسبی برای ازدواج نیست. بارها گفته ام و باز تاکید می کنم که جز ایمان داشتن خود شخص ، چه دختر و چه پسر ، ملاک های دیگر مانند زنجیر ، دست و پای شما را خواهد بست. خودتان را از این قیود بیهوده نظیر سن و قد و تحصیلات و زیبایی و خانواده و ... رها کنید.

فراموش نکینم که اگر ایمان را ملاک انتخاب قرار بدهیم ، فامیل و اطرافیان مومن یک دختر یا پسر ، بهترین دلیل بر عیار آن خانواده و درجه و نوع ایمانشان است. به طور مثال خانواده های محترم شهدا و ایثارگران نمونه های بارز ایمان و جهاد و رشادت هستند که با دیدن خانواده می توان عیار دختر یا پسر این خانواده ها را سنجید. اما در همین خانواده ها نیز جا برای اذیت شدن هست. چون اینجا بهشت نیست و همه اطرافیان ما سلمان و ابوذر نیستند.

مومن از زن و مرد با هر کسی که زندگی زناشویی بکند سلوک آسمانی خودش را می کند و رشد معنوی فراوانی را دارد. اما بدانید که امور معنوی هیچ ربطی به زندگی مشترک و زناشویی زن و مرد ندارد و حقیقت ایمان و تعالی معنوی بیشتر از اینکه یک مقوله اجتماعی باشد یک امر فردی است ؛ خداوند اعمال همه را فردی بررسی می کند و به خانواده ها کارنامه جدا نمی دهد. البته می دانیم که ما در جامعه و در قبال اطرافیان وظایفی داریم اما اعمال فردی و اجتماعی فرد فرد ماست که کارنامه ما را می سازد مثل رای دادن فرد فرد آحاد و انتخاب رئیس جمهور.

زندگی زناشویی همیشه باب میل مومن نیست. همان طور که در نوح و لوط و همسران کافرشان از یک طرف ؛ و در آسیه و فرعون از یک طرف و ابولهب و همسرش از یک طرف ؛ و در آخر در خانواده عترت و آسمانی مولانا امیرالمومنین و بانو فاطمه زهرا مشاهده می کنیم. مثال های متعدد قرآن کریم به ما می آموزد که همسر شما اگر فرعون هم باشد تکلیف شما همان است که بود: و لا تکلف الا نفسک.

در صف نماز جماعت همه نماز می خوانند اما بهره هیچ دو نفری برابر نیست. حتی در بهشت اگر امثال من و شما همخانه ی پیامبر مکرم اسلام در خانه و منزل بهشتی ایشان بشویم و از سفره ایشان و از ظرف مخصوص ایشان نوش جان کنیم و حتی اگر لقمه غذای ایشان دو قسمت شود و نیمی در دهان ما و نیمی در دهان رسول الله صلی الله علیه و آله گذاشته شود ، باز ما دو نفر ، لذت برابری از این دو لقمه ی غذا نخواهیم داشت ؛ چون درک و تلقی افراد از نعمات ، متناسب با معرفت آنان به خداوند و ایمانشان به الله است و در نتیجه بهره ای خاص خود خواهند برد. همه زندگی مومن از لذت و خوشی و از الم و ناخوشی ، نعمت و خواسته خداست و وسیله ای برای تعالی و سلوک و تربیت مومن.

حکم مثال نماز جماعت و سفره غذا ، در روابط خاص زناشویی زوجین نیز جاری است. دقت کنید به نکته لطیفی خواهید رسید!

● ح سین عالمی

نخل ولایت ۱۳ تیر ۹۹ ، ۱۶:۳۲ ۰ ۰ ۱۲۹ ازدواج

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری