تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۱۳۵ مطلب با موضوع «متاهلان» ثبت شده است
🌼 شما نوشته اید:

( شما مهم هستید ولی از قدرت خودتان خبر ندارید. این از زیبایی آفرینش است که زن انتخاب میشود و نزاع بر سر انتخاب ماده ها است. در طبیعت هم همیشه دو گوزن نر هستند که شاخ های به هم تنیده و بلند خود را در هم میکنند و با هم بر سر تصاحب یک گوزن ماده میجنگند. کار زن ناز کردن و کار مرد ناز کشیدن است. در پیتزا فروشی ها همیشه پول پیتزا را مرد ها یا دوست پسرها حساب میکنند!! )


در مثال مناقشه نیست ولی تشبیه انسان و گوزن شاید از شان انسان دور باشه
می شد از بیت حافظ که می گه 
"میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید"
استفاده بشه که مخاطب پر ذوق خود حدیث مفصل می خواند!

همین از مواردی بود که پیش خودم گفتم شباهت امر مقدس ازدواج و جفت گیری احشام در کجاست!؟

------------------------------------------------------------------------------------

جفت گیری انسان و حیوان شباهت کم ندارند بلکه شاید بتوان گفت عین هم هستند!

انسان از آن جهت که حیوانیت دارد نیازمند به ازدواج است. شناخت ازدواج چون مربوط به امری از شئون انسان است باید با شناخت انسان همراه باشد یعنی انسان شناسی ماست که نگاه ما را به ازدواج مشخص میکند.

نفس انسان مثل یک طناب است و از زمین تا آسمان کشیده میشود. از یک سو موجودی مادی است و تمام اقتضائات ماده را دارد و سری در زمین دارد و البته موجودی آسمانی و تکلیف پذیر است و این به خاطر روح خدایی انسان و کمال پذیری اوست!

حیثیت های مختلفی در انسان هست که برای هر حیثیت میتوان حکم مخصوص به خودش را داد.

تفاوت انسان و حیوان در ماهیت جفت گیری و شکل آن نیست بلکه در نتیجه آن است! چون هر دو از آن جهت که حیوانیت دارند با همسر خود در می آمیزند و بچه میزایند. تفاوت در این است که انسان قانون مدار است و مکلف و حتی برای حیوانی ترین ابعاد خود هم قانون و سبک زندگی دارد و باید در مدار قانون حرکت کند و الا حیوانی خواهد بود داخل در کت و شلوار !

عقد شرعی تفاوت نکاح حیوانات و انسان است همین! و البته در پس این قانون مداری ، انسانی دیگر متولد میشود که خلیفه خداست و عبد پروردگار عالمیان.

انسان ازدواج میکند برای صورت گری انسان الاهی و نه برای دفع شهوت حیوانی! ( این لطیفه آسمانی را علامه ذوالفنون حسن حسن زاده آملی در کتاب فص حکمه عصمیته فی کلمه فاطمیه به تفصیل شرح فرموده اند.) ؛ شرح کوتاه اینکه: هدف از ازدواج توالد فرزند است که خداوند در پی آن به اظهار قدرت خود میپردازد و در رحم مادران به صورتگری آدمیان میپردازد و نه صرفا نزدیک شدن دو شرمگاه و لمس پوست بدن ها با هم و در انتها دور ریختن منی.

افراط و تفریط در دو طرفش انحراف است. نباید از یک طرف ازدواج را با توجه به عالم ماده و طبیعت تعریف کرد و آن را جفت گیری محض دانست چونان غربیان ؛ و نباید آن را صرفا عاشقانه و آسمانی و دلی دانست چونان شرقیان. بلکه ازدواج رویی در زمین و رویی در آسمان دارد. نیاز طبیعی انسان ها و مسائل مادی و طبیعی آن رویی به زمین دارد و البته قانون مداری و توجه به مبدا و منتهای عالم و البته انشا و خلقت صورت انسانی و خلیفه خداوند رویی به آسمان.

در این نگاه عارف ترین و آسمانی ترین انسان دو عالم ، محمد مصطفی ، نکاح را سنت خود میداند و زنان را دوست داشتنی ترین موجود دنیا نزد خود میداند و البته کثرت درآمیختن با زنان را از اخلاق پیامبران الهی میشمرد.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۸-۰۳ ۰ ۰ ۱۶۳

نخل ولایت ۹۸-۸-۰۳ ۰ ۰ ۱۶۳


 

🌼 هنوز نه بطور جدی به ازدواج فکر میکنم نه تا به حال به خواستگاری رفتم. اما الحمدلله  "فکر می کنم"  ملاکهایی مثل زیبایی و  قد و ... یا پول و ثروت و ... برام حل شده و اصلا به دنبال اون ها نیستم و جزء ملاکهام نیستند.

 

اما مسئله ای که مهمترین دغدغه ی منه و زیاد فکرمو مشغول کرده برا زمانی که بخوام به انتخاب دست بزنم اینه که "اخلاقیات" طرف مقابل با من همخوانی داشته باشه.
اخلاقیات شامل:
اینکه بعضیا زود رنجند و بعضیا صبور
اینکه یکی زود بهش بر می خوره و یکی ظرفیتش بیشتره
اینکه بعضیا احساساتین و بعضیا خیلی بی اهمیت
اینکه بعضیا نگاه مردم خیلی براشون مهمه و بعضیا کمتر
اینکه بعضیا چشم و هم چشمی دارن و بعضیا نه
اینکه بعضیا برون گرا هستن و بعضیا درون گرا
اینکه...
 خیلی "اینکه های" دیگه وجود داره که خودتون بهتر می دونید. اما مسئله من اینه که تشخیص این رفتارها و شناخت درست طرف مقابل سخته. از طرفی هم نمیشه گفت حساسیت رو کمتر می کنم. چون بحث یه عمر زندگیه.
این مورد (اخلاقیات) از این جهت برام خیلی مهمه و نمیشه سختگیری نکرد که:
مثلا در بین دوست های خودم (که همگی الحمدلله پسر هستن!!!!) خیلیا هستن که نمیشه ایمانشونو مقایسه کرد (منظور اینکه همشون اهل نماز اول وقت، اهل روضه، انقلابی، حرف بد نمیزنن، غیبت نمی کنن و...) اما من فقط با چندتاشون صمیمی تر هستم و از بقیه بیشتر دوستشون دارم. یعنی می تونم باهاشون یک "رفاقت باهدف" داشته باشم. دلیلشم اینه که درسته همشون آدمای خوبی هستن ولی بعضیاشون بدلیل اینکه اخلاقشونو بهتر می پسندم باهاشون صمیمی ترم و...
نتیجه:
فکر اینکه "آیا دختر انتخاب شده می تواند با من صمیمی بشود یا نه" حساسیت انتخاب رو بالا میبره. همونطور هم که در توصیه های حضرت آقا به زوج های جوان اومده باید زن و شوهر برای هم پله باشن تا ارتقاء پیدا کنن. که اولین شرطش همین صمیمیته و اینکه در کنار همدیگه "لذت" ببرن، با هم راحت باشن و... (همون رفاقت با هدف)
حرف آخر اینکه قبول دارم که پیدا شدن کسی با داشتن تمام فاکتورهای من ممکن نیست اما چون به ازدواج به عنوان یک پله برای ارتقاء و رسیدن به خدا نگاه می کنم دوست ندارم با کسی تشکیل زندگی بدم که مثلا اخلاقیاتی داشته باشه مثل اون دوستهایی که نمیتونم زیاد بهشون نزدیک بشم و ...این نگرانی برای من هست و بهش فکر می کنم.کمی راهنمایی بفرمایید

 

-------------------------------------------------------------------

چند تا نکته خدمتتون تقدیم میکنم. ان شاالله برای شما و همه دوستان مفید باشه:

 

۱- قرار نیست همسر آدم یکی از آن رفیق های جون جونی آدم باشه بلکه همسر فقط همسر آدمه. به این معنی که همسر نقش خودش را داره و البته مادر و خواهر و دوست و هم کار نقش خودشان را بازی میکنند. البته شاید همسر هم یک دوست باشد اما لزومی به دوست بودن همسر و یا به عبارت بهتر عضویت همسر در گروه دوستان نیست. این به معنی نبودن رابطه عاطفی و عاشقانه هم نیست. یعنی من و همسرم میتوانیم فقط زن و شوهر باشیم البته یک زن و شوهر بسیار خوشبخت و آسمانی. قرار نیست من رابطه ای که با دوستانم دارم با همسرم هم داشته باشم و بالعکس. چون هر کس نقش خودش را دارد! پس نقش ها را قاطی نکنیم!

 

۲- مهمترین نقش همسر نقش خاص زناشویی اوست که در کنار عاطفه و مهربانی و با کمک هم تشکیل خانواده را میدهند! یعنی انسان برای دونیاز خودش دست به تشکیل خانواده میدهد: نیاز عاطفی و نیاز جنسی. و این هر دو نیاز در فردی از جنس مخالف تامین میشود به نحوی که گروه دوستان نمیتوانند چنین نیازی را از نیازهای عاطفی برطرف کنند. حتی مادر و خواهر در تامین عاطفه. پس هر کس نقش خودش را دارد.

 

۳- قرار نیست من و همسرم مثل و عین و کپی هم باشیم. حتی اگر در یک ویژگی مشترک باشیم در شدت و ضعف آن ویژگی متفاوت خواهیم بود. این ویژگی خلقت و آفرینش است. دو خواهر دوقلو هم مثل هم نیستند البته شباهت هایی دارند.

 

به این مثال ها فرضی دقت کنید:

 

من و همسرم هر دو به شهدا و انقلاب علاقه داریم اما در رفتن به راهیان نور یا مزار شهدا به اختلاف میخوریم. مقدارش چقدره؟ تنها برم یا با هم بریم؟ این هفته که او خسته است منم به مزار شهدا نروم؟ اگر او همیشه برای رفتن به مزار شهدا حال نداشت من چکار کنم؟ برم تو ترک؟ من و همسرم هر دو به روضه امام حسین علاقه داریم اما کدام هییت و کدام مداح و کدام ساعت؟ من و همسرم هر دو پر انرژی هستیم اما من اهل کوه نوردی هستم و او نیست! صبح جمعه را خانه بمانیم یا تنها کوه بروم؟ نمیتوان صبح جمعه هم خانه بود و هم کوه رفت! هر دو به ولایت فقیه عشق میورزیم اما نقش سیاسی ما در جامعه متفاوت است. چگونه فعالیت کنیم که هر دو بیشترین رضایت را از هم داشته باشیم؟ و کدورتی بین ما حاصل نشود؟

 

۴-اختلاف بین زن و شوهر مثل آب خوردن عادی و جاری است حتی در یک مساله ساده ی ساده. این مطلب را بپذیرید تا بتوانیم به راه حلش فکر کنیم. شما هر چقدر هم که در انتخاب همسرتان سخت گیری کنید باز هم مثل و کپی خودتان را پیدا نمیکنید و اینجاست که باید پرسید: راه چاره چیست؟ آیا در خواستگاری بیستم و سی ام مشکل حل نمیشود؟! آیا میتوان گفت: موارد بیشتری را بررسی میکنم تا بالاخره مورد مناسب خودم را پیدا کنم؟! و یا اینکه صبر میکنم و عجولانه دل به دریا نمیزنم!؟ آیا در انتخاب همسر وسواسی نشده ام ؟!  

 

به نظرم باید از همین ابتدا ملاک انتخاب را درست تعیین کرد. من دوستی دارم که حدود شصت خواستگاری رفته بود. به نظر شما همسر او چقدر به او شباهت دارد؟ کاش میتوانستم تعریف کنم!!

 

۵-بعد از تشکیل خانواده آموختن و عمل کردن به مهارتهای زندگی و تمسک به آداب و اخلاق اسلامی در برخورد با همسر تنها راه چاره است. اما در مرحله انتخاب همسر نمیتوان همه "اینکه های شما را" تعیین و تشخیص داد. امکان هم ندارد. روان شناس ها مردم و جوان ها را در همین جا بیچاره و سردرگم کرده اند. باور کنید! از تعداد رختخواب منزل عروس خانوم سوال میکنند تا از مهمان داری آن خانواده و شدت پذیرایی از مهمان در فرهنگ آنان مطلع شوند! باورتان میشود؟

 

۶- داستان از این قرار است که همسر در هر دو حال سبب رشد همسر است. چه مانند او فکر کند و چه مانند او فکر نکند. چه عقاید و اخلاقیات شبیه او باشد و چه نباشد... حتی نوح و همسر بی ایمانش که در طوفان غرق شد! برای توضیح این بند باید داستان کوتاهی بنویسم:

 

یکی از طلبه ها برای مشاوره ازدواج خدمت یکی از علمای مطرح قم و اساتید بنده رفته بود. آن طلبه از رفتار همسرش نالیده بود و از سختی زندگی و رفتار نامناسب همسر در هفده سال گذشته شکوه کرد.

 

استاد لبخندی زد و گفت: خدا را شکر کن! چرا که خداوند باد غرور را که به وسیله حضور در میان مردم و احترام ویژه آنان به ما طلبه ها حاصل میشود به وسیله همسرت از سرت بیرون میکند. به خانه که برمیگردی همسرت ندانسته عامل و کارگر خداست و مثل یک سوزن باد غرور و منیت را از سرت بیرون میکند تا متوجه شوی کسی نیستی!! اخلاق بد همسرت در این سال ها وسیله امتحان تو و البته وسیله پیشرفت تو بوده است!

 

طلبه هاج و واج به استاد نگاه میکرد! در دلش دست تسلیم به خواست الهی بلند کرد و این لطف مخفی خداوندی را شکر گفت.

 

به خانه که وارد شد دید همسرش همان کسی که هر روز او را به بدی خطاب میکرد به استقبالش امده و آب هویج گرفته است!!

 

طلبه به نزد استاد بازگشت. حیران بود. داستان را برای استاد بازگو کرد.

 

استاد یک جمله گفت: از امروز امتحانت عوض شد. تا دیروز با بد اخلاقی اش امتحان میشدی اما از امروز خوش اخلاقی اش عامل امتحان توست. از امروز آغوش گرم او وسیله است برای جدا کردن تو از صف جهاد و مبارزه و سخت کوشی و مناجات و نماز شب!

 

ما در خانه و خانواده در حال امتحانیم ولی باور نمی کنیم. بعضی ها سریع برگه را پاره میکنند و به این امتحان به خیال خودشان پایان میدهند اما در دادگاه الهی و در مسیر سیر وسلوک رفوزه شده اند.

 

تمام تلاش های شما فقط سعی در عوض کردن برگه امتحان است در حالی که تمام برگه ها مثل هم هستند و فقط استاد است که از این مطلب با خبر است. همسر شما برگه امتحانی شماست بدانید یا ندانید!

 

۷- آقا به زوجهای جوان فرمودند: بروید با هم بسازید!

 

دوست را میتوان عوض کرد یا ترک گفت اما آیا همسر هم اینگونه است؟ متاسفانه امروز خیلی از جوان ها به راحتی میگویند: بله میتوان همسر را هم ترک گفت. اما به نظرم اینگونه نیست. راه چاره در انتخاب ها و ملاک های انتخاب و مهارت های زندگی است. راه چاره در انتخاب راحت و بدون وسواس و سپس سازش در زندگی ست اما بشرط ایمان و اصول حاکم بر ایمان و سبک زندگی مورد نظر اسلام.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۸-۷-۲۱ ۰ ۰ ۱۴۹

نخل ولایت ۹۸-۷-۲۱ ۰ ۰ ۱۴۹


- چقدر خوب بود زن مى گرفتى و خانواده تشکیل مى‏ دادى و به این زندگى انفرادى خاتمه می ‏دادى، تا هم حاجت تو به زن برآورده شود و هم آن زن در کار دنیا و آخرت کمک تو باشد.

- یا رسول اللَّه! نه مال دارم و نه جمال، نه حسب دارم و نه نسب، چه کسى به من زن مى ‏دهد؟ و کدام زن رغبت مى ‏کند که همسر مردى فقیر و کوتاه قد و سیاهپوست و بدشکل مانند من بشود؟!.
- اى جویبر! خداوند به وسیله اسلام ارزش افراد و اشخاص را عوض کرد.
بسیارى از اشخاص در دوره جاهلیت محترم بودند و اسلام آنها را پایین آورد.
بسیارى از اشخاص در جاهلیت خوار و بى ‏مقدار بودند و اسلام قدر و منزلت آنها را بالا برد. خداوند به وسیله اسلام نخوتهاى جاهلیت و افتخار به نسب و فامیل را منسوخ کرد. اکنون همه مردم از سفید و سیاه، قرشى و غیرقرشى، عربى و عجمى در یک درجه‏اند، هیچ کس بر دیگرى برترى ندارد مگر به وسیله تقوا و طاعت. من در میان مسلمانان فقط کسى را از تو بالاتر مى‏ دانم که تقوا و عملش از تو بهتر باشد.
اکنون به آنچه دستور مى‏ دهم عمل کن.
اینها کلماتى بود که در یکى از روزها که رسول اکرم به ملاقات «اصحاب صُفّه» آمده بود، میان او و جویبر رد و بدل شد.
جویبر از اهل یمامه بود. در همان جا بود که شهرت و آوازه اسلام و ظهور پیغمبر خاتم را شنید. او هرچند تنگدست و سیاه و کوتاه قد بود، اما باهوش و حق طلب و بااراده بود. بعد از شنیدن آوازه اسلام، یکسره به مدینه آمد تا از نزدیک جریان را ببیند.
طولى نکشید که اسلام آورد و در سلک مسلمانان درآمد، اما چون نه پولى داشت و نه منزلى و نه آشنایى، موقتا به دستور رسول اکرم در مسجد به سر مى ‏برد.
تدریجا در میان کسان دیگرى که مسلمان مى‏ شدند و در مدینه مى‏ ماندند، افرادى دیگر هم یافت شدند که آنها نیز مانند جویبر فقیر و تنگدست بودند و به دستور پیغمبر در مسجد به سر مى ‏بردند. تا آنکه به پیغمبر وحى شد مسجد جاى سکونت نیست، اینها باید در خارج مسجد منزل کنند. رسول خدا نقطه‏ اى در خارج از مسجد در نظر گرفت و سایبانى در آنجا ساخت و آن عده را به زیر آن سایبان منتقل کرد.
آنجا را «صفّه» مى ‏نامیدند و ساکنین آنجا که هم فقیر بودند و هم غریب، «اصحاب صفّه» خوانده مى ‏شدند. رسول خدا و اصحاب به احوال و زندگى آنها رسیدگى مى‏ کردند.
یک روز رسول خدا به سراغ این دسته آمده بود. در آن میان چشمش به جویبر افتاد، به فکر رفت که جویبر را از این وضع خارج کند و به زندگى او سر و سامانى بدهد. اما چیزى که هرگز به خاطر جویبر نمى ‏گذشت- با اطلاعى که از وضع خودش داشت- این بود که روزى صاحب زن و خانه و سر و سامان بشود. این بود که تا رسول خدا به او پیشنهاد ازدواج کرد، با تعجب جواب داد: مگر ممکن است کسى به زناشویى با من تن بدهد؟! ولى رسول خدا زود او را از اشتباه خودش خارج ساخت و تغییر وضع اجتماعى را- که در اثر اسلام پیدا شده بود- به او گوشزد فرمود.
رسول خدا پس از آنکه جویبر را از اشتباه بیرون آورد و او را به زندگى مطمئن و امیدوار ساخت، دستور داد یکسره به خانه زیادبن لبید انصارى برود و دختر «ذلفا» را براى خود خواستگارى کند.
زیادبن لبید از ثروتمندان و محترمین اهل مدینه بود. افراد قبیله وى احترام زیادى برایش قائل بودند. هنگامى که جویبر وارد خانه زیاد شد، گروهى از بستگان و افراد قبیله لبید در آنجا جمع بودند.
جویبر پس از نشستن مکثى کرد و سپس سر را بلند کرد و به زیاد گفت: «من از طرف پیغمبر پیامى براى تو دارم، محرمانه بگویم یا علنى؟».
- پیام پیغمبر براى من افتخار است، البته علنى بگو.
- پیغمبر مرا فرستاده که دخترت ذلفا را براى خودم خواستگارى کنم.
- پیغمبر خودش این موضوع را به تو فرمود؟!!.
- من که از پیش خود حرفى نمى ‏زنم، همه مرا مى ‏شناسند، اهل دروغ نیستم.
- عجیب است! رسم ما نیست دختر خود را جز به هم شأنهاى خود از قبیله خودمان بدهیم. تو برو، من خودم به حضور پیغمبر خواهم آمد و در این موضوع با خود ایشان مذاکره خواهم کرد.
جویبر از جا حرکت کرد و از خانه بیرون رفت، اما همان‏طور که مى ‏رفت با خودش می ‏گفت: «به خدا قسم آنچه قرآن تعلیم داده است و آن چیزى که نبوت محمد براى آن است غیر این چیزى است که زیاد مى ‏گوید.».
هرکس نزدیک بود، این سخنان را که جویبر با خود زیر لب زمزمه مى ‏کرد مى شنید.
ذلفا دختر زیباى لبید که به جمال و زیبایى معروف بود، سخنان جویبر را شنید، آمد پیش پدر تا از ماجرا آگاه شود.
- بابا! این مرد که همین الآن از خانه بیرون رفت با خودش چه زمزمه مى ‏کرد و مقصودش چه بود؟
- این مرد به خواستگارى تو آمده بود و ادعا مى ‏کرد پیغمبر او را فرستاده است.
- نکند واقعا پیغمبر او را فرستاده باشد و رد کردنش توسط شما تمرد امر پیغمبر محسوب گردد؟!
- به عقیده تو من چه کنم؟
- به عقیده من زود او را قبل از آنکه به حضور پیغمبر برسد به خانه برگردان، و خودت برو به حضور پیغمبر و تحقیق کن قضیه چه بوده است.
زیاد جویبر را با احترام به خانه برگردانید و خودش به حضور پیغمبر شتافت.
همینکه آن حضرت را دید عرض کرد:
 «یا رسول اللَّه! جویبر به خانه ما آمد و همچو پیغامى از طرف شما آورد، مى‏ خواهم عرض کنم رسم و عادت جارى ما این است که دختران خود را فقط به هم شأنهاى خودمان از اهل قبیله که همه انصار و یاران شما هستند بدهیم.»
- اى زیاد! جویبر مؤمن است. آن شأنیتها که تو گمان مى ‏کنى امروز از میان رفته است. مرد مؤمن هم شأن زن مؤمنه است.
زیاد به خانه برگشت و یکسره به سراغ دخترش ذلفا رفت و ماجرا را نقل کرد.
- به عقیده من پیشنهاد رسول خدا را رد نکن. مطلب مربوط به من است. جویبر هرچه هست من باید راضى باشم. چون رسول خدا به این امر راضى است من هم راضى هستم.
زیاد ذلفا را به عقد جویبر درآورد. مهر او را از مال خودش تعیین کرد. جهاز خوبى براى عروس تهیه دید. از جویبر پرسیدند:
 «آیا خانه ‏اى در نظر گرفته‏اى که عروس را به آن خانه ببرى؟
- من چیزى که فکرش را نمی کردم این بود که روزى داران زن و زندگى بشوم. پیغمبر ناگهان آمد و به من چنین و چنان گفت و مرا به خانه زیاد فرستاد.
زیاد از مال خود خانه و اثاث کامل فراهم کرد، به علاوه دو جامه مناسب براى داماد آماده کرد. عروس را با آرایش و عطر و زیور کامل به آن خانه منتقل کردند.
شب تاریک شد. جویبر نمى ‏دانست خانه ‏اى که براى او درنظر گرفته شده کجاست. جویبر به آن خانه و حجله راهنمایى شد. همینکه چشمش به آن خانه و آن همه لوازم و عروس آنچنان زیبا افتاد، گذشته به یادش آمد. با خود اندیشید که من مردى فقیر و غریب وارد این شهر شدم. هیچ چیز نداشتم، نه مال و نه جمال و نه نسب و نه فامیل. خداوند به وسیله اسلام این همه نعمت برایم فراهم کرد. این اسلام است که اینچنین تحولى در مردم به وجود آورده که فکرش را هم نمى ‏شد کرد. من چقدر باید خدا را شکر کنم!
همان وقت حالت رضایت و شکرگزارى به درگاه ایزد متعال در وى پیدا شد، به گوشه‏ اى از اطاق رفت و به تلاوت قرآن و عبادت پرداخت. یک وقت به خود آمد که نداى اذان صبح به گوشش رسید. آن روز را به شکرانه نیت روزه کرد. وقتى که زنان به سراغ ذلفا رفتند وى را بکر و دست نخورده یافتند. معلوم شد جویبر اصلا به نزدیک ذلفا نیامده است. قضیه را از زیاد پنهان نگاه داشتند.
دو شبانه روز دیگر به همین منوال گذشت. جویبر روزها روزه مى ‏گرفت و شبها به عبادت و تلاوت مى‏ پرداخت. کم کم این فکر براى خانواده عروس پیدا شد که شاید جویبر ناتوانى جنسى دارد و احتیاج به زن در او نیست. ناچار مطلب را با خود زیاد در میان گذاشتند. زیاد قضیه را به اطلاع پیغمبر اکرم رسانید. پیغمبر اکرم جویبر را طلبید و به او فرمود:
 «مگر در تو میل به زن وجود ندارد؟!».
از قضا این میل در من شدید است.
- پس چرا تاکنون نزد عروس نرفته‏ اى؟.
- یا رسول اللَّه! وقتى که وارد آن خانه شدم و خود را در میان آن همه نعمت دیدم، در اندیشه فرو رفتم که خداوند به این بنده ناقابل چقدر عنایت فرموده! حالت شکر و عبادت در من پیدا شد. لازم دانستم قبل از هر چیزى خداى خود را شاکرانه عبادت کنم. از امشب نزد همسرم خواهم رفت.
رسول خدا عین جریان را به اطلاع زیادبن لبید رسانید. جویبر و ذلفا با هم عروسى کردند و با هم به خوشى به سر مى ‏بردند. جهادى پیش آمد. جویبر با همان نشاطى که مخصوص مردان باایمان است زیر پرچم اسلام در آن جهاد شرکت کرد و شهید شد. بعد از شهادت جویبر هیچ زنى به اندازه ذلفا خواستگار نداشت و براى هیچ زنى به اندازه ذلفا حاضر نبودند پول خرج کنند.

● مجموعه‏ آثاراستادشهیدمطهرى    ج‏18   جویبر و ذلفا  ص : 360


نخل ولایت ۹۸-۶-۲۰ ۰ ۰ ۲۸۸

نخل ولایت ۹۸-۶-۲۰ ۰ ۰ ۲۸۸


 

❣پیامبراکرم (ص) فرمودند :

❣فرزند بخواهید و آن را طلب کنید؛ چرا که مایه روشنى چشم و شادىِ قلب است.

📚مکارم الأخلاق

 


نخل ولایت ۹۸-۶-۱۶ ۱ ۰ ۲۵۶

نخل ولایت ۹۸-۶-۱۶ ۱ ۰ ۲۵۶


📛 مرگ جمعیت ایران، معجزه‌ی نفوذ!


📍همان‌طور که می‌دانیم بخشی از  پروژه‌ی فروکش رشد جمعیت ایران، از مذاکرات به ظاهر ساده‌ای که در سال ۱۳۶۴ بین نفیس‌ صدیق‌، معاون دبیر کل و مدیر کل اجرایی‌ صندوق‌ جمعیت‌  سازمان ملل‌ و وزارت بهداشت دولت وقت شروع می‌شود! جالب‌تر آن‌که در این دیدار وزیر آموزش‌ و پرورش‌ و رئیس‌ سازمان‌ برنامه‌ و بودجه‌ وقت هم حضور داشته‌اند!!


🔻ما تنها ظرف یک دهه، دو سوم از نرخ باروری خود را از دست داده‌ایم. این امر خارق‌العاده باعث تعجب جهان شده است تا جایی که دکتر نیکولاس اِبِرشتات، از محققان انستیتو اینترپرایز آمریکا در مقاله‌ی معروفش می‌گوید: کاهش نرخ باروری در ایران یکی از سریع‌ترین و چشم‌گیرترین آمارهای کاهش باروری در تاریخ بشر بوده است!!!


🔻برخی دیگر از نخبگان غربی این کاهش را برای همیشه بی‌نظیر عنوان می‌کنند! جالب است که برخی از دانشمندان ایرانی که نمی‌دانستند، دارد چه بلایی بر سر کشور می‌آید، با افتخار، سقوط فاجعه بار نرخ باروری در کشور را به مقاله تبدیل کرده و در غرب منتشر می‌کردند. اسم این فاجعه را هم می‌گذاشتند معجزه‌ی ایرانی! (Iranian Miracle)


🔻خلاصه اگرچه انفجار جمعیت دروغ بود، ولی اضمحلال جمعیت در آینده یک واقعیت تلخ و قریب‌الوقوع است، البته در صورتی که تغییر عمده‌ای در رفتار فرزندآوری مردم ایجاد نشود.


📍کشورهای دیگری هم در دنیا هستند که نرخ باروریشان به اندازه ما کاهش یافته، اما تفاوتی که ایران دارد در سرعت این کاهش است، یعنی اگر کاهش ۷۰ درصدی نرخ باروری در کشورهای دیگر صد سال زمان برده است، در ایران ظرف قریب به یک دهه رخ داده است! 


🔻این مسأله باعث خواهد شد که جمعیت ایران با سرعت فوق العاده و بی‌نظیری سال‌خورده و پیر شود و ما حتی نتوانیم برای پیری جمعیت تدارک‌های لازم را ببینیم. 


🔻هرچند در صورتی‌که این مسأله رخ دهد، دیگر باید اساساً قید پیشرفت و امنیت و ... را هم بزنیم.


📌 لازم به ذکر است صندوق بین‌المللی جمعیت تعاملات خود را در دولت حسن روحانی به صورت گسترده دنبال می‌کند.


✍ محمد حسین محمدی اصل


نخل ولایت ۹۸-۶-۰۴ ۰ ۰ ۱۶۶

نخل ولایت ۹۸-۶-۰۴ ۰ ۰ ۱۶۶


نسخه‌ی رابرت مک نامارا برای جمعیت ایران  


📍بعد از این که غرب با بحران جمعیت مواجه شد و به فکر مدیریت جمعیت دنیا افتاد، نرم افزار و سخت افزار مورد نیاز را نیز تولید کرد. 


🔻به عنوان نمونه رابرت مک نامارا که هفت سال وزیر جنگ آمریکا بود، پس از جنایات گسترده‌اش در جنگ ویتنام، به مدت ۱۳ سال، رئیس بانک جهانی می‌شود.


🔻 این فرد که کتابی به نام بمب ساعتی جمعیت را نوشته، در مدت مسؤولیتش در بانک جهانی، دادن وام به کشورهای غیرغربی را مشروط به کنترل جمعیت می‌کند، که پس از او نیز این رویه ادامه پیدا می‌کند. 


🔻شواهد و قرائنی وجود دارد که نشان می‌دهد، دولت پنجم و ششم برای این که بتوانند وام‌های بین‌المللی بگیرند، ناچار بودند که به سیاست تعدیل اقتصادی که نسخه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول برای اقتصاد ایران بود، عمل کنند.


🔻علی‌ القاعده قسمتی از سیاست تعدیل اقتصادی، می‌توانسته کنترل جمعیت بوده باشد. البته کمک‌های مستقیم نهادهای بین‌المللی به اجرای پروژه تنظیم خانواده در ایران احتیاج به سند ندارد و کسی هم منکر آن نیست.


🔻یک نمونه‌اش کمک ۸۶ میلیون دلاری بانک جهانی برای بهبود اجرای تنظیم خانواده در ایران است که در سال ۱۳۷۹ انجام می‌گیرد. 


🔻سال ۱۳۷۹، سالی است که نرخ باروری در کشور از حد جای‌گزینی هم کمتر می‌شود، یعنی یک زن در سن باروری از خودش کمتر از یک دختر باقی می‌گذارد. می‌توان گفت که در این سال، ایران وارد فاز نخست بحران جمعیت می‌‌شود.


📍در سال ۲۰۱۱ «مرکز عملیات‌های نظامی و غیرنظامی آمریکا» سند دکترین امنیت ملی آمریکا را منتشر کرد. نکته‌ی جالبی که در این سند وجود دارد، در نموداری که در صفحه‌ی بیستمِ فصل دوم این سند آمده است، بسیاری از نهادهای بین المللی از جمله تمام آژانس‌های سازمان ملل در ذیل مرکز عملیات نظامی و غیرنظامی آمریکا تعریف شده‌‌اند!


🔻یعنی برنامه‌هایی که سازمان ملل در کشورهای مختلف دنیا از جمله ایران اجرا می‌کند، در حقیقت حکم عملیات جنگ نرم آمریکا را دارد که مستقیماً توسط وزارت دفاع آمریکا طرح‌ریزی و اجرا می‌شود! این سند به راحتی در اینترنت قابل دسترسی است. 


🔻نهادهای بین‌المللی از مهمترین مجریان پروژه‌ی نفوذ آمریکا در ایران هستند، به خصوص آژانس‌های سازمان ملل.


✍ محمد حسین محمدی اصل


نخل ولایت ۹۸-۵-۳۰ ۰ ۰ ۱۹۰

نخل ولایت ۹۸-۵-۳۰ ۰ ۰ ۱۹۰


📗 درباره‌ی اولین مذاکره‌ی شوم در‌ مورد جمعیت ایران بیشتر بدانید !



🔶 نخستین سفر یک مقام عالی‌رتبه بین‌المللی به ایران پس از انقلاب است. سؤالات زیادی در مورد این سفر مطرح است به عنوان نمونه مرحوم علامه طهرانی در کتابش می‌گوید: چه شد سازمان مللی که در زمان دفاع مقدس، نخ بخیه را نیز از ایران دریغ می‌کرد و ما از مداوای مجروحین جنگ نیز ناتوان شده بودیم، ظرف چند ماه پس از جنگ، یک مقام ارشدش (نفیس صدیق) را فرستاد تا با میلیون‌ها دلار به ایران در جهت کنترل جمعیت کمک کند؟ تاریخ این سفر به آبان ماه سال ۱۳۶۸، یعنی ۴ ماه پس از آن که مقام معظم رهبری گفته‌اند که کشور می‌­تواند دو برابر این جمعیت را داشته باشد، بر می‌گردد. این سفر شتاب‌زده نشان از احساس خطر هدایت‌گران امپریالیسم ضد انسانی دارد.


🔵 این مسأله به وضوح دست پشت پرده این کمک‌ها را نشان می‌دهد. معاون دبیر کل و مدیر کل اجرایی‌ صندوق‌ جمعیت‌ سازمان ملل در سفرش که به‌ دعوت‌ رسمی‌ وزرای‌ امور خارجه‌ و بهداشت‌‌ وقت صورت گرفته‌ بود، با این دو وزیر به علاوه وزیر آموزش‌ و پرورش‌ و رئیس‌ سازمان‌ برنامه‌ و بودجه‌، دیدار می‌کند و آن‌جا صحبت‌های خیلی جالبی را مطرح می‌کند. به عنوان مثال آمرانه می‌گوید که: زنان‌ نباید زودتر از ۲۰ سالگی‌ و دیرتر از ۳۵ سالگی‌ بچّه‌دار شوند!


🔴 او در صحبت‌هایش جرقه نخستین حرکت‌های نفوذ فمینیسم نو در ایران  را می‌زند و می‌گوید: "مسئله‌ی قبول‌ یا رد برنامه‌های‌ تنظیم‌ خانواده،‌ با مقام‌ و منزلت‌ زن‌ در جوامع‌ مختلف‌ نیز ارتباط‌ مستقیم‌ دارد. در برخی‌ از جوامع‌ بشری‌، این‌ پندار نادرست‌ رایج‌ است‌ که‌ گویا زن‌ را تنها برای‌ بچه‌ زاییدن‌ آفریده‌اند. در بعضی‌ از قبائل‌ آفریقایی‌ ارزش‌ زن‌ را با تعداد بچّه‌هایی‌ که‌ می‌زاید محاسبه‌ می‌کنند... امروزه‌ بسیاری‌ از زنان‌ در بیرون‌ از خانه‌ نیز کار می‌کنند و نقش‌ زن‌ تنها بچّه‌ زاییدن‌ نیست‌. وانگهی‌ هر کشوری‌ که‌ می‌خواهد در راه‌ توسعه‌ گام‌ بردارد، نمی‌تواند تنها با نیمی‌ از جمعیت‌ خویش‌ این‌ راه‌ را بپیماید!"


🔻وی از چند کشور که در اجرای پروژه تنظیم خانواده موفق بوده‌اند از جمله تایلند!!! (که به طرز مشکوکی آمار زنازادگی آن منتشر نشده!) اسم می‌برد و می‌گوید: "یکی‌ از عوامل‌ موفقیت‌ این‌ کشورها در زمینه کنترل‌ افزایش‌ جمعیت‌ و تنظیم‌ خانواده‌، سرمایه‌گذاری‌های‌ وسیع‌ در زمینه‌های‌ آموزش‌ و بهداشت‌ و به ویژه‌ مشارکت‌ وسیع‌تر زنان‌ در امور اجتماعی‌ و توسعه کشور بوده است".


🔻 این سفر نامبارک، در ادامه‌ی ترویج سبک زندگی غربی در ایران توسط آمریکا است که پشت نقاب سازمان‌های به اصطلاح بین المللی پنهان شده است!



🔷 با توجه به صحبت‌های فرستاده‌ی صندوق بین المللی جمعیت در آن دوران، می‌توان به شتاب‌زدگی جریان مقابل برای ممانعت از بالا رفتن جمعیت ایران در آن مقطع پی برد چرا که نوع استدلال‌های ایشان با توجه به روزهای آغازین پس از جنگ و از همه مهم‌تر شرایط کشور که جامعه و حاکمیت به دنبال بهبود اوضاع کلی ایران بودند، نشان دهنده‌ی حالت اضطراری بودن آن برای اجرای طرح شوم کنترل جمعیت است.


📛 در این مقطع دشمن با حمایت از تحدید نسل ایران جبهه‌ی خود را از جنگ سخت به مدل نرم تغییر فاز می‌دهد ...


✍ حسین محمدی اصل


نخل ولایت ۹۸-۵-۲۵ ۱ ۰ ۲۳۰

نخل ولایت ۹۸-۵-۲۵ ۱ ۰ ۲۳۰


🔵 وضع آمارهای جمعیتی پس از انقلاب چگونه بود؟

نرخ رشد جمعیت در نخستین سرشماری پس از انقلاب در سال ۱۳۶۵ به ۳.۹۱ می‌رسد. پس از اعلام این رقم که میزان زیادی به شمار می‌آید، برخی از مسؤولین وقت، شدیدا پیگیر کاهش رشد جمعیت می‌شوند. البته نکته‌ی مهمی که باید مدنظر قرار گیرد این است که قریب به ۰.۷ این رشد جمعیت، ناشی از ورود مهاجرین و معاودین عراقی و آوارگان و پناهندگان افغانستانی بوده. حالا اگر این میزان را از نرخ رشد جمعیت در سرشماری سال ۱۳۶۵ کسر کنیم، رقم ۳.۲ به دست می‌آید که تقریبا همین رقم در سرشماری سال ۱۳۴۵ نیز به دست آمده بود، یعنی اگر ورود مهاجران را در نظر نگیریم، خبری از بمب و انفجار جمعیتی و رشد بی رویه نیست و رفتار باروری مردم تغییر قابل توجهی نداشته است. در حقیقت فرزندآوری زیاد، قسمتی از سبک زندگی ایرانی–اسلامی ما بوده است، که تا سال ۱۳۶۸، این فرهنگ تقریباً دست نخورده مانده بود.


🔴 نظر حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری -حفظه‌الله- در مورد بحث جمعیت چه بوده است؟

نظر اسلام در مورد این که جمعیت زیاد خوب است، مکرر بیان شده و نمونه‌اش این است که در قرآن از حضرت شعیب -علیه السلام- نقل شده است که در صحبت با قومش گفت:

«وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلیلاً فَکَثَّرَکُمْ» به یاد آرید هنگامی که اندک بودید، پس خدا بسیارتان کرد.

یعنی از منظر قرآن افزایش جمعیت با تأمین یک سری شروط، نعمتی خداداد به شمار می‌آید. نظر حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری -حفظه‌الله- نیز کاملا با نظر دین مطابقت دارد. نظر حضرت امام (ره) این بود که جمعیت کشور باید به ۱۵۰ و ۲۰۰ میلیون برسد و مقام معظم رهبری نیز در سال ۱۳۶۸ و در نخستین روزهای زعامت خود می‌فرمایند: "ما اگر دو برابر امروز هم جمعیت داشته باشیم، باز هم می‌توانیم بدون کمترین نیازی به کشورهای دیگر، خود را به بهترین وجه اداره کنیم"


🔵 یک اراده‌ی سیاسی پشت قضیه جمعیت بود که مسأله‌ی جمعیت را برای اهدافی خاص بزرگ‌نمایی کرد.

مقام معظم رهبری هم در یکی از صحبت‌هایشان به این بزرگ‌نمایی اشاره کرده‌اند و گفته‌اند: "اول کار سال ۶۶ شروع شد. پیش من آمدند و تصویر هولناکی را ارائه کردند و ما معتقد شدیم که باید کنترل کرد" اما پس از گذشت یک دوره ابعاد بیشتر آن روشن شد و به عنوان مثال در کتاب علامه‌ طهرانی (ره) پیرامون جمعیت، از قول یکی از علما آمده است که می‌گوید: «من‌ با حضرت‌ آیت‌‌الله‌ خامنه‌ای‌ ملاقاتی‌ داشتم‌ و ایشان‌ فرمودند: "من‌ حدس‌ می‌زنم‌ که‌ این‌ (کنترل جمعیت) یک‌ نقشه‌ خارجی‌ باشد و با این‌ امر موافق‌ نیستم‌" در ملاقاتی‌ که‌ با جناب‌ حجت الاسلام‌ و المسلمین‌ آقای‌ رفسنجانی‌ داشتم‌ ایشان‌ را راجع‌ به‌ خطر این‌ امر گوشزد کردم‌؛ ایشان‌ گفتند: "این‌ یک‌ نظری‌ است" و دیگر گفتاری‌ نداشتند!!!


🔷 این هم که ایشان در سال ۱۳۶۸ می­‌گویند که ما می­‌توانیم دو برابر امروز هم جمعیت داشته باشیم، برای جلوگیری از آغاز آن انحراف بوده است.  این‌جا نیز یک جریان تحمیل­‌گری در کار بوده است که به دنبال تحقق مقدمات لیبرالیزه کردن نظام، سیاست تحدید نسل را مجدانه عملیاتی کردند!


📚 منبع: اندیشکده‌ی برهان


نخل ولایت ۹۸-۵-۲۰ ۰ ۰ ۲۰۶

نخل ولایت ۹۸-۵-۲۰ ۰ ۰ ۲۰۶


📌 سال‌های سال شعار «دوتا بچه کافیه» را روی در و دیوار شهر و حتی جعبه دستمال کاغذی و قوطی کبریت می‌خواندیم و پیش خودمان می‌گفتیم حتما نسخه نجاتمان همین است که برایمان نوشته‌‎اند و باید عمل کنیم. اما چند سالی است که با پژوهش و کارهای علمی متوجه شدیم که آن نسخه نجات نبوده و ظاهرا ما را می‌خواستند به راهی ببرند که نه چشمه حیات بلکه سرابی بیش نبوده است!


📌 نرخ رشد جمعیت در سرشماری سال ۱۳۴۵،  ۳.۱۳ بوده است، یعنی در بازه‌ی ده ساله‌ی ۴۵-۱۳۳۵ به جمعیت کشور، هر ساله به اندازه‌ ۳ درصد تعداد جمعیت، افزوده می‌شد. این میزان در سرشماری سال ۱۳۵۵ به رقم ۲.۷۱ کاهش می‌یابد و آن هم به دلیل پیگیری تنظیم خانواده در ایران بود که مستقیما تحت نظر کارشناسان شورای جمعیتی آمریکا صورت می‌گرفت.


📍 اساساً چه دلیلی داشت که آمریکا بخواهد با تحمیل سیاست کاهش جمعیت از اقتدار کشوری بکاهد که به او مسؤولیت و مدال افتخار ژاندارمی منطقه را داده بود؟!


⁉️ این که آمریکا طرح تنظیم خانواده را در ایران پیگیری کرد به دو دلیل بود.


1. یکی این‌که آمریکایی‌ها به تنظیم خانواده بیشتر به عنوان ابزاری برای انتقال فرهنگ آمریکایی نگاه می‌کردند، چون اثر رواج یافتن وسایل ممانعت از بارداری را در وقوع فاجعه‌ی انقلاب جنسی دیده بودند و می‌خواستند از این طریق بی‌بندوباری آمریکایی را در تمام کشورهای دنیا شایع کنند!


2. دیگری، ترویج تنظیم خانواده در پیش از انقلاب نوعی کاشتن بذر بود که می‌توانست هنگام نیاز، مورد آبیاری قرار بگیرد و حرکت یک ملت به سمت پیشرفت را متوقف کند. اتفاقی که بدین منظور در سال ۱۳۶۸ رخ داد.


📚 منبع: اندیشکده‌ی برهان


نخل ولایت ۹۸-۵-۱۵ ۰ ۰ ۱۹۸

نخل ولایت ۹۸-۵-۱۵ ۰ ۰ ۱۹۸




🎊سالروز ازدواج حضرت امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما مبارک باد🎊
.
💚 ...رسول اکرم (ص) پس ازکسب اجازه از حضرت زهرا (س) به نزد امیرالمؤمنین علی (ع) آمدند و با لبی خندان گفتند: یا علی! آیا برای عروسی چیزی داری؟ پاسخ داد: یا رسول الله پدر و مادرم قربانت، شما از وضع من کاملاً اطلاع دارید. تمام ثروت من عبارت است از یک شمشیر، یک زره و یک شتر.
.
.💜فرمود: تو مرد جنگ و جهادی و بدون شمشیر نمی توانی در راه خدا جهاد کنی، شمشیر از لوازم و احتیاجات ضروری تو است. شتر نیز از ضروریات زندگی تو محسوب می شود، باید به وسیله آن آبکشی کنی و امور اقتصادی خود و خانواده ات را تأمین کنی و برای اهل و عیالت کسب روزی نمایی و در مسافرت بارت را بر آن حمل کنی، تنها چیزی که می توانی از آن صرف نظر کنی همان زره است. منهم به تو سخت نمی گیرم و به همان زره اکتفا می نمایم...
●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•

فـاطمه لباس نو به تن کرده بود که پیامبر برای عروسی او خریده بود.
هنوز فـاطمه را به سوی خانه علی نبرده بودند که صدای مستمندی از پشت در خانه به گوش رسید که می گفت: «لباس بر تن ندارم.»
فـاطمه نوجوان و نوعروس، خود را در مقابل تقاضای سائل می دید.
اگرچه بودند افراد دیگری که صدای سائل را شنیدند، ولی فاطمه نبودند.
زهرا در اندیشه شد، دو دست لباس داشت، یکی آن که همیشه می پوشید، مندرس و وصله دار و دیگری آن که پیامبر برای همین شب، شب عروسی اش، خریده بود.
اگرچه پیراهنِ‌ گران‌قیمتی نبود، ولی نو بود.
کدام را بدهد؟
عقل چوبین پای محاسبه گر اشاره به پیراهن مندرس می کرد که: تو عروسی! این یک شب که هزار شب نمی شود.
امشب اولین بار است که شوهرت تو را می بیند و تا اخر عمر با همین چشم که امشب تو را دیده، نگاهت خواهد کرد.
لباس کهنه از سر آن فقیر هم زیادی است، مگر نباید هرکس طبق شئونش زندگی کند؟ به علاوه تو چه مسئولیتی داری؟ از تو بزرگ تر ها هم هستند که صدای فقیر را شنیدند. لابد کسی به او چیزی خواهد داد. تازه اگر خیلی احساس مسئولیت می کنی و احساساتی هستی، زندگی را فدای احساساتت نکن. همان لباس مندرس را بده...
فـاطمه نوجوان اندیشید: قرآن چه می گوید؟ و به یاد این آیه افتاد : {لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون}
لباس را فورا از تن در آورد و به سائل داد و کهنه را پوشید و علی‌وار به خانه علی رفت. علی نیز فـاطمه را چنین می خواست و می ستود.


نخل ولایت ۹۸-۵-۱۲ ۰ ۰ ۴۰۷

نخل ولایت ۹۸-۵-۱۲ ۰ ۰ ۴۰۷


۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ... ۱۲ ۱۳ ۱۴

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری