تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


 

🌼 آیا اگه الان هم میخواستی بری خواستگاری و می دونستی قراره این همسر خوب نصیبت بشه یعنی یقین داشتی آیا اگه از شما تقاضای مهریه نسبتا بالا رو داشت قبول میکردی یا نه مرغ یه پا داره یا 14 تا یا کسی دیگه که معلوم نبود اولا به این اندازه دوسش داشتی ,دوستون داشت و وفادار به شما و خانواده بود من که اگه بدونم مردی نصیبم میشه که مومن واقعی باشه نه جانماز آبکش , بهم وفادار باشه ,اهل خانواده باشه ,با محبت و در کنارش احساس ارامش کنم , مهریه ام رو 14 تا گل رز میزاشتم

---------------------------------------------------

احسنت برشما ؛ وقتی کسی از چهارده تا شاخه گل رز به عنوان مهریه با یک مومن حرف می زند یعنی تایید و تاکید بر کافی بودن ایمان در امر ازدواج.

من هشت سال پیش اطلاعات امروزم را نداشتم. البته این را هم بگویم که از دوست داشتن و نگاه کردن و رفاقت قبل از محرمیت خبری نبود. ما عروس خانوم را بعد از عقد در حرم مطهر امام رضا دیدیم!!

شاید اگر من هم مثل جوان های امروز بودم و به خواستگاری می رفتم ، یک کلاه گشاد به اسم مهریه سرم می گذاشتند. جالب است بگویم که بنده و خانواده ام هیچ پیشنهادی در رابطه با مهریه چهارده سکه ندادیم. پدرم اگر پانصد سکه هم مطرح می شد به خاطر دختر و خانواده اش و رفاقتی که با ایشان داشت شاید قبول می کرد!

من آن روز بلد نبودم که می توانم مخالفت هم بکنم و یا محترمانه قید دختر را بزنم و یا با شوخی های خنده دار ، خواستگاری را به مهمانی شب نشین دو دوست قدیمی تبدیل کنم. چایی خواستگاری را هم که مد شده دخترها بیاورند و نمی دانم از کجا ، دایی خانوم آوردند و ما نوش جان کردیم!!

تفاوت سیصد سکه با چهارده سکه فقط و فقط خود خانوم بود و نه حتی پدر و خانواده اش. او خواسته بود که طبق نظر آقا رفتار کند و کرد. فکر می کنم بقیه پسرها هم مثل من بره باشند و اگر دختر و خانواده اش چشم شان را گرفته باشد کلاه خوب و گشادی بر سرشان برود.

پدر همسرم قبل از آمدن ما به خواستگاری و مطرح شدن خانواده ما ، به ایشان گفته بود: تمام مراسم های تو باید مانند خواهر بزرگترت باشد تا بین دو خواهر تساوی بر قرار شود ؛ هر دو مثل هم.

اما هیچ کدامش مثل خواهر بزرگ تر نشد! نه جهیزیه و نه مهریه و نه حتی سالن گرفتن و ماشین عروس و ... چون سبک زندگی این دو دختر متفاوت بود.

خانوم می گفت: من کتاب های نیمه پنهان ماه را خواندم و این کارها را کردم...

او همسر آینده اش را از امام رضا خواسته بود. مثل من!

● ح سین عالمی


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری