تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۳۵۰ مطلب توسط «نخل ولایت» ثبت شده است

💕 در یکی از روزهای گرم جوانی که تازه ازدواج کرده بود خود را به نزد عارفی رساند و به او چنین گفت:

من از راه دوری آمده ام تا از شما سوالی ببرسم که مدتی است ذهنم را مشغول کرده است.


عارف گفت سوالت را ببرس، اگر جوابش را بدانم از تو دریغ نخواهم کرد.

مرد گفت: من مدتی است که ازدواج کرده ام و از زندگی ام راضی هستم و دوست ندارم با اشتباهاتم این زندگی را از دست بدهم. اما شنیده ام که اگر من به زنان دیگر نگاه کنم میل خود را به همسرم از دست خواهم داد. آیا این سخن حقیقت دارد؟ چطور چنین چیزی ممکن است؟


عارف مدتی تفکر کرد و سپس از مرد پرسید: اگر من ظرفی از شربت به تو بدهم حال تو چگونه خواهد بود؟


مرد گفت : مطمئنا با کمال میل خواهم پذیرفت.


عارف بار دیگر پرسید: اگر قبل از آن ده ظرف آب نوشیده باشی حالت چگونه خواهد بود؟

مرد لبخندی زد و گفت: دیگر میل زیادی به آن شربت نخواهم داشت.


عارف گفت: جواب سوال تو هم همین طور است. اگر تو به زنان دیگر نگاه نکرده و از آنها چشم پوشی کنی میل زیادی به زندگی خود خواهی داشت. اما در صورتی که به آنان نگاه کنی، اگر همسرت بهتر از آنان هم باشد، دیگر از زندگی ات مانند قبل لذت نخواهی برد.



نخل ولایت ۹۶-۶-۰۴ ۱ ۰ ۴۳۸

نخل ولایت ۹۶-۶-۰۴ ۱ ۰ ۴۳۸


🔹 علی را که دید، لبخندی بر لبان او نشست و با تبسّم گفت:

-  علی‌جان چه می‌خواهی؟

علی(ع) پس از مقدمه‌چینی عرض کرد: «ای رسول‌خدا ؛ آیا فاطمه را به همسریِ من درمی‌آوری؟» 

رسول‌خدا فرمود «قبل از تو هم مردهایی این موضوع را مطرح کرده‌اند و وقتی با فاطمه(س) در میان گذاشته‌ام، کراهت و نخواستن را در چهره‌اش مشاهده کرده‌ام و به‌همین دلیل پاسخ منفی داده‌ام؛ اما می‌توانی صبر کنی تا این‌بار هم به فاطمه بگویم و پاسخش را بدهم.»


🔹 محمد(ص) وارد خانه شد و فاطمه به‌احترام از جا برخاست. زهرا(س) عبا را از دوش پدر برداشت و نعلین را از پای پدر درآورد و برایش آب آورد و خودش برایش آب ریخت تا وضو بگیرد؛ پاهای پدر را شست و سپس نشست سر جایش...


-  فاطمه‌جان

-  جانم... جانم... امر بفرمایید یا رسول‌الله!

-  علی‌بن‌ابیطالب کسی است که تو ارتباط نزدیکش با من را و خوبی‌هایش را و اسلام‌آوردنش را می‌دانی. من هم از خدا خواسته‌ام تا بهترینِ مخلوقاتش و محبوب‌ترینِ آنها را به تزویج تو درآورَد. اکنون علی دربارۀ تو موضوعی را مطرح کرده است؛ نظر تو چیست؟


🔹 فاطمه سر به زیر انداخت و چیزی نگفت و چهره‌دَرهم نکرد. رسول‌خدا(ص) هرچه در صورت فاطمه نگاه کرد و دقیق شد، اثری از کراهت در چهره‌اش ندید؛ رسول‌خدا گویی که به‌وَجد آمده‌باشد، از جا برخاست و گفت:


-  اللهُ اکبر! که سکوتِ او اقرارِ اوست...


🔹 در این هنگام جبرئیل نزد رسول‌الله آمد و عرض کرد:

-  ای محمد! فاطمه را به علی‌بن‌ابیطالب تزویج کن. چرا که خدا برای فاطمه، به همسریِ علی راضیست و برای علی، به همسریِ فاطمه راضیست. 



▫️ پ.ن ۱ : به تمام مکاتب حقوق‌بشری و فمینیستیِ امروزی بگویید تعظیم کنند در مقابل این فرهنگی که چهارده قرن قبل، پدر اینچنین برای «کراهت» و «رضایت» دختر حرمت و جایگاه قائل است...


▫️ پ.ن ۲ : متحیّر آن حیاء پدر-دختری هستم که در اوجِ صمیمت و وابستگی عاطفی پدر و دختر، پدر موضوعِ خاستگاری را با عبارت «علی دربارۀ تو موضوعی را مطرح کرده است» (قَدْ ذَکَرَ مِنْ أَمْرِکِ شَیْئاً) بیان میکند و بعد هم آنچنان وقار و حیاء بر رفتارهای دختر حاکم است که سکوت او، میشود علامت تأیید و رضایت او ...


📖 ترجمه آزاد از حدیث شریف علوی در أمالی صدوق ؛ ص ۳۲


نخل ولایت ۹۶-۶-۰۱ ۱ ۰ ۳۷۳

نخل ولایت ۹۶-۶-۰۱ ۱ ۰ ۳۷۳


زندگی بعد از ازدواج همه اش عبادت می شود،

اگر 


آیین زندگی   را بدانیم




نخل ولایت ۹۶-۵-۳۰ ۰ ۰ ۳۶۷

نخل ولایت ۹۶-۵-۳۰ ۰ ۰ ۳۶۷


از شهادت شهید مدافع حرم؛شهید حججی زمان زیادی نگذشته.

خیلی تلاش کردم تا مطلبی که هم مناسب با موضوع بلاگ باشه و هم یادی از شهدای مدافع حرم بکنه پیدا کنم. بهتر از این پیدا نکردم.


🌷 همسر شهید مدافع حرم عسکر زمانی با لباس عروسی در مراسم وداع با شهید.

 ❣یک ماه😥 پیش رسما از سیده زهرا خواستگاری کرده بود و حالا سیده زهرا در این مراسم با لباس سفید حاضر شده است.



نخل ولایت ۹۶-۵-۲۶ ۱ ۲ ۴۱۹

نخل ولایت ۹۶-۵-۲۶ ۱ ۲ ۴۱۹



بعضى‌ها از توصیه زیاد او به ازدواج تعجب مى‌کردند. برخى اعتراض، و افرادى هم سوء تعبیرهاى احمقانه داشتند. 

اما او همیشه مى‌گفت که 👈ضعف ما در عمل، نشانه ضعف ایمان و محبت به حق و ضعف در محبت به حق، زاییده عدم شناخت است. و اولین قدم را پیش از شناخت و آگاهى، آزادى و رهایى از اسارت‌ها مى‌دانست. همچنان‌که قرآن کار انبیاء را همین برداشتن غل و زنجیرها مى‌داند.


به هر حال با اولین آشنایى با جوانان و هر فرد مجردى به ازدواج توصیه مى‌کرد. 👈بهانه‌ها را مى‌شکست و موانع را تحقیر مى‌نمود و همه مشکلات را به سرپنجه تدبیر، و بزرگ نمودن هدف و توکل بر خدا حل مى‌کرد. 

او نیاز جنسى را مانع بزرگى بر سر راه مى‌دید و بازى‌هاى نفس را مى‌شناخت. به همین سبب مى‌گفت که باید از این هم عبور کرد و نماند.



✨ از حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) منقول است که فرمود: مردى با خانواده خویش از راه دریا مسافرت کرده و سوار کشتى شدند و در اثر نامساعد بودن دریا کشتى آنان شکسته و جمعیتى که در کشتى بودند همه هلاک و غرق آب شدند جز همسر آن مرد که روى تخته پاره کشتى ،قرار گرفته و امواج پیکر او را به لب دریا انداخت.


زن به جزیره ‏اى از جزایر دریا پناهنده شد و در جزیره با مردى که راهزن بود مصادف گردید که شغل او همیشه ناراحت کردن مردم بود. راهزن گفت: آیا تو انسانى یا جن هستى زن جواب داد از انس هستم. راهزن بدون اینکه با او حرفى بزند جلو او نشست و خواست با او عمل خلاف عفت مرتکب بشود.


شاید در نگاه اول خنده دار باشه؛ولی واقعا عجب اوضاعی شده....

ببین زن گرفتن و شوهر کردن تا کجا پیش رفته، باز شما مجرد بمون. (:



نخل ولایت ۹۶-۵-۲۰ ۰ ۲ ۳۷۱

نخل ولایت ۹۶-۵-۲۰ ۰ ۲ ۳۷۱


🍃حضرت موسی به عروسی دو جوان مومن و نیک سرشت قومش دعوت شده بود، آخر شب در هنگام خداحافظی عزرائیل را بر بالای خانه بخت و حجله عروس و داماد دید!!


از او پرسید تو اینجا چه میکنی؟

عزراییل گفت امشب آخرین شب زندگی این عروس داماد است ماری سمی در میان بستر این دو جوان خوابیده و من باید در زمان ورود و همبستر شدن آنها در این حجله جان هر دو را به امر پروردگار در اثر نیش مار بگیرم .


 موسی با اندوه از ناکامی و مرگ این دو جوان نیکوکار و مومن قومش رفته و صبحگاهان برای برگذاری مراسم دعا و دفن آن دو بازگشت ؛ اما در کمال تعجب و خوشحالی عروس و داماد را زنده و خندان دید که در حال بیرون انداختن جسد ماری سیاه بودند !!

 از خدا دلیل دادن این وقت و عمر اضافه به ایشان را پرسید؟ جبرییل نازل شد و گفت دلیل را خود با سوال از اعمال شب قبل ایشان خواهی یافت.


موسی از داماد سوال کرد دیشب قبل ورود به حجله چه کردند؟

 جوان گفت وقتی همه رفتند گدایی (سائلی) در زد و گفت من خبر عروسی شما را در روستای مجاور دیر شنیدم و تمام بعدازظهر و شب را برای خوردن و بردن یک شکم سیر از غذای شما برای خود و همسر بیمارم در راه بودم لطفا به من هم از طعام جشن تان بدهید.


بداخل آمدم و جز غذای خودم و همسرم نیافتم غذای خود را به آن مرد گرسنه دادم خورد برایم دعای طول عمر کرد و گفت برای همسرم هم غذا بدهید او نیز چون من سه روز است غذای مناسبی نخورده است. با خجالت قصد ورود و بستن در را داشتم که همسرم با رویی خندان غذای خودش را به مرد داد و او در هنگام رفتن برای هر دوی ما دعای طول عمر ، رفع بلا و شگون مصاحبت با پیامبر خدا در اولین روز زندگی مشترکمان را کرد و رفت.


وقتی قصد ورود به حجله را داشتیم مجمعه (سینی بزرگ و سنگین غذا از جنس مس ) از دست همسرم بر روی رختخواب افتاد و باعث مرگ این مار سمی که در رختخواب ما بود گشت، پس ما هر دو دیشب را تا اکنون بعبادت گذارندیم و العجب شادی ما از اینست که دعای آن مرد بر شگون مصاحبت با شما نیز به اجابت رسید.


جبرییل ع فرمود ای موسی بدان صدقه و انفاق باعث رفع بلا و طول عمر شده این بر ایشان بیاموز و داستانشان برهمگان باز گو.


نخل ولایت ۹۶-۵-۱۸ ۱ ۰ ۴۸۱

نخل ولایت ۹۶-۵-۱۸ ۱ ۰ ۴۸۱


💕گاه مثل غزلی تازه که ناگاه

بیاید

یک نفر کاش که با خستگی ام راه

بیاید


💕عشق دارد سر دیوانگی و عقل

ندارد

یک نفر کاش در این مساله کوتاه

بیاید


(سیدحمیدرضا شرافت)



نخل ولایت ۹۶-۵-۱۶ ۲ ۳ ۴۳۶

نخل ولایت ۹۶-۵-۱۶ ۲ ۳ ۴۳۶


استاد فاطمی نیا:


●○درتهران شخصی بود معروف به فسق وفجور؛ یک مرتبه می بینند این شخص از عباد و زهاد شده است.


●○علت آنکه این شخص عاقبت بخیر شد این بود که شب عروسی وقتی رفت توی اتاق، دید عروس به طورغیرمعمولی گریه میکند!

 علت گریه را می پرسد؛ دختر می گوید: من به پسرعمویم علاقمندبودم ؛ مرا به او ندادند، الان هم حرفی ندارم با تو زندگی کنم اما تا آخر عمر در ناراحتی خواهم بود!


●○این شخص بلافاصله از اتاق بیرون میرود و عالم محل را با دو نفر شاهد می آورد و به عالم وکالت میدهد تا دختر را طلاق دهد!


●○بعد شرایط ازدواج دختر با پسرعمویش را فراهم کرده و آن دو ازدواج میکنند.

وقتی که او چنین جوانمردی میکند پسرعموی دختر به او میگوید: خدا عاقبت بخیرت کند!


☑️گاهی یک نقطه روشن در زندگی از انسان دستگیری می کند و انسان را عاقبت بخیر می کند.



نخل ولایت ۹۶-۵-۱۴ ۰ ۲ ۴۲۸

نخل ولایت ۹۶-۵-۱۴ ۰ ۲ ۴۲۸


۱ ۲ ۳ ... ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ... ۳۳ ۳۴ ۳۵

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری