تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۳۵۰ مطلب توسط «نخل ولایت» ثبت شده است

اصلا قرار نبود چیزی بنویسم اما وقتی دیدم گاهی اوقات لازم است یه چیزایی روشن بشه تصمیم خودم رو عوض کردم. دوست دارم به عنوان یک خواننده همراهم باشید تا از نظرات شما هم استفاده کنم.

چند روز پیش به یک وبلاگ برخوردم که در مورد ازدواج بود،خوشحال شدم و شروع کردم به خواندن مطالبش؛اما تو همون مطلب اول کاملا گیج شدم. نویسنده وبلاگ دختری بود مجرد به قول خودش کاملا محجبه و ظاهری معمولی. او از حکمت خدا و این که کاری را عبث انجام نمی دهد میگفت و طبعا مخالفتی هم وجود نداشت. اما جای تعجب بود که می گفت:چرا حکمت خدا بر شکستن و خرد شدن و درست شدن صحبت های تلخ مردم پشت سرم است. حکمت خدا از خیس شدن چشم هایم،از کاهش اعتماد به نفسم چیست؟

ایمان دارم حکمتی است ولی چه حکمتی؟


⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️


پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

زن را نباید به خاطر مال و جمالش به همسری گرفت، زیرا جمال شاید سرنگونش کند و مال شاید به طغیانش وادارد. زن را تنها به خاطر دینش به همسری برگزین.

{محجة البیضاء ج۳ ص ۸۵}


💗توضیح حدیث از دکتر جواد مصطفوی:


دختری که جمال فوق العاده دارد، اگر دیانت و نجابت نداشته باشد، اکثرا خودخواه و مغرور است، متکبر و خودبین است. خود را برتر و بالاتر می‌داند. خلاصه در زندگی خانوادگی به خودش نمرهٔ بیست و به شوهرش نمرهٔ کمتر می‌دهد.

مشکل دیگر این گونه زنان این است که، در برابر مردان هوسباز دلبری و دلربایی می‌کنند،و آن گونه مردان هم هنر بازیگری و صیادی دارند، تله می‌گسترانند و داستانهایی را که هر روز در رسانه های خبری جهان می‌خوانید و می‌شنوید برپا می‌شود.

اینجاست که در ضرب المثلهای آموزنده که برخی از آنها به حد مبالغه و اغراق رسیده، می‌خوانید:


💠زن زیبا مال همه است و زن زشت مال خودت.

💠زن کور باشد بهتر است تا بسیار زیبا.

💠زن زیبا و مال دنیا خائن ترین چیزهاست.

💠زن زیبا خواهر مردان بسیاری است.


پیداست که اگر زن دیانت و تقوا داشته باشد، تمام این مشکلات حل می‌شود و شیطان و نفس اماره و جوان هرزه، کوچکترین راه و کمترین نفوذی به عفت و حصار عصمت او پیدا نمی‌کنند و این همان مطلبی است که اسلام توصیه می‌کند.


📚 بهشت خانواده| دکتر جواد مصطفوی


نخل ولایت ۹۵-۷-۰۸ ۰ ۰ ۲۵۱

نخل ولایت ۹۵-۷-۰۸ ۰ ۰ ۲۵۱


💠💠💠💠💠💠💠💠


📝1⃣استاد اینکه فرمودید تناسب اسم دختر و پسر بر اساس ابجد خرافی است آیا منظورتون کل علم ابجد است یا فقط در این موضوع؟

 2⃣برای بنده دختر مناسبی معرفی کردند و شرایط خانوادگی خوبی داشت و خود دختر هم ظاهرا طبق گفته ها خوب بودند.بنده به یکی از بزرگان که علم ابجد داشتند مراجعه کردم و به او گفتم اسم خود و اسم دختر رو برای تناسب اسم ابجد. ایشون بررسی کردند، به بنده گفتند که اسم هاتون بهم نمیخوره و در آینده اگر ازدواج کنید طلاق میگیرید.بنده دیگه اقدام نکردم.راستش استاد خود بنده بعد این موضوع بابت مراجعه برای اسم ابجد پشیمان شدم ولی خب ترس این موضوع داشتم که کار به طلاق کشیده شود چون شنیده بودم از علما که این علم وجود دارد و نمیشود رد کرد...حالا استاد عزیز بنده  آیا اشتباه کردم و اصلا توجهی نکنم به این موضوع و دوباره نسبت به این خانم اقدام کنم؟؟؟؟یانه؟؟

                  🔆🔆🔆   



🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

         👈قسمت2

⚜مصطفی خیلی آرام اینها را گوش داد و گفت: «من نمی‌توانم برایش مستخدم بیاورم، اما قول می‌دهم تا زنده‌ام، وقتی بیدار شد، تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم دم تخت» و تا شهید شد، اینطور بود. حتی وقت‌هایی که در خانه نبودیم در اهواز در جبهه اصرار می‌کرد خودش تخت را مرتب کند. می‌رفت شیر می‌آورد خودش قهوه نمی‌خورد ولی می‌دانست ما لبنانی‌ها عادت داریم، درست می‌کرد.

 ✳️گاهی به نظرم می‌آمد مصطفی سعه‌ای دارد که می‌تواند همه عالم را در وجودش جا بدهد و همه سختی‌های زندگی مشترکمان در مدرسه جبل عامل را.


☘☘☘☘☘☘☘☘☘

    👈قسمت1

🔘خیلی از افراد را دیدم که برای تصمیم گیری های خیلی بزرگ استخاره می‌کنند. تو بحث ازدواج، شما تصور کنید که دختر و پسری به همدیگه معرفی می شوند. حالا ممکنه از طریق واسطه باشه، تو دانشگاه باشه و یا محیط کار به هم معرفی شوند. اگر برای ازدواج بخواهند اقدام بکنند، و یکی از دو طرف بخواهد قبل اینکه شناختی حاصل بشه و مقدمات آشنا شدن رو فراهم کنند، استخاره بکنه، آیا این به نظر معقول می‌آید؟

🔶یعنی نه دیداری حاصل شده و نه شناختی حاصل شده، فقط واسطه گفته که یه دختر خانمی هست، و یا یه آقا پسری هست که ظاهرا بهم می‌آیید. بعد یکی از دو طرف بخواد قبل از انجام کوچکترین اقدامی برای شناخت، استخاره بکنه، این کار عقلانی هست؟

🔷همان طور که می‌دانید اعتقاد امت اسلامی به استخاره یک اعتقاد یک دست نیست،برخی برای آب خوردنشان نیز استخاره  می‌کنند. برخی استخاره را به جای قرآن و عترت نشانده‌اند و به جای عمل کردن به متن صریح قرآن و دستوراتش، خود را راحت‌تر در این می‌بینند که از قرآن خوب و بد بشنوند. برخی آن را به جای عقل گذارده‌اند و در هیچ مساله‌ای اندیشه نمی‌کنند. گویی قرآن به جای دعوت انسان‌ها به اندیشه آنان را به استخاره دعوت کرده است.

🔴در حرم‌های مطهر اهل بیت و امام زاده‌ها که وارد می‌شوی جز مسائل شرعی پیش پا افتاده در فروعات فقهی و استخاره در امر ازدواج و کسب و کار هیچ بهانه‌ای برای هم کلامی با یک عالم دینی نیست و گویی مردم هیچ شبهه اعتقادی و هیچ گرفتاری اخلاقی قابل طرح با علما ندارند و اگر چیزی هست آن را با استخاره و مشورت با خداوند رفع و رجوع می‌کنند.


⚫️استخاره امروز جای فال را نیز گرفته است و آنهایی که به فال اعتقاد چندانی ندارند برای دانستن آینده به استخاره روی می‌آورند تا با کمک آیات الهی آینده را تخمین بزنند و در امر ازدواج خوش بختی و در امر کسب و کار سودشان را از راه پیش‌گویی قرآن به دست آورند.

⚪️در این میان بازار برخی به خاطر استخاره‌های حقشان آن چنان گرم می‌شود که برای دفترشان بیش از صد شماره تلفن ثابت تهیه کرده‌اند و مردم گرفتار جامعه با پرداخت هزینه‌ و گرفتن جواب مشکلشان از طریق استخاره به امر ثواب هدایت می‌شوند!

🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆


نخل ولایت ۹۵-۷-۰۵ ۱ ۰ ۳۴۷

نخل ولایت ۹۵-۷-۰۵ ۱ ۰ ۳۴۷


⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️

☀️قال الامام الرضا علیه السلام:


اذا خطب الیک رجل رضیت دینه و خلقه فزوجه و لا یمنعک فقره و...


❄️امام رضا علیه السلام فرمود:


هنگامی که مردی از شما خواستگاری کرد که از دین و اخلاق او راضی بودید به ازدواج با او رضایت دهید و مبادا فقر او تو را از این رضایت باز دارد و...


💨میزان الحکمة،ج 4،ص280

☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️


نخل ولایت ۹۵-۷-۰۴ ۰ ۰ ۴۰۰

نخل ولایت ۹۵-۷-۰۴ ۰ ۰ ۴۰۰


🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

💢یکی از محافظان مقام معظم رهبری در قالب خاطره ای گفت: یک روز که مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع نامناسبی داشتند.


💚آنها به یک باره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان نداشتند  از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند و اینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الآن آقا دستور دستگیری آنها را صادر خواهد کرد. ولی برخلاف تصور آنها، آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟

 آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت؛ و جواب داد خیر، من و این دختر دوست هستیم.


✨آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کرد و بعد فرمود: بد نیست صیغه محرمیتی هم در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید. آقا به آنها پیشنهاد داد که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیائید، و من هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم. 

🏁آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همان تاریخ به محضر ایشان رسیدند .


💍آقا هم خطبه عقد آن دو را جاری کردند. با برخورد کریمانه ایشان این دو جوان مسیر زندگی خود را تغییر دادند. آن دختر غیر محجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند.


📜منبع/ نشریه ماه تمام، شماره ۳،ص۱۷

💠💠💠💠💠💠💠💠


نخل ولایت ۹۵-۷-۰۳ ۰ ۰ ۳۱۴

نخل ولایت ۹۵-۷-۰۳ ۰ ۰ ۳۱۴



نخل ولایت ۹۵-۷-۰۲ ۲ ۱ ۴۵۰

نخل ولایت ۹۵-۷-۰۲ ۲ ۱ ۴۵۰


🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻

✨ آورده‌اند که:

❣سال‌ها پیش خواجه  شمس‌الدین محمد شاگرد نانوایی بود، عاشق دختر یکی از اربابان شهر شد که دختری بود زیبا رو بنام شاخ نبات. در کنار نانوایی مکتب خانه ای قرار داشت که در آنجا قرآن آموزش داده می‌شد و شمس‌الدین در اوقات بیکاری پشت در کلاس مینشست و به قرآن خواندن آنان گوش می‌داد. تا اینکه روزی از شاخ نبات پیغامی شنید که در شهر پخش شد " من از میان خواستگارانم با کسی ازدواج می‌کنم که بتواند 100 درهم برایم بیاورد!" 100 درهم، پول زیادی بود که از عهده خیلی از مردم آن زمان بر نمی‌آمد که بتوانند این پول را فراهم کنند! 

▫️عده ای از خواستگاران شاخ نبات پشیمان شدند و عده ای دیگر نیز سخت تلاش کردند تا بتوانند این پول را فراهم کنند و او را که دختری زیبا بود و ثروتمند، به همسری برگزینند تا در ناز و نعمت زندگی کنند!

▪️ در بین خواستگاران خواجه شمس‌الدین محمد نیز به مسجد محل رفت و با خدای خود عهد بست که اگر این 100 درهم را بتواند فراهم کند 40 شب به مسجد رود و تا صبح نیایش کند. او کار خود را بیشتر کرد و شب‌ها نیز به مسجد می‌رفت و راز و نیاز می‌کرد تا اینکه در شب چهلم توانست 100 درهم را فراهم کند و شب به خانه شاخ نبات رفت و اعلام کرد که توانسته است 100 درهم را فراهم کند و مایل است با شاخ نبات ازدواج کند.



       👈قسمت اول

🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽

🔅پدرم بین آفریقا و چین تجارت می‌ کرد و من فقط خرج می‌کردم، هر طوری که می‌خواستم. پاریس و لندن را خوب می ‌شناختم، چون همه لباس‌هایم را از آنجا می‌خرید.

در دیداری که به اصرار امام موسی صدر برگزار شد، ایشان به من گفت: «ما مؤسّسه‌ای داریم برای نگهداری بچّه‌های یتیم. فکر می‌کنم کار در آنجا با روحیه شما سازگار باشد. من می‌خواهم شما بیایی آنجا با چمران آشنا شوی» و تا قول رفتن به مؤسّسه را از من نگرفت، نگذاشت برگردم.

▫️یک شب در تنهایی همانطور که داشتم می‌نوشتم، چشمم به یک نقّاشی که در تقویمی ‌چاپ شده بود، افتاد. یکی از نقّاشی‌ها زمینه‌ای کاملا سیاه داشت و وسط این سیاهی، شمع کوچکی می‌سوخت که نورش در مقابل این ظلمت، خیلی کوچک بود. زیر نقّاشی به عربی شاعرانه‌ای نوشته شده بود:

«من ممکن است نتوانم این تاریکی را از بین ببرم، ولی با همین روشنایی کوچک، فرق ظلمت و نور و حق و باطل را نشان می‌دهم و کسی که دنبال نور است، این نور هر چقدر کوچک باشد، در قلب او بزرگ خواهد بود».

 آن شب، تحت تاثیر این شعر و نقّاشی خیلی گریه کردم.هنوز پس از گذشت این مدّت، نمی‌توانم نهایت حیرتم را در اوّلین برخورد با شاعر آن شعر و نقّاش آن تصویر درک کنم. او کسی نبود جز «مصطفی چمران»... .


۱ ۲ ۳ ... ۳۰ ۳۱ ۳۲ ۳۳ ۳۴ ۳۵

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری