تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان



🌼 آیا نداشتن اعتماد به نفس برای مومن خوبه؟ نداشتن قدرت شخصیت برای مومن خوبه؟ کدوم یکی از بزرگان ما اعتماد به نفس نداشتن؟ آیا عدم اعتماد به نفس باعث از دست رفتن عزت نفس نمیشه؟ اصلا این خوبه که یه مومن در نگاه خلق الله مثه یه پپه دیده بشه؟

--------------------------------------------------

تعبیر اعتماد به نفس از الفاظی است که نسبت به طرفش معانی متفاوت و بلکه مثبت یا منفی پیدا می کند. در ادبیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما وقتی از اعتماد به نفس در ملتی سخن به میان میاید منظور خودباوری و ایستادن روی پای خود و نترسیدن از دشمن داخلی و خارجی و در مقابل اعتماد به نیروی های خدادادی داخلی خصوصا جوانان مملکت است. در این معنا اعتماد به نفس یک معنای مثبت و کمالی و پیش برنده است. شاید در این معنا نگاه گوینده بیشتر به حالات روانی افراد است تا خود را در مقابل دیگری خوار نبینند و به نفس خود و نیروهای خدادادی شان تکیه کنند. لذا در نگاه رهبران و مصلحان اجتماعی بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی ما با این روحیه و حالت روانی درمان خواهد شد.

اما در علم اخلاق و از آن بالاتر در علم عرفان نظری و عرفان عملی و از همه ی آنها بالاتر در وحی آسمانی سخنی از اعتماد به نفس نیست. در خلوت یک عارف یا مناجات یک موحد ابراهیمی ، هر چه هست خداست و هیچ گونه اعتمادی به نفس در مقابل اعتماد به خداوند وجود ندارد. عارف موحد تمام اعتمادش به خداست و اعتماد به هرکس و هرچه غیر خداوند حتی اعتماد به خود ، جرمی نابخشودنی و شرکی بزرگ اما مخفی قلمداد می شود.

به جملات پنج گانه حضرت استاد علامه جوادی آملی که از کل آثار معظم له در این موضوع انتخاب شده توجه کنید:

1- مسئله اعتماد به نفس از مغرب‏ زمین برخاسته است و بعضی از مفسران هم آن را پذیرفته‏ اند ، در حالی که برخی دیگر مانند استاد علامه طباطبایی دریافته‏ اند که اعتماد به نفس با مذاق قرآن هماهنگ نیست و اسلام آن را به رسمیت نمی‏ شناسد ، چون اعتماد به نفس به قدرت خود تکیه کردن و اعلام بی‏ نیازی از خدای سبحان است، در حالی که بنده باید در همه احوال به خدا اعتماد و توکل کند نه به خویش.

2- باید دید که جایگاه تکیه آدمی بر خویش کجاست و آیا بحث اعتماد به نفس با توحید سازگار است و اگر هست، چگونه آن را معنا باید کرد؟ تردیدی نیست که اعتماد به نفس اگر در برابر اعتماد به خدا مطرح باشد، تفکری مشرکانه است که به خود محوری و در نهایت به کفر آدمی می‏ انجامد ؛ اما اگر با حفظ اصل حق محوری، معنای اعتماد به نفس را خود باوری بدانیم، در این ‏صورت می‏توان آن را با توحید هماهنگ دانست ؛ زیرا انسان بر پایه این معنا وجود خویش را نردبانی باورکردنی و قابل اعتماد می‏بیند که می‏تواند بر پله‏ های محکم آن گام نهد و تا اوج ملاقات با پروردگار خویش بالا رود. اعتماد به نفس از محکم‏ترین فرصت‏های شیطانی است؛ الثقة بالنفس من أوثق فُرَصِ الشیطان. اعتماد به خداوند برترین عمل است؛ الثقة بالله أفضل عمل.

3- اعتماد به نفس یا توکّل بر خدا ؟ یکی از افکاری که از مغرب زمین به حریم اندیشه ناب توحیدی مسلمانان و موحدان نفوذ کرده ، این است که اعتماد به نفس از فضایل است و باید دیگران را به آن ترغیب کرد؛ در حالی که اسلام هرگز اعتماد به نفس را تأیید نکرده است ؛ زیرا انسانی که مالک هیچ شأنی از شئون خود نیست: «لا یملک لنفسه نفعاً ولا ضرا ولا موتاً ولا حیاةً ولا نشوراً» چگونه می تواند بر خود تکیه کند؟ آنچه از نظر اسلام فضیلت به شمار می رود و دین به آن بها می دهد اعتماد و توکل بر خداست، چنانکه حضرت امام جواد (علیه السلام) فرمودند: «الثقة بالله تعالی ثمن لکل غال وسُلَّم إلی کل عال ؛ اعتماد به خدا بهای هر کالای گرانبها و نردبان صعود به هر درجه بلندی است. تکیه گاه مؤمن، قدرت بی کران و مستقل خدای سبحان است، نه قدرت خودش و نه قدرت دیگران. اما اعتماد به نفس یا اعتماد به دیگران از نظر اسلام رذیلت است؛ زیرا معنای اعتماد به نفس آن است که انسان به حول و قوّه خود اعتماد کند، در حالی که خدای سبحان در معرفی مؤمنان می فرماید: آنان در برابر تهاجم بیگانگان می گفتند: ﴿حسبنا الله ونعم الوکیل. آنان نمی گفتند قدرت نظامی و توان رزمی ما کافی است. انسانی که در برابر خدا عاجز است و مالک چیزی نیست، باید بر خدا توکل کند نه بر نفس خود.

4- انسان گاهی به عنوان اعتماد به نفس خود را فریب می‏داد و گاهی به عنوان «تشکر از مخلوق» به دیگران پناهنده می‏شد ، ولی فردا (ی قیامت) می‏فهمد که کار تنها به دست خدا بوده و هست و علل و اسباب ظاهری همه از شئون فاعلیت خدای سبحان است.

5- کسی که مال ، مقام ، علم یا هر چیز دیگری را که به دست آورده ناشی از تلاش خود می‏داند گرفتار تفکر مشرکانه قارونی شده که می‏گفت من اینها را در نتیجه دانش خود یافته ‏ام؛ ﴿قال إنّما أُوتیته علی علمٍ عندی این نوع اعتماد به نفس و احساس استقلال ، در مقابل اعتماد و توکل به خدا ، خود از مصادیق شرک خفی است.

بعد از این توضیحات گران قدر حضرت استاد به نظر شما نقش ایمان به خداوند در لحظه لحظه ی زندگی و سپس ازدواج و تشکیل خانواده چه مقدار است؟ 

 نقش اعتماد و توکل به خداوند که از خصوصیات مومنان دانسته شده است چقدر است؟

آیا تفاوت تفکر مادی و تفکر الاهی و خدامحور در همین نکات باریک تر از مو نیست؟

به نظرم حلقه مفقوده ی زندگی بشر امروز در اعتماد به خداست چون بشر نادان امروز به علمش و قدرتش و تکنولوژِی اش و در یک کلمه به نفسش اعتماد کرده است و خدا را و دستورات او را رها کرده است. خدا بشر امروز را به حال خودش رها کرده بلکه روزی بفهمد که کاری از دست نفسش بر نمی آید و هر چه هست در ید بی دستی اوست.

اگر جوان امروز از ترس مسائل اقتصادی و دو دو تا کردن های عقل حسابگر ، از ازدواج فرار می کند و آنها که ازدواج کرده اند از توالد و ازدیاد نسل فرار می کنند به این علت است که به خودشان و نفسشان اعتماد کرده اند. در یک کلمه ی کوتاه ما خدا را فراموش کرده ایم و حتی معنی روزه داری خودمان را هم نمی دانیم. در طرف مقابل بام نیز برخی توکل و اعتماد به نفس و دعا را به معنی بی کاری و سمبل کاری و برف انبار کردن معنا میکنند که آن هم غلط است.

● ح سین عالمی

نخل ولایت ۱۵ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۲۵ ۰ ۰ ۱۲۵ ازدواج انحرافات

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری