تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عروس» ثبت شده است


💧💧💧💧💧💧💧💧

🔴بیمار را دیده اید که چگونه از رنج درون می نالد و گاه از شدت درد، فریاد می کشد؟


⚫️حسد هم بیماری دردناکی است، که موجب رنج و ناراحتی و نارضایتی و اعتراض می شود و این گله و شکایت نشانی از آن بیماری روحی است که درون را فرا گرفته و می سوزاند.

🔵 اگر مادری نتواند این شعله زیانبار را در قلب خود خاموش کند بدین گونه با عروس خود و اقوام او در می‌افتد و با زبان خود به آنها زخم می زند.

⚪️درست است که حق مادر بالاترین حق هاست، درست است که مادر بیشترین حق را بر فرزند خویش دارد و فرزند باید در همه حال شکرگزار و خدمت گزار مادر خویش باشد، کمترین آزار و رنجشی را برای او فراهم نیاورد؛



🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿


  🌸 روش ناف‌بران


🍃 گویند در قدیم‌الایام، پدر و مادرها کارشان را راحت می‌کردند و با یک ناف بریدن! در نوزادی، خیالشان را از بابت ازدواج فرزندشان راحت می‌کردند تا وقتی بزرگ شد هر روز مجبور نباشند درب این خانه را بزنند و آن خانه را، تا مورد مناسبی برای پسرشان بیابند یا هر روز مجبور نباشند خواستگاری راه بدهند یا نگران ازدواج نکردن دخترشان شوند! قضیه از این قرار بود که در آن ایام وقتی خانمی دختری می‌زایید ناف دختر را به نام یکی از پسرهای فامیل مثل پسرخاله و پسرعمو و... می‌بریدند. روش کار این بوده است که ناف دختر را روی پای پسر می‌گذاشتند و می‌گفتند «پای هم پیر شن»!


🍂بعد از ناف برون همه حاضرین می‌گفتند: مبارک، مبارک، پای هم پیر شن. گل می‌زدند و دختر و پسر نامزد می‌شدند. بعد از آن دختر و پسر مجبور بودند که پای همدیگر پیر شوند.


🍃 این روزها ولی دیگر این شیوه جواب نمی‌دهد و کمی زیاد عجیب و غریب، به نظر می‌آید! 

به دو دلیل: اول اینکه دیگر جامعه این حرف‌ها را نمی‌پسندد، دوم این اینکه تعداد آقایان آب رفته است! و احتمالاً کار به ناف بریدن یک دختر روی پای یک پسر ختم نمی‌شود و احتمالاً روی پای بعضی از آقا پسرها ناف دوتا دختر کشیده می‌شود و این موضوع علاوه بر آنکه بذر انتقام هووگری از همان ابتدا در دل دخترخانم‌ها به وجود آورد، باعث غرور بی‌جا و سر خود معطلی بیش از اندازه‌ی داماد هم می‌شود!


📖 عطر سیب

📍📍📍📍📍📍📍📍


نخل ولایت ۹۵-۹-۰۱ ۱ ۰ ۴۸۸

نخل ولایت ۹۵-۹-۰۱ ۱ ۰ ۴۸۸



💠💠💠💠💠💠💠💠


          ✨قسمت2

✅  یک هفته قبلش به من گفت از دکتر بپرسم با توجه به اینکه بچه ای در راه دارم آیا می توانم سوار هواپیما شوم . مشکلی نبود . سوریه که رسیدیم فهمیدم آن ها برنامه شان این است که ما را سوریه بگذارند و خودشان بروند لبنان . یک روز و نصفی قبل از رفتن به لبنان و دو روز بعدش با هم بودیم . خوش حال بودم ، خیلی . از دو چیز ؛ یکی زیارت حضرت زینب و رقیه . دیگر ، فرصتی که پیش آمده بود تا با هم باشیم . آن قدر ذوق کرده بودم که می گفتم اصلاً همین جا در هتل بمانیم . لازم نیست مثلاً برویم خرید یا این جور کارها .


❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری