تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۷ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

🌼 آقایون خیلی مغرورن!؟
هیچ کدوم ابراز محبت نمیکنند!؟
من که مجردم ولی کسانی که متاهل هستند اکثریتشان از بی مهری نالانند!
ازتون خواهش می کنم روی این نکته بیشتر تاکید کنید

------------------------------------------------------------------------------------

1- تاکید بنده بر ایمان بی دلیل نیست. انسان مومن اوصافی دارد که در دیگران کمتر یافت میشود. مومنان به زنان و فرزندانشان محبتی الاهی دارند و هر چه بر ایمانشان افزوده شود این محبت بر زن و فرزند افزایش می یابد. تمام مشکل ما با این بی ایمانی یا رقیق شدن رنگ وبوی ایمان در زندگی هاست.

2- ظاهر هم ملاک نیست تا عده ای از خوانندگان مثال نقضشان بر این مطلب ، مذهبی هایی باشد که زنان خود را چون گل نگه داری نمی کنند. ظاهر مذهبی نشانه ایمان قلبی کسی نیست. افراد از روی اعمالشان وزن می شوند و جرم و سنگینی اعمال به ایمان افراد است. هر چه ایمان بیشتر باشد نماز و روزه و اعمال افراد کیفیت بهتری می یابد.

3- اما از طرف دیگر دخترانی که خواننده این متون هستند نباید ترس خیالی و موهومی را در ذهنشان بسازند که مردهای این دوره و زمانه محبت نمی دانند! فراموش نکنیم که لسان تجربه لسان اثبات است یعنی مطلبی را که تجربه شده میتوان بیان کرد اما آزمون نشده را نمی توان نفی کرد و گفت : مردان امروز چنین و چنان هستند یا محبت نمی دانند.

4- انکار نمی کنم که در جامعه امروز ، مردانی که محبت نمی دانند فراوان داریم ؛ مردان بی ایمان فراوان داریم ؛ مردانی که زن را ریحانه و گل بهاری نمی دانند فراوان داریم اما همه این گونه نیستند.

5- از طرف دیگر گاهی محبت به معنی افراطی خاصی اراده می شود که از خداوند بخاطر آن معنا به خداوند پناه می بریم. برخی از زنان کم ایمان یا غیر مومن از شوهرانشان می خواهند که به جای بندگی خداوند ، آنها و فرامینشان را اطاعت کنند و شوهر بیچاره را چون چهارپایی می خواهند که سواری بدهد و ناله نزند!

باور ندارید ?! سری به فامیل خودتان و اطرافیانتان بزنید و نمونه های فراوان این عفریته های شیطانی را مشاهده کنید. بسیاری از مردان مومن ایمانشان را به خاطر همین زنان از دست داده اند و مرتکب کبائر الاهی می شوند. چه بسیار مردانی که وظایف شرعی خودشان را انجام نمی دهند و علت اصلی در این داستان زنان شان هستند. به واقع زنان معبود آنها هستند و توسط مردان و شوهران بی ایمانشان پرستیده می شوند.

گرفتن رشوه یا دزدی های خرد و کلان به بهانه رفاه زن و بچه یا فرار از جنگ و شرکت نکردن در جهاد واجب در طول جنگ هشت ساله به بهانه محبت به این زنان و سرپرستی آنان یا پرداخت نکردن خمس واجب و در نتیجه خوردن مال حرام به بهانه چراغی که به منزل رواست ، نرفتن به حج واجب که برای هر فرد در تمام عمرش فقط یک بار واجب است به بهانه دوری از خانواده یا ندادن پول به عرب ها ، پرداخت نکردن زکات و صدقات واجب به فامیل و نزدیکان فقیر به خاطر چشم غره خانوم ، فرستادن پدر و مادر پیر به خانه سالمندان به بهانه های واهی و البته درخواست همسر بی ایمان و نداشتن اراده بر کنترل پوشش آنان و خدشه دار کردن عفت عمومی توسط این زنان و ... که اگر مجال بیان باشد صدها گناه دیگر قابل شمارش که مسبب اصلی آن زنان هستند.

6- در روایات اسلامی روایات فراوانی داریم که مردان را از مشورت با زنان نهی میکند و حتی گاهی به مومنان می گوید با زنان مشورت کنید و حتما مخالف خواست زنانتان عمل کنید که قطعا به چنین زنانی اشاره دارد.

7- من از شما سوال میکنم: آیا زنان مومن کمبود محبت هایی از این جنسدارند؟ آیا به شوهران زنان ضعیف الایمان حق نمی دهید؟ و آیا زنان مومن با شرکت همسرشان در جنگ و جهاد یا پرداخت خمس یا صدقات واجب به فامیل نادار مخالفت میکنند؟ آیا زنان مومن همسرانشان را تحت فشار میگذارند که آنان برای راحتی دنیایی آن زنان دست به دزدی از بیت المال یا اخذ رشوه بزنند؟ واقعا زنان مومن آسمانی های روی زمین اند.

8- محبتی که مومنان به همسرانشان می کنند نمونه ندارد اما این محبت ها به خاطر حیا و عفاف مومنانه آنها علنی نمی شود و در خلوت آنهاست و در مقابل چشمان غریبه نیست. احساس امنیتی که همسران مومنان از آینده خودشان دارند به مراتب بیشتر از دیگران است.

9-کسی که ازدواج نکرده و به صرف شنیده ها سوال می پرسد لسانش لسان تجربه نیست. لسان تجربه برای کسی است که متاهل شده است. اما در مورد محبت ندیدن زن ها باید گفت: چون زن ها دو نوع هستند، این محبت ندیدن هم دو نوع است:

اول ، محبتی که یک زن مومن از همسرش انتظار دارد و البته حق اوست چون شوهرش چه مومن و چه کافر وظیفه دارد او را محبت ورزد. محبت کردن تا این حد و به اندازه ای که مخالفت خداوند در آن نباشد نیکو و پسندیده است.

دوم ، محبتی که یک زن غیر مومن به اسم محبت و در پوشش علاقه و محبت ، از شوهر انتظار دارد اما در باطنش مخالفت با خداست ؛ و این انتظارهای بی مورد شوهر را به انجام کبائر وادار می کند. مردان مومن محبتی که مخالفت خداوند را در پی دارد ابراز نمی کنند. به نظرم بیشتر کسانی که شما این کلمات را از آنان می شنوید این چنین کمبود محبت هایی دارند.

به حول و قوه الاهی در آینده نزدیک روش های محبت به زنان و فرزندان در تعالیم اسلامی را در صورت خواست آقایان مطرح کرده و شرح خواهیم داد ان شاالله.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۰-۲۷ ۰ ۰ ۱۱۴

نخل ولایت ۹۸-۱۰-۲۷ ۰ ۰ ۱۱۴


🌼 میشه یکم هم در مورد سوالات جلسه ی اول خواستگاری بگین؟!
برای من واقعا سواله که این مورد اقتصادی رو تو جلسه ی اول مطرح کنم بالاخره یا نه؟
من بیشتر برام اخلاق مهمه ولی خب از روی بی سوالی، از اقتصاد هم در جلسه ی اول صحبت کردم و آقا پسر ناراحت شدن. برای خواستگار بعدی اصلا صحبت نکردم ایشون هم پشتم صفحه گذاشتند که من چقدر امل هستم که مادیات برام مهم نیست بالاخره نفهمیدم باید چه کنم؟

---------------------------------------------------------------------------------------

جلسه خواستگاری جلسه معرفی خود و کشف طرف مقابل است.

اگر صادق باشید و صداقت را به عنوان یکی از ارکان ایمان و اخلاق و عمل صالح بدانیم باید با صداقت خودتان را معرفی کنید. از کسی نترسید. از اینکه خواستگارتان بپرد هم نترسید. باور داشته باشید که : النجات فی الصدق. نجات در راستگویی است و نه در دروغ گویی.

شخصیت خودتان را صادقانه تصویر کنید. هر چه هستید را بگویید نه شخصیت خیالی و خودساخته و توهمات و آرزوها. از اصول زندگی ایمانی تان برایش بگویید. اگر او اهل ایمان باشد مشتری میشود والا بهتر که برود. در ضمن طبقه بندی را رعایت کنید یعنی در هر مرحله از خواستگاری یک سری از مطالب که برای خانواده خواستگارها مهم است که بدانند را مطرح کنید. دروغ گفتن حرام است اما راست گفتن و گفتن از همه چیز واجب نیست اما در عین حال نمی توانید نقاط و نکات مهم و اساسی گذشته خودتان را مخفی کنید چرا که چوبش را خواهید خورد.

بارها برای جوان ها گفته ام که تا شما خودتان را نشناسید نمیتوانید طرف مقابلتان یا نیمه گمشده تان را پیدا کنید.

یک تکه کاغذ بردارید و اصول و فروع زندگی خودتان و شخصیتی خودتان را بنویسید. قرار نیست این برگه را به کسی نشان بدهید اما باید خودتان واقعیت های شخصیتی خودتان را بدانید و بررسی کنید.

اصول یعنی خط قرمزهایی که به هیچ عنوان زیر پا نمیگذارید. فروع یعنی دل پسند هایی که اگر در زندگی ام باشد دوستش میدارم اما اگر هم موجود نشد برای نبودنش خودزنی نمیکنم.

اصول زندگی تان را هر چه هست بنویسید. با خودتان تعارف را کنار بگذارید. آرمان گرایی افراطی نداشته باشید بلکه آنچه هستید را لیست کنید و از آنچه که دوست دارید باشید صرف نظر کنید. اینجا جای نوشتن آرزوها نیست. به طور مثال باید حد و اندازه توجهتان به امور دینی را متر کنید. وضعیت نمازهایتان چگونه است؟ روزتان را چگونه میگذرانید. به کدام یک از احکام دینی که میدانید خواسته خداوند و واجب الاهی است ، بی توجه هستید؟

قبل از ازدواج با کدام یک از قطعات زندگی تان ازدواج کرده اید؟ مثلا طلبه ها قبل از ازدواج با همسرشان با طلبگی شان ازدواج کرده اند و همه قواعدش را پذیرفته اند و بر این اساس به دنبال همسر مناسب خودشان میگردند. در زمان جنگ بچه های سپاه پاسداران قبل از ازدواج با همسرشان با امام روح الله و فرامین امام ازدواج کرده بودند و این معنی اش ازدواج با جنگ و میدان نبرد بود.

نامه اعمال خودتان را خودتان تنظیم کنید تا یک شناخت واقعی از خودتان داشته باشید. بعد از تمام شدن فیش برداری برگه را چند روزی به کناری بگذارید تا از فضای نوشته و نوشتن خارج شوید و به اصطلاح صبر کنید تا متن تان سرد شود. بعد از چند روز دوباره متن خودتان را بخوانید و این بار واقعی تر و بدون جو گرفتگی متن را تصحیح کنید.

اگر خودشناسی کاملی از خودتان داشته باشید در جلسه خواستگاری حرف های بی خود و مزخرف نمی زنید. کلمه به کلمه حرف هایتان حساب شده است. و همان کلمات مثل یک قانون اساسی بین شما و همسر آینده تان پابرجا می ماند. از طرف دیگر او هم میداند که با چه کسی صحبت میکند و به طور خلاصه میفهمد که با چند چند هستید!

اصول زندگی شما نمی تواند صد مورد باشد چون باید بتوانید آن عناوین را در هم ادغام کنید و عنوان کلی تری برای آنها بنویسید. خلاصه نوشتن خودش یک هنر است. خلاصه نوشتنی که به اصل متن و اصول شخصیتی شما ضربه نزند و جان مطلب در مختصر نویسی گم نشود. به نظرم لیست نهایی میتواند حدود سه یا پنج یا حداکثر ده مورد باشد.

یک بار خدمتتان عرض کرده بودم که مرحوم امام خمینی رحمت الله علیه در جلسه خواستگاری شان ،خط قرمز زندگی شان و انتظارات خود از همسرشان را در انجام واجبات و ترک محرمات خلاصه کرده بودند چون این دو ملاک در عین سادگی شان هم قانون هستند و هم نشانه ایمان. یعنی در اختلافات میتوان به آن رجوع کرد و اگر در زندگی نبود یعنی اینکه ایمان نیست. هم معتدل است و بر مستحبات تاکید نمیکند و هم کافی است و هر آنچه در حداقل های سلوک الاهی لازم باشد در انجام واجبات و ترک محرمات یافت می شود حتی اگر یک مستحب انجام نشود.

نمی خواهم بگویم شما نیز همین حرف را بزنید اما مومن ترین افراد دوران ما چنین کلامی را مطرح کرد و تا آخر عمرش به آن پایبند بود. او دو ساعت به اذان صبح از بستر جدا می شد و به مناجات با خداوند و نماز شب می پرداخت اما همسرش را برای نماز صبح به اجبار بلند نمی کرد. فقط در صورتی که خانوم به ایشان سپرده بود ایشان را آرام صدا میزد و الا نه. حتی هنگام وضو گرفتن ابر داخل سینک میگذاشت تا صدای قطرات آب مزاحم خواب خانوم نشود. ایمان و عمل صالح اگر بر طبق رساله عملیه و تقلید باشد این گونه می شود.

در جلسه خواستگاری خودتان باشید. فیلم بازی نکنید. دروغ نگویید. هر چه هستید را تصویر کنید تا خواستگارتان نیز بتواند شما را با خودش بسنجد و تصمیم بگیرد.

از طرف دیگر سوال های شما نیز باید به گونه ای باشد که بتوانید خط قرمزهای زندگی او را استخراج کنید. رنگ مورد علاقه و این جور مزخرفات به درد آینده شما نمی خورد. سوال های محدود اما دقیقی بپرسید که بتوانید با دقت تمام و کلمات مختصر، ایمان او را محک بزنید. خمس نمونه خوبی است که مفصلا برایتان داستانش را شرح داده ام. در مابقی احکام دین نیز همین جور است. نماز اصل است و باید بتوانید تقید خواستگارتان به نماز را متر کنید.

در اردوهای دانشجویی شاهد بوده ام که افرادی با ظاهر مذهبی و لباس بسیجی و با صد من ریش و قیافه یک روز هم نماز صبح نخوانده اند. پس اگر ایمان دارید به ظاهر کسی اکتفا نکنید. سوال کردن و پاسخ شنیدن کافی نیست باید از نماز خواندنش مطمئن شوید. برای تحقیق در این مساله باید دوستانش را زیر نظر بگیرید و از خلوت ها بپرسید.

مسائل اقتصادی هم بستگی به خود شما دارد. به هر میزان که نان و پنیر خوردن یا نان و کباب خوردن برای شما ملاک است آن را مطرح کنید. قانون دادن و تجویز دستورالعمل برای سوال های شب خواستگاری بسیار کار غلطی است. هر کسی باید طبق شناختی که از خودش دارد سوال های مختصری برای خودش مطرح کند و همسر آینده خودش را محک بزند.

اینکه گفتم کتاب های روایت فتح و کتاب مطلع عشق را حتما بخوانید برای این بود که با سبک زندگی مورد نظر ولی فقیه مان و البته شهدای هم عصرمان که مظهر تام ایمان و عمل صالح در دوران ما هستند آشنا شوید تا بتوانید الگوی مناسبی برای خودتان اخذ کنید.

خواندن این کتاب ها باعث می شود دخترکان دنیازده فامیل شما را دوره نکنند و شما مقلد این عفریته های بی ایمان نشوید. بسیاری از مسائل غلط ازدواج و شب زفاف و تجمل گرایی ها و انحرافات پیش آمده در این داستان به خاطر نداشتن الگوی خوب برای جوانان در ازدواج دینی و آسمانی است.

همسر خودم میفرمودند: کتاب های روایت فتح مسیر زندگی مرا عوض کرد تا جایی که به زندگی با یک طلبه و شرایط سخت آن تن دادم. همین کتاب های نیمه پنهان ماه و اینک شوکران. یادم می آید که ایشان از این مسائل ابدا مطرح نکرد و من هم از مسائل اقتصادی نگفتم.

ذکاوت داشته باشید. در طراحی سوال ، سوال های خودتان را بسیط  و ساده و خواهان جواب بله یا خیر نسازید. در سوال ، بدترین حالت را فرض کند و جواب بدترین حالت را بخواهید.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۰-۲۳ ۰ ۰ ۲۶۴

نخل ولایت ۹۸-۱۰-۲۳ ۰ ۰ ۲۶۴


🌼 بنده موافق نظرات حضرت عالی هستم اما با کمی تفاوت درباره ایمان.
شیعه قائل به نظریه مثل مرجئه نیست که ایمان از عمل جداست وصرف اعتقادات است. آیات قران هم ایمان را از عمل جدا می داند و این در حیطه مباحث کلامی است ولی در عرف ایمان و مومن را مجموع هر دو اعتقاد و عمل می دانند و آن مراتبی دارد که در رابطه ازدواج و زندگی زناشویی کفویت در ایمان را می طلبد و در شرایط خاص امروزی و تغییرات بسیار متفاوت زندگی مومنان این کفویت و همتا بودن تا حدودی اهمیت قابل توجهی می یابد از جمله در مورد خانواده و وضعیت اقتصادی و...
انبیا برای توجه دادن به آسمان آمده اند ولی در یک عالم مادی!خصوصا که حضرات به علل مادی هم توجه داشته ولی آن را علت تامه نمی دانسته اند که لاموثر فی الوجود الا الله 
و ما هم که در رتبه بالای معنوی نیستیم چاره ای در توجه به همگونی در شرایط نداریم
 

--------------------------------------------------------------------------------

طایفه‏ اى در میان متکلّمین بودند به نام مرجئه که بحمد اللَّه منسوخ شدند. اینها می‏گفتند که ایمان اگر درست شد، عمل هیچ اثرى ندارد. این هم البته ریشه سیاسى داشت. اینها در زمان بنی ‏امیه بودند و بنی ‏امیه اینها را تأیید می کردند. اینها بدین‏وسیله می ‏خواستند اعمال سائسین بنی ‏امیه و سلاطین بنی ‏امیه را تصحیح کنند.

 

مرجئه از لحاظ ارزش تأثیر گناه، در نقطه مقابل خوارج قرار داشتند. مرجئه می ‏گفتند: اساس کار این است که انسان از نظر عقیده و ایمان که مربوط به قلب است مسلمان باشد؛ اگر ایمان که امر قلبى است درست بود، مانعى ندارد که عمل انسان فاسد باشد؛ ایمان، کفّاره عمل بد است.

 

عقیده شیعه همان بود که نصّ قرآن است: الَّذینَ امَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ، هم ایمان لازم است و هم عمل صالح.

بنده نیز اگر فراموش نکرده باشیم نشانه و علامت ایمان را  عمل به رساله عملیه و تقلید افراد دانستم. میان ایمان ما ، با ایمان مرجئه فاصله فراوان است. چرا که آنها ایمان بدون مناسک را کافی میدانستند اما ما طبق نظر شیعه ایمان تنها را ، ابدا کافی نمیدانیم و نشانه و معیار ایمان را ، اعمال صالحی میدانیم که طبق رساله عملیه باشد. یعنی صرفا یک تقلید صحیح و طبق معیار از مجتهد جامع الشرایط است که میتواند افراد را از عذاب دردناک آخرت حفظ کند.

 

از گذشته گفته ام و باز تاکید میکنم که معیار اصلی و اساسی در ازدواج بین مومنان صرفا ایمان است. ایمان نیز با اعمال صالح است که بیشتر میشود و وسیله نجات انسان ها میشود. ایمان خالی و بدون عمل صالح نجات بخش نیست و ایمان خالی یعنی ایمان بدون عمل صالح. اما نباید خلط کنیم که در ازدواج نیز ملاک قرار دادن ایمان ما را شبیه به نظر مرجئه کرده است.

 

ایمان اصل است و ریشه ی تمام خوبی ها لذا تمام اخلاقیات و اعمال صالح از دل ایمان سر بر می آوردند و انسان را انسان میکنند و از حیوانیت دور می سازند.

 

اما آیا میتوان ملاک های مادی و غربی را بدون در نظر گرفتن ایمان معیار قرار داد؟ مسلما خیر

 

بحث در اینجاست: آیا میتوان در کنار ایمان ملاک های دیگری را برای ازدواج قرار داد؟

 

آیا برای یک دختر مومن اما غیر زیبا که یا از ابتدا زیبایی نداشته یا زیبایی اش را عرضا و در یک حادثه از دست داده راه چاره ای برای ازدواج دارید؟

 

آیا برای دختر یا پسر مومنی که خانواده اش مومن نیستند یا ضعف ایمان دارند و اهل فسق هستند در اسلام شناسی شما جایی هست؟ اینکه ما دختر و پسری را به هم جوش بدهیم که هم ایمان دارند و هم خانواده و هم زیبایی هنر نیست! چه بسیار مومنانی که با داشتن اخلاق و زیبایی ، خانواده ای مومن ندارند. نمی توان دختر یا پسر این خانواده را به صرف اطرافیانشان از لیست نامزدهای ازدواج خط زد.

 

من از طلبه ها دوستانی دارم که در میان تمام فامیلشان تک هستند و هیچ شبیهی در عمل به اسلام ندارند. دختری را سراغ دارم که سوالش از من درباره صحت نمازخواندن در خانه ای بود که در آن شراب نوشیده می شد. سوال دختر مومن دیگری از من درباره نحوه روزه گرفتن در خانه ای بود که هیچ یک از اهالی آن خانه روزه نمی گیرند!

 

اینها به راستی مومن اند اما خانواده ای بی ایمان دارد. آیا آنها باید مجرد بمانند؟ آیا آنها حق ندارند با یکی از اهل ایمان ازدواج کنند؟ آیا باید با یکی از غیرمومنان ازدواج کنند؟ آیا غیرت ایمانی شما چنین فتوایی میدهد؟

 

بله شاید بتوان آن دختر را به کسی معرفی کرد و واسطه ازدواج او با کسی شد که شرایطی شبیه آن دختر داشته باشد اما آیا پیدا کردن چنین موردی راحت است؟ آیا دایره انتخاب را بی دلیل تنگ نکرده ایم؟

 

از طرفی سیره معصومین از همسران پیامبر مکرم اسلام تا همسران امیرالمومنین و همسران امام حسن مجتبی و مابقی معصومان شاهد مثال های نقضی است که هیچ کدام خانواده دار به معنای مورد نظر شما نبوده اند. همه آن زنان صرفا مسلمان بودند و هیچ معرفتی نسبت به امام معصوم نداشتند. حتی اسلام آنها به اندازه ای رقیق بوده که دست به قتل امام معصوم زده اند.

 
یک مثال نقض در رفتار اهل بیت در امر ازدواجشان دلیل بر این است که نمیتوان دایره را به گونه ای بست که اگر هر جوان مومنی به خواستگاری آن دختر مومن رفت و از قضا برای سوال و مشاوره به پیش من یا شما آمد او را از ازدواج با آن دختر نهی کنیم چرا که پدر دختر اهل نماز و روزه نیست و در روایات چنین روایتی هم داریم! قصد دور انداختن و بی توجهی به آن دسته از روایات را ندارم اما میدانم نسخه اسلام فقط برای خوشگل ها و خانواده دارها نیست. همه مومنان با هم ازدواج میکنند و ملاک دیگری جز ایمان نباید برای آنان مطرح باشد. و پیامبر اسلام در داستان ازدواج جویبر و ذلفا همین نسخه را برای عموم مردم عملی و اجرایی کردند.
 

ما در ایران غرق نعمت هستیم. بیرون از ایران و خارج از مرزهای جمهوری اسلامی ، ازدواج دانشجویان مسلمان یا تجارمومن با همین نسخه ایست که خدمتتان عرض کردم و آنها نمیتوانند آن ملاک ها را در عرض یابی خودشان مطرح کنند چرا که همسری همتای خود در ایمان نمی یابند. به طور مثال در بلاد کفر به خانواده دختر و اصالتش نمیتوان نظر دقیق کرد چون خود آن دختر تازه مسلمان توانسته با ایمانش دل آن جوان مومن را ببرد اما خانواده اش یهودی الاصل هستند و لذا ایمان دو نفر کافی است.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۰-۱۹ ۰ ۰ ۲۶۱

نخل ولایت ۹۸-۱۰-۱۹ ۰ ۰ ۲۶۱


🌼 یه مساله ای تو ذهنم اصلا حل نمیشه
واقعا این ازدواج موقت و خاطره ان در ارتباط های بعدی با همسرش تاثیر نمیذاره؟ مگه ممکنه؟ اگه همسرش مثل اون شخص نباشه آیا نسبت به همسرش دلسرد نمیشه؟

---------------------------------------------------------------------------------

فراموش نکنیم که ما برای انسان نسخه می پیچیم و انسان یک نوع نیست. انسان هم زن دارد و هم مرد. درست است که انسان ها در حدود انسانیت شان ویژگی های مشترکی دارند اما به خاطر زن یا مرد بودن مانند هم نیستند بلکه مردها به هم شبیه میشوند و البته زن ها به هم ؛ و خداوند در قوانین الاهی اش برای هر کدام از این دو دسته قوانین ویژه ای جعل کرده که به صلاح دیگری نیست.

به طور مثال خداوند مرد را به گونه ای آفریده که میتواند در زمان واحد چندین زن داشته باشد. اما برخلاف مردان ، زنی نمیتواند در زمان واحد چند شوهر داشته باشد.

روزی چندین زن از فعالان جنبش زنان آزاد و فمینیست به محضر امیرالمومنین شرفیاب شدند و به ایشان اعتراض کردند که چرا ما زنان نمیتوانیم چند شوهر هم زمان داشته باشیم همان گونه که مردان میتوانند چندین همسر داشته باشند؟!

امیرالمومنین به آن زنان فرموند: بروید و همراه خود نفری یک کاسه آب بیاورید. رفتند و با خود آوردند. حضرت فرمودند: تمامی شما آب داخل کاسه های خود را درون یک طشت بزرگ خالی کنید. چنین کردند. سپس فرمودند: حال هر کدام آب کاسه خود را بردارد! با شگفتی گفتند: آب ها مخلوط شده و امکانش نیست! حضرت فرمودند: پس چگونه انتظار دارید داخل یک رحم چند آب ریخته شود در حالی که بازشناختن صاحب اصلی و مالک آب ها میسر نیست!

احکام مردان با زنان متفاوت است و نمیتوانیم آنها را در تمامی احکام با یک ترازو وزن کنیم. ازدواج زمان دار هم همین گونه است. لذا باید دسته های مختلفی از افراد بشر اعم از زن و مرد را تصویر کنیم و حال هر کدام را جدا بررسی کنیم تا حکمت این جعل الاهی را بهتر بفهمیم:

حکم اولی و اصلی برای مومنان از زن و مرد ازدواج دائمی و همیشگی با یکی از مومنان همتای خود درایمان و عمل صالح است.

همه باید ازدواج دائم کنند.

شارع اسلام و خداوند مهربان برای جوانانی که امکان ازدواج دائمی ندارند و یا مومنانی که همسر خود را از دست داده اند و تنها هستند و موفق به ازدواج مجدد و دائمی نشده اند یا مردانی که همسرانشان در اختیارشان نیستند یا به هر دلیل نمیتوانند از همسر خودشان بهره مند شوند گونه دیگری از ازدواج را قرار داده که بسیار سهل الوصول تر از ازدواج دائمی و همیشگی است.

فراموش نکنیم که این گونه ازدواج برای دوشیزگان بدون اذن پدر و جوانانی که میتوانند مقدمات ازدواج همیشگی را برای خود و یک دختر با ایمان فراهم کنند تشریع نشده است. آنها باید ازدواج دائمی کنند و تشکیل خانواده بدهند.

اما گروه هایی که از آنان نام برده شد نمیتوانند و نباید تنها بمانند و نیازهای طبیعی خود را فرو بخورند. اسلام برای فرار و دوری از زنا و فحشا این حکم را جعل کرده است تا مومنان بتوانند بدون گناه لذت ببرند و البته مرز میان مومن و کافر همین جاست. کافر کسی است که حلالی از حلال های خداوند را بر خلاف نظر الاهی حرام بداند و یا حرامی را حلال بخواند و البته مومن کسی است که به همه آنچه از طرف خداوند آمده است مومن و تسلیم باشد.

اگر نخواهیم سرمان را مثل کبک داخل در برف کنیم باید بگوییم :

روابط نامشروع و خلاف شرع به نحو گسترده ای بین جوانان از دختران و پسران شایع شده است که علل متعددی دارد. اما به هر حال شیطان توانسته است با رواج این گناه و پلیدی و البته با حربه بد جلوه دادن این حلال الاهی ، جوانان را به انجام اعمال زناشویی بدون عقد شرعی و به شکل حرام آن وادار کند که نه به آرامش دنیایی برسند و نه راحتی آخرتی.

گاهی سوال از طرف دختران با ایمانی مطرح میشود که به علت حیا و عفت شان از این فضاهای ناپاک دور بوده اند و صرفا از روی کنجکاوی پرسش هایی دارند اما برای عموم جوانان و در فضای امروز جامعه نمیتوان این حلال خداوند را مطرح نکرد چرا که شیطان به دنبال این است که جوانان به گناه آلوده شوند و عملی که انجام میدهد حلال نباشد.

دوباره تکرار میکنم که این گونه از ازدواج برای دوشیزگان و جوانانی که میتوانند خانواده تشکیل دهند نیست و آنها باید با تلاش فراوان به تشکیل خانواده بپردازند. ازدواج زمان دار آن قدر که مشکل گروه های دیگر را حل میکند از جوانان مشکلی را حل نمیکند بلکه آنان را دچار مشکلاتی لاینحل و پیچیده میکند که از گفتن آن ها ناتوانم.

شاید باور نکنید اما بیشترین سوالی که پسرهای دانشجو در اردوهای دانشجویی از من پرسیده و میپرسند سوال از ازدواج زمان دار و شرایط و احکام آن و مابقی ماجراست!

متوجه باشیم که :

همه مومنان نمیتوانند یوسف باشند و در بهترین حالت و بدون گناه کاری تا سی و چند سالگی مجرد بمانند و شب ها متکا در آغوش بگیرند! غذاهای نامناسب و چرب و معجون ها ، نادانسته پسرها را بیچاره میکنند و تلویزیون و ماهواره و گناهان چشمی و گوشی و تخیل های شیطانی بر این آتش بنزین میریزد و این میشود که شده است. این همه را گفتم تا بدانید در چه فضایی یک مرد به سراغ ازدواج زمان دار میرود و البته برای چنین مردانی چاره ای از آن نیست.

ازدواج زمان دار یک حلال عام و فراگیر برای همه مومنان است اما در اصل تشریع و جعل برای مردانی نیست که همسرانشان به بهترین شکل در کنار آنان هستند و تمکین میکنند.

شاید زنان محترم و خوانندگان عزیز به هیچ عنوان نتوانند شرایط روحی و جنسی مرد متاهل مومنی که به دور از همسر مومنش در کشور آمریکا با آن همه فساد به سر میبرد درک کنند. فقط متاهلین از مومنان میتوانند حکمت این جواز را درک کنند و آن مرد برای حفظ ایمانش چنین کاری کرده و از این حلال خداوند و برای دوری از گناه استفاده کرده است. حلالی که اگر نبود آن مرد به گناه می افتاد و ایمانش را از دست می داد.

حکم و تشریع خداوند در آیات ابتدایی سوره نساء دلیل براین است که مردان مومن و عادل ، توانایی دارند به صورت هم زمان تا چهار همسر داشته باشند و البته خداوند در قرآن کریم ، عدالت در محبت کردن را غیر ممکن دانسته است چون زنان متعدد در دل یک مرد به یک اندازه دوست داشته نمی شوند و لذا برای رعایت عدالت میان آنان کافی و ضروری است که آنان در شب های هفته زمان بندی کنند و شوهرشان به تساوی شب ها را نزد آنان باشد و البته این زمان برای هر یک از زنان به اندازه نیازش به همسر بوده و برایش کافی است. زنان و مردان متاهل میتوانند به صحت این حکم اعتراف کنند.

البته فراموش نکنیم زنانی که شرایط ازدواج زمان دار را دارند یعنی زنانی که از شوهر سابقشان طلاق گرفته اند یا همسرشان وفات کرده است و توجه مردی به آنان جلب شده باشند ، غیر از فاحشه ها و دخترکان بزک کرده ای هستند که چون عروسک در دستان شیطان حرکت میکنند و به جلوه گری میپردازند و کاسبی شبانه دارند و کلام ما در این گروه بزه کار و آلوده نیست.

تمام کلام ما در فضای زنان تنها و البته مومنی است که میتوانند و باید نیازهای طبیعی خود و مردان تنهای دیگر را مرتفع کنند. سخن ما در سوء استفاده ها از این حکم خداوند در حرمسراهای سلاطین گذشته و البته فاحشه های جوان در گوشه خیابان ها نیست.

اگر به تمام جوانب امر دقت کنیم خواهیم دانست که یک ازدواج زمان دار در چه شرایطی شکل میگیرد و البته به ازدواج اول مرد یا ازدواجی که در آینده شکل میگیرد لطمه نمی زند.

جالب است بدانید که در بسیاری از موارد و نه در تمام آنها ، مردان بعد از دیدن و تجربه زنان مسن مطلقه یا شوهر مرده ، آرام می شوند و به خانواده خود بیشتر علاقه پیدا میکنند و حرص شیطانی میل به زن از دلشان بیرون میرود و به همسر دائمشان دلبستگی بیشتری پیدا میکنند چون در مقام مقایسه میفهمند که همسر جوان خودشان بسیار دلرباتر و خواستنی تر است.

داستان ازدواج زمان دار برای شناخت زن و شوهر و در مراحل مقدماتی ازدواج دائم بحث مستقلی میطلبد که در آینده نزدیک مطرح خواهد شد.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۰-۱۵ ۰ ۰ ۱۶۱

نخل ولایت ۹۸-۱۰-۱۵ ۰ ۰ ۱۶۱


🌼 اختلاف سنی چقدر میتونه در ازدواج مهم باشه؟
اگه دختری با کسی که با فردی همسن و یا کوچکتر از خودشه ازدواج کنه بعدا به مشکل بر نمیخورن؟
اخه دخترا معمولا دوست دارن طرفشون حامی و پشتیبانشون باشه به نظرتون یه پسری که از همسرش کوچکتره میتونه این نیازشو براورده کنه؟

----------------------------------------------------------------------------------

اگر فراموش نکرده باشید فراوان متذکر شدیم که ایمان اصلی ترین و شاید بتوان گفت تنها ملاک غیر قابل خدشه در انتخاب همسر برای مومنان است و تمامی ملاک های دیگر بستگی به خواست و سلیقه افراد دارد. و گفتیم که با لحاظ کردن هر صفت یا ویژگی تنها دایره انتخاب خود را از میان مومنان تنگ تر و کوچک تر کرده ایم. اگر هر یک از طرفین شرایط خاص دیگری را ، دانسته و پذیرفته باشند به مشکلی بر نخواهند خورد.

 این نوشته ها در این مقام نیست که از یک طرف ،با توجه به روحیات مختلف افراد ، خوانندگان را به اموری که برایشان ملاک است بی توجه کند و از طرف دیگر بعضی افراد را در انتخاب همسر چنان لاقید و بی خیال کند که همسر خود را بدون هیچ بررسی و پرس و جویی انتخاب کنند.

 مومن هیچ گاه دچار افراط و تفریط نمیشود!

سن مرسوم هر یک از زوجین در فرهنگ ما و البته در طبیعت دختران و پسران و در مسیر فطرت این است که دختر از نظر سنی کوچک تر از همسرش باشد و این نکته را در مشاوره با تمام دلسوزان و مشاوران محترم خواهید دید که از مهمترین توصیه های آنها ، رعایت اختلاف سنی و کمتر بودن سن عروس خانوم است.

دخترها به صورت طبیعی زودتر از پسرها به سن تکلیف میرسند و در شرایط مساوی درک و فهم بیشتری در مدیریت خانه و همسر دارند. پسرها تا حدود پانزده سالگی به دنبال تیله بازی هستند و بعد از سن تکلیف است که خود را متوجه امر خداوند می یابند اما دختران داستانی متفاوت دارند. به طور مثال یک دختر پانزده ساله به مراتب بیشتر از یک پسر پانزده ساله مسائل را درک میکند و آمادگی بیشتری برای برقراری روابط عاطفی و تشکیل خانواده و البته مادر شدن دارد. شرایط و مقدمات ازدواج پسرها از تحصیل و کسب مهارت های شغلی گرفته تا سربازی رفتنشان و در ادامه پیدا کردن شغل مناسب و کسب روزی حلال ، روند طولانی تری دارد و در نتیجه پسرها دیرتر برای ازدواج آماده میشوند.

دوران نوجوانی و جوانی در دخترها کوتاه است و خیلی زود رشد میکنند و آماده پذیرش مسئولیت بزرگ شوهر داری و مادر شدن میشوند لذا نمیتوان دخترها را برای ازدواج با پسرانی هم سن و سالشان امر به صبر کرد و البته نمیتوان برای یک دختر و یک پسر سن برابری در ازدواج تجویز نمود.

از نظر اسلام سن در ازدواج ملاک نیست و یک فرد مکلف هر زمان که بخواهد میتواند با هر کسی که بخواهد ازدواج کند. در ازدواج پیامبر مکرم اسلام و بانو خدیجه کبری نکته جالب توجه آنجاست که بانو خدیجه از پیامبر اسلام بزرگ تر و مسن تر بوده اند و البته این ازدواج ثمری همچون فاطمه زهرا داشت. از این رفتار پیامبر مکرم اسلام میتوان این نتیجه را گرفت که سن در انتخاب همسر از نظر ایشان ملاک نیست. فراموش نکنیم که در فضای جاهلیت آن روز مکه ، کفو و همتایی برای پیامبر اکرم اسلام که با ایمانش کمک کار و آرامش دهنده به ایشان باشد وجود نداشت. خدیجه تنها کسی بود که میتوانست محملی و محلی برای رشد حضرت فاطمه زهرا باشد ؛ پس انتخاب حضرتش برای زندگی با خدیجه بهترین عمل در آن شرایط بوده است.

 در توضیح میتوان گفت: اگر گزینه دومی برای ازدواج یک مومن در کار نباشد ، اختلاف سن مانعی برای ازدواج دو مومن نیست. مومن باید ازدواج کند و این امر در دین اسلام و سنت پیامبر قطعی و مسلم گرفته شده است. حال که برای یکی از مومنان فرد مناسبی یافت نشده است از باب ضرورت این ازدواج را تجویز میکنیم اما اگر افراد مناسب متعددی برای انتخاب مطرح باشند بهتر این است که فاصله سنی دختر و پسر یک فاصله سنی منطقی و طبیعی باشد.

انتخاب سن مناسب برای ازدواج افراد و جدول سنی دادن کار مناسبی نیست اما میتوان برای زنان و دختران چنین گفت که تا جایی که برایشان مقدور باشد با مردی کوچکتر از خودشان ازدواج نکنند و حتی از ازدواج با همسالانشان نیز احتراز کنند.

بنده مواردی برای مشاوره داشته ام که زوج همسال یا زوجی که خانوم بزرگ تر بوده است در موارد بدون اهمیت با هم ناسازگاری داشتند و یکی از دو طرف نظر دیگری را بر نظر خودش حتی برای انتخاب شام امشبشان  ترجیح نداده است. چراکه هر کدام خود را محور و امیر خانه میدانند و نظر دیگری را به علل مختلف بر نظر خودشان تفوق نمیدهند.

و اما در امر سن ازدواج به پسران  باید گفت که به طرف دخترانی که از شما بزرگ تر هستند نروید و با آنان طرح محبت نکنید. آنها محبت شما را می پذیرند اما بزرگ تر بودن زنان در شرایط مساوی به صلاح شما و آنان نیست. از طرف دیگر هر چه دختر کوچک تر از پسر باشد محبت و رابطه او با همسرش خصوصا در مسایل عاطفی و جنسی و زناشویی لطیف تر است لذا از اختلاف سن و کمی سن دختر نترسید.

اعلام کردن سن معین درست نیست اما برای روشن شدن منظورم ، شما این خطا را از من بپذیرید:

حداقل اختلاف سن دو سال است اما بهترین مقدار اختلاف سن با توجه به بالا رفتن سن ازدواج در مردان ، شش تا ده سال است.

بارها چنین نسخه ای را در جلسات دانشجویی به پسرها گفته ام ؛ مطمئن باشند ضرر نمیکنند. شما نیز اگر باور ندارید میتوانید با دوستان و اطرافیان خودتان که اختلاف سنی حداقلی یا منفی دارند گفت و گو کنید و پای درد دل هایشان بنشینید.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۰-۱۱ ۰ ۰ ۱۶۸

نخل ولایت ۹۸-۱۰-۱۱ ۰ ۰ ۱۶۸


🌼 تعریفی که شما از ایمان دارید و اون چیزی که خوانندگان متوجه می شوند یه مقدار که چه عرض کنم خیلی با هم متفاوت است! 
شما مؤمن رو کلی می بینید یعنی یک مومن جامع الشرایط در حالیکه خوانندگان مومن رو جزئی می بینند. به نظر می آد منظور شما از مومن بیش از یک فرد ظاهرالصلاحه، شما حتی "المؤمن کیس" رو هم تو تعریفت داری ولی خیلی از خوانندگان ندارند. به نظرم تو یه تاپیک مؤمنی که مدنظرتونه و ایمانی که پایبندی به اون رو کافی می دونید رو دقیق تعریف بفرمایید.
تو یه کتابی که فکر می کنم آستان قدس هدیه داده بود دیدم که حدیثی از امام رضا علیه السلام روایت شده بود که پنج ملاک برای ازدواج بیان فرموده بودند که اولینش ایمان بود بعد اخلاق، اصالت خانوادگی، ... و حتی زیبایی طرف مقابل. بالاخره ما حدیث داریم که زنتون زیبا باشد یا نه؟
به نظرم وقتی همه چیز رو حصر در ایمان می کنید و از سایر ملاکها چشم پوشی می کنید باعث فرار مخاطب شه، در حالیکه احادیث ائمه هم اینجور حصر نکردن همه چیز رو در ایمان. لا اقل یه نیم درصد هم به ویژگی های اخلاقی، روحی روانی، زیبایی، خانوادگی و غیره امتیاز بدید.
مسلما اگه من بخوام ازدواج کنم اصالت خانوادگی طرف مقابل که تو حدیث پیش گفته جزو اولویتهاست، برام خیلی مهمه و این هم نمره ای دارد که در واحدش ضرب می شود و با سایر ملاکها که بیشترین واحد را ایمان دارد جمع می شود و سرانجام معدلی می شود که تصمیم من برمبنای آن انجام می گیرد. 
در داستانی هم که تعریف کردید و اصرار بر آن دارید، سایر وجوه رو هم باید ببینید، این روایت اهمیت تفاوت اقتصادی رو صفر نشون میده، اما منکر سایر معیارها مانند اخلاق، نسبت روحی روانی زوجین و ... نیست.
به نظرم فضا رو صفر و یکی نکنید، بیشتر جواب میده.

با توجه به آنچه گفتید، آیا ایمان ملاک لازم است؟ یا هم لازم است و هم کافی؟

---------------------------------------------------------------------------------------

یک مقدمه نسبتا کوتاه در تعریف ایمان تقدیم به شما:

 

تعریف ایمان در نظر بنده خیلی ساده است. در نظر بنده ایمان یعنی باور به هر آنچه پیامبر مکرم اسلام آن را به عنوان دین آورده. مومن کسی است که به همه دین به عنوان یک بسته کامل و یکپارچه و بسیط باور داشته باشد. هر چیزی که در دین هست ، همه اش روی هم دین است و مومن به همه اش روی هم باور دارد. البته در مقام باور و در مقام عمل داستان فرق میکند و مومنان همه مثل هم نیستند.

 

در کتاب مستدرک‏ الوسائل آمده است:

 

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام : مَا الْإِیمَانُ ؟ فَجَعَلَ لِیَ الْجَوَابَ فِی کَلِمَتَیْنِ فَقَالَ : الْإِیمَانُ بِاللَّهِ وَ أَنْ لَا تَعْصِیَ اللَّهَ.

 

امام صادق علیه السلام متعلق ایمان یعنی آنچه باید به آن ایمان داشت را ، صرفا اعتقاد به خداوند میداند و اینکه الله را عصیان و نافرمانی نکنید. چنین کسی ایمان دارد. ناگفته پیداست که ایمان به نبوت هم در دل ایمان به خداوند است و البته ایمان به امامت در دل ایمان به نبوت و همین طور دیگر معارف اسلام در دل دیگری است اما همه در دل توحید و ایمان به الله خلاصه میشوند.

 

در کتاب شریف کافی آمده است: وَ الْإِیمَانُ هُوَ الْإِقْرَارُ بِاللِّسَانِ وَ عَقْدٌ فِی الْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ وَ الْإِیمَانُ بَعْضُهُ مِنْ بَعْض.

 

ایمان سه مرحله دارد و هر مرحله متفاوت با مرحله دیگر.

 

مرحله اول ایمان ، اقرار با زبان است به هر آنچه از طرف پیامبر به نام دین آورده شده است.

 

مرحله دوم عقد و گره قلبی است که انسان در دلش هم به آنچه زبانش گفت ، معتقد باشد.

 

مرحله سوم ایمان این است که با جوارح و اعضای بدن به مقتضای باور قلبی و اقرار زبانی ، عمل کنیم.

 

پس در مرحله اول و در بازار مسلمین اگر کسی با زبانش شهادتین گفته باشد میتوان از او گوشت خرید چرا که اگر او دامی را قربانی کند ، ذبیحه او پاک است و با او معامله انسان مسلمان میشود. و البته آن شخص پس از مرگش نیز در قبرستان مسلمانان دفن خواهد شد.

 

در مرحله دوم یا مرحله بعدی و بالاتر ایمان ، مومن کسی است که دل و زبانش به باورهای اسلامی گره خورده و او در زبان و در دلش با اسلام همراهی میکند اما عملش در ظاهر به علل متعدد با مومنان و مسلمانان همراهی ندارد مانند بسیاری از مسلمانان خارج از ایران که به خاطر فضای جامعه و اطرافیانشان متظاهر به اسلام نیستند اما در دلشان اسلام را قبول داشته و دارند.

 

در مرحله سوم مومن کسی است که زبان و دل و اعضا و جوارحش همه و همه تابلو یک انسان مومن است و در ظاهر و باطن شعارش الله اکبر و لا اله الا الله است.

 

انسان در مرحلهٴ قلب اعتقاد دارد، در مرحله زبان اقرار می‏کند، و در مرحله اعضا و جوارح به عمل می‏پردازد. پس مومن کسی است که تمام مملکت وجودش تسلیم امر خداست و در زبان و دل و جوارج یک شعار دارد.

 

ناگفته پیداست که مفهوم مسلمان با مومن نسبت تساوی ندارند و میتوان مثال زد که اگر دایره مسلمانان را یک دایره عام و بزرگ تصور کنیم دایره اهالی ایمان یک دایره در دل آن دایره بزرگ تر است ، به نحوی که هر مسلمانی لزوما مومن نیست اما هر مومنی حتما مسلمان هست.

 

و از اینکه گفته میشود ایمان یعنی باور به هر آنچه پیامبر به عنوان دین آورده است فهمیده میشود که همه مسائلی که در دین به آن تاکید شده جزو مسائلی است که باید به آن باور داشت نظیر قیامت و فرشتگان و جنیان و البته و صد البته وصایت و جانشینی امیرالمومنین علی مرتضی بعد از وفات پیامبر مکرم اسلام محمد مصطفی صلی الله علیهما و الهما و سلم. و سپس اعتقاد به تمام احکام دین از نماز و روزه و حج و خمس و زکات و ازدواج زمان دار و غیر زمان دار و ... و حدود و دیات و قصاص و حجاب و ...

 

من به چنین کسی مومن میگویم.

 

و مهم نیست که این انسان مومن که تمام این اعتقادات را دارد سیاه پوست باشد ویا سفید پوست. پول دار باشد و یا فقیر. ایرانی باشد و یا آفریقایی و یا اروپایی. قد کوتاه باشد و یا قد بلند. دانشگاه رفته باشد و یا حتی دبیرستانش را هم تمام نکرده باشد. شغل آزاد داشته باشد و یا نوکری دولت را بکند. روستایی باشد و یا شهری. با نمک باشد یا بین نمک. پدرش جوان باشد یا آفتاب لب بام. زیبا باشد و یا نچسب. از قبیله قریش باشد یا از قبیله ای دیگر که معروفیت قریش را ندارد. صبر و اخلاقش مثل ایوب پیامبر باشد و یا نه مثل من تند مزاج و عجول باشد. شاه پریون باشد یا یکی مثل همین مردم داخل کوچه و بازار. حتی مهم نیست که چه سنی داشته باشد هر کس که باشد حق ازدواج دارد و میتواند گزینه ای برای انتخاب یکی از مومنان دیگر قرار بگیرد.

 

بله روایت های فراوان و مختلفی داریم اما هر مومنی که این روایات را میخواند و همسرش را نگاه میکند در دلش میگوید: بله درست است! همسر باید زیبا باشد و البته همسر من زیبا ست! بله درست است! همسر من هم از یک خانواده محترم است. چرا که زیبایی یک مفهوم نسبی است. زیبایی در مقایسه فهمیده میشود و الا کالایی که فقط یک مدل دارد درباره آن زیبایی و زشتی معنا ندارد.

 

ما فقط برای انسان های مومن نسخه میدهیم نه برای یهودی ها و کمونیست ها پس نگران ملاک قرار دادن ایمان برای کمونیست ها و ماتریالیست ها نباشید. مومن با خواندن این متون فرار نمیکند بلکه به قدر و منزلت ایمان خودش توجه میکند و ملاک های دنیایی در نظرش رنگ می بازد.

 

اما بررسی ملاک ها:

 

فراموش نکنیم که اخلاق فقط به همراه ایمان به خداوند معنا دارد و البته اخلاق بدون ایمان هیچ پشتوانه ای نخواهد داشت. برای مطالعه بیشتر شما را به کتاب بنیاد اخلاق اثر استاد مجتبی مصباح ارجاع میدهم. خلاصه اینکه : بسیاری از فلاسفه اخلاق ملحد غربی خواسته اند اخلاقی بدون تکیه بر ایمان به خدا طراحی کنند که بعد از گذشت سالها هنوز این فلسفه ، پایه و برهان عقل پسندی برای خودش پیدا و بنا نکرده است.

 

اصالت خانوادگی نیز جز برای خانواده های با ایمان نیست. مومن اصالت دارد و غیر او هر که باشد باید برای خودش ریشه و اصالت بسازد. مومن به خاطر انتسابش به اسلام ، پدری دارد به نام محمد مصطفی و علی مرتضی چون حضرت بلندمرتبه خودش صلی الله علیه و آله فرمودند: انا و علی ابوا هذه الامه : من و علی دو پدر این امت هستیم. یعنی هر که در امت من است من و علی پدران او هستیم و چه شرافتی بالاتر از این که پیامبر پدر کسی باشد. در حقیقت نسب خانوادگی در ایمان حقیقی حل میشود.

 

در این فضا هر کسی که در ایمان و انجام واجبات بر دیگران پیشی گرفته باشد مومن تر و برای اسلام عزیز تر است نظیر خانواده های شهدا و ایثارگران و رزمندگان و مجاهدان که ایمانشان آنها را به دفاع از مرزهای اسلام کشاند و در همین عرصه به مقام شهادت و جانبازی نایل شده اند.

 

با این معنا همه ملاک ها در ایمان خلاصه میشود اما ایمان طنابی است که از یک تا بینهایت ادامه دارد و اوج آن امیرالمومنین است. خانواده ای اصالت دارد که با ایمان تر است. کسی با اخلاق تر است که مومن تر است. کسی زیبایی بیشتری دارد که مومن تر است نه کسی که چشم و ابروی زیباتری دارد یا به خانواده افراد متمول یا ملاکین بلاد وصل باشد.

 

و اما زیبایی چهره: پیشنهاد میکنم از یک طرف به یک پارک یا بوستان بزرگ و از طرف دیگر به یک مسجد با قدمت زیاد در نزدیکی منزلتان سری بزنید. اما هر دو را در نزدیک ترین زمان به ظهر و نماز جماعت بروید به طوری که کسانی در پارک باشند که در لحظه اذان ، به مسجد نرفته اند تا بتوانیم چهره مومنان نماز خوان را با چهره پارک نشینان بی توجه به نماز مقایسه کنیم. فردا در لحظه اذان به مسجد همان محله بروید و از افراد و سوژه ها حتما عکاسی بکنید.

 

زنان و مردان جوان و مسن و میان سال مسجدی و مومن را با زنان ومردان و میان سالان پارک نشین در چهره و قیافه ظاهری مقایسه کنید. ادعای من این است که هم جوانان مومن و هم میان سالان مومن و هم پیران مومن از همه همسالانشان در تمام سنین زیبا تر هستند ؛ چه مرد و چه زن. در پیران مومن صورت ها چروکیده شده اما نور از صورتشان میتابد و آسمان و زمین را منور میکند. میتوانید عکس ها را طوری بگیرید که از زمینه آن معلوم نباشد که عکس در مسجد گرفته شده است یا در پارک محله. حالا عکس ها را به یک انسان بی خبر از پژوهشتان نشان بدهید و بخواهید درباره زیبایی آن چهره ها نظر داده و آنها را مقایسه کند. به نظرم زیبایی چهره های مومنان غیر قابل انکار است. مومنان هر جا که باشند نیاز به معرفی ندارند.

 

نسبت روحی هم که در متن به آن اشاره کردید صرفا تناسب روحی و ایمانی افراد است. تناسب روحی علی وفاطمه و یا جویبر وذلفا یا هر کدام از مومنان عالم که با همسرش زیسته و خوش بوده اند.

 

چرا نباید فضا را صفر و یکی کرد وقتی ملاکی جز ایمان برای ازدواج نداریم. به نظرم همه ملاک های دیگر نیز در ایمان حل میشوند و خط کش اصلی ما در این جریان ایمان است. آیت الله العظمی بهجت در نود سالگی چهره بسیار زیبا و نورانی منحصر به فردی داشتند که همه مومنان آن چهره نورانی را در یادشان دارند اما بینی درشتشان ابدا نشانی از زشتی نداشت ؛ در صورتی که امثال ایشان در نود سالگی نه اینچنین زیبا هستند و نه چنین بینی درشتی در قیافه آنها زیباست.

 

مشکل ما در چشم چرانی ماست. مشکل ما در بی ایمانی ماست اگر قبول ندارید به این حکایت توجه کنید:

 

پدر استاد شهید مرتضی مطهری به مادر استاد یا همان همسر مکرمه شان گفته بودند:

 

فلانی! من نمیدانم شما زشت هستی یا زیبا! چون انسان زشتی و زیبایی را در مقایسه میفهمد و من نمیدانم تو زشت هستی یا زیبا! من غیر از تو تاکنون زنی را ندیده ام!

 

به نظرم از چنین مادر بزرگواری و از چنین پدر باتقوایی باید هم فرزندی مثل استاد شهید مرتضی مطهری با آن همه آثار و برکات متولد شود. نه ؟!

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۰-۰۷ ۰ ۰ ۱۲۳

نخل ولایت ۹۸-۱۰-۰۷ ۰ ۰ ۱۲۳



🌼 یه فردی به خواستگاریم اومده و چند جلسه هم با هم صحبت کردیم.تو این چند جلسه نظر هر دو مثبت بوده. ولی یه مساله ای هست که فکر من و خانواده مو حسابی به خودش مشغول کرده. پدر من شغلشون آزاده و تا حالا سعی کرده درامدش از راه حلال باشه. پدر ایشون تو کار دولتی هستن. البته این مهم نیست. ولی این روزا آنقدر از اینورو اونور درباره اتفاقاتی که بعضا تو شغلای دولتی می افته و درآمدایی که از راه ناصواب کسب میشه و پولایی که به حرام آمیخته میشه و... شنیدیم که حسابی ترس ورم داشته که نکنه پدر ایشون حساسیت لازم تو این مساله رو نداشته باشن و ...
البته قصد تهمت و یا قضاوت بی مورد رو نداریم ولی میگن " قبل از ازدواج دو تا چشم داری ، دو تا دیگه هم قرض کن، ولی بعد ازدواج همون دو تاچشمتو هم ببند" از طرفی چون کاملا غریبه هستن راهی برای تحقیق در این زمینه نداریم.خواهرم اصرار دارن که حتما به خاطر این مساله استخاره کنیم . ولی من نمیدونم این کار در این مرحله درسته یا نه؟
به نظرتون آیا درسته از خودش مستقیما در این رابطه که چقدر پدرش تا حالا تو این مساله حساس بوده ، سوال کنم؟ آیا جواب مطمئنی میگیرم؟ استخاره تو این زمینه درسته؟ آخه به فرض که استخاره خوب نباشه ما چه جوابی باید بهشون بدیم؟ این سوالا  فکرمو حسابی به خودش مشغول کرده و اعصابمو حسابی خرد کرده و اضطراب عجیبی بهم داده. آخه فکر میکنم مساله خیلی مهمیه و میتونه اثرات مهمی تو زندگی آیندم داشته باشه! لطفا راهنماییم کنید که چه کنم؟ اگه خواهر خودتون بود برای این مساله چیکار میکردید؟

-------------------------------------------------------------------------------------------

تمام تلاش بنده به عنوان نویسنده این متون این است که تمام دوستان را اعم از خواهران و برادران ، در حکم خواهر یا برادر خودم بدانم و بهترین مشاوره را برایشان بنویسم. و خود میدانم که تمام این نوشته ها در روز قیامت آورده میشوند و مرا برای تک تک این کلمات بازخواست و بررسی میکنند. از خداوند کریم خواهانم که این تلاش کوچک در راه ازدواج جوانان وسیله ای برای تقرب این کمترین به درگاه ربوبی باعظمتش باشد ان شاالله.

اما درست میفرمایید. توجه و دقت در حلال و حرام در زندگی از مهمترین بلکه از اولین نشانه های زندگی مومنانه است. حلال و حرام هم در رفتارهای روزمره ما و هم در بندگی و عبادت ما و هم در نطفه و فرزندان ما تاثیر میگذارد. از تفاوت های مهم روانشناسی و مشاوره دینی و توحیدی با روان شناسی و مشاوره مادی و غیر توحیدی در داستان ازدواج ، همین مساله روزی حلال و کسب و کار پاکیزه است. همین قدر بگویم که اگر خواستگار دختر با ایمانی ، کسب و کار پاکیزه ای نداشت و این ، نشان از عدم توجه او به مسائل شرعی و در نتیجه بی ایمانی بود ، به جرات آن دختر میتواند از ازدواج با او منصرف شود حتی اگر تمام وسایل مادی و راحتی معاش در زندگی با او فراهم باشد.

اما در جواب به سوال شما توجه شما را به چند نکته جلب میکنم:

در جلسه خواستگاری تعارف را کنار بگذارید و بدون تندی و بی ادبی تمام دغدغه های خودتان را مطرح کنید. البته لازم نیست سوال شما صریح و بی پرده و عریان مطرح شود بلکه هر سوالی میتواند در عین سادگی از ابعاد فراوان و خاصی از شخصیت خواستگار شما و خانواده اش پرده بردارد. لذا عیبی ندارد بلکه خوب است که اولویت های خود را مطرح کنید و از وجود آنها در زندگی همسر آیندتان باخبر شوید.

به طور مثال پرداخت خمس به مراجع عظام تقلید که نمایندگان عام حضرت ولی عصر در دوران غیبت هستند نشانه خوبی در این مساله است. واقعا اگر جوانی که قصد ازدواج دارد ، امور مالی خود را سالی یک بار بررسی کرده باشد و مازاد درآمد خودش را تخمیس کند یعنی یک پنجم باقی مانده درآمدش در یک سال را که همانا مال امام زمان علیه السلام است را به وکیل عام ایشان تحویل دهد ، نشان میدهد که :

1- آن جوان به طور قطع یک مقلد است و با رساله و تقلید سر و کار دارد.

2- واجبات دینی خود را انجام میدهد و از حرام فراری است و به قانون دین که همان سبک زندگی انسان هاست اعتقاد دارد.

3- در امور مالی برای زن وبچه اش ، روزی حلال کسب میکند و کسبش پاکیزه است.

4- انفاق های واجب و مستحب نشانه است بر اینکه دست و دل باز است و از بخل مبراست چرا که از سرخ و زرد دنیا دل کنده است.

5- با روحانیت عالم و عامل در ارتباط است و میتواند در سختی های زندگی با ایشان مشورت کند.

6- و در یک کلام آن جوان یک انسان مومن به الله است که ایمانش او را از بسیاری از مشکلات و مصائب دنیوی و آخرتی حفظ خواهد کرد.

راه کسب اطلاع از پرداخت خمس از طرف کسی به دفتر مراجع عظام تقلید این است که از او رسید وصول خمسش را مطالبه کنید.

توضیح اینکه: مومنان بعد از پرداخت وجوه شرعیه به وکلای مراجع تقلید در شهرستان ها و یا دفتر مراجع تقلید در شهر مقدس قم ، بعد از یک ماه قمری ، رسیدی منقش به مهر آن مرجع بزرگوار تقلید دریافت میکنند که نشان از وصول و رسیدن آن وجه به دست مرجع معظم تقلید است. باید بدانیم که پرداخت خمس به جایی یا کسی غیر از وکلای مراجع عظام تقلید در شهرستان ها و یا دفتر مراجع عظام تقلید ، گردن ما را از زیر دین این تکلیف شرعی مهم مبری نمیکند و البته جای تاسف است که بعضی از مردم خمس خود را به کسانی پرداخت میکنند که از طرف مراجع عظام تقلید ، حسن رفتارشان مسلم نیست و در یک کلام خمس دریافتی از مردم را به دست مرجع عظام تقلید نمی رسانند تا در امور دینی مسلمانان هزینه شود.

پرداخت خمس فقط یک نشانه است بر پاکی کسب و کار اما همه داستان نیست. ولی به هر حال ما بیشتر از این وظیفه نداریم. امروزه جوانی که کار کند و سر سال مالی ، حساب و کتاب کند و اگر حتی هزار تومان ناقابل و اندک در حسابش باقی ماند دویست تومان که خمس آن است را به وکیل مرجع تقلید خودش تحویل دهد و رسید مطالبه کند ، نایاب بلکه فرشته ای بر روی زمین است.

اینکه من در امر ازدواج بر ایمان و لوازم ایمان تاکید میکنم منظورم این است.

البته فراموش نکنیم که ما حق سرکشی و تفحص در زندگی مردم را نداریم. بحث خواستگاری و ازدواج به خاطر اهمیتش جداست اما در مابقی زندگی با مردم و فامیل ، حکم شرعی این است که چون ما مکلف به ظاهر امر هستیم و نه باطن و حقیقت داستان ، لذا باید حکم کنیم که مال مردم ، حلال است و نباید همه را حرام خور و جهنمی بدانیم.

در مهمانی ها و مراسم  ها و جشن ها راه چاره متدینین واقعی در جایی که علم داند صاحب سفره خمس پرداخت نمیکند این است که ابتدا ارزش مالی غذایی که از آن میخورند را حساب میکنند و سپس از طرف مرجع تقلیدشان و با اجازه او ، خمس آن مال و غذا را قبول میکنند و در اولین فرصت خمس غذای سر سفره را که از آن میل کرده اند به وکیل معتبر مرجع تقلیدشان تحویل میدهند و رسید دریافت میکنند. با انجام این کار قطعا از غذایی میل کرده اند که تخمیس شده است.

نکته دیگر اینجاست که فضای خواستگاری یک فضای جدی و به دور از اعتماد اما بدون بی ادبی و اهانت است. دو طرف باید بتوانند برای هر یک از ادعاهای خودشان دلیل و مدرک ارایه کنند. حداقل میتوان از خود پسری که به خواستگاری آمده اما در مراحل دوم یا سوم خواستگاری و نه در ابتدای امر ، تقاضا کرد که رسید مالی وصول خمس به دفتر مرجع تقلیدش یا مدرک معتبر تحصیلی یا ... را برای ارائه به پدر شما همراه بیاورد. ناراحتی در این مراحل به مراتب بهتر از ناراحتی بعد از تشکیل خانواده است. فراموش نکنیم که ممکن است برخی از افراد ضعیف الایمان برای به دست آوردن دختر حرف های خلاف واقع هم بزنند که قبلا به آن اشاره شد.

 در مورد استخاره هم باید گفت که استخاره در این امور راه گشا نیست. راه شما و همه مردم در این امور تحقیق و به تعبیر خودتان باز کردن دو چشم و قرض گرفتن دو چشم دیگر است. باز کردن چشمی که به دنبال ایمان باشد نه دنیا. البته استخاره بحث طولانی و مبسوطی دارد که در صورت نیاز دوستان به آن خواهیم پرداخت ان شاالله.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۱۰-۰۳ ۰ ۰ ۹۴

نخل ولایت ۹۸-۱۰-۰۳ ۰ ۰ ۹۴


❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری