تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۲۳ مطلب با موضوع «مجردها :: ازدواج :: انحرافات» ثبت شده است
🌼 خیلى ازاطرافیانم هستن که انواع نمازها و ادعیه روچله گرفتن براى ازدواج. اما بعد از یه مدت خیلى کوتاه وخیلى هاشون بعدازگذشت سال ها چله گرفتن ، ناامید شدن ازرحمت خدا.
از اینکه بعد چله خبرى نشده ، به وعده ى خدا شک کردن. خیلى ازهمونا گفتن خرافاته. اگه خدا قرار بود با چله ى یک دختر مؤمن، همسرصالح بده، پس این همه دختر مجرد تو دنیا واس چى هستن؟ اگه باچله ى یه دعاى مجرب یا نماز، همه صاحب همسرمیشن،پس هیچ مجردى نباید وجود داشته باشه. متأسفانه خودم دیدم که خیلیا میگن من استغفرالله با امام حسین قهرم!!! حضرت زهرا دلموشکونده!!! من دیگه هیچى ازخدا نمیخام. مگه من چه گناهى کردم؟ همه دخترخیابونیا ازدواج کردن اما من که خودموحفظ کردم ازنامحرم وهمیشه دعاکردم وسرسجاده بودم وفقط از خدا یه شوهرخوب ومؤمن خواستم اما خدا اونم ازم دریغ کرد! 30سال وخورده اى هم ازعمرمون رفت. دریغ از فقط یک خواستگار!!!!!!
حتى متأسفانه بعضى ازاین چله گیرا، دیگه نماز واجبشونم نمیخونن! ترک صلاه کردن!!! دیگه هیئت ومستحبات و...پیشکش

 -------------------------------------------

در ابتدای کلام چند فراز از کلمات گهربار استاد علامه آیت الله جوادی آملی تقدیم شما:

1- در مورد «اربعین» و چله نشینی، روایاتی از اهل‏بیت(علیهم‌السلام) رسیده است: «مَنْ أخلص للّه أربعین صباحاً ظهرت ینابیع الحکمةِ من قلبهِ علی لسانهِ»؛ 

کسی که چهل روز مراقب اعمال خود باشد و جز حلال نخورد، نگوید و نیندیشد، و از حرام بپرهیزد و از دنیا منزوی باشد، نه از خلق خدا، چشمه‏ های حکمت بر زبانش جاری می‏شود.

این روایات تفاوتی میان زن و مرد نمی‏گذارد، زیرا چله ‏گیری به معنای انزوا از دنیاست، نه انزوا از خلق. انسان کارگر یا کارمند، باید در متن کار باشد و کارهایش را برای خدا انجام دهد؛ او پس از آنکه به چله روی می‏آورد، باید بیشتر کار و فعالیت کند، درس بخواند و تحقیق انجام دهد، چون کار، درس و تحقیق، خود «آخرت» است؛ نه دنیا. خدمت به جامعه برای رضای خدا هم آخرت است.

2- پیامبر اعظم ‏صلی الله علیه و آله و سلم در برکت اخلاص فرمود: من أخلص لله أربعین یوماً فجّر الله ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه‏؛ تحصیل اخلاص بسیار مهم؛ ولی نگهداری و بهسازی آن بس مهم‏تر است. بر پایه ظاهر این حدیث، پیشاپیش باید اخلاص را به دست آورد؛ سپس چهل روز در آن وادی گام نهاد و منازل و درجات چهل‏گانه آن را پیمود؛ نه اینکه با اربعین‏ گیری به اصل اخلاص دست یافت.

از سوی دیگر، اگر کسی به قصد دستیابی به سرچشمه حکمت و عالم ربّانی شدن چله بگیرد، هرگز مخلص نیست، بلکه او برای مزد خاص، اربعین گرفته است، در حالی که باید فقط برای خدا در این وادی گام بردارد. مانند حج یا عمره که با بستن احرام آغاز می‏شود، اربعین نیز از همان اخلاص شروع می‏شود و انسان مخلص است که در چهل منزل آن حرکت می‏کند

3- رنج اربعین گیری و دشواری چله داشتن برای همگان نیست، مثلاً حضرت موسای کلیم (علیه‏السلام) با اربعینِ موعود به مناجات طور بار یافت و حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یک شَبه به قرب خاص راه برد.

در پایان چند نکته خدمتتان تقدیم می کنم:

مراتب ایمان افراد متفاوت است چون فهم انسان ها از مسائل دینی خصوصا فهمشان از توحید و نبوت و امامت و اخلاص مختلف است. ایمان هر چه با مراتب بالاتری از علم و معرفت همراه باشد عمیق تر و پر اثرتر خواهد بود.

کسی که به خداوند ایمان دارد و در طلب او ، و با حاجت یافتن خداوند ، به اربعین یا چله رو آروده است نباید حاجت های دنیایی و غیر خدایی را مورد نظر خودش قرار بدهد. چه رسد به این که در صورت نرسیدن به حاجات دنیایی اش به خداوند و اولیای دین شک کند. عنصر محوری اربعین گرفتن ، اخلاص است و اخلاص یعنی خالص کردن دل برای خدا و در طلب خدا نه در طلب شوهر.

شخصی که بعد از طلبیدن حاجتی و نرسیدن به آن ، نمازش را ترک کند قطعا از دایره ی ایمان بیرون است و صرفا با این الفاظ بازی کرده است. اربعین یا چله گرفتن کار امثال موسی کلیم است نه هر کودک نادانی که در طلب شوهر و زندگی مطلوب دنیایی می دود و البته از خدا بیشتر دور می شود.

کسی که نمازش را ترک می کند یا در وجود خداوند و حقانیت شریعت اسلام شک دارد در ابتدای مسیر هم نیست. اربعین گرفتن برای افرادی تعریف می شود که در میانه ی راه سلوک هستند نه در ابتدای راه. کسی که در معرفتش به خداوند و اسلام آن قدر نادان است که قابلیت ترک نماز دارد باید در کلاس اول شریعت ثبت نام کند و بسیار بسیار روی اعتقادات و اصول دینش تفکر و تامل نماید نه اینکه بدون استاد و بدون دستور قدم در راه سلوک بگذارد و در آخر به همه ی معتقدات حقه ی اسلام تعرض کرده و جهالت خودش را جار بزند که من با یک ولی خدا قهرم؟!

اولیای دین العیاذ بالله وسیله ی استجابت دعاهای ریز و درشت ما نیستند و کارشان از طرف خداوند این نیست که موظف باشند هر چه از دهان کودکی چون ما خارج شد بالفور مستجاب کنند تا ما با آنها قهر نکنیم! چنین افرادی نه چهل روز که یک روز هم در این چهل منزل قدم نزده اند تا راهی را به سوی منزل لیلی طی کرده و به نهایت رسیده باشند. علاوه بر این که دستورات و ختوم باید برای فرد خاص و طبق نیاز آنها صادر شوند و انجام بدون دستور ختوم و ادعیه برای همگان مسلما موثر نخواهد بود. اگر هم قرار باشد به کسی یا چیزی شک کنیم باید به این دستور خاص در ظرف چهل روزه و یا نحوه ی انجامش توسط ما یا در اخلاصمان شک کنیم نه در اولیای دین.

اسلام راهی است که جز با معرفت آگاهانه و نور ایمان طی شدنی نیست. این معرفت حاصل کلاس های درسی حوزه و دانشگاه نیست بلکه نوری است که خداوند باید در دل افراد بتاباند. امروز بهتر از انجام واجبات و ترک محرمات دستوری نداریم. اسلام همه را در شریعتش بیان کرده است. راه را گم نکنید.

 

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۲-۱۲ ۰ ۰ ۳۶۷

نخل ولایت ۹۹-۱۲-۱۲ ۰ ۰ ۳۶۷


🌼 پسری دانشجو هستم سال آخر کارشناسی ، میخوام سه تا سوال از شما بپرسم اما قبلش به کرده هام و نکرده هام میخوام اعتراف کنم.
 
نمیدونم سال اول یا دوم راهنمایی بود که یه دوست (!) تو راه مدرسه یه مجله رنگی نشونم داد که توش عکس های ... بود. حالا نفهمیدم من چجوری خود ارضایی رو یاد گرفتم ، از وقتی که فهمیدم این کار گناهه به بعد هر بار انجامش احساس پشیمانی کردم و گفتم این آخرین باره ، ولی آخرین بار نشد و تا الان ادامه پیدا کرد. تو دوره دانشجوییم یه کتاب به دستم رسید که در این باره بود ، عواقب وحشتناک این کار رو نوشته بود ، همشو خوندم ولی تنها چند روز دوام آوردم. قبل سن تکلیف خیلی خوب نماز میخوندم ، ولی بعدش خیل خیلی برام سخت شد ، چندین بار تصمیم گرفتم شروع کنم به خوندن ولی اگه از ظهر شروع میکردم به خوندن ارادم تا نماز صبح فرداش قد نمیداد.
تو محرم های سالهای اخیر شبها تو مسجد خیلی گریه کردم که خدایا منو ببخش ، دیگه آدم میشم ولی نشدم. دو سه سالی هم هست که راجب ازدواج تو تخیلاتم سیر میکنم ، هر وقت یه دختر و پسر که به نظر میاد نامزد یا ازدواج کرده باشند رو جایی میبینم ، خیلی به حالشون غبطه میخورم ، جایی تنها باشم اشکم هم در میاد ، به خودم لعنت میگم که چرا فرصت پاک بودن و زیستن رو گرفتم. خیلی گناهای دیگه هم داشتم از دروغ تا چشم چرونی که نیازی به گفتن با این کارنامه درخشان نیست.
الان از خودم بدم میاد ، خسته شدم از کارهام ، میخوام آدم بشم ، گناهامو ترک کنم ، نماز بخونم ، دعا بخونم ، خلاصه بیشتر از این جلوی خدا شرمنده نشم ، تا بلکه از خودم خوشم بیاد.
 
1-  خدا منو میبخشه؟
2-  من حق ازدواج دارم با توجه به این کارنامم؟ (میبینید چقدر پررو هم هستم)
3- اگه جواب مثبت هستش باید انتظار همسری مثل خودم خطاکار رو باید داشته باشم ؟
 
دعا کنید یه زیارت امام رضا (ع) هم نصیب ما بشه که بدجور دلم تنگه براش ...

 

 ---------------------------------------------------

سلام خداوند بر شما

اگر خداوند در شریعت اسلام کاری را حرام کرده است به این معنا است که آن فعل خطا ضرر مهلکی برای خود انسان و جامعه ی انسانی دارد. خداوند از ثواب کردن یا گناهان من و شما نفع و ضرری نمی بیند. توبه در این شریعت نیز به معنی بازگشت از راه خطا و ترک اشتباهات گذشته است. اگر میخواهید بخشش خداوند را تجربه کنید باید از بدی هایی که به خودتان (و نه به خدا) کرده اید جدا شده و آنها را تکرار نکنید. پس خیالتان از بابت خداوند راحت باشد چرا که او خصومت شخصی با کسی ندارد اما کسی که به خودش رحم نکند رحم خداوند به او معنا ندارد.

خودارضایی قبل از ضررهای اجتماعی و خانمان سوزی که ناشی از این گناه است رحم نکردن به خود و بیمار کردن خود انسان است. این که گفتم کسی که به خودش رحم نکند خداوند نیز به او رحم نمی کند از همین باب است. خودارضایی گناه خانمان براندازی است که مثل دومینو جریان خانواده و فطرت را ویران می کند و مشکلات ناشی از آن حتی بعد از تشکیل خانواده دامن گیر فرد مبتلا به این گناه خانمان سوز است.

کسی که نیاز جنسی را در خودش بیدار کرده است و فرصت ازدواج ندارد و گرفتار خودارضایی شده است ناچار باید به سوی ازدواج برود و در حقیقت توبه اش جز ترک این گناه و میل و اقدام به ازدواج نیست. خودارضایی نیاز انسان به همسر را به فراموشی می کشاند و با خیال خوشی های زودرس ، انسان گنه کار را از تلاش برای ازدواج و کسب همسر منصرف می کند. یکی از عوامل به تاخیر افتادن ازدواج در جامعه شیوع همین گناه ویرانگر بین دخترها و پسرها و سرگرم شدن آنها به خود است. و اگر نتایج طولانی مدت این گناه کبیره و بزرگ را هم به نتایج کوتاه مدتش اضافه کنیم به جرات می توانیم بگوییم که یکی از عوامل و علل فراوانی طلاق همین گناه فاجعه بار خودارضایی و بیماری های ناشی از آن در مردان نظیر انزال زودرس است که باعث عدم رضایت خانواده ها از مقاربت جنسی با شوهرانشان و لذت نبردن از فرایند عملیات جنسی است.

خودارضایی به غلط مکانیزم عصبی و فکری شخص را مختل کرده و عملیاتی که باید در حدود سی دقیقه طول بکشد را به کمتر از دو دقیقه می رساند. چنین فردی حتی اگر ازدواج هم بکند لذت کافی و درستی از همسرش نمی برد و از او ناکام خواهد ماند. همسر بیچاره نیز هنوز متوجه مطلب نشده و به لذت مورد نظرش نرسیده که شوهرش تخلیه شده و به ناچار با نارضایتی به خواب میرود.

دعواها و ناهنجاری های موجود در برخی خانواده ها که سر از دادگاه خانواده در آورده اند و به عنوان عدم تفاهم از آنها یاد می شود اکثرا به علت توجه نکردن به همین مسایل و ریشه در انحرافات جنسی یا نارضایتی های جنسی از طرف زوجین دارد.

این گناه خانمان سوز متاسفانه هم امروز و هم فردای فرد خاطی را ویران می کند و شیطان کار را تا جایی پیش می برد که حتی در کنار همسر نیز لذت خانواده و مقاربت بی معنا باشد. با عرض شرمندگی باید بگویم مواردی برای مشاوره داشته ام که در عرض چند سال زندگی زناشویی و با وجود فرزند ، مرد نامرد توان یک بار مقاربت کامل با همسرش را نداشته و چنان همسر بدبختش را سرخورده کرده بود که از شدت نیاز و بی توجهی و ناتوانی شوهر مبتلا به خیانت های متعدد گردیده بود !

خاک بر دهان روان شناسانی که در کلینیک های مشاوره ، دانشجویان از همه جا بی خبر را به این گناه تشویق می کنند و خانه و خانواده را به ابتذال و تباهی و جدایی می برند. اگر میخواهید توبه کنید باید ازدواج کنید تا هرچه زودتر به مسیر فطرت و راه طبیعی لذت جنسی برگشته باشید که خداوند آن طریق را فقط بین زن و شوهرش قرار داده است.

اگر نگران آسیب های احتمالی اما جدی این گناه به جسم و مغز و اعصابتان در ایام ابتلای به این بیماری و تبعات آن در زمان ازدواجتان هستید باید بعد از تصمیم جدی بر ترک این گناه در اولین فرصت به مجمع پژوهشگران طب گیاهی بوعلی سینا در قم یا به وب سایت آن مرکز به نشانی (www.booali.ir) سری بزنید و تحت درمان قرار بگیرید. این مرکز برای تقویت مغز و اعصاب که مشکل عمده ی دانشجویان است (چرا که با مطالعات علمی از مغزشان کار میکشند اما غذای مناسب مغز را به او نمی دهند) و البته هم برای زودانزالی و دیگر مشکلات مقاربتی داروهای گیاهی بی ضرر و غیر شیمیایی دارد که طبق نسخه های حکیم الاهی بوعلی سینا تهیه می شود و فوق العاده برای کسانی که به هر دلیل دچار اختلالات مغز و اعصاب هستند مورد نیاز است.

فکر کردن به تبعات مهلک این گناه هیچ شوقی برای بازگشت به این عمل خبیث برایتان باقی نمی گذارد. به هیچ عنوان در خانه تنها نشوید. از خوردن غذاهای چرب و مقوی دوری کنید. بارها در سفرهای تفریحی و اردوهای دانشجویی با تعجب به دانشجوها گفته ام که شما از منی که متاهل هستم بیشتر غذا می خورید و این ورودی بدون حساب و کتاب غذا و خوردنی قطعا شما مجردها را به انحراف جنسی کشانده یا می کشاند. فراوان مشاهده کرده ام که جوانان مومن و محاسبه گر برای کنترل دامنشان روزها را با روزه میگذرانند و بیش از دو وعده غذا نمی خورند. فراوان از جوان های مومن و پاک اطرافم مشاهده کرده و دیده ام که تکه گوشت داخل خورشت قیمه را در ظرف من انداخت تا بیشتر از نیاز بدنش برای زنده ماندن غذا نخورد تا فیلش یاد هندوستان نیافتد! معجون و گرمی و مغز و آجیل را لب نمی زنند و از دیدن و مشاهده ی تصاویر محرک دوری می کنند.

قرآن زن خبیث و خطاکار را برای مرد خبیث ، و زن پاک و طیب را برای مرد پاک می داند. اگر گذشته ی آلوده ای دارید با توبه ، پرونده ی خودتان را جلا بدهید. بالاترین آلودگی کفر و نفاق و نداشتن ایمان است. مومن کفو مومن است و کافر کفو کافر. شما توبه کنید و مومن شوید؛ لازم نیست به خداوند روزی دادن بیاموزید. خداوند روزی مومن را به کافر نمی دهد! روزی مومن طبق آنچه خداوند برایش مقرر کرده است به او می رسد. به جای ترس از آینده و رزاقیت خدا ، ما بیشتر باید نگران اعمالمان باشیم!

سبک زندگی اسلام دارای قطعات جدا و ناهماهنگ و بی ربط نیست. این سبک زندگی باید کامل انجام شود تا نتیجه بدهد. اگر میخواهید خداوند توبه شما را بپذیرد ، اراده ی کافی برای ترک گناه را داشته باشید و به تمام دستوراتی که در بالا گفتم عمل کنید. باید به ازدواج فکر بکنید و برای ترک گناه باید برای رسیدن به آن اقدام جدی کنید.

اما در باب فرار از گناه و تقویت اراده:

شنیدم که در وصف سردار رشید اسلام عباس بابایی می گفتند: زمانی که ایشان در آمریکا خلبانی تحصیل می کرد ، افسر آمریکایی متوجه می شود که عباس در حال دویدن دور میدان صبحگاه و محوطه ی خوابگاه دانشجویان پروازی آن هم در نیمه های شب است. تنها دویدن ، آن هم در آخرین ساعات شب و البته در پس روزی پر کار و فعالیت واقعا هیچ توجیه روشنی نداشت. افسر آمریکایی علت همین امر را از عباس بابایی جویا شد. عباس گفت: وقتی شیطان به سراغم می آید به محوطه ی صبحگاه می آیم و آن قدر می دوم که از فکر و خیال پلیدش رهایی یابم!

کتاب پرواز تا بینهایت زندگی نامه ی تیمسار شهید عباس بابایی را حتما بخوانید. در این کتاب با مردی آشنا می شوید که روحش بیشتر از این که آشنا با زمین باشد آسمانی بود.

 

راه اراده و پاک بودن را شهدا به ما آموخته اند.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۲-۰۴ ۰ ۰ ۳۱۹

نخل ولایت ۹۹-۱۲-۰۴ ۰ ۰ ۳۱۹


 

🌼 اگر شخصی اهل ماهواره دیدن باشه چی؟ به نظر شما دلیل محکمی بر رد کردنش هست؟ ما تو خونه ماهواره نداریم و به شخصه مخالف وجود این سیستم در خانه هستم. اما می ترسم این دلایل باعث بشه من هیچوقت ازدواج نکنم!

-------------------------------------------------------

ماهواره یک ابزار جدید و یک وسیله ی الکترونیک مدرن است. صرف داشتن ماهواره در خانه ی کسی دلیل بر ایمان یا بی ایمانی او نیست. مثل چاقو که هم ابزار انجام امور عادی و حلال زندگی بشر است و هم میتوان با آن به قتل و جنایت پرداخت. آلات مشترکه در فقه آل محمد یعنی ابزار و آلاتی که هم برای کارهای حلال استفاده شده و هم در فعل حرام به کار برده می شوند. تلویزیون و ویدیو و رایانه و اینترنت هم همین طور هستند. در حقیقت آلات مشترکه را می توان در کارهای حلال و حرام به کار گرفت و حکم اسلام در هر مورد به تناسب موردش متفاوت خواهد بود.

امروز به علت غلبه ی استفاده ی تلویزیون و ویدیو و رادیو در امور حلال ، فقها خرید و فروش و نگهداری این اشیا را حلال و جایز دانسته اند اما در مقابل ، ماهواره را چون از اموری است که استفاده ی حرام در آن برای عموم مردم غلبه دارد تحریم کرده اند. طبیعی است اگر روزی مردم بتوانند مانند چاقو از ماهواره استفاده ی حلال بکنند ، حرمت جای خودش را به حلیت خواهد داد. اما چه کنیم که خطر این ابزار شوم شیطان برای فرد و خانواده و جوانان در گمراهی از راه فطرت بسیار واضح است ، و این خطر بسیار زیاد باعث شده است که فقها حتی نگهداری ماهواره در خانه را حرام بدانند. اما اگر برای کسی از دانشمندان و نخبگان جامعه استفاده از ماهواره ضرورت داشته باشد مثل کسانی که در امور امنیتی و یا خبر و رسانه کار میکنند و طبق مقتضای کارشان ناچار به تهیه و تماشای ماهواره باشند از حکم حرمت اولیه خارج خواهند بود و به خاطر عوض شدن موضوع حکم شرعی هم به تناسب عوض خواهد شد.

نتیجه اینکه امروز حکم خرید و فروش و نصب و نگه داری ماهواره برای عموم جامعه (جز متخصصان و دانشمندان آن هم در محیط اداری شان) حرمت است و مطابق فتوای بزرگان شیعه حتی نگه داری ماهواره در خانه های مسکونی به خاطر مفاسد فراوانش (برای اعضای خانواده خصوصا جوانان) حرام است. آنچه مهم است این است که خانواده های مومن نظیر خود شما و بنده ، خودمان و خانواده مان را از این ابزار مدرن اما شیطانی بر کنار بداریم و وسیله ی گناه و ابتذال را در خانه برای همسر و فرزندانمان مهیا نکنیم.

نکته مهم مورد توجه این است که نگه داری و نصب ماهواره در خانه ، همیشه مورد رضایت همه ی افراد ساکن در خانه نیست. بسیار سراغ دارم که خرید و نصب ماهواره توسط پدر یا یکی دیگر از اعضای نااهل خانواده انجام شده و اعضای مومن خانه به این کار آن فرد اعتراض کرده اند و تمام مراتب امر به معروف و نهی از منکر را انجام داده اند اما از اخم و تلخی چهره تا تذکر لسانی کارگر نیافتاده و اعضای فاسق خانه ، کار خودشان را پیش برده اند. در چنین مواردی حتی شنیده ام که در زمان استفاده ی گناه کاران از فیلم ها و برنامه های نامشروع ماهواره ، مومنان جمع گناه کاران را ترک کرده اند و با ترک مجلس گناه ، اعتراض و نهی از منکرشان را نشان داده و می دهند.

پس فراموش نکنید که به صرف داشتن ماهواره در خانه ای نمی توانیم همه ی اعضای یک خانه را متهم به گناه کنیم بلکه ممکن است برخی از اهالی خانه با گناهکاران همراه نشوند و یا اگر ماهواره دارند و استفاده هم می کنند ، توانسته اند با برنامه ریزی و نظارت کامل بزرگ ترها از برنامه های کاملا حلالش اکتفا کنند تا ابدا کسی مبتلا به گناه نشود مثل استفاده ی کاملا صحیح جوانان از اینترنت و نظارت کامل والدین بر روی آنها (البته بشنوید و باور نکنید!!)

به نظرم بهتر است تمام دقتتان را بر روی شخص خواستگارتان متمرکز کنید. اگر در خانه یشان ماهواره هست من به شما حق می دهم که با بدبینی کامل به این مطلب بنگرید. موضع دقیق خواستگارتان را در این مورد جویا شوید و بدانید او با این داستان چگونه برخورد کرده است. خوب است فتوای مرجع تقلیدش را در مورد نصب و نگه داری ماهواره جویا شوید تا میزان حساسیتش نسبت به امور دینی برایتان مشخص شود.

از جواب رد دادن به خواستگاری که ایمان ندارد و از گناه دوری نمی کند نترسید. گاهی اوقات ضروری است که شجاعت زنانه و مومنانه ی خودتان را در تارهای صوتی تان جمع کنید و یک نه ی محکم بگویید تا پایبندی خودتان را به سبک زندگی اسلام ثابت کنید.

باور کنید مجرد نمی مانید چون با خداوند معامله کرده اید و طرف حساب شما خداست و خداوند برای اهل تقوا وعده ی نصرت داده است. خداوند به اهل تقوا وعده داده که در بن بست ها محل خروجی برایشان مقرر می کند که تصورش را هم نمی کنند. اگر با خدا معامله کنید هیچ وقت در بن بست گیر نمی کنید. اما اگر به خاطر مرز بندی مومنانه ی خودتان لطمه هم بخورید و توسط فاسقان تحریم هم بشوید جهادتان راه دوری نرفته است. تحمل همه ی سختی ها زمانی که انسان بداند در مرئا و منظر خداوند است آسان است.

زمان کشف حجاب زنهایی بودند که تمام دوران کشف حجاب را در خانه ماندند تا مجبور نشوند بدون حجاب در کوچه و خیابان ظاهر شوند. حالا اگر انسان چند سالی برای حفظ دینش و تقوایش در خانه بنشیند و مثل همه ی مردم به خیابان گردی نرود خیلی ضرر کرده است؟

مومنان بسیاری را در طلب دختر مومنه ای مثل شما ، با این مدارج تقوا و این حساسیت دینی می شناسم ، که در دانشگاه و خیابان قلب و دل و چشم خودشان را حفظ کرده اند تا خداوند در عوض این مرارت ها و فرار از این حیله های شیطانی ، همسر زلال و پاک و مومنی چون شما را نصیبشان فرماید.

 

این ترس هم از حیله ی شیطان است. به خدا توکل کنید. کید شیطان ضعیف است. تمام هنر شیطان این است که شما را ، از آینده ای بترساند که با تقوا آبادتر است تا با گناه. اگر از آینده تان ترس هم دارید بدانید که با تقوا به آینده ی بهتری خواهید رسید. آینده از آن حزب اللهی هاست!

●ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۱-۰۵ ۰ ۰ ۲۶۹

نخل ولایت ۹۹-۱۱-۰۵ ۰ ۰ ۲۶۹


 

🌼 ببخشید یک سوال ؟ چرا افرادی مثل شما اقدام به معرفی افراد به یکدیگر نمی کنند ؟

واقعا مشکل خیلی ها این هست که فرد مناسب با خودشون رو نمیتونن پیدا کنن و یا در مورد دخترا فرد متناسب به سراغشون نمیاد البته بیشتر منظورم از لحاظ ایمان و دین داری هست.

من اگه خودم متاهل بودم واقعا یکی از اصلی ترین کارهامو معرفی افراد متدین به هم قرار میدادم. البته برخی افراد این کار رو انجام میدن ولی به بدترین شکل ممکن که نتیجه ای هم نداره و نمونه اش رو زیاد دیدم. واقعا هر چه قدر هم از این مطالب بخونیم و بشنویم ولی خواستگار نداشته باشیم و یا برن و دیگه برنگردن و یا ربطی به ما نداشته باشن هیچ فایده ای نداره و آرامش نداریم و نمیتونیم به درد خودمون و یا دین و جامعه بخوریم.

--------------------------------------------------------------------

کسی که از ملاک بودن ایمان در ازدواج می نویسد ، نمی تواند سایت همسریابی باز کند و راه رفته ی مجموعه های فرهنگی کشور را دوباره و به غلط برود و فکر کند کار درستی کرده است. باور کنید اگر نیمی از وقت من برای نوشتن متون صرف می شود ، نیم دیگر آن صرف معرفی و آشنایی مصداقی دوستان و آشنایان علاقه مند به ازدواج می شود ؛ اما باید اعتراف کنم تا بدانید که چون این معرفی ها از مسیر صحیح اش انجام نمی شود کمتر به مقصد می رسد. به عنوان مثال این معرفی ها بر پایه ی معرفی خود اشخاص از خودشان است و این گونه شناختی برای معرف کافی نیست تا بتواند بر اساس یک ایمیل یا یک نظر وبلاگ کسی را به خانواده ای معرفی کند. این را گفتم تا بدانید بنده و همسرم و البته بسیاری از طلاب و علما و روحانیون و مومنین و ریش سفیدها در این قسمت نیز فعال هستیم و فکر و ذهنمان خوب مشغول است.

چندی پیش همسرم در حال شمردن پیامک هایی بود که بین من و فقط یکی از همین جوانان جویای همسر رد و بدل شده بود. کارش که تمام شد پرسیدم چند تا بود؟ ایشان گفت: صد و پنجاه تا ! البته فکر میکنم حالا که چند روزی از آن سرشماری گذشته است تعداد پیامک ها خیلی بیشتر از آن مقدار باشد !!

اما چه کنم که پرسشگر محترم سوال بالا هم ، مثل بسیاری از جوانان ، راه حل مشکل ازدواج در کشور را ، دیده نشدن دخترها و یا معرفی مصداق مناسب ازدواج برای پسران می داند و از یک طلبه ی محقق ، انتظار تاسیس بنگاه ازدواج دارد.

به نظر شما آیا گرفتاری امروز جوان های ما در امر ازدواج فقط با معرفی مصداق های چنین و چنان حل می شود؟ آیا اگر دولت به هر جوان بیست ساله از دختر و پسر ، صد میلیون تومان پول بلاعوض بدهد مشکل ازدواج از ریشه حل می شود؟ آیا چنین ازدواج هایی بیشتر از یک سال دوام خواهند آورد ؟ آیا اگر به هر پسر جویای همسر یک دختر قد بلند زیبای همه چیز تمام ، با مدرک تحصیلی دکترا معرفی کنم داستان تمام است؟ آیا اگر برای هر دختر جویای همسر یک خواستگار پول دار و تحصیل کرده و شیک پوش ، با مالکیت یک منزل مسکونی با امکانات کامل و اتومبیل و ... بفرستم مشکل حل شده است ؟ اینها همه خیال خام است !

تفاوت مشاوری که نگاه الاهی دارد با روان شناس کلینیک های مشاوره که از نگاه اسلامی بی خبرند و کتاب های غربی ها را خوب حفظ کرده اند در این است که ما فقط برای مشتری مان (بدون توجه به کل جامعه و دیگر جوانان) نسخه نمی نویسم که وقتی از من سوال بکنند: اگر برای همچو منی که مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا از فلان دانشگاه معتبر کشور دارم و البته سن و سالم به اواخر دهه ی سوم زندگی نرسیده است و بر و روی زیبا دارم ، خواستگار دیپلمه آمده باشد ، آیا شما ازدواج مرا با یک دیپلمه ازدواج درستی می دانید؟ بنده نه از باب ناچاری که از باب اعتقاد راسخ خواهم گفت: مدرک تحصیلی برای هیچ کس انسانیت نیاورده است ، اگر انسان است و اگر دلش از نور ایمان روشنایی گرفته است ، حتما همسر خوبی برای شما خواهد بود ؛ اما اگر انسان نیست ، دخترم بدان که مدرکش برای شما شوهر نمی شود. شما چند روان شناس سراغ دارید که چنین ازدواجی را امضا کند؟

نسخه ی ما اصولا نسخه ی تک نفره نیست تا فقط برای پول دارها و نیکو چهره ها معنا داشته باشد. شوهر دادن دختران زیبا و تحصیل کرده با درآمد کافی هنر نیست. زن دادن جوان بلند بالا و شیک پوش و درس خوانده و ساکن در بهترین نقاط شهر هم هنر نیست. همه باید ازدواج کنند و این همه ای که باید ازدواج کنند یعنی همه ی جوان هایی که در دانشگاه و مدرسه و خیابان و کارگاه هستند با هر میزان از تحصیلات و هر میزان از زیبایی و کمال.

وقتی می شنوم تعداد دخترهای تحصیل کرده ی جامعه از پسرها پیشی گرفته است ، لبخند بر لب های من جوانه نمی زند. این یک بیماری اجتماعی است که ما مبتلا به آن هستیم. این برتری تعداد فقط نشانه ی اشتیاق بانوان به علم نیست. که اگر فقط و فقط اشتیاق به علم بود آفرین داشت. این هجوم نتیجه ی محاسبه ی دو دو تا چهار تای دختران جوان است که اگر تحصیلات دانشگاهی نکنم چه می شود ؟ و اگر در بیرون خانه کار کنم و درآمد داشته باشم چه می شود ؟ و اگر لیسانس یا ارشد نداشته باشم چه آرزوها که بر ملا نمی شود!

دخترها و پسرها را معرفی بکنم که چه شود؟ آیا نگاه آن پسر ، به زن و به خانواده و به زندگی مشترک ، یک نگاه واقعی و خدامدارانه است؟ من از شما سوال میکنم که اگر بخواهم ، دخترانی را به عده ای معرفی بکنم ، در فرم های اطلاعات شخصی باید چه مشخصاتی را از جویندگان همسر بخواهم تا بتوانم خواستگار مناسبی را به درب خانه شان بفرستم؟ قد ؟ تحصیلات ؟ آخرین عکس زمینه سفید از چهره ی ثبت نام کننده ، آن هم با روی باز؟

چرا بیشتر دخترانی که سفره ی دلشان را برای من و امثال من باز می کنند ، ناچار به این کار هستند ؟ و چرا این کار را از روی ناچاری انجام می دهند؟ چون از فرآیند مادی و ظاهرمدار انتخاب همسر دل زده اند ، و نمی خواهند در این باتلاق فراموشی فضیلت ها (که در راس آنها ایمان به خداوند است) فرو بروند. چون در این جامعه ی مریض و فاصله گرفته از دستورات اسلام ، دختری که شرایط خانوادگی اش و سنش و تحصیلاتش و زیبایی اش تمام و کمال باشد ، نیازی به این مراکز و این معرفی ها ندارد. چون آن دختر مومنمان نمی خواست و نمی خواهد به خاطر زیبایی چهره اش انتخاب شود ؛ آمده بود تا شاید توسط این طلبه به پسر مومنی معرفی شود که به دنبال زیبایی ایمانش باشد نه چهره ی زیبایش. تا این نگاه های مادی و غلط اصلاح نشود ، معرفی کردن افراد ، فقط و فقط نزدیک کردن اشخاص است به سمت اهداف مادی شان و فرو رفتن جامعه در لجن زاری که باطنش جهنم است ؛ و نه سوق دادن و هدایت آنها به سمت آسمان و شکوه بهشت.

 

معرفی افراد زمانی سودمند است که جز ایمان ملاک تعیین کننده ی دیگری در کار نباشد و جوان حاضر باشد با بودن ایمان و نبودن تمام ملاک های دیگر ، به سر سفره ی عقد برود. 


نخل ولایت ۹۹-۱۰-۲۷ ۰ ۰ ۱۴۵

نخل ولایت ۹۹-۱۰-۲۷ ۰ ۰ ۱۴۵


 
🌼 مشکلی که من باهاش مواجه شدم اینه که خیلی از خواستگارها وقتی مادرشون برای دفعه اول تماس میگیرن میگن "پسر ما خیلی مذهبی نیست ها، شلوار جین میپوشه و ..." یا مثلا "ما خودمون مذهبی هستیم اما پسرمون خیلی نه،آهنگم گوش میده، فلان کارم میکنه و ..."
من فکر میکردم که چون مادر پسر در اولین برخورد چنین چیزی رو میگه میتونم کلا قضیه رو منتفی کنم و همون اول بگم نه.
آخه من دوست دارم همسرم مذهبی و ولایی باشه و حداقل از گناه های کبیره دوری کنه. این جوری میتونم اونطور که اسلام گفته مراسم بگیرم و زندگی کنم. اما الان دیگه بیشتر خواستگارها اینجوری شدن! چه کاری درست تره؟! میترسم همینجوری همه رد شن و سنم بره بالا.

-----------------------------------------------------

این مشکل فقط مشکل شما نیست و بسیاری از خانواده های مذهبی هستند که با اختلاف های شدید فرهنگی بین والدین و فرزندان گریبان گیر شده و با آن دست و پنجه نرم می کنند.

البته همیشه این گونه نیست که پدر و مادرها مقید تر به احکام و مناسک اسلام باشند بلکه گاهی اتفاق می افتد که اعتقاد و رفتار فرزندان به نسبت والدینشان شباهت بیشتری به قرآن و عترت دارد. پس با اجازه ی شما هر دو حالت را بررسی می کنیم:

حالت اول (والدین متدین با فرزند غرب زده)

در حالت اول ، پدر و مادر اهل نماز جمعه و جلسات مذهبی و وعظ و منبر بوده و هستند اما فرزندشان به دلایل مختلفی مثل رفیق ناباب با سبک زندگی والدین همراه نشده  و از رفتارهای دینی دوری می کنند. درست است که خانواده از اصالت ناشی از ایمان برخوردار است اما ویروس غرب زدگی بلایی به جان گل این خانواده ی مومن آورده که فرزندشان سبک زندگی مومنانه را کنار گذاشته و شباهت کمتری به مومنان دارد. گاهی گل ریشه در خاک دارد و در خانواده ای مومن رشد کرده است اما عوامل بیرونی او را از حیات مومنانه دور کرده اند.

بحث امروز ما درمان گل های آفت زده ی خانواده های با ایمان نیست. این بحث حدیث مفصلی دارد که در جای خودش باید آن را بررسی کرد. اینجا بحث ما این است که آیا این گل آفت زده ، که خانواده نیز به آفت زده بودن او اقرار دارند ، شایسته ی تشکیل خانواده با یک گل مراقبت شده و سالم هست؟ در حقیقت طرف حساب شما ، پدر و مادر مومن آن فرد نیستند بلکه شما با کسی مواجه هستید که چنین و چنان است و فلان رفتار خاص را دارد ؛ آنچه نباید فراموش کنید این است که در همه حال باید حال و روز و سبک زندگی خود افراد را مطالعه کنید و برای ازدواج ، حساب خانواده ها و اطرافیان را از خود افراد جدا کنید. درست است که داشتن خانواده های مومن برای هر کدام از عروس و داماد ، امتیاز بسیار بزرگی محسوب می شود که نمی توان از آن صرف نظر کرد اما شما با خانواده ی او زندگی نمی کنید بلکه زندگی مشترک در درجه ی اول بین زن و شوهر شکل می گیرد و در صورت شکل گرفتن هسته ی مرکزی قوی ، در مرحله ی دوم به خانواده و فامیل و اطرافیان سرایت میکند.

زمانی که بنده از ایمان حرف میزنم منظورم تاکید بر ایمان خود فرد است نه ایمان خانواده ی او. توصیه ی بنده این است که ایمان خود فرد را محک بزنید و درجه ی آفت رفتاری و اخلاقی اش را تشخیص بدهید. گاهی ازدواج و تشکیل خانواده و همراهی همسری مومن با خانواده ها ، سبب می شود که آفات اخلاقی و سبک زندگی غلط دوران مجردی ، جای خودش را به صلاح و فلاح بدهد و جوان داستان ما زندگی جدیدی را آغاز کند. اگر در تحقیقاتتان به این نتیجه رسیدید که خواستگارتان قابل اصلاح است با دقت و مطالعه اقدام کنید و مانع ازدواج نشوید. اما اگر مقدار و شدت این آفت ها به اندازه ای بود که دریافتید ازدواج با چنین شخصی افتادن در چاه حسرت و ندامت است مسلما نه گفتن در خواستگاری بسیار بهتر از نه گفتن بعد از چند سال زندگی فلاکت بار است. گل بی عیب و خار نداریم پس فراموش نکنید که به دنبال نمره ی بیست گشتن ، از دست دادن فرصت هاست. هنر من و شما باید این باشد که بتوانیم با همین انسان های موجود در جامعه زندگی کنیم.

حالت دوم (فرزند مومن اما والدینی با سبک زندگی غلط)

چه بسیارند خانواده هایی که اسلام را به عنوان تنها مدل رفتاری و سبک زندگی شان انتخاب نکرده اند و از سبک زندگی شرقی یا غربی یا حتی ایرانی تبعیت می کنند و یا اینکه می خواهند بین اسلام و غرب جمع کنند و یکی به میخ و یکی به نعل رفتار میکنند و گاهی رفتار مسلمانی و گاهی برخوردی غیر اسلامی دارند ، اما فرزندی دارند که علایق اسلامی اش بسیار بیشتر از پدر و مادر است و راهی را در پیش گرفته که در یک کلام با سبک زندگی التقاطی خانواده مشابهتی ندارد.

فراوان مشاوره داشته ام از دختران و پسران مومنی که از ابتدایی ترین سال های بلوغ ، سحرهای ماه رمضان را به تنهایی برخواسته اند و تک و تنها غذا گرم کرده اند و تنها بر سفره ی غذا نشسته اند و روزه گرفته اند و حتی توسط خانواده مسخره هم شده اند. یادم نمی رود جوان مومنی که درب اتاقش را قفل می کرد تا بتواند به دور از کنایه های خانواده ، دقایقی کوتاه نمازش را بخواند. یکی از رفقای عزیزم که از دانشگاه دل خوشی ندارد و تصمیم به آمدن به حوزه ی علمیه گرفته است میگفت: وقتی تصمیمم را با خانواده مطرح کردم غوغایی به پا شد. اکنون ، حال و روز این دختر یا پسر مومن را ، در ایام ازدواج تصور کنید و فشار روحی فراوانی که بر آنها وارد می شود را احساس کنید تا بتوانید درک صحیحی از این قسم از دوستان داشته باشید.

درست است که گاهی خانواده ها و اطرافیان مثل جوانشان سبک زندگی مومنانه ندارند اما خود جوان مومن انتخابش را کرده است و رفتارهای مومنانه دارد. به نظر بنده در این صورت هم نمی توان جوان مومن را به خاطر خانواده و فامیلش رد کرد. در حقیقت معیار ایمان در انتخاب همسر متوجه خود فرد است و نباید حکم اغیار را به فرد سرایت داد. در این حالت چون زوجین قصد و توان جنگ با فامیل و اطرافیان را ندارند ، می توانند با معیار قرار دادن ایمان و فروعات آن نظیر امر به معروف و نهی از منکر ، یک زندگی کوچک اما مومنانه را پی ریزی کنند.

مهمترین اشتباهی که در این موارد رخ می دهد این است که افراد با ملاک قرار دادن ایمان آن هم برای همه ی اعضای خانواده ، و نه فقط خود فرد ، با عجله و به غلط خط قرمزی بر چنین گزینه ای بزنند ، و از ازدواج با آن فرد مومن ، (چه دختر و چه پسر) به خاطر خانواده اش منصرف شوند. اشتباه بزرگ دیگر این است که به دنبال همسری با نمره ی بیست بگردیم و مدت ها خودمان و خانواده مان را سرگردان جلسات خواستگاری کنیم و با آبروی چندین خانواده بازی کنیم و در آخر چانه بالا بیاندازیم و با لحنی طلبکارانه به هر کس و ناکسی بگوییم: لطفا اگر دختر و خانواده ی خوب سراغ داشتید معرفی کنید!!

حکایت تبلیغی: دختری به من پیامک زد و خودش را معرفی کرد و گفت که اهل اصفهان است. پدر دختر خانم رئیس بانک ، و مادرشان پزشک جراح بود و طبق گفته ی خودش از نظر مالی هیچ مشکلی نداشت. می گفت: تعریف شما را شنیده ام و می دانم که در امر ازدواج جوان ها فعال هستید و در دست و بالتان پسرهای مومن و بسیجی فراوان دارید. تنها مشکل من این است که خانواده ام به سبک زندگی اسلام اعتقاد راسخی ندارند و متاسفانه باید بگویم که آنها نماز نمی خوانند!

اتفاقا همان ایام همراه یک کاروان دانشجویی در اردوی مشهد مقدس بودم که حدود پانصد نفر دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف از دختر و پسر در قالب هیئت الزهرا به زیارت امام علی بن موسی الرضا مشرف شده بودند. همه درس خوان و تیز هوش و البته همه مومن و علاقه مند به اهل بیت عصمت و طهارت. با چند نفر از دانشجویان اصفهانی و جویای همسر مومن ، این مورد را مطرح کردم اما هیچ کدام راضی به انتخاب چنین دختری به عنوان همسر نشدند. و البته متاسفانه فقط و فقط به خاطر پدر و مادر تارک الصلاه دختر و نه خود او.

 

تا دست و پای جوان ها در افکار غلط و معیارهای پیله صفتشان محصور است ، حتی معرفی دخترهای مومن به پسرهای باز هم مومن فایده ای ندارد. چون یا پسرها فامیل دختر را نمی پسندند و یا دخترها خودشان را از پسر سر می دانند و خواستگار را رد می کنند.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۰-۱۹ ۰ ۰ ۱۳۵

نخل ولایت ۹۹-۱۰-۱۹ ۰ ۰ ۱۳۵


🌼 موضوعی هست که خیلی آزارم میده و نمی دونم باید چکار کنم.

بنده جزو دسته ای هستم که خیلی کم خواستگار دارم و متاسفانه هم کفو و در سطح اعتقادی بالا و مقید هم نیستند این در حالی که بنده چادری ِ ان شاالله مقید هستم...الحمدلله ظاهر و تیپ خوبی دارم .... در دانشگاه سراسری در تهران تحصیل میکنم... حافظ قرآن هستم (البته جایی نمیگم تا حد ممکن چون دوست ندارم به این دلیل احترام گذاشته بشه یا خواستگاری کنند و نیت حفظ مشکل دار بشه).... سطح فرهنگی ، مالی و تحصیلات خانوادم بالاست و سن بنده قریب 22 سال هست.

نه اینکه بخاطر این امکانات و نعمات مغرور باشم ولی واقعا جای تعجب داره با این اوضاع خواستگار سالی یکی دو سه تا داشتن اون هم نه مومن و متدین!... دوستان و اقوامی که از نزدیک خبر ندارن ، فکر می کنند الان چ خبره خانه ی ما و مدام خواستگاران اعلاء در حال رفت و آمد هستند
و این دیگه با چه آدم تاپی ازدواج میکنه!!! و مادرمم که میگم بهشون ، احساس میکنم نگران شدن.. و این در حالیه که از نظر اجتماعی هم گوشه گیر نیستم... کلاسای عقیدتی میرم.... مسئول بسیج دانشکده ام... اردو میرم و از آن طرف معیارهای انتخاب همسر خودم هست که دوست دارم حداقل از نظر معنوی و اخلاقی اگه بالاتر نیستند، هم سطح باشند و هم تحصیلات و خانوادشون و ظاهرش قابل قبول باشه.....
مگه در قرآن نیامده الرجال قوامون علی النساء ؟ هن لباس لکم و انتم لباس لهن ؟ خوب اگه از نظر سطح تقوا و دینداری و تقید ِ واقعی بالاتر یا هم سطح نباشند چه جوری میتونند حامی و سرپرست بشوند؟ و حکم لباس رو داشته باشند؟

اونوقت میگم منی که خواستگار کم دارم و آنها هم اونطور که باید مومن و مقید هم نیستند ، چجوری همچین انتظارات و معیارهایی داشته باشم؟!

درسته که خدا هست و هوامو هم میدونم خیلی داره ، ولی این کمی خواستگارا چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی اذیتم میکنه! وقتی میبینم دخترانی که موقعیتشون مثل من نیست ولی آن قدر خواستگار دارند ، حس بدی پیدا میکنم و حتی به خودم شک میکنم! با خودم میگم دلیلش چی میتونه باشه؟ و میگم شاید بخاطر ارتودنسی کردن دندان باشه! ولی میبینم بهمن ماه ارتودنسی کردم ولی قبلش هم خواستگار کم بود و کسی هم رسمی نیومده بود خونه مون! شایدم چون پدر و مادرم با افراد موثق و زیادی رفت و آمد ندارن! البته مادرم دبیرند و دوستان متدین دارند ولی اونا هم فرد مناسبی معرفی نکردند تا حالا. و شایدم چون مادرم محجبه مانتویی هستند و خانواده م مذهبی معمولی هستند ، نمی پسندند! البته خودم چادری هستم و از ملاکای اصلی بنده مذهبی مقید بودن فرده. شاید هم از شدت گناه و خطا دچار قبضه شدم ! و خواستار فرد متدین و بالایی هستم در حالیکه لیاقتش رو ندارم .....دلایلی که نوشتم میتونه باشه و یا دلایل دیگه ای میبینید؟ و یا ایمان و توکلم کمه؟ راه حلی بنظرتون میرسه؟

 ------------------------------------------------------

چند نکته ی کلیدی و مختصر خدمتتان هدیه میکنم. ان شاالله که برای شما و دختران خوب دیگری که شرایطی مثل شرایط شما دارند مفید باشد:

1- جوان به صورت فطری کمال طلب و آرمان گراست و به کمتر از نمره ی عالی راضی نمی شود اما در مسیر انتخاب همسر ، خطرات جدی و هولناکی از جهات متعدد ، اخلاق جوانان را تهدید می کند که اگر این تهدیدها را به فرصت تبدیل نکنند بهترین فرصت های دوران جوانی شان را از دست خواهند داد.

2- اگر ایمان به خداوند برای شما ملاک انتخاب همسر است چرا به دنبال کمیت و کثرت خواستگار هستید؟ زیادی خواستگار و رفت و آمدهای فراوان خانواده ها قرار است چه دردی را از شما درمان بکند؟ میل به کثرت و زیادی خواستگار ، زمانی در دل جوان خودنمایی می کند که بخواهد ایمان را ، با خصوصیات و خصلت های دیگری غیر از ایمان جمع کند و به دنبال خواستگارهایی با نمره های عالی ، آن هم در تمام جهات بگردد یا به اصطلاح رفقای ما ، هم به دنبال خر باشد و هم خرما.

3- این روحیه در نگاه بدوی از فطرت کمال جو و آرمان طلب جوانان ریشه می گیرد اما با عرض شرمندگی و اندوه فراوان باید بدانید که در این دنیای مادی و خاکی ، همه ی کمالات و خصلت های نکو با هم در یک فرد و در یک موجود مادی جمع نمی شوند. مثلا مصطفی چمران با آن همه خصائل نیکو و ویژگی های مثبت اعتقادی و اخلاقی و هنری و مبارزاتی ، کچل است و مو در سرش ندارد ، و اگر با سر تاسش کنار بیایید ، عمرش در دنیا چون گل بهاری کوتاه است و در قفس دنیا بند نمی شود و مهمان همیشگی این دنیای فانی نیست و همسرش را به خاطر شوق دیدار معشوق والاتری رها می کند و طلب شهادت می کند. آیت الله بهجت که در قله عرفان قرار دارد قدی کوتاه و دماغی فربه دارد و از زیبایی دنیایی بهره ی آنچنانی ندارد. اگر هم زیبایی و اخلاقش وصف ناشدنی باشد اما به دانشگاه نرفته است و تحصیلاتی همانند دختران دانشگاه رفته ندارد و اگر برای به دام انداختنش دام هم پهن کنند باز نمی توانند او را در دام بیاندازند نظیر شهید داود حیدری فرمانده ی گردان زهیر که وقتی متوجه می شود ، شرط ضمن عقد همسرش شرکت نکردن او در جبهه است ، از سر سفره ی عقد بلند می شود و آن زن آرمان طلب و کمال جو اما اهل دنیا را ، در حسرت به دام انداختن داود حیدری تا ابد باقی میگذارد چون اگر آن زن اهل آخرت بود نمی توانست مانع انجام تکلیف الاهی توسط داود حیدری و حضورش در جبهه ی حق علیه باطل و شهادت طلبی او شود.

4- طبق کلام امیرالمومنین در نهج البلاغه دنیا و آخرت مانند مشرق و مغرب هستند و کسی که به سمت مشرق میرود لاجرم از مغرب دور می شود. دنیا و آخرت جهت هستند و جمع کردن بین دو جهت معنا ندارد. کسی که فکر میکند می تواند بین دنیا و آخرت جمع کند و هم خر و هم خرما را داشته باشد باید بداند که نمی تواند بهشت عالم آخرت را بر روی زمین خاکی ایجاد کند. اینجا بهشت نیست. اینجا دنیاست. اینجا مزرعه است ، و خر و خرما در این خاک سیاه با هم جمع نمی شوند. رسیدن به مقاصد بالای عالم جز با انتخاب عاقلانه ی محرومیت های فراوانی میسر نمی شود.

5- متن شما را که خواندم کمال طلبی و آرمان خواهی حیرانی را دیدم که هنوز نتوانسته است بین دنیا و آخرت ، یا بین دو جهت متضاد ، آخرت را انتخاب کند و دست و پا می زند تا بتواند بین دنیا و آخرت جمع کند و به عنوان مثال می خواهد با کسی ازدواج کند که هم اعتقادات کامل و صحیحی دارد و هم از اخلاق خوب و مومنانه ای برخوردار است و هم تحصیلات عالی و در پی آن شغل آبرومند و درآمد مکفی و هم ظاهر آراسته و زیبایی داشته باشد.

ایمان یعنی توشه ای که مقصد و هدف سفر آخرت و البته سبک زندگی صحیح در دنیا را تامین می کند. ایمان یعنی جهتی که فقط با آخرت جمع می شود نه با دنیا. اگر به شما بگویم مومنان واقعی عرضه ی دوندگی های اهل دنیا برای اضافه کردن به متراژ خانه و تبدیل به احسن کردن اتومبیلشان را ندارند از من رنجیده نشوید. اهل آخرت نه ربا می دهند و نه ربا می گیرند و خود را گرفتار سیستم بانکی نمی کنند. اهل آخرت با فرمان حسین علیه السلام توشه برمی دارند و عازم کربلا می شوند. اهل آخرت اگر بدانند روزی روزگاری شاید همسرشان مانع کربلایی شدنشان شود ، مثل شهید داود حیدری از سر سفره ی عقد فرار می کنند.

6- مشکل شما و هیچ دختر دیگری با تعداد زیاد خواستگار اساسا حل نمی شود چون تعداد خواستگار و کثرت طلبی ، ریشه در آخرت طلبی ندارد و دنیا طلبی مثل آب شور دریا کسی را سیراب نمی کند. اگر جهت کلی زندگی انسان مومن ، آخرت باشد و هدفش را از زندگی در این دنیا فهمیده باشد می داند که دنیا در ساختمان عالم خلقت فقط یک راهرو به سمت محوطه یا فضای باز و ابدی آخرت است و قدم زدن چند دقیقه ای در راهرو نیاز به این همه چانه زدن ندارد. اهل آخرت راهرو را به سمت محوطه ی باز ترک می کنند و قدم زنان از راهرو خارج می شوند اما اهل دنیا بر خلاف اهل آخرت این راهرو را به سمت محوطه ی باز و ابدی طی نمی کنند و بر خلاف جریان طبیعی عالم به سمت انتهای تاریک و بن بست راهرو می روند. درست است که اتفاقا اسباب بازی هایی در انتهای تاریک این راهرو وجود دارد اما کسی که دل به این ملعبه ها و اسباب بازی ها ببندد عمرش و سرمایه اش و انسانیتش را مفت باخته است.

7- کجای قرآن گفته است که لباس بودن زن و شوهر برای هم ، به این معناست که ایمان شوهر نسبت به همسرانش ، باید بالاتر یا هم اندازه ی آنها باشد؟ طبق معارف اسلام همسر یک مومن باید مومن باشد و مسلمان حق ندارد با کافر ازدواج دائم کند. حال اگر زوجین لباس هم هستند یعنی فقط یک مومن است که می تواند لباس و مایه ی زینت یک مومن باشد و زشتی های او را بپوشاند. لباس انسان برهنه را پوشش می دهد و زشتی های او را می پوشاند پس هر لباسی که بتواند زشتی های مرا بپوشاند در دایره ی انتخاب من قرار می گیرد. در حقیقت کافر لباس مناسبی برای مومن نیست اما هر مومنی می تواند این زشتی را برای مومن دیگر بپوشاند. زنان مومن برای مردان مومن لباس هستند و مردان مومن برای زنان مومن.

8- ایمان سنجتان را از کدام عطاری خریداری کرده اید؟ تمام کسانی که ایمان خودشان را با بقیه ی انسان ها مقایسه میکنند باید جواب بدهند که به چه حقی به خودشان در سنجش ایمان نمره ی بالا می دهند و این نمره ی بالا را چگونه و با کدام معیار به دست آورده اند؟ آیا به صرف فعالیت و سابقه در بسیج و پوشش چادرشان می توانند ایمان خودشان را معیار قرار دهند و ایمان بقیه را کمتر یا مساوی یا بیشتر از خودشان بخوانند؟ آیا به نظر شما هر گونه قضاوت و مقایسه ای در عالم خاک و قبل از قیامت ، در مورد ایمان خود یا ایمان دیگران حرفی یاوه و بی اساس نیست؟ آیا شما می توانید اعماق دل افراد را مشاهده کنید و نقش خداوند را در اعمالشان متر کنید؟ آیا این ادعا که من توان درک و اندازه گیری و مقایسه ی ایمان خودم با کس دیگری را دارم یک ادعای خطرناک و خلاف واقع نیست؟

9- سرپرست بودن شوهر برای یک خانواده به این معنا نیست که آن مرد باید در ایمانش به خداوند از اعضای خانواده خصوصا همسرش مومن تر باشد. خانواده نهادی است که پدر و مادر باید در آن مومن باشند اما لازم نیست لزوما مرد ایمانی بیشتر از همسرانش داشته باشد یا زوجین در درجات ایمان هم رتبه باشند. چه اشکالی دارد که زن مومنی ، زوجه ی مردی باشد که رفتارهای مومنانه ای مانند همسرش نداشته باشد؟ کافی است یک نگاه ساده و اجمالی به جامعه ی اطرافتان بیاندازید تا متوجه شوید اکثر بانوان نسبت به همسرانشان در انجام اعمال دینی و مناسک ظاهری راسخ تر هستند و تقیدات مذهبی بانوان به نسبت مردان بسیار بیشتر است. اکثر مردان به هنگام عبادت با مهری شکسته و عرق گیر رکابی به نماز می ایستند و در هنگام خواندن نماز زیر چشمی برنامه های ورزشی تلویزیون را هم دنبال می کنند اما اکثر بانوان در رفتاری کاملا خلاف شوهرانشان ، سجاده ای مخصوص نماز دارند و چادری رنگ روشن و مخصوص نماز بر سر میکنند و با صد آب و تاب زنانه ، تسبیح می چرخانند. من به ایمان زنان یا مردان نمره نمی دهم بلکه زنان را در انجام مناسک ظاهری مقید تر می دانم همین.

10- به نظرم برخی از دخترهای مذهبی کشور ما را یک خطر اخلاقی جدی تهدید می کند ، به این صورت که آنها دانسته یا ندانسته ، ایمان سنج خودشان را به دست می گیرند ، و احیانا شخصیت خواستگاری که به هر دلیل نپسندند و البته خودشان را از او سر ببینند را ، با این ایمان سنج تقلبی و خودساخته قطعه قطعه می کنند و سپس خودشان را پشت این توهمات شیطانی پنهان می کنند که بله ! ایمان او هم رتبه ی ایمان من نیست و او لیاقت من را ندارد! در صورتی که جز همین ملاک های ظاهری نظیر نماز و خمس و ... ما راهی به باطن حقیقی انسان ها نداریم و نمی توانیم کسی را آن گونه که هست بشناسیم چون انسان پیچیده ترین موجودی است که توانایی پنهان کردن باطن حقیقی خودش را دارد و اساسا انسان موجودی است که می تواند منافق باشد و کفرش را مخفی کند.

11- مشکل شما هیچ کدام از آن مواردی که شمارش کردید نیست. مشکل اکثر ما اخلاق است. مشکل ما این است که خودمان را برتر از دیگران می بینیم و ناخودآگاه مانند ابلیس فریاد "انا خیرٌ­ منه" مان گوش فلک را کر کرده است. تمام بدبختی ابلیس از آنجا آغاز شد که خودش را به غلط از آدم بهتر و برتر دانست و به همین خاطر به آدم سجده نکرد. ما فرعون های کوچکی هستیم که به جای شوهر و همسر به دنبال برده می گردیم و متوجه تکبرمان نیستیم.

 

و تکبر با نماز و سجده در مقابل او درمان می شود.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۰-۱۵ ۰ ۰ ۱۶۵

نخل ولایت ۹۹-۱۰-۱۵ ۰ ۰ ۱۶۵


 
🌼 میگن که برای همسر آینده ات تو ذهنت پیش فرض نذار که راحت و عاقلانه بتونی تصمیم بگیری. مثلأ یه پسر شیش تیغه با موهای فشن سیخ سیخی یا یه پسر مؤمن محاسنی قد بلند سیاه جنوبی و.. راستش منم تنها ملاکم ایمان واقعی بود. دوست داشتم همسرم خیلی مذهبی باشه. حداقلش این بودش که به واجبات و نماز اول وقت و...عمل کنه و از حرام دوری کنه. مستحب پیشکش. سال پیش وقتی خواستگاری داشتم که فقط به خاطر مخالفت بزرگترا سرنگرفت، توقعم خیلی بالا رفت. چون هنوز به ایشون فکر میکنم و همه رو با ایشون مقایسه میکنم. ایشون خیلی ظاهرشون شیک و خاص بود. همش مارک می پوشیدن. البته با کلاس ترین مذهبی بود که تو عمرم دیدم. وابستگی من به ایشون باعث شد که دیگه ملاک ظاهری هم بعد از ایشون داشته باشم. اول ایمان ولی بعدش یکی مثل ایشون! رنگ پوست و چهره و قد و هم استانی و هم شهری همون خواستگارم باشه. این باعث شد که بعد سال ها انتظار، یه مورد خیلی خوب بیاد و من با عجله ردش کنم. خواستگارهای قبلیم تقریبأ اصلأ باهام مچ نبودن. اما این مورد طلبه بود. من آرزوم بود که با یه طلبه ازدواج کنم. از بچه های خادم و جهادی هم بود.خیلی روحیاتش بهم میخورد. خیلی عذاب وجدان دارم چرا باعجله تصمیم گرفتم.

----------------------------------------------------

آب رفته را نمی شود به آب راه برگرداند و اگر بشود که نمی شود ، زحمت فراوان دارد. دهقان ها زمانی که متوجه فرار آب بشوند با آب های رفته کاری ندارند بلکه تمام تلاششان را میکنند که آب راه را تعمیر کنند تا آب های باقی مانده هدر نروند. آب راه که تعمیر شود دیگر آبی که شایسته است به پای باغ و بوستان برود به صحرای بی حاصل نمی ریزد.

کار مشاور هم دقیقا مثل دهقان است و نه بیشتر. قرار نیست خواستگاری که با صد امید به در خانه شما آمده و با صد عجله رد شده است دوباره به در خانه شما بیاید و البته همان آدم دیروز باشد. کسی که رفته است رفته است و افسوس خوردن به خاطر رفتن او کار عاقلانه ای نیست.

وقتی نوشتن درباره ملاک های ازدواج را آغاز کردم می دانستم که مشکل ازدواج جوانان در وام ازدواج و اقتصاد و جیب خالی آنها نیست. قسمت مهم مشکلات جوانان ، فساد در فرهنگ ازدواج و خلا اندیشه های مورد نیاز یک جوان است که باعث شده است که جوان ما یا نداند و یا دانسته هایش او را به سمت یک انتخاب خوب راهنمایی نکند و این ندانستن و یا خوب ندانستن ، چگونه آینده ی او را خراب کرده است.

اگر میخواهید بدانید که حالا باید چه کار بکنید باید بدانید که ابتدا باید توبه کنید. یک توبه کامل هم به خاطر نادانسته ها و هم به خاطر ناشایسته ها. توبه از ندانستن به این است که بدانید و خوب بدانید و جهلتان را با کوثر علم در مورد اسلام یعنی تنها دین سعادت بشر درمان کنید. باید بدانید که خداوند هدف شما را از زندگی کجا قرار داده و باید به دنبال چه بگردید. در مرحله ی بعد باید توبه کنید از رفتارهای ناشایست گذشته مثل رد کردن بدون دلیل خواستگارهای مومن و مثل ملاک های ناسنجیده ی انتخاب همسر و مقایسه ها و اندیشه های ناشایست و سپس اخلاق های ناپسند.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۱۰-۱۱ ۰ ۰ ۱۵۳

نخل ولایت ۹۹-۱۰-۱۱ ۰ ۰ ۱۵۳


🌼 من یه دختر 27 ساله ام که تازه فوق لیسانسم تموم شده وهمه خواهر برادرام ازدواج کردن و در اصطلاح نوبت منه ازدواج کنم.به لطف خدا خواستگار زیاد داشتم اما بخاطر همین ملاک مهم یعنی ایمان تا حالا تن به ازدواج ندادم.
چند وقت پیش بواسطه خواندن کتابای علما و عرفا با سیر و سلوک آشنا شدم و کم کم وارد این مسیر نورانی شدم. و مدتی است از فرامین استاد بزرگوارم بهره مند میشم..با واسطه البته.
تقریبا کسی از نزدیکان از این موضوع اطلاع نداره... اوایل مادرم میگفت درس و مشقت تموم شده زاهد شدی همش یا صوت گوش میدی یا تو سجده ای..
خلاصه چند وقتیه برای من خواستگاری اومده که خانواده و اطرافیان همه جوره تاییدش میکردن ..اصرار کردن حداقل فرصت گفتگو بدم بعد نظر بدم.. ما هم با هم حرف زدیم... اینطور که حرف میزد متدین و با ایمانه و اهل مطالعه... 
تا اینجا مشکلی نبود تا اینکه یکی از دوستانم که ایشون هم سالک هستن و در این راه به مقاماتی هم رسیده اند و اهل مکاشفه هستند و ...عکس این آقا پسر رو دیدن و گفتن پسر خوب و مناسبیه اما بعد از مدتی دنیایی میشه و اونی نیست که بالی برای پرواز تو باشه... اینارو وقتی من فهمیدم که جواب بله رو داده بودم.. و راه بازگشتی ندارم. اگرم به طرف بگم نه میگه دلیل منطقی برام بیار اونوقت چی میتونم بگم؟! الان تو دلم آشوبه .. نمیدونم باید چیکار کنم .. میترسم بعد مدتی زندگی متاهلی از خدا ...از این حال و هوا و سیر و سلوک فاصله بگیرم. میدونم مدبرالامور خداونده ..همه چی دست خداست..ولی از خودم مطمئن نیستم.
----------------------------------------------------------
امان از دست شیطان.
به خدا پناه ببرید از این شیطان سالک.
امان از شیطان و امان از گناه زبان.
امان از غیب گویی های بدون دلیل.
توبه کنید 
حتما ازدواج کنید و با آن رفیق شیطانی هم قطع رابطه کنید که امان از دست شیطان

 

------------------------------------------------------ 
🌼 خیلی خیلی ممنون که وقت گذاشتید و جوابمو دادید.
چشم حتما توبه میکنم. طبق توصیه ای که تو مفاتیح نوشته توبه روز یکشنبه ..خدا رو شکر که شما رو سر راهم گذاشت.. دعام کنید خدا ازم بگذره..قبولم کنه.... راستش پیامتونو که خوندم با اینکه کوتاه بود اما جامع بود.. من به حرف غیر خدا داشتم بسنده میکردم... صبح خانواده داماد تماس گرفتن و گفتن چون دو ماه عزا در پیشه اجازه بدید بیایم یه انگشتر نشون بذاریم تا بعد از صفر عقد رسمی کنیم. به استناد حرف شما و با توکل به خدا قبول کردم که بیان.. در حین همین گفتگوها پیشنهاد دادن صیغه محرمیت رو هم بخونیم.. در چشم برهم زدنی یکی از مهمونا رفت دنبال حاج آقای محله مون که امام جماعته مسجدمونه ایشون اومدنو خطبه رو خوندن و ما شرعا زن و شوهر شدیم !!!
راستش هنوز باورم نشده.. آخه همش چندبار گفتگو داشتیم هنوز شماره تلفن همو نداریم.. 
توکل به خدا..
------------------------------------------------

واقعا تبریک عرض میکنم. نامه های شما را برای همسرم هم خواندم و در این نیمه ی شب خوش حالی به خانه ی ما آمد و شکر خداوند و ذکر الحمدلله بر لبهای ما نورانیت داد.

با اجازه ی شما چند نکته در این باب خدمت دوستان عرض میکنم:

من دوست شما را به هیچ وجه نمی شناسم اما احساس خطری کرده ام که لازم می دانم آن را با شما در میان بگذارم چون چنین مدعیانی در اطراف همه ما موجود هستند. داستان دوست شما از دو حال خارج نیست: یا واقعا ایشان از سلوک بهره دارند و اهل مکاشفه هستند و یا اینکه همه ادعاست!

اگر قرار بود این مکاشفات و این نوع کلمات به اصطلاح سلوکی در رفتار های آدمیان تاثیرگذار باشد چرا پیامبر مکرم اسلام که عالم به غیب و باطن عالم بود در ازدواج زید بن حارثه و همسرش (که اتفاقا نام آن زن زینب است) در صدر اسلام چنین کلماتی بر زبان نیاوردند؟ همان طور که میدانید ازدواج زید و همسرش به اختلاف کشید و آنها طلاق گرفتند اما پیامبر اسلام این نوع اطلاعات را در زندگی خودشان و اطرافیانشان اهمیت نمی دادند تا مردم به زندگی عادی خود بپردازند.

آیا امام حسن مجتبی در ازدواجشان با زنی که قاتل ایشان شد نمی توانستند به مکاشفات آسمانی خودشان اهمیت بدهند و با چنین زنی ازدواج نکنند؟ آیا اهل بیت عصمت و طهارت از این نوع علوم بی بهره بوده اند؟

آیا کسی حق دارد مشاهدات خودش را اگر واقعا مشاهده و مکاشفه ای در کار باشد با کسی غیر از خود شخص در میان بگذارد؟ آیا این کلمات شیطانی نوعی از گناهان زبانی نظیر غیبت یا تهمت یا افشای سر یا ... نیست؟

چرا قرآن کریم انسان ها را از توجه به ظن و گمان بر حذر داشته است و در مقابل ما را به سمت علم که همان حضور صد در صد مطابق با واقع است هدایت می کند؟ و چرا قرآن کریم که کتاب هدایت انسان ها تا روز واپسین است بعضی از ظنون و گمان ها را اثم و گناه میشمارد و می فرماید: ان بعض الظن اثم ؟ آیا می توان به صرف دیدن عکس و تصویر کسی و بر اساس ظاهر او حکم کرد که او در آینده چنین و چنان خواهد شد؟ آیا چنین حکمی اخذ به گمان نیست؟

آیا نمی دانیم و نشنیده ایم که همه مکاشفات ، مکاشفات الاهی و آسمانی نیستند و مکاشفاتی برای افراد رخ میدهد که مکاشفات شیطانی نامیده می شوند؟ آیا فراموش کرده ایم که معیار و محک مکاشفه همانا قرآن کریم و عترت طاهرین هستند و آن دو ثقل گران بها ما را از توجه به ظنون نامعتبر نهی کرده اند؟

آیا احتمال نمی دهید که شیطان برای خراب کردن زندگی شما و به باد دادن سعادت شما در دنیا و آخرت این کلمات را بر زبان اطرافیان و انسان های سالک نما جاری کرده است؟ آیا مانند این کلمات از زبان آیت الله العظمی بهجت ها هم خارج می شود؟ آیا شیطان راهی بهتر از این برای حلال کردن و جایز شمردن غیبت و تهمت و افشای سر در میان مومنان دارد؟ آیا این کلمات گناه نیست؟ آیا کسی که به این راحتی به خودش جرات می دهد که آینده دیگران را پیش گویی کند سالک است؟ آیا از عرفان های نوظهور و مدعیان دروغین سلوک با خبر هستید؟ آیا احتمال نمی دهید که فردا همین افراد با کلمات دیگری از همین سنخ زندگی نو پای شما را با زلزله های شیطانی زبانشان به ویرانه تبدیل بکنند؟

بنده خودم نه سالکم و نه از عرفان و سلوک خبری دارم اما همین اندازه که با بزرگان نشست و برخواست داشته ام جنس کلمات الاهی و شیطانی را دیده ام و صابون هر دو دسته به تنم خورده است. در اولین قدم از آن رفیق نابلد و گناه کار که شیاطینی پشت زبانش لانه کرده اند دوری کنید و عملتان را فقط و فقط طبق رساله ی عملیه مرجع تقلیدتان تنظیم کنید و از همین امروز طبق موازین شرع مقدس و احکام ظاهری آن در خدمت شوهرتان باشید و از هر افراط و تفریطی دوری کنید که قدم اول سلوک عمل به ظواهر شرع و انجام واجبات و ترک محرمات است.

در تمام این بازار آشفته و عرفان ها و سلوک های مختلف معاصر، بنده عرفانی به زیبایی و تمامیت و تکامل عرفان امام خمینی پیدا نکرده ام. شهدا و جانبازان و ایثارگران این مرز و بوم نمونه ی کامل سالکان واصل این استاد بی نظیر عصر ما هستند. عرفان امام خمینی عرفانی منزوی و تک بعدی نیست. امام خمینی عرفانش را در میدان جهاد و مبارزه با استکبار معرفی کرد و در مسیرش هزاران هزار عارف واصل تربیت کرد که دیگر عرفا باید در حسرت مقامات آنها سالهای سال مراقبه و محاسبه کنند.

حکایت تبلیغی: روزی در مترو تهران بودم و به مناسبت ماه مبارک رمضان به شهروندان تهرانی مشاوره می دادم. دختری مسلمان سوالی از عرفان و سلوک پرسید. به او کتاب خاک های نرم کوشک را معرفی کردم. گفت: کتاب دفاع مقدس نمی خواهم. گفتم: من هم کتاب دفاع مقدس به شما ندادم. خاک های نرم کوشک به نظر بنده اصلا کتاب دفاع مقدس نیست ؛ خاک های نرم کوشک کتاب شرح حال عرفانی و سلوکی فقط یکی از بسیجی های خمینی است که ره صد ساله را طبق دستورات استادش یک شبه و در خانقاه خندق ، طی کرده است.

حرف های ما امروز چیزی شبیه ادعاست و برهان بردار نیست. باید صبر کرد تا قیامت برپا شود و نورانیت خیره کننده ی شهدای در رکاب امام خمینی و امام خامنه ای چشمان همگان را خیره کند. ما تا شهدا و اماممان را داریم نیازی به این استادهای عرفان ره زن نداریم.

--------------------------------------------------------

 

🌼 آقای عالمی اون ماجرایی که براتون تعریف کردم یادتونه؟ همون که گفتم یه نفر بهم گفته همسرت بعد از مدتی دنیایی میشه و ...؟ اون شخص یه مرد متاهل و بچه داره.. که ما بهشون میگفتیم استاد !!
الان هر از چند گاهی به من پیام میدن و حرفایی میزنن که منو نگران میکنه.. ابراز علاقه و اینکه مطمئنم مال من میشی یه روزی و از این جور حرفا ...
ایشون فعالیت زیادی تو امور فرهنگی و سایبری و شهدایی و مذهبی دارن.. انواع و اقسام کلاسا و دوره های عارفانه و مطالعات علمی مذهبی دارن..دور و ورشون خیلی شلوغه هم پسر هم دختر ...همه هم دنبال ارتقاء دین و معارف هستن .. من واقعا گیج شدم .. مگه میشه یه آدم دم از دین و دیانت بزنه این همه هم توفیق زیارت امام رضا و دیدار رهبر و رفتن به مزار شهدا رو داشته باشه بعد به یه دختر که میدونه در آستانه ازدواجه اینجور پیامک هایی بده ؟!!
بعضی وقتا میگم شاید خدا داره امتحانم میکنه تا پاکدامنی و وفاداریمو محک بزنم .. نمیدونم ..خیلی ذهنمو درگیر کرده
----------------------------------------------------------
برای مصلحت دنیا و آخرتتان هم که شده از این افراد مدعی سلوک و شیاطین ره زن و منحرف کنندگان منحرف دور شوید و به هیچ عنوان ارتباطی با جلسات و دوره های این افراد نداشته باشید. شاید نیاز به زمان بیشتری داشته باشید تا متنی که در بالا برایتان نوشتم را خوب بفهمید ؛ اما مراقب باشید که دیر نشده باشد.
خواهش میکنم حالا که این پیامک ها را دریافت کرده اید و به ماهیت پلید و کثیف این فرد پی برده اید ، دوباره متن بالا را بخوانید. امیدوارم موثر باشد.
● ح سین عالمی

نخل ولایت ۹۹-۹-۲۵ ۰ ۰ ۱۴۹

نخل ولایت ۹۹-۹-۲۵ ۰ ۰ ۱۴۹


🌼 من یک دانشجو هستم به خاطر ورود به دانشگاه و قرار گرفتن در جمع بچه های بسیج ایمانم خیلی قوی تر از قبل شده به گونه ای که میخوام با فردی ازدواج کنم که منو به مراتب عالی در ایمان برسونه و کمکی باشه . از دانشگاه خواستگارهای زیادی دارم اما نذاشتم هیچکدام قلبم رو رقیق کنند و خودم را در معرض محبتشان قرار ندادم موقعیت های خوبی داشتم اما به دلیل علاقه به یک فرد مومن اینگونه عمل کردم البته بگم فردی هستم با غرور بالا و سختگیر در مسائل رابطه با نامحرم ها به گونه ایی که به هیچ عنوان با نامحرم صحبت نمیکنم مگر در چارچوب خانواده . این فرد از هم دانشکده ایی های من هستند از لحاظ سیاستی و شرایط اقتصادی و اجتماعی کاملا مثل هم هستیم . اما خود شخص کامل اخلاقش نمیشناسم اما مورد تایید افراد محترم و با شخصیتی هستند.حدود 7 ماه است که به ایشون علاقه دارم و من که همیشه آدمی عجول هستم در این باره صبر زیادی داشتم و نمیدانم چرا دلم قرص هست! نذاشتم علاقه ام به گناه آلوده بشه و سعی کردم عقلانی برخورد کنم . از دوستان این فرد برام خواستگار پیدا شده نمیدانم چیکار کنم ؟ این فرد منو به چهره میشناسه اما نمیدونم چیکار کنم که ایشون جلو بیاد؟ توکلم به خدا بوده همیشه اما حس میکنم توکلم بی معنی هست! یعنی حس میکنم خودم باید کاری انجام بدم.

---------------------------------------------------

تعارف را کنار می گذارم. امیدوارم که از من نرنجید و خوب به جملاتم دقت کنید. البته روی سخنان من فقط با شخص شما نیست بلکه مثل همیشه کلامم عمومی و متوجه همه ی دخترها و پسرهاست:

گوشی تلفنم به صدا در می آید. عین داستان شما را تقریبا هر روز می شنوم. فراوان خودم گفته و نوشته ام که واسطه ها ، بهترین راه برای جوش کاری جوان ها هستند و البته درست گفته ام. با پسری که دختر دانشجو به او ، علاقه ی یک طرفه پیدا کرده ، تماس می گیرم. از روند ازدواج و علاقه اش می پرسم. از دختر مورد علاقه اش ؛ با شوخی و خنده به مرد جوان می گویم که می خواهم دامادش کنم. فقط با یک جمله جوابم را داد. حاجی جان گیر زیاد دارم. بله درست است ؛ همه گیر دارند. همه مشکل دارند ؛ اما ازدواج را بی دلیل نباید به عقب انداخت. بعد هم متوجهش می کنم که یک دختر خوب و مومن برایش سراغ دارم...

داستان ما و دوستان مجردمان شبیه کسانی است که می خواهند شیپور را از سر گشادش بزنند. گیر دارم یعنی صد تا مانع ریز و درشت جلوی راهم هست که نمی گذارد قدم از قدم بردارم. گیر دارم یعنی هنوز سربازی نرفته ام. گیر دارم یعنی نه پس انداز مناسبی دارم و نه یک حامی گردن کلفت. گیر دارم یعنی به ازدواج نیاز دارم اما یک تصمیم جدی برای ازدواج ندارم. این جملات ، ترجمه ی ساده ی جواب دوستم بود و سر گشاد شیپور یعنی اینکه می خواهیم روند ازدواج را با علاقه ی یک طرفه ی دختر خانوم ها آغاز کنیم ، و دو جوان هم سن و سال را با این همه گیر و گور بهم جوش بدهیم!

نکته ای که می خواهم به همه ی خواهران دینی خودم تذکر بدهم این است که پسرهای هم سن و سال شما گزینه های خوب و مناسبی برای شما نیستند. کلاس های مختلط دانشگاه ها و تشکل های دانشجویی ، ورودی های هم سن و سال را به غلط با هم آشنا میکند اما فرایند ازدواج دخترها مثل پسرها نیست. پسرها بر سر راهشان موانعی دارند که فرآیند ازدواجشان در مقایسه با دخترهای هم سالشان به راحتی ، چند سال به تاخیر می افتد. بسیار اتفاق افتاده که در جواب دوستان خوب خودم در دانشگاه امیرکبیر یا آزاد تهران ، رک و راست گفته ام که عزیز دل برادر ، دخترهای هم گروه شما ، همسران خوبی برای سه یا چهار ورودی قبل از شما هستند و السلام.

بدترین اشتباه یک دانشجوی پسر ترم اولی این است که دل به دختری ببندد که با او هم سن و سال است و از این بدتر اینکه این علاقه ی یک طرفه ی دو همسال ، از طرف دختر باشد ؛ و فاجعه بارتر از همه اینکه دختر علاقه مند پسری شود که کم سن و سال تر از خودش باشد.

درست است که سن و سال ملاک اصلی ازدواج و انتخاب همسر نیست اما موانع ازدواج تا هموار نشوند این وصلت دانشجویی صورت نمی گیرد. شبیه به داستان شما برای دو نفر از دوستان بنده در دانشگاه ... پیش آمده بود. اولی به علت سن و سال برابر و البته دوری سرزمینی ، از طرف خانواده ی دختر رد شد اما همچنان دلبسته ی دخترک بود. دومی که چند سال بزرگ تر و ساکن همان شهر بود هم ، به خاطر دلبستگی رفیقش به آن دختر ، قدم پیش نمی گذاشت و تا زمانی که از طریق بنده مطمئن نشد که دوستش از این وصلت کاملا ناامید شده است برای خواستگاری آن دختر قدم پیش نگذاشت.

علاقه ی یک طرفه ی دخترها بیشترین آسیب را به خودشان میزند. واسطه هم هر مقدار از کمالات دختری تعریف کند نمی تواند علاقه ای به اندازه ی یک علاقه ی خودجوش و عاشقانه ، در دل یک مرد ایجاد کند. تا مرد خودش زن را نپسندیده باشد حرف و کلام واسطه ها را بر چشم نمی نهد و قدر این معرفی را نمی داند. منظورم این است که اگر دل مرد جوانی در دام دخترکی افتاده باشد حتی اگر تناسب سنی نداشته باشند ، مرد جوان می تواند بر این نقیصه چشم بپوشد و تن به این وصلت بدهد اما اگر به دختر دل نبسته باشد چرا باید به این معرفی ها توجه کند؟

بنده خواهش میکنم حداقل نواختن این شیپور از سر گشادش را ، با کسب کردن اطلاعات کافی در مورد پسر و خانواده اش و سن و سال و مشکلاتش هموار کنید. به عنوان مثال شاهد بوده ام که دختری مردی را برای ازدواج در نظر گرفته و مدت ها به او اندیشیده است اما نمی دانسته که او دارای همسر است یا دختر خاصی را برای ازدواج در نظر دارد یا پسر چندین سال از ایشان کوچک تر است. یک پسر حتی اگر از وجود دختر خوب و مومنی مطلع شود ، نه خود پسر و نه خانواده اش با ازدواج او با دختری چهار سال بزرگ تر موافقت نخواهند کرد. مشاوره ای داشتم که بعد از دانستن این اختلاف سنی فاحش ، خود دختر از دل بستگی یک طرفه اش به آن پسر خنده اش گرفت و البته خنده هم داشت. حتی اگر پسر راضی به چنین ازدواجی بشود باید تمام فامیل و دوست و آشنا را توجیه کند که چگونه چنین انتخاب عجیبی کرده است!

به همه ی خطرهای فوق این را هم اضافه کنید که شناخت یک دختر از یکی از پسرهای جامعه ، شناختی کاملا غیر واقعی و ناصحیح است. در حقیقت یک دختر نمی تواند پسری را خوب و آن گونه که آن پسر واقعا هست بشناسد و البته پسرها هم در نشناختن دخترها همین طورند. حتی اگر با کمک واسطه ی عاقلی ، این پسر به خواستگاری دختری بیاید که علاقه ای یک طرفه را کلید زده ، آن دختر عاشق و دل باخته نمی تواند چشم خود را در مقابل واقعیت های زندگی او و معایبش باز کند و در واقع جواب مثبت خود را قبلا داده است.

از همین روست که اگر دختر ، جواب مثبتش را قبل از شناخت صحیح و تحقیقات کافی ، به دوست پسرش داده باشد و از واسطه ی عاقل و امینی نظیر پدر و برادر کمک نگرفته باشد ، این ازدواج به دلیل عشق قبل از معرفت و شناخت ، بیشترین شکنندگی را دارد اما ازدواج های سنتی که این همه در رسانه ها مسخره می شوند ابدا دچار چنین نقطه ی ضعفی نیستند.

خوب است از خودمان سوال بکنیم که چرا ازدواج های سنتی دوام بیشتری از ازدواج های دانشجویی دارند؟ و چرا شیپور زدن ما با این مدل ازدواج ، این مقدار سخت و دشوار ، و صدای شیپورمان این مقدار ناخوش و گوش خراش است؟ و چرا نباید از میان این دو پسر ، به کسی که حقیقتا خواستگار ماست و واقعا گیر نیست و اقدام به ازدواج کرده است فکر نکنیم؟ چرا خودمان را گرفتار مقایسه هایی می کنیم که در ابتدای زندگی مشکلات فراوان روحی و روانی حادی را برای خودمان و همسر آینده مان ایجاد خواهد کرد؟ چرا به کسی که از ما خواستگاری نکرده است به غلط فکر می کنیم ، اما به جوان مومنی که در این وانفسای روزگار تصمیم جدی به ازدواج دارد فکر نمی کنیم؟

میوه روی درخت است. این میوه ی شیرین همیشه نصیب کسی می شود که زمان مناسب میوه چینی را بداند و دست دست نکند. به نظرم اندک تاملی راه را برای یک انتخاب صحیح باز می کند.

و اذا عزمت فتوکل علی الله.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۸-۱۵ ۰ ۰ ۲۵۷

نخل ولایت ۹۹-۸-۱۵ ۰ ۰ ۲۵۷


🌼 هر چقدر بیشتر از سنمون بگذره سخت گیر تر میشیم و محتاطانه تر عمل میکنیم. خیلی بده. وقتی سنم خیلی کم بود هیجانی بودم خیلی احساساتی برخورد میکردم. اکثر موردا رو هم با اینکه شرایط سنی و...خیلی چیزاش بهم نمیخورد، قبول میکردم! اما حکمتش نمیدونم چی بوده که سرنگرفته. البته خداروشکر. هرچند سنم بالا رفته. اما معیارام خیلی عوض شده. تا خدا چی بخواد.

 راسته میگن"ازدواج نکردن بهتر از ازدواج غلط کردنه؟"

 

منظورم ازدواج غلط نیست. انتخاب غلطه. اینکه یکی بیاد و اصلأ به ما نخوره تو بحث اعتقادات و ایمان. به این میگن انتخاب غلط دیگه! نه؟
-------------------------------------------------

در ازدواج که غلط و صحیح معنا ندارد. ازدواج سنت اسلام و سنت پیامبر مکرم اسلام است و همیشه خوب و حسنه است. از سوی دیگر ازدواج نکردن و فرار از ازدواج از ترس انتخاب نامناسب هم غلط است. ازدواج نکردن فرار از دستور خدا و فرار از سلوک است. ما در اسلام ازدواج نکردن نداریم. همه باید ازدواج کنند. این ازدواج هم باید بر اساس ملاک های اسلامی و مد نظر قرار دادن ایمان افراد باشد نه ظواهر دنیایی.

ازدواج به هر شکل شرعی که سر گرفته باشد صحیح است و از زمان انشای عقد شرعی ، هم زن و هم شوهر موظف اند رفتاری مطابق دستور خداوند داشته باشند. ازدواج و انتخاب همسر حق همه ی مومنین است اما همه ی مومنین در یک مرتبه ی قابل قبول از اخلاق و اعتقادات و عمل به مناسک نیستند. در حقیقت باید گفت همه ی این افراد ضعیف الایمان یا بد اخلاق جامعه نیز حق دارند همسر داشته باشند. ازدواج آنها صحیح است و غلط در آن معنا ندارد. اما از لحظه ی شروع زندگی زناشویی هر دو نفر باید رفتار اسلامی داشته باشند و در مقابل رفتار خوب یا بد همسرشان به بهترین نحو رفتار کنند.

اصل ازدواج کردن افراد و قبل از آن انتخاب همسر از میان گزینه های متفاوت غلط یا صحیح نیست بلکه ازدواج برای یک مومن میتواند با هر کدام از مومنین جامعه صورت بپذیرد. آنچه غلط و صحیح دارد رفتارهای آنها بعد از تشکیل خانواده است که برخی غلط است و برخی صحیح. اگر هر یک از زوجین رفتار مناسبی در موقعیت مناسبش نداشته باشند از همان جاست که دیگری باید رفتاری جدید از خود به خرج بدهد. اگر یکی بداخلاقی کرد دیگری موظف به امر به معروف و نهی از منکر و البته صبر در مقابل بدی اخلاق همسر است.

لطفا کمی دقت کنید:

فرض کنید دختر و پسر مومنی با هم ازدواج کرده اند که یکی گرفتار صفت زشت دروغ گویی است. ازدواج با یک انسان دروغ گو غلط نیست. ازدواج امری نیکو و حسن است. اما همسر یک انسان دروغ گو باید در قبال این عمل ناشایست رفتار نیکویی به خرج بدهد. اگر رفتار صحیح اسلامی را انجام داد رفتاری صحیح داشته است و اگر طبق دستورات اسلامی عمل نکرد رفتاری غلط داشته و موجب خرابی زندگی و سعادت دنیا و آخرت خود و همسرش شده است.

نباید گمان کرد که انتخاب یک فرد دروغ گو یا کم صبر یا عجول انتخاب غلطی بوده. انسان ها همه کم با زیاد گرفتار رذایل اخلاقی بد و ناپسند هستند و جز اندکی گل بی خار در عالم نداریم. مهم این است که بعد از انتخاب همسر هر که هست و هر ویژگی که دارد با خوب و بدش بسازیم و در قبال بدی هایش رفتاری اسلامی و مورد تایید اخلاق داشته باشیم.

متاسفانه این جمله انحرافی و غلط در رسانه ترویج شده و دختران ما هر روز تکرار میکنند که شوهرم نباید بمن دروغ بگوید یا نباید بمن دروغ گفته باشد. و وای به حال مردی که دروغی گفته باشد و یا دروغی بگوید. دروغ گفتن حرام و ناپسند است اما آخر دنیا و علت رفتارهای تند و غلط و در آخر طلاق و جدایی نیست.

اما ازدواج یک مومن با غیر مومن مثل ازدواج یک شیعه با غیر شیعه یا با کسی از غیر ملت اسلامی ، یک ازدواج و یک انتخاب غلط است. ملاک صحیح انتخاب همسر ایمان اوست و اگر این ملاک خدشه بپذیرد قطعا ازدواج غلطی صورت گرفته است. ازدواجی که شارع به آن راضی نیست.

زوجیت و ازدواج غلط نیست. غلط این است که ما سبک زندگی اسلامی را نیاموخته باشیم و نتوانیم در هر زمان به وظیفه ی خودمان عمل کنیم. پس دفتر اخلاق را بگشایید. حالا نوبت آموختن و تمرین اخلاق است.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۷-۲۱ ۰ ۰ ۱۷۶

نخل ولایت ۹۹-۷-۲۱ ۰ ۰ ۱۷۶


۱ ۲ ۳

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری