تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۲۲ مطلب با موضوع «درنگ» ثبت شده است

                👈قسمت2

💠شیخ شرط چهارم را می پذیرد. با نوشیدن شراب ، شیخ هر آن چه از قرآن و احادیث و کتاب های مذهبی در ضمیرش هست ، پاک می‌شود و جز عشق دختر ترسا چیزی در درونش باقی نمی‌ماند . بنابراین سه شرط دیگر دختر را هم قبول می‌کند.  اما وقتی می‌خواهد به وصال دختر برسد ، او برای خود کابین و مهریه ای طلب می‌کند و چون شیخ چیزی از خود ندارد ، از او می‌خواهد به عنوان مهریه چند سالی برای پدرش خوک‌چرانی کند !!!

تصور این که چنین شیخ بزرگواری که تا مدتی قبل مردم او را مظهر کامل ایمان می‌دانستند و از جسم و روح او تبرک می‌جستند ، طی چند ماه به پیری بی ایمان و دائم الخمر تبدیل شود که لباسش به فضولات خوک آلوده گردیده، بسیار تکان‌دهنده است.

✔️ یاران شیخ وقتی عاقبت او را می بینند از او می پرسند که چه کار کنند ؟ با او بمانند یا بروند ؟ شیخ می‌گوید : من مراد و مطلب خود را در وجود دختر ترسا یافته‌ام ، شما برگردید و هر چه می خواهید بکنید. یاران شیخ به مکه برمی‌گردند و آنان که روزگاری به مریدی او افتخار می‌کردند از شرم این  رسوایی  هرکدام در گوشه‌ای پنهان می‌شوند.


              ◀️قسمت 1

🔅شیخ صنعان پیر و بزرگ عهد و زمانه‌ی خویش بود که با چهارصد مرید در مکّه زندگی می‌کرد و به تعلیم و هدایت مردمان و عبادت پروردگار می‌پرداخت . او نزدیک 50 حج و تعداد بی‌شماری عمره بجا‌آورده بود و به جز بجا آوردن واجبات از ادای هیچ مستحب و سنتی نیز فروگذار نمی‌کرد و به حدی از کرامت رسیده بود که بیماران به دعای او شفا می یافتند.

♻️ اما شیخ ناگهان شبی خواب عجیبی می بیند که در روم ( ترکیه ، سوریه و لبنان کنونی ) به بتی سجده می‌کند. وقتی بیدار می‌شود به این نتیجه می‌رسد که سفر به روم گذرگاهی در سیر و سلوک اوست که باید حتماً از آن بگذرد تا به مقصد نهایی زندگیش برسد بنابراین به همراه مریدانش به روم سفر می کند.


۱ ۲ ۳

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری