تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۳۵۰ مطلب توسط «نخل ولایت» ثبت شده است

🔸اگر انسان خیال را در اختیار خودش نگیرد یکی از چیزهایی است که انسان را فاسد می ‌کند؛ یعنی انسان نیاز به تمرکز قوّه خیال دارد. اگر قوّه خیال آزاد باشد، منشأ فساد اخلاق انسان می‌ شود. 


🔹امیرالمؤمنین علیه السلام می ‌فرمایند: النَّفْسُ انْ لَمْ تَشْغَلْهُ شَغَلَک؛ یعنی اگر تو نفس را به کاری مشغول نکنی، او تو را به خودش مشغول می‌ کند. 


🔸یک چیزهایی است که اگر انسان آنها را به کاری نگمارد طوری نمی ‌شود، مثل یک جماد است. این انگشتر را که من به انگشتم می‌ کنم، اگر روی طاقچه‌ ای یا در جعبه‌ ای بگذارم طوری نمی‌ شود.

 

🔹ولی نفس انسان جور دیگری است، همیشه باید او را مشغول داشت؛ یعنی همیشه باید یک کاری داشته باشد که او را متمرکز کند و وادار به آن کار نماید و الّا اگر شما به او کار نداشته باشید، او شما را به آنچه که دلش می ‌خواهد وادار می‌ کند و آن وقت است که دریچه خیال به روی انسان باز می‌ شود؛ در رختخواب فکر می‌ کند، در بازار فکر می‌ کند، همین‌ طور خیال خیال خیال، و همین خیالات است که انسان را به هزاران نوع گناه می ‌کشاند. 


🔸اما برعکس، وقتی که انسان یک کار و یک شغل دارد، آن کار و شغل، او را به سوی خود می ‌کشد و جذب می ‌کند.


📙 تعلیم و تربیت در اسلام، ص278


نخل ولایت ۹۶-۷-۰۸ ۰ ۰ ۳۹۳

نخل ولایت ۹۶-۷-۰۸ ۰ ۰ ۳۹۳


🔹به مرحوم مقدس اردبیلی به حق  کراماتی نسبت داده‏ اند.  در عین حال می‏ گویند از همین مرد پرسیدند اگر شما در جایی قرار بگیرید که در آنجا یک زن اجنبی زیبایی باشد و خلوت مطلق، احدی غیر از خدا اطلاع نداشته باشد و از عاقبتش صددرصد مطمئن باشید چه می‏ کنید؟ گفت: به خدا پناه می‏ برم. 


🔹نگفت ما به خودمان اطمینان داریم. گفت: به خدا پناه می‏ برم؛ یعنی به خود اعتماد نمی‏ کند. یک مرد عارفِ به خود و خودشناس و خداشناس این‏طور جواب می ‏دهد.


📝 استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج8، ص306(با تلخیص)


نخل ولایت ۹۶-۷-۰۶ ۰ ۰ ۱۰۶۰

نخل ولایت ۹۶-۷-۰۶ ۰ ۰ ۱۰۶۰



جوانی خوش سیما به نام «اِبنِ سِیرِین » که در یک دکّان بزّازی، شاگردی می‌کرد مورد طمع زنی هوسباز قرار گرفت؛ آن زن برای رسیدن به خواهش شهوانی و شیطانی ‌خویش نقشه‌ای ریخت، بدین صورت که روزی به دکان بزازی رفت و پارچه‌های زیادی خریداری کرد و چون حمل آن پارچه‌ها برایش دشوار بود به صاحب دکان گفت: اگر ممکن است، اجازه بدهید شاگرد شما مرا در حمل پارچه‌ها کمک کند.

آقای بزاز نیز موافقت کرد و ابن سیرین پارچه‌ها را برداشت و همراه زن به خانه او رفت. زن بی‌درنگ ماجرای عشق خود را نسبت به او بازگو کرد و گفت: خرید ‌این همه پارچه نقشه‌ای بود تا تو را به خانه‌ام بیاورم و اکنون هیچ محدودیتی برای تو وجود ندارد!


⭕️ نوجوانی خوش‌سیما به نام «امیر» در خانواده‌ای بسیار ثروتمند و مرفه زندگی می‌کرد، پدر و مادرش هر دو پزشک بودند و از آنجا که افکار غربی داشتند به ارزش‌ها و دستورهای دین، چنان که باید، پایبند نبودند.


آنها صبح زود از خانه بیرون می‌رفتند و فقط آخر شب ـ برای استراحت ـ  به خانه بر می‌گشتند. و برای آنکه امیر احساس تنهایی نکند، دختر خالة او را که او نیز هم سنّ امیر بود به فرزندخواندگی پذیرفتند و او را در خانه خویش جای دادند.


از آن زمان آرامش زندگی امیر بهم  خورد چرا که دختر خاله‌اش همانند زلیخا، همواره خود را به امیر عرضه می‌داشت و درخواست عمل نامشروع می‌کرد!


لیکن امیر، یوسف‌وار امتناع می‌ورزید و خود را به چنین گناهی بزرگ آلوده نمی‌کرد؛ او از ‌این وضعیت پیش آمده بسیار نگران بود که نکند خدای نکرده سرانجام تسلیم شود و گوهر عفاف خود را از دست دهد!


امیر در ‌این میدان مبارزه با نفس و شیطان، و در‌ این نگرانی بسیار شدید، نامه‌ای به مجله «زن روز» می‌نویسد و از آنها راه چاره می‌جوید، لیکن یک هفته بعد از نوشتن نامه، یک شخصیت معنوی را در خواب می‌بیند که به او می‌گوید: «امین»! برو به دانشگاه اصلی، وقتت را تلف نکن!


بدین ترتیب، امیر ـ که اینک مفتخر به ‌عنوان «امین» شده بود عازم جبهه نور می‌شود و در این هنگام، نامه‌ای دیگر برای مجله «زن روز»‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نویسد و جریان را توضیح می دهد و سرانجام، چهار روز پس از اعزام به جبهه، در عملیات کربلای4  در میقاتگاه شلمچه، شهد شیرین شهادت را‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نوشد و به دیدار پروردگار مهربان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد.


نخل ولایت ۹۶-۷-۰۲ ۰ ۰ ۳۶۳

نخل ولایت ۹۶-۷-۰۲ ۰ ۰ ۳۶۳


در حکایتی که در ذیل آورده می شود، بازتاب مجازات کسانی که به هر شکل و دلیل مانع ازدواج جوانان و تشکیل خانواده های جدید می شوند، آمده است:


سه تن از تجار مسافر، در نجف به محضر علامه امینی رسیدند و گفتند: ما راهی سفر مکه هستیم، ولی می خواهیم دوباره به اینجا بازگردیم و به سفر تجاری خود بپردازیم. علامه امینی در پاسخ به درخواست آنها که از وی می خواستند سرمایه آنها را به امانت پیش خود نگه دارد، فرمود که پیش محسن (امین محله) بروید و امانت را به او بسپارید. آن سه نفر بنابر توصیه علامه عمل کردند. سپس راهی سفر حج شدند. در بازگشت متوجه شدند که پرچم سیاهی به در خانه محسن امین نصب شده است. معلوم شد که او از دنیا رفته است.


آنها به نزد وارث او رفتند و مسئله را با وی در میان گذاشتند، ولی او تنها موفق به یافتن امانت دو نفر از آنها شد و از امانت سومی ابراز بی اطلاعی کرد. مسافران مکه به علامه مراجعه کردند و قضیه را با وی در میان گذاشتند. علامه فرمود: نیمه شب روی قبر او بروید و سه بار بگویید: محسن امین! تا او جواب شما را بدهد. آنها از علامه امینی خواهش کردند که ایشان هم به همراه آنها به قبرستان و بر سر قبر امین برود.


علامه پذیرفت و هنگام حضور بر سر قبر امین، سه بار نام او را صدا زد. ناگهان پرده از مقابل چشمان شان کنار رفت و محسن امین را در حالی که گرفتار عذاب بود، دیدند. او نیز محل امانت سوم را باز گفت. علامه با تعجب از او پرسید که چرا به چنین شکنجه ای دچار شده است؟ امین فقط پاسخ داد: «قصاب محل، قصاب محل» و پس از گفتن این کلام ناپدید شد. آنان شگفت زده به سراغ قصاب رفتند و از او در این مورد سؤال کردند. قصاب پس از شنیدن نام امین گفت: خدایا قبر او را پر از آتش کن. آنها علت این نفرین را پرسیدند و قصاب پاسخ داد: چهار سال پیش خواستگار خوبی برای دخترم آمده بود. (آنان) جهت تحقیق پیش امین رفتند و او که دختر مرا برای پسر خود در نظر داشت، گفت: من این دختر را نمی شناسم، در حالی که [او را] خوب می شناخت. خواستگار از عبارت «نمی شناسم» او احساس کرد که دختر مورد تحقیق، در آن محله بدنام است، از این رو منصرف شد. قصاب در ادامه چنین گفت که خود امین هم برای خواستگاری به منزل ما نیامد و «نمی شناسم» او موجب سوء ظن اهل محل به دختر شد و دیگر کسی به خواستگاری او نیامد.


علامه امینی برای جلب رضایت قصاب، دختر او را برای پسر یکی از آن سه تن عقد بست و به این صورت روح محسن امین از نفرین قصاب رهایی یافت.




نخل ولایت ۹۶-۶-۲۹ ۰ ۰ ۳۸۳

نخل ولایت ۹۶-۶-۲۹ ۰ ۰ ۳۸۳


یک مرد بزرگ


🌹 یاد شهید بابایی بخیر که طلاهای همسرش را فروخت و به افسران و سربازان متاهل داد و گفت: 

🍃 مایحتاج عمومی گران شده و حقوق شما کفاف خرج زندگی را نمی دهد!🍂




نخل ولایت ۹۶-۶-۲۷ ۱ ۰ ۳۷۳

نخل ولایت ۹۶-۶-۲۷ ۱ ۰ ۳۷۳



 🔸 یک ایراد بزرگ در خواستگاری سنتی، کم بودن شناخت و زود عقد کردن است. خیلی از کسانی که به شیوه سنتی خواستگاری می کنند، قایل به محدودیت های خاصی هستند. محدودیت هایی مثل تصمیم گیری فوری، کش ندادن مقدمات و محرم شدن بعد از چند جلسه صحبت. در این خواستگاری ها، معمولا بزرگترها اصرار دارند که دو طرف، شناخت بیشتر را به دوران پس از عقد موکول کنند و همین بزرگترین آسیب یک خواستگاری سنتی است.


✨ اگر تا پیش از این، خانواده ها نگران بودند طولانی شدن رفت و آمدها دختر و پسر جوانشان را سر زبان فامیل بیندازد، حالا بعد از عقد، نگران این هستند که اگر حرفی از جدایی و عدم تفاهم به میان بیاید، باز انگشت نما شوند. این عجله و کمبود شناخت در خواستگاری سنتی، آسیبی است که ترکش هایش تا سال ها بعد به رابطه زوج جوان اصابت می کند. 


🌻 با این حال، خواستگاری سنتی  مزایایی هم دارد که نمی توان از آن چشم پوشید. مثلا در این خواستگاری ها، افراد بیشتری در انتخاب💞همسر به دختر و پسر کمک می کنند. نظرات پخته و با تجربه بیشتری به جوان ها داده می شود و حرمت بزرگترها هم بیشتر حفظ خواهد شد.


🔮 این نوع خواستگاری که با عرف ما هم هماهنگ تر است، با عقلانیت بیشتری توام است و قبل از آنکه دختر و پسر به هم وابسته شوند، آنها را در مسیر شناخت منطقی قرار می دهد.


 ❓ اما چطور باید این خواستگاری را از آسیب هایی که دارد دور کرد و به حالت ایده آل رساند؟  ما به شما خواهیم گفت:


🔰 1- در هنگام خواستگاری رسمی  ، نیازی نیست موضوع را به همه فامیل و دوست و در و همسایه بگویید. موضوع را تا زمان بله بران یا عقد مخفی نگه دارید و سعی کنید در آرامش به شناخت و رفت و آمدتان ادامه دهید.


🔰 2- به قدر کافی وقت بگذارید. با آگاهی خانواده ها با هم رفت و آمد کنید و البته زمان محدودی مثلا یک یا دو ماه را برای شناخت در نظر بگیرید. در این مدت، خانواده ها به هیچ وجه دختر و پسر را وادار به تصمیم گیری زودتر نکرده یا از برنامه ریزی های عروسی حرفی نزنند.


🔰 3- در مدتی که شما مشغول شناخت یکدیگر هستید، خانواده ها هم باید با هم آشنا شوند، تفاوت ها و شباهت های یکدیگر را بشناسند و سعی در مصالحه داشته باشند.


🔰 4- از مشاوره رفتن غافل نشوید. هر ازدواجی به مشاوره نیاز دارد. چون مشاور ازدواج ویژگی های شما دو نفر را می سنجد، بحران های احتمالی ازدواجتان را به شما می گوید و بر اساس آن راهنمایی تان می کند که چه تصمیمی بگیرید.


دکتر انوشه


نخل ولایت ۹۶-۶-۲۲ ۰ ۰ ۳۹۴

نخل ولایت ۹۶-۶-۲۲ ۰ ۰ ۳۹۴


واقعیت این است که در رابطه دختر و پسر، اگر پسری بخواهد رابطه اش را به سمت ازدواج ببرد، معطل نمی کند و این کار را به تاخیر نمی اندازد.


گاهی اوقات ممکن است درگیر یک رابطه عاطفی باشید که مدت زیادی به طول انجامیده است بدون آن که در آن حرفی از ازدواج به میان آید یا اقدامی جدی صورت بگیرد.



در این صورت شما مدام منتظرید تا همه چیز به خوبی پیش برود و ماجرا سمت و سوی جدی تری بگیرد.

بنابراین به موقعیت های ازدواج دیگرتان فکر نمی کنید، 

فرصت ها را از دست می دهید و همچنان منتظر پیشنهاد ازدواج طرف مقابل تان می مانید.



اگر درگیر چنین رابطه ای هستید، باید بگوییم بیشتر مراقب خودتان باشید. 

ممکن است فرصت هایی که از دست می دهید، تکرار نشدنی باشند. 

واقعیت این است که در رابطه دختر و پسر، اگر پسری بخواهد رابطه اش را به سمت ازدواج ببرد، معطل نمی کند و این کار را به تاخیر نمی اندازد.


خبرگزاری فارس بنقل از «سیدرضا صالحی‌امیری» مشاور رئیس جمهور نقل کرده:

«بنده به شدت نگرانم و معتقدم شبکه‌های اجتماعی جوانان را در آینده غرق می‌کند ... بسیاری از جوانان ایرانی به ازدواج سفید روی آورده‌اند! لطفا شوخی‌ها را کنار بگذارید چون رشد طلاق بالا‌ست، کاهش ازدواج موجب افزایش ازدواج‌ سیاه در جامعه می‌شود»


بیرون از مشکلات مالی غیر قابل انکار در امر ازدواج و فارغ از نگرانی قابل احترام مقام مزبور اما دغدغه ایشان هر چند مفهوم است اما درک شان از مسئله فاقد عمق است.

درد امروز جامعه ایران ازدواج سفید و یا سیاه و یشمی و زیتونی یا صورتی راه راه بخشی از جوانان نیست!

جناب مشاور محترم و ایضاً دیگر دردمندان در این حوزه آیا تصور می فرمایند مشکل امروز جوانان «ازدواج سفید» است!؟ و چنانچه جوانان را به ازدواج سنتی مطابق آداب و روال و شعائر و مناسک و آئین های سنتی و مذهبی و شرعی مسبوق به سابقه در ایران ترغیب نمایند؛ مشکل مرتفع شده و زوج های جوان به حول قوه الهی با پیوندی سرشار از مفاهمه و معاشقه و معنویت و رهبانیت، تشکیل خانواده خواهند داد و عمری را با تشریک مساعی مسئولانه در کنار یکدیگر به خرمی و خوشدلی زناشوئی خواهند نمود !؟

خیر ـ مشکل در جائی دیگر است و بازگشت به آن دارد که جوانان مزبور اساساً فهم و شعور ازدواج در مقام «پیوند وفاداری» را نداشته و با یک توهم سیندرلائی و درکی سانتی مانتال از ازدواج، یکدیگر را پرنس و پرنسسی تلقی می کنند که قرار است جناب پرنس سوار بر اسبی سفید نزول اجلال فرموده و سرکار خانم پرنسس را با کالسکه زرین به قصر بلورین و مشترک شان تشریف فرمائی کنند!

مصیبت آنجاست که این بخش از جوانان در کنار چنین فهم معوجی از ازدواج، در مصیبتی افزون تر همه شعورشان از شان و رسالت پدر و مادری نیز منحصر به یک شب هم خوابگی و آمیزش جنسی مکانیکی و انعقاد نطفه و ساختن و تولد فرزند و بزرگ کردن پروتکلی مشتمل بر تامین حوائج و اغذیه و البسه و مدرسه و مشغله است.


توهم و فهمی حباب گونه از «پیوند ازدواج» که در فردای روزمره گی و عادی شدن هیجانات عشقی و جنسی و برخورد با دیوار واقعیت و مسئولیت به طرفة العینی آن رومئو و ژولیت تب زده را مُبدل به هیولاهائی می کند که ادیبانه ترین گفتمان شان «حالم دیگه ازت بهم می خوره» خواهد شد! در حالی که یک یا دو فرزند نیز که کمترین تقصیری در ورود به این ازدواج و بی پدر و مادری محتوم (!) نداشته اند را نیز معطل و مسخره بی شعوری خود کرده اند!

وقتی به ازدواج تحت عایق بندی ها حداکثری و بدآموزی ها و رویا القائی های ماهواره ای صرفا به چشم یک فرصت برای تخلیه مطالبات انباشته جنسی توام با توهم رومئو ـ ژولیتی نگریسه شود!

وقتی ازدواج نزد چنین جوانانی فاقد مفهوم «پیوند وفاداری» است و درکی از رسالت پدر و مادری بمنظور تربیت اخلاقی فرزند و تحویل انسانی سالم و صالح به جامعه و تقدیم بنده ای خاضع و خاشع به خداوند ندارند!

وقتی چنان جوانانی در زندگی مشترک شان ناتوان از درک این واقعیت اند که «تفاهم یعنی برسمیت شناختن تفاوت ها» در آن صورت ازدواج ایشان چه سفید باشد چه سیاه و چه سنتی باشد و چه مدرن در نهایت آن پیوند هوس بازانه محکوم و محتوم به گسستی تلخ کامانه است!

به قلم داریوش سجادی



نخل ولایت ۹۶-۶-۱۲ ۰ ۰ ۳۰۹

نخل ولایت ۹۶-۶-۱۲ ۰ ۰ ۳۰۹


❣از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند:

شما چطور شصت سال

با هم زندگی کردید؛

گفتند :

ما متعلق به نسلی هستیم که 

توانستیم عاشقانه تفاوت های 

یک دیگر را بپذیریم💘





نخل ولایت ۹۶-۶-۰۶ ۰ ۰ ۳۲۲

نخل ولایت ۹۶-۶-۰۶ ۰ ۰ ۳۲۲


۱ ۲ ۳ ... ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ... ۳۳ ۳۴ ۳۵

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری