تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


▪️جوانی نزد عالمی آمد و از او پرسید: من جوان هستم اما نمیتوانم خود را از نگاه کردن به دختران منع کنم، چاره ام چیست؟


▫️عالم کوزه‌ای پر از شیر به او داد و به او توصیه کرد که کوزه را به سلامت به جای معینی ببرد و هیچ چیز از کوزه نریزد...


▪️به یکی از طلبه‌هایش هم گفت او را همراهی کند و اگر شیر را ریخت جلوی همه‌ی مردم او را کتک بزند.


▫️جوان نیز شیر را به سلامت به مقصد رساند. و هیچ چیز از آن نریخت.

▪️وقتی عالم از او پرسید چند دختر را در سر راهت دیدی؟

▫️جوان جواب داد: هیچ، فقط به فکر آن بودم که شیر را نریزم که مبادا در جلوی مردم کتک بخورم و در نزد مردم خوار و خفیف شوم.


🍀 عالم هم گفت: حکایت انسان مؤمن هم همین است

مومن همیشه خداوند را ناظر بر کارهایش میبیند و از حساب روز قیامت و بی‌آبرویی در مقابل مردم در صحرای محشر و عذاب جهنم بیم دارد.


نظرات (۱)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری