تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


🌼 قضیه ازدواج حضرت خدیجه (سلام الله علیه) و پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) که حضرت خدیجه (سلام الله علیها) با توجه به علاقه ای که به پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) داشتند از یک واسطه استفاده کردند و از کمالات خود گفتند تا پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) به خواستگاری خدیجه (سلام الله علیها) رفتند و ازدواج آسمانی صورت گرفت؛ را چطور می‌بینید؟

ضمنا اگر پسر با اختلاف یک سال از دختر بزرگ تر باشه چی؟

بعدشم اگر پسر بعد از معرفی یک واسطه یک جلسه خواستگاری دختر رفت و پسندید چی؟

-----------------------------------------------

جملاتی از استاد مطهری درباره ی سیره و ازدواج پیامبر مکرم اسلام تقدیم به شما:

 

پیغمبر اکرم در میان قوم خودش تنها بود، همفکر نداشت. بعد از سى سالگى در حالى که خودش با خدیجه زندگى و عائله تشکیل داده است، کودکى را در دو سالگى از پدرش مى‏ گیرد و به خانه خودش مى ‏آورد. کودک، على بن ابیطالب است. تا وقتى که به رسالت مبعوث مى ‏شود و تنهایى ‏اش با مصاحبت وحى الهى تقریباً از بین مى ‏رود (یعنى تا حدود دوازده سالگىِ این کودک) مصاحب و همراهش فقط این کودک است؛ یعنى در میان همه مردم مکه کسى که لیاقت همفکرى و همروحى و هم افقى او را داشته باشد، غیر از این کودک نیست. خود على علیه السلام نقل مى ‏کند که من بچه بودم، پیغمبر وقتى به صحرا مى ‏رفت مرا روى دوش خود سوار مى ‏کرد و مى ‏برد.

 

در بیست و پنج سالگى، معناً خدیجه از او خواستگارى مى ‏کند. البته مرد باید خواستگارى کند ولى این زن شیفته خلق و خوى و معنویت و زیبایى و همه چیز حضرت رسول است؛ خودش افرادى را تحریک مى ‏کند که این جوان را وادار کنید که بیاید از من خواستگارى کند. مى ‏آیند، مى ‏فرماید: آخر من چیزى ندارم. خلاصه به او مى ‏گویند تو غصه این چیزها را نخور و به او مى ‏فهمانند که خدیجه‏ اى که تو مى‏ گویى اشراف و اعیان و رجال و شخصیتها از او خواستگارى کرده ‏اند و حاضر نشده است، خودش مى ‏خواهد. تا بالأخره داستان خواستگارى و ازدواج رخ مى ‏دهد. عجیب این است: حالا که همسر یک زن بازرگان و ثروتمند شده است، دیگر دنبال کار بازرگانى نمى ‏رود. تازه دوره وحدت یعنى دوره انزوا، دوره خلوت، دوره تحنّف و دوره عبادتش شروع مى ‏شود. آن حالت تنهایى یعنى آن فاصله روحى‏ اى که او با قوم خودش پیدا کرده است، روز به روز زیادتر مى ‏شود. دیگر این مکه و اجتماع مکه، گویى روحش را مى ‏خورد. حرکت مى ‏کند تنها در کوه هاى اطراف مکه راه مى‏ رود، تفکر و تدبر مى ‏کند. خدا مى ‏داند که چه عالمى دارد، ما که نمى‏ توانیم بفهیم. در همین وقت است که غیر از آن کودک یعنى على علیه السلام کس دیگر همراه و مصاحب او نیست. ماه رمضان که مى ‏شود، در یکى از همین کوههاى اطراف مکه- که در شمال شرقى این شهر است و از سلسله کوههاى مکه مجزا و مخروطى شکل است- به نام کوه «حرا» که بعد از آن دوره آن را جبل النور (کوه نور) نامیدند، خلوت مى ‏گزیند...

 

همان طور که ملاحظه می فرمایید استاد شهید مطهری نیز فرآیند خواستگاری از طرف دختران را خلاف طبیعت و جریان ساری و جاری ازدواج می دانند و وجود واسطه ی عاقلی را که بتواند توجه مرد را به آن سو جلب کند تاکید می کنند. در حقیقت خدیجه کبری نیز خودش بدون واسطه اقدام به خواستگاری نکرده است ؛ علاوه بر این که نباید فراموش کنیم که رفتار خدیجه آن هم قبل از تشریع اسلام ، دلیل صحیح بودن عمل ایشان و مهری بر صحت آن رفتار نیست چون ما فقط رفتار معصومان پاک و ائمه اطهار را حجت و دلیل شرعی می دانیم.

 

از نظر استاد شهید مطهری سن ازدواج پیامبر با وجود اختلاف سنی فراوان ایشان با خدیجه کبری که چیزی حدود پانزده سال بوده نیز مانعی برای ازدواج آن دو نور الاهی نبوده است. در حقیقت واسطه ها موجب شدند که پیامبر جوان اسلام که در آن روزگار محمد امین نامیده می شده است گام در مسیر ازدواج بنهد و همسری همتای خود در ایمان و پاکی آن هم در تنهایی و غربت جاهلیت برگزیند. فراموش نکرده اید که ملاک اساسی و اصلی انتخاب همسر همانا ایمان به الله و توحید است و سن و سال افراد یا شهری و روستایی بودن یا باسواد و کم سواد بودن یا طبقه ی اجتماعی و ثروت داشتن و یا نداری ، هیچ کدام مانعی برای یک ازدواج الاهی نیست همان گونه که ازدواج پیامبر مکرم اسلام با خدیجه با هیچ کدام از این معیارها سازگار نیست جز با ملاک طهارت و ایمان به خدا.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۹-۰۱ ۰ ۰ ۱۴۰

نخل ولایت ۹۹-۹-۰۱ ۰ ۰ ۱۴۰


🌼 نمیدونم چرا تو جلسات خواستگاری این قبیل مسایل که گفته میشود طرف مقابل فکر میکنه من تنبلم و دنبال روزی نیستم و میخوام تو خونه بشینم و بگم نون خالی بخور راضی باش و فکر میکنن داریم گولشون میزنیم.
چطوری باید این مسئله را بیان کرد تا آنها هم متوجه بشن که من تنبل نیستم اعتقادم به مسایل مالی نگاه ابزاریست.

این اعتقاد خود منه، نیازهای یک جوان به ازدواج به نیاز جنسی خلاصه نمیشه به خیلی فاکتورهای دیگه هم ربط پیدا میکنه.
من خودم وقتی احساس کردم باید ازدواج کنم نیاز به یک همدم به کسی که بتونم پله های ترقی اسلامی رو باهاش طی کنم کسی که بتونه کنار من برای زندگی بشه ستون (که دوتا ستون بشه) که بتونم برنامه های مذهبی رو تو زندگیم اجرا کنم دوران مجردی میشه بعضی برنامه ها رو اجرا کرد بعضی ها رو هم به نصیحت به کسی که نیازش داره گفت. ولی بعد ازدواج فرصت خوبیه تا عملیش کرد. نیاز به محبت و حمایت از همسری که برات فداکاری میکنه و با سختی هات کنار میاد و با تو یه زندگی رو از صفر شروع میکنه. همسری که میگه ایمان براش خیلی مهمتر از چیزای دیگست. البته این به معنی تنبلی مرد نیست. مرد بیجا میکنه تنبلی کنه. مرد باید کار کنه و زندگی رو بچرخونه.
من از علاقه ای که مرد برای راحتی و آسایش زنش صبر و تحمل میکنه اون رو نوازش میکنه و آرومش میکنه لذت بردم نه از چیز دیگه. از علاقه ای که زن وقتی مردش رو اینقدر صبور میبینه بوجود میاد لذت بردم. زندگی حضرت علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیه) پر از این زیباییهاست.

ضمنا من چند وقتی هست که خواستگاری رفتنم رو شروع کردم و از خیلی وقت قبل ترش درمورد ازدواج مشورت و مطلب خواندنم رو شروع کردم.
جای اول که رفتم با صداقت و توکل به خدا رفتم ولی با دیدگاه مادی مواجه شدم البته از سمت دختر و مادرش کمتر ولی از سمت پدرش خیلی بیشتر چند وقتی صلوات شمار دستم بود و ذکرهای مختلفی میگفتم تا از شوک اون مسئله بیام بیرون.
برای همین بود که سوال کردم چطوری میشه این مفهوم رو به طرف مقابل و پدرش منتقل کرد؟ من برای تنبلی نمیگم ایمان به خدا و....

 -----------------------------------------------------

نمی دانم چرا دوستان ما اصرار دارند همه ی حرف های دلشان را رک و پوست کنده و در همان اول راه بزنند. و چرا اصرار دارند که پدر همسر آینده شان یا دخترش حرف هایشان را بفهمد و به عالم وجود ، همچون یک مومن شش دنگ نگاهی عارفانه داشته باشد؟ حتی به نظر بنده ، لازم هم نیست که اطرافیان ما درک صحیح و کاملی از این جهان بینی زیبا و الاهی داشته باشند. در حقیقت لازم نیست پدر زن شما یک عارف تمام عیار باشد. بله چه بهتر که چنین بینشی داشته باشند اما داشتن یک جهان بینی توحیدی برای همه ی افراد جامعه حتی عموم مومنان میسر و مقدور نیست.

حرف های نزدنی جلسه ی خواستگاری بسیار بیشتر از حرف های زدنی آن است. اگر زرنگ باشید در جلسه خواستگاری بیشتر باید بشنوید تا سخن گو باشید. جلسه ی خواستگاری جلسه ی کلیات است و شنیدن. فقط خدا خدا بکنید که طرف مقابل شما خواننده ی این متون نباشد چون مسلما هر دو نفر نمی توانند صرفا برای شنیدن پای در آن جلسه گذاشته باشند. پس طبیعی خواهد بود که پسرها چند جمله ای در آغاز جلسه و برای آب شدن یخ مجلس مطرح بکنند و سپس به استخراج و کشف ندانسته هایشان از طرف مقابل بپردازند و ایمان او را محک بزنند اما اینکه نگاه شما به عالم و مبادی خیر و رزاقیت الاهی چگونه است ربطی به جلسه ی خواستگاری ندارد. شما فقط سوال هایتان را مطرح کنید و به سوال های طرف مقابلتان جواب بدهید. همین سوال ها برای اینکه شما طرز فکر الاهی یا مادی طرف مقابلتان را حدس بزنید کافی است. شما به جلسه ی خواستگاری رفته اید که در حقیقت امر انتخاب کنید و البته انتخاب بشوید ؛ پس لازم نیست در مقام اثبات خودتان سخنوری کنید و به تعریف و تمجید از خودتان بپردازید. قبل از اثبات خودتان در ذهن طرف مقابل ، به دنبال کشف طرف مقابل و شخصیت واقعی او و حقیقت ایمانش بگردید و سوالات جان داری مطرح کنید که ایمان او را هدف گرفته باشد.

از پدرها دلخور نشوید. اگر پدرها از مادیات هم سوال نکنند حرفی برای گفتن نخواهند داشت چون جلسه خواستگاری شب اول قبر نیست که سوالات اعتقادی و ماورایی را از اول تا آخر و به نظم و ترتیب و مانند دو ملک مقرب خداوند از خواستگار دخترشان بپرسند. شما خودتان را جای پدرها بگذارید منظورم را خواهید فهمید. این سوال ها را جدی نگیرید و مطرح شدنشان را از طرف پدر دختر طبیعی بدانید. مهم این است که آنها بفهمند شما برای تشکیل زندگی مشترک آماده هستید و خودتان را پشت شعارهای دهن پرکن ماورایی مخفی نکرده اید. تکیه شما باید و باید که به خدا باشد و لازم است که فقط و فقط به خدا توکل بکنید اما این به این معنا نیست که پدرها اجازه بدهند هر پسری خودش را پشت شعار توکل به خدا مخفی کند و به جای گفتن از توانایی ها و حرفه اش برای پدر دختر کلاس معارف بگذارد و سخنوری بکند.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۸-۲۷ ۰ ۰ ۱۵۹

نخل ولایت ۹۹-۸-۲۷ ۰ ۰ ۱۵۹


🌼 من هنوز مدت عقد (تا خانه مستقل رفتن) برام مسئله است من یه اعتقادی قبلا داشتم که اگر مدت عقد طولانی بشه عیبی نداره (مثلا دوسال) آخه تو این وضعیت اقتصادی تا داماد بخواد خودشو جمع و جور کنه سخته (مخصوصا بحث مسکن) ولی از اون موقعی که شروع به خواستگاری رفتن کردم و یه متنی بود که زن یکسری نیازهایی داره که تا زیر یک سقف نره برآورده نمیشه، یه ذره تردید توی این نظرم پیدا کردم. آخه همسرم هم باید در نظر بگیرم که اذیت نشه من نباید فقط به خودم فکر کنم همسرم هم مهمه. از طرفی با خودم میگم خوب مدتشو کمتر میکنم (مثلا 1سال) از طرف دیگه میگم خوب پس مسائل مالی زندگی رو چطور روبراه کنم دوباره شیطان را لعنت میکنم و میگم استغفرالله، توکل میکنم به خدا، درسته که گرونی شده ولی خدای ما که کوچیک نشده همون خدای بزرگه که خیلی خیلی خیلی بزرگتر از گرونی‌های این دوره و دوره های آینده است. وقتی پدر دختر خانمی که رفتم خواستگاریشون ازم در مورد برنامه اقتصادی آینده سوال میکنه این ها رو میگم و البته یکسری برنامه های اقتصادی که تو ذهنم است رو میگم حس بدی به پدره وارد میشه حس میکنه دارم میپیچونمش.
---------------------------------------------------------

به نظرم برای رسیدن به طریق محکم و میانه باید چند مسئله را از هم جدا کنیم.

درست است که نیازهای طبیعی زن و مرد جوان ، جز با رفتن در زیر یک سقف مشترک به نحو کامل تامین نمی شود اما نباید به صرف تامین نشدن قسمتی از نیازهای اساسی ، از کل آن چشم پوشید و ازدواج را حتی برای مدتی کوتاه به تاخیر انداخت.

طبق حکمت الاهی زن و دختر به گونه ای آفریده شده که علی رغم نیاز جدی دختران به جنس مخالف (شوهر) به همان اندازه نیز از نعمت خدادادی حیا بهره مند گردیده اند. اگر پسر مومن مان ، پاک دامنی می داند این پاکی و طهارت را در مدرسه ی مادران مومن و پاک دامن مشق کرده است. خلاصه ی مطلب اینکه شما پسرها بهتر است بیشتر نگران خودتان باشید تا دختران مومنی که در پرتو ایمان به الله ، پرده هایی از حیا را برای خودشان حفظ کرده اند.

 

حکم اولی این است که همه ی جوانان هر چه زودتر باید ازدواج کنند و این امر مقدس را حتی برای یک شب به تاخیر نیاندازند. از طرف دیگر فرایند ازدواج ، و تسریع یا تاخیر در مراحل آن ، امری است که به خودتان بستگی دارد. این شما هستید که باید شرایط خودتان را بسنجید و با مدیریت و برنامه ریزی پله های رشد و تعالی را قدم قدم پشت سر بگذارید. عقب انداختن زمان ازدواج به هیچ عنوان درست نیست و همیشه باید نسخه ای داد که امر مقدس ازدواج تسریع و تسهیل گردد. این را برای این می نویسم که همه ی مخاطبین محترم بدانند با پیچیده تر شدن شرایط کسی نباید لطمه ای به ازدواج یا زمان و فوریت آن وارد شود و در نتیجه با بهانه های واهی ازدواج را به تاخیر انداخت. همه باید ازدواج کنند و این امر برای بسیاری از جوانان واجب فوری است چون ریشه ی بسیاری از مفاسد اجتماعی و اقتصادی جامعه ی ما در تاخیر و به عقب انداختن ازدواج است.

 

اما در مورد خانواده ، خصوصا پدر دختر توجه شما را به چند نکته جلب می کنم:

 

 پدر یک دختر مسئول حقیقی و مستقیم و مشاور درجه اول یک دختر در امر ازدواج است. موافقت یا نظر مخالف پدر ، تاثیر مستقیم بر نظر دختر دارد چرا که قوت قلبی مطمئن برای انتخاب راحت اوست. این مسئولیت خطیر ، پدرها را مجبور می کند تا علی رغم خواسته ی خودشان مجبور به سخت گیری یا گفتن کلماتی باشند که خودشان راضی به مطرح کردن آنها نیستند. امضای یک پدر در زیر پرونده به معنی تایید آن فرد یا رد شدن اوست پس به او حق بدهید که برنامه ی شما را بداند و سوال های جدی خودش را مطرح کند. و این را هم اضافه کنید که اگر هر اتفاقی در آینده متوجه این زندگی شود علامت سوال ها همیشه متوجه کسی است که امضای تاییدش زیر این پرونده نقش بسته است.

 

پدرها همیشه مثل فرزندانشان فکر نمی کنند اما احمق هم نیستند. پدر دلسوزترین مرد زندگی هر فرزند است پس با صداقتتان او را آرام کنید. برای یک پدر داستان و افسانه تعریف نکنید ؛ صادقانه خودتان را تعریف کنید و از توانایی ها و کارهایی که در گذشته از عهده اش بر آمده اید بگویید. کاری کنید که او بتواند جواب دختر خودش را ، در عرض یابی شما بدهد. جلسه با شما که تمام می شود همه ی افراد خانواده ی دختر منتظرند که یک جمله ی مطمئن از او در تایید یا رد شما بشنوند پس اطلاعاتی در اختیارش قرار بدهید که بتواند تصمیم گیری خوبی کند. روی جملاتی که برای گفتن در این جلسه انتخاب کرده اید خوب تامل کنید. از یک طرف خودتان را دست کم نگیرید و با اعتماد به نفس (به معنای صحیح آن) حرف بزنید. اما از طرف دیگر رویایی حرف زدن و خیال پردازی کردن در همه ی امور خصوصا در امور اقتصادی هم خطاست. این را فراموش نکنید که پدرهای با ایمان ، دخترشان را به یک پسر دغل و آب زیرکاه نمی دهند ؛ بر خلاف یک خواستگار رو راست و صادق.

صداقت نشان دهنده ی ایمان شماست. صداقت یعنی گفتار مطابق با واقع. اگر جواب صداقتتان را گرفتید، با دختر این خانواده خوشبخت خواهید شد. اگر هم صادق بودید و جواب رد گرفتید، عاقبت به خیر خواهید بود.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۸-۲۳ ۰ ۰ ۱۲۷

نخل ولایت ۹۹-۸-۲۳ ۰ ۰ ۱۲۷


🌼 دختر خیلی خوبیه. اما تنها هدفش رو گذاشته ازدواج. دیگه خیلی خودشو اذیت میکنه. من زیاد تو باغ نبودم. دوستام خیلی حساسم کردن. جوری رفتار میکنه آدم فکر میکنه اگه شوهر نکنه هلاک میشه! لطفأ بگید که دخترا اینقدر زوم نکنن فقط تو ازدواج. همش چله نگیرند. اکثر دوستام اینطوری اند. همه دپرسن. شوهر خداییش همه ی دنیا نیس که. منم دوس دارم ازدواج کنم اما نه اینکه شبانه روزی چله بگیرم.

-------------------------------------------------------

با شما کاملا موافقم که شوهر همه ی دنیا نیست اما چرا باید مانع چله گرفتن این دختران مومن شد. رابطه ی عاطفی و بندگی خالصانه ی هر بنده ای با پروردگار خودش رنگ و بوی خاص خودش را دارد. امیرالمومنین در فقرات خطبه ی صد و چهل و سه یا همان خطبه ی استسقا در نهج البلاغه جملات بسیار زیبایی دارند که این جملات را در مراسم نماز باران در شهر کوفه ایراد فرموده اند:

" آگاه باشید، زمینى که شما را بر پشت خود مى ‏برد، و آسمانى که بر شما سایه مى ‏گستراند، فرمانبردار پروردگارند، و برکت آن دو به شما نه از روى دلسوزى یا براى نزدیک شدن به شما، و نه به امید خیرى است که از شما دارند، بلکه آن دو، مأمور رساندن منافع شما بوده، اوامر خدا را اطاعت کردند، به آنها دستور داده شد که براى مصالح شما قیام کنند و چنین کردند."

کلمات مولای متقیان که به اینجا می رسد سوالی در ذهن مخاطبین به وجود می آید که اگر زمین و آسمان فقط از خداوند فرمانبری می کنند چرا خشک سالی شده است و چرا بندگان مومن خدا گرفتار این مشکلات شده اند؟ و حکمت این گرفتاری ها و سختی ها چیست؟ لذا امیرالمومنین پاسخ میدهند:

" خداوند بندگان خود را که گناه کارند، با کمبود میوه‏ ها، و جلوگیرى از نزول برکات، و بستن در گنج‏هاى خیرات، آزمایش می ‏کند، براى آن که توبه کننده ‏اى باز گردد، و گناهکار، دل از معصیت بکند، و پند گیرنده، پند گیرد، و باز دارنده، راه نافرمانى را بر بندگان خدا ببندد، و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسیله دائمى فرو ریختن روزى، و موجب رحمت آفریدگان قرار داد و فرمود: «از پروردگار خود آمرزش بخواهید، که آمرزنده است، برکات خود را از آسمان بر شما فرو می ‏بارد، و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را یارى مى ‏دهد، و باغستان‏ها و نهرهاى پر آب در اختیار شما مى ‏گذارد». پس رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش طلبد، و پیش از آن که مرگ او فرارسد، اصلاح گردد. "

علی راست گفته است. همه ی سختی ها و مشکلات آزمایش است. آزمایش هایی از طرف خداوند، آن هم برای رشد معنوی مومنان. مومنانی که باید ساخته شوند و تربیتی نیکو یابند. وقتی این جملات را می نویسم یاد نامه ی مولا به عثمان بن حنیف می افتم. استاد شهید مطهری نامه ی چهل و پنج نهج البلاغه ی مولا را معجزه ی بشریت می داند آنجا که برای کاردارش در بصره می نویسد:

" من آفریده نشده‏ ام که غذاهاى لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پروارى که تمام همّت او علف، و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده، و از آینده خود بى خبر است. آیا مرا بیهوده آفریدند؟ آیا مرا به بازى گرفته‏ اند؟ آیا ریسمان گمراهى در دست گیرم و یا در راه سرگردانى قدم بگذارم؟ گویا مى‏ شنوم که شخصى از شما مى‏ گوید: «اگر غذاى فرزند ابى طالب همین است، پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است». آگاه باشید درختان بیابانى، چوبشان سخت‏تر، و درختان کناره جویبار پوستشان نازک‏تر است. درختان بیابانى که با باران سیراب میشوند آتش چوبشان شعله‏ ورتر و پر دوام‏تر است. "

مولا چه مثال زیبایی زده است. نمی دانم درخت کویری و بیابانی را از نزدیک دیده اید یا نه؟ درختان کویری چوبی به مراتب سفت تر از درختان جنگلی دارند و آتش آنها بسیار ماندنی تر از آتش چوبی است که در مسیر آب رشد کرده است. نمی خواهم مشکلات جامعه و اشتباهات فرهنگی بزرگ ترهایمان را ماله بکشم. جنس حرفم با شما جور دیگر است. برخی ها ابتلائات خاصی دارند که با همان ابتلائات ، محکم و آب دیده می شوند. جوان امروز کشور ما جنگ تحمیلی ندیده اما امروز تیر بار سایت ها و موشک باران ماهواره ها ستون بچه ها را زمین گیر کرده است. جوان امروز ما مبتلا به جهاد اکبر شده است. جهاد اکبری که به مراتب از جنگ و نبرد شمشیر و نیزه و ترکش جهاد اصغر سخت تر است. خیلی ها با آرایش و جلوه گری خودشان را هدف تیرهای شیطان قرار دادند و آزمون را باختند. اما عده ای تمام همتشان را در چله و تهذیب نفس یافته اند.

شوهر همه ی دنیا نیست اما اگر دختر جوان ما به تمرین ها و ریاضت های اخلاقی پناه نبرد چه کند؟ اگر خودش را با سفر راهیان نور نورانی و ، با اردوهای جهادی ، جهادگر میدان جهاد اکبر نکند چه کند؟ چرا سپر دفاعی دختر جوانمان را از دستش بگیرم؟ چرا جوانمان را از سلاح مراقبه و توسل و عبادت خلع سلاح کنم؟ چرا با زبانم تیری شیطانی به دل دختر مومنی شلیک کنم که وسوسه های شیطان را نشنیده گرفته و خود را به بهانه ی یافتن همسر برای نامحرمان آرایش نکرده است؟

شوهر همه ی دنیا نیست درست ؛ اما خدا و یاد خدا همه ی پناه ماست. ما از حکمت افعال الاهی بی خبریم. چه بسا اگر این دختران مومن زودتر از اینها و مثل همه ی دختران جامعه ازدواج کرده بودند و مثل همه ی زن ها مشغول دنیا و زیبایی های آن شده بودند ، هیچ وقت نماز جناب جعفرطیار را تجربه نمی کردند ، چه برسد بر این که چهل روز یا طبق گفته دوستان یک سال تمام هر شب به این نماز طولانی بایستند! شاید اگر این دوستان ما مزه ی شوهر و شیرینی فرزند را چشیده بودند ، هیچ وقت مزه ی عبادت های طولانی و زیبای ماه مبارک رمضان را نمی چشیدند. توصیه می کنم این دو فراز از کلمات امیرالمومنین را دوباره مطالعه کنید. هیچ جنبنده ای از چشم خداوند دور نمی ماند و کار خداوند بی حکمت نیست. اگر خشک سالی نشده بود بندگان خوب خدا یاد خدا نمی افتادند و اگر درخت بیابان کنار رودخانه رشد می کرد چنین چوب باصلابتی نداشت.

بحث ما بحث افراط و تفریط نیست چون ذکر خداوند افراط بردار نیست و کثیرش قلیل است. اما خطر آنجاست که با رسیدن به خواسته ی مادی زود گذر دنیایی ، این سلوک معنوی و آسمانی نیز برچیده شود و این عبادات در ایام گرفتاری ها ، به وسیله ای برای کسب خواسته های مادی و دنیایی تبدیل شوند ؛ و ندبه خوان مجرد اما سحر خیز صبح های جمعه ، بعد از گرفتن حاجتش و رفتن در آغوش همسر مهربان ، نه دعای ندبه ی صبحگاه که حتی توفیق نماز جمعه ی ظهر آدینه را از دست بدهد.

مقصد عبادات خداست و انجام عبادت به خاطر رسیدن به مقاصد دنیایی یا منازل اخروی و یا حتی مقامات معنوی و سلوکی ، نوعی شرک مخفی است.

از خداوند مصلحتمان را بخواهیم نه دلخواهمان را.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۸-۱۹ ۰ ۰ ۱۲۴

نخل ولایت ۹۹-۸-۱۹ ۰ ۰ ۱۲۴


🌼 من یک دانشجو هستم به خاطر ورود به دانشگاه و قرار گرفتن در جمع بچه های بسیج ایمانم خیلی قوی تر از قبل شده به گونه ای که میخوام با فردی ازدواج کنم که منو به مراتب عالی در ایمان برسونه و کمکی باشه . از دانشگاه خواستگارهای زیادی دارم اما نذاشتم هیچکدام قلبم رو رقیق کنند و خودم را در معرض محبتشان قرار ندادم موقعیت های خوبی داشتم اما به دلیل علاقه به یک فرد مومن اینگونه عمل کردم البته بگم فردی هستم با غرور بالا و سختگیر در مسائل رابطه با نامحرم ها به گونه ایی که به هیچ عنوان با نامحرم صحبت نمیکنم مگر در چارچوب خانواده . این فرد از هم دانشکده ایی های من هستند از لحاظ سیاستی و شرایط اقتصادی و اجتماعی کاملا مثل هم هستیم . اما خود شخص کامل اخلاقش نمیشناسم اما مورد تایید افراد محترم و با شخصیتی هستند.حدود 7 ماه است که به ایشون علاقه دارم و من که همیشه آدمی عجول هستم در این باره صبر زیادی داشتم و نمیدانم چرا دلم قرص هست! نذاشتم علاقه ام به گناه آلوده بشه و سعی کردم عقلانی برخورد کنم . از دوستان این فرد برام خواستگار پیدا شده نمیدانم چیکار کنم ؟ این فرد منو به چهره میشناسه اما نمیدونم چیکار کنم که ایشون جلو بیاد؟ توکلم به خدا بوده همیشه اما حس میکنم توکلم بی معنی هست! یعنی حس میکنم خودم باید کاری انجام بدم.

---------------------------------------------------

تعارف را کنار می گذارم. امیدوارم که از من نرنجید و خوب به جملاتم دقت کنید. البته روی سخنان من فقط با شخص شما نیست بلکه مثل همیشه کلامم عمومی و متوجه همه ی دخترها و پسرهاست:

گوشی تلفنم به صدا در می آید. عین داستان شما را تقریبا هر روز می شنوم. فراوان خودم گفته و نوشته ام که واسطه ها ، بهترین راه برای جوش کاری جوان ها هستند و البته درست گفته ام. با پسری که دختر دانشجو به او ، علاقه ی یک طرفه پیدا کرده ، تماس می گیرم. از روند ازدواج و علاقه اش می پرسم. از دختر مورد علاقه اش ؛ با شوخی و خنده به مرد جوان می گویم که می خواهم دامادش کنم. فقط با یک جمله جوابم را داد. حاجی جان گیر زیاد دارم. بله درست است ؛ همه گیر دارند. همه مشکل دارند ؛ اما ازدواج را بی دلیل نباید به عقب انداخت. بعد هم متوجهش می کنم که یک دختر خوب و مومن برایش سراغ دارم...

داستان ما و دوستان مجردمان شبیه کسانی است که می خواهند شیپور را از سر گشادش بزنند. گیر دارم یعنی صد تا مانع ریز و درشت جلوی راهم هست که نمی گذارد قدم از قدم بردارم. گیر دارم یعنی هنوز سربازی نرفته ام. گیر دارم یعنی نه پس انداز مناسبی دارم و نه یک حامی گردن کلفت. گیر دارم یعنی به ازدواج نیاز دارم اما یک تصمیم جدی برای ازدواج ندارم. این جملات ، ترجمه ی ساده ی جواب دوستم بود و سر گشاد شیپور یعنی اینکه می خواهیم روند ازدواج را با علاقه ی یک طرفه ی دختر خانوم ها آغاز کنیم ، و دو جوان هم سن و سال را با این همه گیر و گور بهم جوش بدهیم!

نکته ای که می خواهم به همه ی خواهران دینی خودم تذکر بدهم این است که پسرهای هم سن و سال شما گزینه های خوب و مناسبی برای شما نیستند. کلاس های مختلط دانشگاه ها و تشکل های دانشجویی ، ورودی های هم سن و سال را به غلط با هم آشنا میکند اما فرایند ازدواج دخترها مثل پسرها نیست. پسرها بر سر راهشان موانعی دارند که فرآیند ازدواجشان در مقایسه با دخترهای هم سالشان به راحتی ، چند سال به تاخیر می افتد. بسیار اتفاق افتاده که در جواب دوستان خوب خودم در دانشگاه امیرکبیر یا آزاد تهران ، رک و راست گفته ام که عزیز دل برادر ، دخترهای هم گروه شما ، همسران خوبی برای سه یا چهار ورودی قبل از شما هستند و السلام.

بدترین اشتباه یک دانشجوی پسر ترم اولی این است که دل به دختری ببندد که با او هم سن و سال است و از این بدتر اینکه این علاقه ی یک طرفه ی دو همسال ، از طرف دختر باشد ؛ و فاجعه بارتر از همه اینکه دختر علاقه مند پسری شود که کم سن و سال تر از خودش باشد.

درست است که سن و سال ملاک اصلی ازدواج و انتخاب همسر نیست اما موانع ازدواج تا هموار نشوند این وصلت دانشجویی صورت نمی گیرد. شبیه به داستان شما برای دو نفر از دوستان بنده در دانشگاه ... پیش آمده بود. اولی به علت سن و سال برابر و البته دوری سرزمینی ، از طرف خانواده ی دختر رد شد اما همچنان دلبسته ی دخترک بود. دومی که چند سال بزرگ تر و ساکن همان شهر بود هم ، به خاطر دلبستگی رفیقش به آن دختر ، قدم پیش نمی گذاشت و تا زمانی که از طریق بنده مطمئن نشد که دوستش از این وصلت کاملا ناامید شده است برای خواستگاری آن دختر قدم پیش نگذاشت.

علاقه ی یک طرفه ی دخترها بیشترین آسیب را به خودشان میزند. واسطه هم هر مقدار از کمالات دختری تعریف کند نمی تواند علاقه ای به اندازه ی یک علاقه ی خودجوش و عاشقانه ، در دل یک مرد ایجاد کند. تا مرد خودش زن را نپسندیده باشد حرف و کلام واسطه ها را بر چشم نمی نهد و قدر این معرفی را نمی داند. منظورم این است که اگر دل مرد جوانی در دام دخترکی افتاده باشد حتی اگر تناسب سنی نداشته باشند ، مرد جوان می تواند بر این نقیصه چشم بپوشد و تن به این وصلت بدهد اما اگر به دختر دل نبسته باشد چرا باید به این معرفی ها توجه کند؟

بنده خواهش میکنم حداقل نواختن این شیپور از سر گشادش را ، با کسب کردن اطلاعات کافی در مورد پسر و خانواده اش و سن و سال و مشکلاتش هموار کنید. به عنوان مثال شاهد بوده ام که دختری مردی را برای ازدواج در نظر گرفته و مدت ها به او اندیشیده است اما نمی دانسته که او دارای همسر است یا دختر خاصی را برای ازدواج در نظر دارد یا پسر چندین سال از ایشان کوچک تر است. یک پسر حتی اگر از وجود دختر خوب و مومنی مطلع شود ، نه خود پسر و نه خانواده اش با ازدواج او با دختری چهار سال بزرگ تر موافقت نخواهند کرد. مشاوره ای داشتم که بعد از دانستن این اختلاف سنی فاحش ، خود دختر از دل بستگی یک طرفه اش به آن پسر خنده اش گرفت و البته خنده هم داشت. حتی اگر پسر راضی به چنین ازدواجی بشود باید تمام فامیل و دوست و آشنا را توجیه کند که چگونه چنین انتخاب عجیبی کرده است!

به همه ی خطرهای فوق این را هم اضافه کنید که شناخت یک دختر از یکی از پسرهای جامعه ، شناختی کاملا غیر واقعی و ناصحیح است. در حقیقت یک دختر نمی تواند پسری را خوب و آن گونه که آن پسر واقعا هست بشناسد و البته پسرها هم در نشناختن دخترها همین طورند. حتی اگر با کمک واسطه ی عاقلی ، این پسر به خواستگاری دختری بیاید که علاقه ای یک طرفه را کلید زده ، آن دختر عاشق و دل باخته نمی تواند چشم خود را در مقابل واقعیت های زندگی او و معایبش باز کند و در واقع جواب مثبت خود را قبلا داده است.

از همین روست که اگر دختر ، جواب مثبتش را قبل از شناخت صحیح و تحقیقات کافی ، به دوست پسرش داده باشد و از واسطه ی عاقل و امینی نظیر پدر و برادر کمک نگرفته باشد ، این ازدواج به دلیل عشق قبل از معرفت و شناخت ، بیشترین شکنندگی را دارد اما ازدواج های سنتی که این همه در رسانه ها مسخره می شوند ابدا دچار چنین نقطه ی ضعفی نیستند.

خوب است از خودمان سوال بکنیم که چرا ازدواج های سنتی دوام بیشتری از ازدواج های دانشجویی دارند؟ و چرا شیپور زدن ما با این مدل ازدواج ، این مقدار سخت و دشوار ، و صدای شیپورمان این مقدار ناخوش و گوش خراش است؟ و چرا نباید از میان این دو پسر ، به کسی که حقیقتا خواستگار ماست و واقعا گیر نیست و اقدام به ازدواج کرده است فکر نکنیم؟ چرا خودمان را گرفتار مقایسه هایی می کنیم که در ابتدای زندگی مشکلات فراوان روحی و روانی حادی را برای خودمان و همسر آینده مان ایجاد خواهد کرد؟ چرا به کسی که از ما خواستگاری نکرده است به غلط فکر می کنیم ، اما به جوان مومنی که در این وانفسای روزگار تصمیم جدی به ازدواج دارد فکر نمی کنیم؟

میوه روی درخت است. این میوه ی شیرین همیشه نصیب کسی می شود که زمان مناسب میوه چینی را بداند و دست دست نکند. به نظرم اندک تاملی راه را برای یک انتخاب صحیح باز می کند.

و اذا عزمت فتوکل علی الله.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۸-۱۵ ۰ ۰ ۲۵۸

نخل ولایت ۹۹-۸-۱۵ ۰ ۰ ۲۵۸


🌼 این که میگن اگر احساس کردید که شرایط طوری نیست که بتونید مجرد بمانی باید ازدواج کنید،در مورد پسرهاست که میرن به خواستگاری! ولی دخترا چی؟!
اینکه میگین تا کارشناسی صبر کنید بهتره اگر قبلش موقعیتی پیش بیاد تا کارشناسی عقد بمونیم چی؟
و اینکه دختری هستم که در رفاه بودم ولی به این که شرایطی پیش بیاد که نتونه این رفاه رو برام ایجاد کنه (مثلا همون طلبه ای که گفتین) فکر میکنم ولی میترسم که نتونم تحمل کنم باید چیکار کنم تا به یک یقینی برسم؟
مثلا قبلا شرایطی پیش اومد که آقا پسر دانشجو بود و نمی تونست از پس شهریه دانشگاه آزاد بربیاد و منصرف شد ولی مادرم بدون اینکه در این مورد با من صحبت کنه بهشون گفته بود که پدرم حاضره شهریه رو پرداخت کنه به نظر شما این کار درست بوده؟

----------------------------------------------------------------

اگر گره ازدواج از طرف پسرها باز بشود کلاف سر در گم دخترها هم باز می شود. در حقیقت این کلاف از دو طرف گره خورده. گاهی اوقات گره را پسرها باید باز کنند و گاهی اوقات هم دخترها. اما زمان هایی هم هست که خانواده ی هر دو باید دست به کار شوند تا این کلاف سر در گم باز شود.

مثلا خانواده های مرفه دختر دار اگر ایمان و خصوصیات فردی دامادشان برایشان مهم باشد دیگر نباید معطل بمانند و ازدواج دخترشان را به خاطر مسائل مالی یا نداشتن رهن و اجاره به عقب بیاندازند. در طرف دیگر خانواده های مرفه پسر دار نیز ، اگر به فکر دین و دیانت پسرشان هستند نباید معطل بنشینند تا پسرشان به تنهایی از سربالایی زندگی بالا برود و شرایط تشکیل خانواده را مهیا کند.

همان طور که می دانید هزینه تحصیلات یا شهریه دانشگاه ، جزو نفقه ی واجب زن نیست و بر مردان لازم نیست که هزینه دانشگاه آزاد خانوم را بپردازند. نفقه همان هزینه های ضروری زندگی نظیر غذا و مسکن و پوشاک ، آن هم در حد معمول است. بنده از خانواده های دختر دار فراوان سراغ دارم که حتی بعد از شوهر دادن دختر و رفتن او به خانه ی بخت هزینه ی تحصیل دخترشان در دانشگاه را پرداخت می کنند تا مشکلی در دخل و خرج زندگی دو جوان آن هم در سال های ابتدایی زندگی ایجاد نشود.

ازدواج عقد است ؛ گره است ؛ این گره را هر دو نفر میزنند. این گره فقط به دست مرد نیست همان گونه که فقط به دست زن هم نیست. هم زن ها در به تاخیر انداختن ازدواج مقصراند و هم مردان. و مشکل را هم هر دو با هم باید حل کنند. پسرهای مجرد جویای همسر بسیارند اما خانواده و دختر همتای خود را نمی یابند. جویندگی از طرف مردان آغاز می شود و با یافتن همسر برای آن مرد مجرد ، در طرف دیگر مشکل دختری مجرد هم حل شده است.

راه حل این است که مقدمات فرهنگی ازدواج فراهم شود. با فراهم شدن این مقدمات یعنی با ساده نگاه کردن به فرایند انتخاب همسر و سپس زندگی مومنانه تمام مشکلات جامعه در این بخش حل خواهد شد. مشکل جامعه ی ما در ازدواج مشکلات اقتصادی نیست. تاکید افراط گونه ی بنده بر ایمان برای این است که ایمان و نگاه مومنانه به عالم ، رفتار و سبک زندگی افراد را تغییر می دهد. با نگاه مومنانه دیگر نداشتن پول و وضع مالی ، دلیل مناسبی برای رد کردن خواستگار نخواهد بود. دیگر ازدواج ها تا کارشناسی و بعد از آن به تاخیر نمی افتد ؛ و ذلفا خواهد توانست ، در کنار جویبر خوب و آسمانی زندگی کند حتی اگر قبل از ازدواج در خانه ای مرفه زندگی کرده باشد. هیچ کس با سفره و غذاهای داخل آن ازدواج نکرده و نمی کند و مخلفات سر سفره را نباید ملاک انتخاب همسر قرار داد. توانایی مالی شوهر یا همان خواستگار لازم نیست به این حد برسد که بتواند شهریه دانشگاه آزاد نامزدش را پرداخت کند. این هزینه ها هزینه های لازم یک زندگی مومنانه نیست. حتی میتوان کنارش گذاشت و از خیر تحصیل در دانشگاه گذشت! نفقه ی زن هزینه ی خریدن لباس های گران قیمت مجلسی و آرایش های آنچنانی هم نیست. به ازدواج با نگاه فقه و احکام اسلامی نگاه کنید تا بتوانید از توهمات فرهنگی پیله صفت جامعه خارج شوید. هر روز چند نفر از پسرها برای یافتن جفت آسمانی شان التماس دعا دارند اما کمتر کسی است که در نامه اش نوشته باشد که برای ازدواجم ملاکی جز ایمان ندارم و از من درخواست معرفی خانواده ی مومنی را کرده باشد تا من شماره ی تماسی به او بدهم. دخترهایی که من معرفی میکنم هم لالند و هم کورند و هم کر ... داستانش را حتما شنیده اید.

ایمان خودتان را بالا ببرید و فقط با یک مومن واقعی ازدواج بکنید. اگر این ملاک و این ایمان باشد نه با نان و پنیر که با نان خالی می شود زندگی کرد. اما اگر این ایمان نباشد با نان داغ و کباب داغ هم نمی توان ساخت. از ما گفتن بود.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۸-۱۱ ۰ ۰ ۱۱۹

نخل ولایت ۹۹-۸-۱۱ ۰ ۰ ۱۱۹


🌼 یه دختر مذهبی تا وقتی که مجرده با یه پوشش خاصی بین محرم و نامحرمه. وقتی عقد کنه ، خیلی سخته که بخواد به همون وظایف شرعی که گفتید راحت عمل کنه. یه پسر مؤمن میتونه همچین مسأله ای رو درک کنه؟

 من عاشق همسر آینده ام باشم ها، هرکاری میتونم بکنم ، ببخشیدا ، غیر از ارتباط جنسی!
میشه راهنماییم کنید؟

-------------------------------------------------------

خداوند را به خاطر تربیت فرزندان پاک و مومنی چون شما در دامن وطن عزیزمان شکرگزارم. برای رسیدم به منزل مقصود این چند قدم را همراهم باشید:

مراسم ازدواج همان گونه که برای شما نو و جدید است برای همسر مومن شما نیز جدید است. در شب زفاف معمولا دلهره و نگرانی مختصری هم عروس و هم داماد را در بر می گیرد. به نظرم آن قدر که اطرافیان و فامیل در جشن عروسی جوان ها خوش هستند خود دو جوان خوش نیستند. همین دلهره ها و نگرانی ها و علاوه بر آن خستگی ها و دوندگی ها و در برخی اوقات حرف و حدیث ها ، هر دو جوان را چنان کرده که میل و حال و جانی برای امور جنسی باقی نمی ماند. توصیه میکنم برای اولین مقاربت شب عروسی را انتخاب نکنید.

بسیار شنیده ام که اولین تجربه ی جنسی زوج های جوان نه بهترین و پر خاطره ترین نزدیکی آنان ، که بدترین و پر اضطراب ترین بوده است. اسلام دستوراتی برای لحظه لحظه آن مراسم دارد که در زمان مناسبش به آن خواهیم پرداخت اما بدانید که عمل کردن به همین دستورات و ارشادات نظیر پاشویه ( یا همان پاشوره) تاثیر فراوانی در آماده کردن زوجین و انس گرفتن بیشتر آنان دارد.

دختری که در مقابل محرم و نامحرم با مناسبت ترین لباس زیسته است باید برای روابط جدید آماده شود و این نیاز به آموزش دارد. از قدیم الایام معمولا دوستان نزدیک جوانان آنها را برای شب زفاف آماده می کردند و جملاتی به آنها می آموختند اما امروز این امر را رسانه های پر خطر و بد اخلاق بر عهده گرفته اند. در شب زفاف پسرها و دخترها هر کدام در مقابل دیگری باید رفتارهای صحیحی داشته باشند و این رفتارها ، صحیح و مطابق آیین نیست ، جز با آمادگی ذهنی و آموزش درست.

تازه دامادها اگر خیلی هنر بکنند وظیفه ی خودشان را در قبال تازه عروسان درست انجام بدهند و طبق دستور پیامبر مکرم اسلام چون خروس با عجله با همسرشان در نیامیزند که البته مهمترین دستور در این باب است اما شما باید خودتان را از نظر ذهنی و آمادگی روحی به حدی برسانید که در شب زفاف مانع از استفاده و التذاذات شوهر نشوید.

برخی از دخترها در دوران کودکی یا نوجوانی ناخواسته با حوادث و اتفاقاتی مواجه شده اند که ترس ناشی از آن اتفاقات بعد از چندین سال هنوز در دل و جانشان جولان می دهد و آنان را از نزدیک شدن به هر مردی و لو تازه دامادشان باز می دارد. بدترین اتفاق برای یک تازه عروس این است که نتواند بر این ترس غلبه کند و اولین تجربه شوهر را مانع شود. درست است که شام مراسم عروسی زمان مناسبی برای اولین نزدیکی نیست اما اگر تازه عروس مانع شوهر شود و خود را در اختیار همسرش نگذارد کدورتی در دل شوهر ایجاد خواهد شد که شایسته نیست.

تازه داماد ها باید همسرشان را قدم قدم فتح کنند و به او اجازه بدهند تا بدون اضطراب و نگرانی به خواسته های شوهر جواب مثبت بدهد. از دستورات زیبای اسلام اقامه ی دو رکعت نماز در شب زفاف است. وقتی کاملا تنها شدید و همه ی فامیل را مرخص کردید ، همسرتان را همراهی کنید تا با هم و در کنار هم وضو بگیرید و آماده مناجات با خداوند شوید. لذت نماز و مناجات با پروردگار در شب زفاف قابل توصیف نیست.

موهای تازه عروستان را در دست بگیرید و دعای شب زفاف را بخوانید: ِ اللَّهُمَّ بِأَمَانَتِکَ أَخَذْتُهَا وَ بِکَلِمَاتِکَ اسْتَحْلَلْتُهَا فَإِنْ قَضَیْتَ لِی مِنْهَا وَلَداً فَاجْعَلْهُ مُبَارَکاً تَقِیّاً مِنْ شِیعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَا تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ شِرْکاً وَ لَا نَصِیباً : خدایا این زن را به امانت و از خودت گرفته ام و با کلمات تو و طبق دستورات تو او را بر خود حلال شمرده ام. اگر مقرر فرموده ای که از او برای من فرزندی باشد ، او را مبارک و با تقوا و از شیعیان آل محمد قرار بده و در فرزند ما سهم و نصیبی برای شیطان نگذار!

زن امانت خداست یعنی کسی با ازدواج مالک زن نمی شود.

زن امانت خداست یعنی فردای قیامت خداوند است که امانتش را سالم و کامل از تو می خواهد.

زن امانت خداست یعنی فردای قیامت باید جواب اعمالت را در نحوه ی برخوردت با این زن به خداوند بدهی. فراموشت نشود!

زن امانت خداست یعنی ملک خداست ؛ مال خداست ؛کنیز خداست نه کنیز تو. کنیز به خانه نیاورده ای مردک!

عجله ممنوع!

این جمله اگر در ذهن هر پسری خوب خیس بخورد مانع کارهای خطا و ناپخته می شود. شب زفاف شب اکران خصوصی و نمایش واقعی فیلم های ... نیست. باید همسرتان را درک کنید. نوعروس مومن شما نباید از شما و حرکاتتان بترسد ؛ و تا ضربان قلبش به کمترین میزان ممکن در طول شب  نرسیده است او آرامش لازم را پیدا نکرده است. تا به کاری راضی نشده است مجبورش نکنید. اگر خسته است و نا ندارد یا حتی از اتفاقات شب زفاف می ترسد با او حرف بزنید و هم زمان از قدرت سرانگشتانتان استفاده ی کامل کنید. حرف زدن آرام و البته شمرده و گفتن کلمات محبت آمیز موجب می شود درب های قلبش به روی شما باز شود. حرف های دلتان را مطرح کنید. و خداوند را برای به دست آوردن چنین همسر مومنی شکر کنید و این شکر و ستایش را به گوش همسرتان برسانید.

او را برای رسیدن به مقصودتان آماده کنید. اسلام برای این منظور پاشویه را دستور داده است. شستن پاهای نو عروس او را سرزنده و شاداب میکند.

عجله نکنید!

دختران جوان و مومن را سراپرده هایی از حیا و شرم در برگرفته است. قرار نیست نو عروس ها پیش قدم باشند و لازم نیست کار خاصی بکنند. فقط شما خودتان را در اختیار شوهر بگذارید. او خودش به سراغ شما می آید. شما فقط مانعش نشوید. مانع شدن شما و تند خویی با شوهر در آن لحظات ، بدترین کار است. همه جا همین طور است. در کوه پیمایی هم رسیدن به قله ، صبر و تحمل می خواهد. با عجله به خواسته ی خودتان نخواهید رسید. 

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۸-۰۷ ۰ ۰ ۱۶۹

نخل ولایت ۹۹-۸-۰۷ ۰ ۰ ۱۶۹


 

🌼 در مورد ازدواج طلابی که در سال های اولیه تحصیلی اند (سال دوم و سوم) نظرتان چیست؟
بالاخره مسایل درسی و مالی مطرح هستند...

------------------------------------------------------

ازدواج سنت حسنه ی پیامبر مکرم اسلام است و برای همه ی مومنان پسندیده است. کار مشاور این است که نقاط مثبت و منفی هر گزینه را جدا بررسی کند تا کسانی که با این مورد خاص برخورد دارند بتوانند تصمیم پسندیده تری در آن موقعیت اخذ کنند.

بحث امروز ما ازدواج طلاب و دانشجویان در سال های ابتدایی تحصیل است و صد البته که بحثی کاربردی و مبتلا به برای طیف وسیعی از مخاطبین فرهیخته ی ماست.

بالا رفتن سن ازدواج و مشکلات اطراف آن نظیر تاخیر در توالد ، همه ی اندیشمندان و مصلحان اجتماعی را نگران کرده است. نسخه ی هر مشاوری باید ناظر به واقعیت و البته خطرات احتمالی پیش روی جوانان باشد. پس با کسب اجازه از شما چند نکته خدمتتان تقدیم می کنم:

کسی که نیاز به تشکیل خانواده و همسر دارد و خوف افتادن در گناه برای او می رود ، بدون تاخیر باید اقدام به این واجب الاهی کند. این واجب الاهی طلبه و دانشجو نمی شناسد و حکمی فراگیر برای همه ی مکلفین است. اگر نگاه ما به ازدواج ، از نوع نگاه به یک واجب الاهی باشد مسلما گرفتار مقدمات غیر ضروری و بعضا غلط نمی شویم. حکم ابتدایی برای همه ی جوانان این است که باید هر چه زودتر ازدواج کنند و این سنت حسنه را به تاخیر نیاندازند.

اگر خطراتی که به سبب ازدواج ( از نظر بنده به هنگام ولی از نظر مردم زود ) متوجه طلاب و دانشجویان است خوب بررسی و مطالعه شود آنها می توانند به این وظیفه ی اسلامی خود عمل کنند و بدون دلیل ازدواجشان را به تاخیر نیاندازند. اساتید بزرگ حوزه های علمیه نظیر حضرت آیت الله مجتهدی رحمت الله علیه و دیگر بزرگان عمدتا با ازدواج طلاب قبل از پایان یافتن شش پایه ی اول که مصادف با اتمام خواندن کتاب شریف لمعه است مخالف بوده و هستند و اظهار می کنند که ازدواج طلاب قبل از درآمدن از آب و گل طلبگی و افتادن در مشکلات زندگی آنها را از طی کردن این مسیر طولانی باز می دارد. این بزرگان این مطلب را به تجربه یافته بودند و صد البته که مطلب حقی است.

طلبه و دانشجویی که در سال های ابتدایی تحصیل ازدواج میکند ناچار است که برای امرار معاش بخش عمده ای از وقت خود را صرف کسب روزی حلال کرده و بخش دیگری را صرف گرفتاری های خانه و همسر و فرزند کند. طلبه با صرف وقت برای معاش و سپس خانواده ، دیگر توان و حوصله و تمرکزی برای مطالعه و مباحثه نخواهد داشت و به هیچ عنوان به قله ی تحقیق و پژوهش و تولید علم نخواهد رسید. دلسوزی بزرگان حوزه از این باب است که طلاب بتوانند بخشی از راه طولانی طلبگی را در دوران مجردی و به سرعت بپیمایند و زمانی که توانایی تدریس و کسب معاش برایشان فراهم شد اقدام به ازدواج کنند. اقدام زودتر از موعد به ازدواج برای طلاب و دانشجویان باعث می شود که کوهی از مشکلات ، زوج جوان را در آغوش بکشند و شیرینی سال های ابتدایی زندگی را برایشان تلخ کنند. علاوه بر این که ممکن است تاب و توان طلبه در این مشکلات تمام شود و چه بسیار دوستانی که عطای طلبگی و کسب علوم دینی را به لقایش بخشیده اند.

این خطر مهلک تا جایی است که گذشتگان و بزرگان حوزه در ضرب المثلی ازدواج طلاب جوان را قتلگاه دوران طلایی کسب علم و پایان طلبگی شان قلمداد می کردند و تاکید می کردند که آنان که در علم و معرفت به جایی رسیده اند بعد از اخذ اجازه ی اجتهاد تازه به فکر همسر و خانواده می افتادند اما با شرایط امروز طلاب باید حداقل کتاب لمعه را به پایان برسانند و بعد ازدواج کنند. بنده نیز به تبع فرموده ی استادم حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی همین رویه را انجام داده ام.

ارتزاق طلاب علوم دینیه از شهریه یا همان ماهانه ی طلبگی است که به صورت بورسیه تحصیلی به آنان پرداخت می شود. درست است که مقدار این شهریه بسیار اندک است اما همین شهریه ی اندک چون به تناسب مقطع تحصیلی طلاب و البته معیل یا مجرد بودن آنان است ، در سال های ابتدایی تحصیل بسیار کمتر می باشد و فشار بیشتری به طلاب متاهل وارد می شود. متاهل ها عمدتا مجبور می شوند ابتدای روز را به سر کار بروند و زمان خوب و مناسب تحصیل را از دست می دهند.

به نظرم فقط طلابی از این فشارهای بی امان زندگی در امان می مانند که از طرف پدرشان حمایت شوند و یا به هر صورت نیازی به رفتن به سر کار نداشته باشند تا بتوانند در تحصیل علوم دینی متمرکز شوند. تحصیل علم و دانش با کسب درآمد جمع نمی شود و چه طلبه و چه دانشجو باید تکلیف خودش را در این داستان مشخص کند. توصیه بنده به دانشجویان دانشگاه ها هم همین است که تا پایان مقطع کارشناسی یا حتی ارشد ، خود را وارد بازی عشق و عاشقی های دانشجویی نکنند و با جدیت راه کسب علم را در پیش بگیرند. کسانی که حامی مالی مناسب و دلسوزی دارند می توانند به راحتی به تشکیل خانواده فکر کنند اما فراموش نکنیم که همسر و فرزند حتی بدون دغدغه ی معاش ، گرفتاری های خودش را دارد.

پس جمع بندی این می شود که اگر خانواده ها بال حمایتی خودشان را بر سر زوج جوان طلبه و دانشجو پهن کنند ازدواج دو جوان دانش جو در سال های ابتدایی تحصیل بهترین گزینه است. اما اگر قرار است زوج جوان بدون حمایت خانواده ها ، با کار و تلاش مضاعف از قله مشکلات بالا بروند بهتر است که آغاز این دو ماراتن را به بعد از گذراندن یک یا دو مقطع تحصیلی و رفع موانعی نظیر سربازی موکول کنند.

وعده ی خداوند

عقل حساب گر انسان او را مجبور میکند که دخل و خرج ها را محاسبه بکند و با عینک ریاضیات به رزق و روزی الاهی بنگرد. اما با محاسبات توحیدی و الاهی ، مشکلات ازدواج چون نمک در آب حل می شوند و مشاهده می شود که روزی مقرر همه به آنها رسیده و خواهد رسید. درست است که حساب و کتاب های مدرسه ای با این حرف ما جور در نمی آید اما قسمت دیگری از معارف ما موید این نکته است. به طور مثال در کتب روایی ما فراوان نقل شده و اساتید عقائد و اخلاق فراوان برای ما نقل کرده اند که روزی همه ی مردم در کسب و کار است اما روزی اهل علم را خداوند خود متکفل شده است. حساب دانشمندان از عموم مردم جداست و طلاب و دانشجویان علی رغم سختی های معاش باید بدانند که روزی شان از طرف پروردگار تضمین شده است. بله قرار نیست این روزی همیشه نان داغ و کباب داغ باشد اما دائمی و سیر کننده است. اهل علم اگر برای خداوند و تعالی خود و جامعه اسلامی شان کسب علم کنند ، خداوند از جانب خود برکاتی را برایشان نازل میکند که در هیچ حساب و کتابی منظور نمی شود. گذران زندگی طلاب مبتدی حوزه های علمیه با اندک شهریه ی طلبگی از همین مقوله است.

دختری که با یک طلبه عقد عاشقی می بندد نباید نگران صبحانه و نهار و شامش باشد. طلاب برای خداوند و تبلیغ دین الاهی کار می کنند و خداوند به واسطه ی همین نیت خالصشان روزی آسمانی اش را برای آنان نازل میکند. شاید مقدار پولی که در زندگی طلبه ها جابجا می شود کم باشد اما همین پول اندک اما پر برکت ، به علت انتصابش به امام زمان و حجت خدا ارواحنا لمقدمه الفدا مشکلات آنان را رفع میکند. یادم نمی رود که در ماه های اولیه ازدواجم که با خانوم به قم آمده بودیم و شهریه ام هنوز وصل نشده بود و از تدریس و منبر هم خبری نبود فقط با شصت هزار تومان شهریه روزگار میگذراندیم و خوش ترین روزهای عمرمان را سپری می کردیم.

وعده ی خداوند از مقوله ای دیگر است. اگر طالبان علم ، خدا را بجویند و به دنبال راه دنیا جویان نباشند و زرق و برق دنیا در چشمشان نتابد و به همان نان خشک طلبگی بسازند ، میتوانند زودتر از همه ازدواج کنند و ازدواج هیچ مانعی برای تحصیل و سلوک آنان نیست. همسری بساز و همراه مهمترین توشه ی این سفر برای طلاب است. بنده خودم طبق فرموده استاد مرحومم شش سال طلایی عمرم را مجرد گذراندم و درس های پایه های اول طلبگی را خوب هزم کردم ؛ اما الان که به گذشته نگاه میکنم افسوس می خورم که چرا آن شش سال را مجرد بودم. کاش با عنایت به همین حمایتی که از سوی امام زمان و از سوی پدر عزیزم شامل حالم شده بود شش سال زودتر ازدواج می کردم. من از حوادث دنیا و خطرهایی که در کمینم نشسته بود بی خبرم و چه بسا الان که به این مکانت رسیده ام به خاطر همین گوش کردن کلام استاد و اطاعت از ایشان بوده است.

از ازدواج ساده ی طلبگی نترسید. سختی هایش زیاد است اما این همه به پای شیرینی هایش نمی رسد. حساب و کتاب زندگی طلبگی نیز غیر از زندگی عموم مردم است. این به معنی چرب بودن سفره طلاب نیست به معنی تفاوت ساختاری این نوع زندگی با زندگی مردم است. دانشجویان نیز اگر در تحصیلشان جهت خدایی را فراموش نکنند و صرفا به دنبال دنیا و زندگی بهتر نباشند همین قواعد برایشان ثابت خواهد بود ؛ اما حیف.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۸-۰۳ ۰ ۰ ۱۲۱

نخل ولایت ۹۹-۸-۰۳ ۰ ۰ ۱۲۱


🌼 من همش دو مسأله رو با هم قاطی میکنم:


میگن ما حتی نمک سفره مون رو هم باید ازخدا بخوایم و همیشه باید دعا کنیم. حتی دو نفر مؤمنی که اعمال خوبشون یکسان باشه تو بهشت، به اونی که بیشتر دعا کرده جایگاه بالاتری داده میشه.درست؟

حالا از یه طرف دیگه، میگن درهمه حال راضی باشین به رضای خدا. همه ی شرایط ما چه خوب وچه به ظاهر بد امتحانه واسه ما. حتی شرایطمون خیلی سخت بود،حتمأ و قطعأ حکمت خداست و داره امتحانمون میکنه که ما درک نمیکنیم. من همیشه مشکل دارم با خودم که بالاخره دعا کنم یا نه؟ دعا کردن یه بخشش اینه که خدا من از این وضع راضی نیستم، یه چیز دیگه میخوام. دعا نکردنم یعنی اینکه خدا با اینکه بهم سخت میگذره ها، اما چیزی نمیخوام و نمیخوام دعا کنم. راضی ام. درسته؟

-----------------------------------------------------------------------

نکته لطیفی را مطرح کردید. برای یافتن جواب سوال شما آثار مکتوب حضرت استاد آیت الله جوادی آملی را زیر و رو کردم. جملاتی از کتب شریف استاد را پیشکش میکنم ان شاالله که مفید افتد:

جمله ی اول از کتاب شریف ادب فنای مقربان:

مؤلف کتاب کشف‌الغمّه می‏گوید: در ادعیه امام کاظم علیه‌السلام که در سجده می‏گفت: «ربّ عصیتک بلسانی...و عصیتک ببصری... و عصیتک بسمعی... و عصیتک بیدی... و عصیتک بفرجی...و عصیتک برجلی... و عصیتک بجمیع جوارحی...»

می‌اندیشیدم که چگونه با اعتقاد شیعه مبنی بر عصمت ائمه (علیهم‌السلام) سازگار است. با عالم جلیل‌القدر، مرحوم سید ابن طاوس مطرح کردم. در جوابم گفت: این تعبیرات را برای تعلیم مردم به کار می‏بردند. لیکن من با خودم فکر می‏کردم که آن حضرت این جملات را در سجده ‏های شبانه‌ اش می‏گفت و در آن حال کسی نبود تا یاد بگیرد...بعد از آن به ذهنم رسید که امام (علیه‌السلام) از روی تواضع چنین کلماتی را بر زبان جاری کرد... تا اینکه خداوند سبحان مرا به معنای این جملات هدایت کرد. آن گاه در تشریح آن معنا، مطالبی را بیان کرده که خلاصه اش این است:

استغفاری که در این دعاها آمده، استغفار دفعی است؛ یعنی استغفاری که مانع عروض غفلت و گناه می‏شود، نه استغفار رفعی که برای آمرزش گناه و خطای موجود است. مَثَل آنان، مَثَل کسی است که پارچه‌ای بر روی آیینه شفاف آویزان می‏کند تا غبار بر آن ننشیند، نه مانند کسی که بر روی آینه غبار گرفته‌اش دستمال می‏کشد تا غبار آن را بزداید.

. پاسخ دیگری که صاحب کشف‌الغمّه نیز بدان اشاره کرده، این است: گناه دارای اقسامی است:

الف. گناهی که از ارتکاب منهیّات یا ترک واجبات ناشی می‏شود. بی‏گمان انسان‏های معصوم از این قسم گناه، مصون هستند.

ب. کارهایی که گناه اصطلاحی نیست، لیکن با عزّت و جلال خدای سبحان منافات دارد، هرچند که ناچار از انجام آن کارها باشد یا خود خداوند به آنها فرمان داده باشد؛ مانند خوردن و آشامیدن در محضرِ پروردگار، فرمان دادن به فرزند یا شخص زیر دست خود در حضور او؛ چنان که معجزات و خوارق عاداتی که به فرمان الهی و برای اثبات ارتباط با او از انسان‏های کامل سر می‏زند، در نظر خودشان گناه شمرده می‏شود؛ زیرا نوعی خودنمایی (انانیّت) و دخالت در شئون ربوبیّت است.

در چنین مواردی اولیای الهی خود را میان دو محذور گرفتار می‏بینند. از یک سو امتثال فرمان الهی و انجام چنین کارهایی را منافی با عزت و جلال ربوبی و معارض حضور کامل می‏دانند و از سوی دیگر امتثال نکردن فرمان الهی را معصیت قسم اول می‏شمارند؛ از این رو چاره‌ای جز امتثال ندارند.

دعا و مسئلت به درگاه الهی نیز از این قبیل است؛ زیرا از یک سو دعا کردن و تغییر وضع موجود را طلبیدن با مقام رضا و تسلیم منافات دارد و از سوی دیگر دعا نکردن، ترک امتثال فرمان الهی و استکبار ورزیدن در برابر پروردگار عالم است: ﴿قال ربکم ادعونی أستجب لکم إنّ الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین﴾ (سوره مؤمن، آیه 60).

سیّد ساجدان(علیه‌السلام) نیز عرضه می‏داشت: اگر امتثال فرمان تو واجب نبود (از ذکر و یاد تو صرف‏ نظر می‏کردم؛ زیرا) تو را منزّه از ذکر خودم می‏دانم: «إلهی لولا الواجب من قبول أمرک لنزّهتک من ذکری إیّاک».

جمله ی دوم و سوم از تفسیر گران سنگ تسنیم:

مقام تسلیم، از مقام توکل و رضا برتر است. توکل جزو فضایل اخلاقی است؛ لیکن از مراحل بین راهِ تکامل سالک است. در این مرحله انسان که خواسته‌هایی دارد و می‌داند حتی در صورت برخورداری از همه اسباب و وسائل شناخته شده، به سبب ناآگاهی از بسیاری از امور، به همه خواسته‌هایش نمی‌رسد و اگر به آنها برسد قادر بر حفظ آنها نیست، خدای سبحان را که علیم صرف و قدیر محض است وکیل خود قرار می‌دهد، چنان‌که در مرحله بالاتر، یعنی مقام رضا سخن از پسندیدن و رضای انسان به رضای خداوند است. راضی بودن، فرع بر دیدن خود و دیدن طبع و میل و تشخیص خود است، زیرا انسان پس از آنکه کاری را مطبوع خود تشخیص داد به خداوند می‌گوید: رضا و میل من همان است که تو به آن راضی و مایلی.

در مقام تسلیم، سالک بر اثر احساس ذلّتی که در پیشگاه خدای سبحان دارد، هرگز خود را نمی‌بیند: «ما أنا یا ربّ وما خطری» تا خواسته‌ای داشته باشد، یا بگوید: «پسندم آنچه را جانان پسندد». مقام تسلیم، مقام تفویض محض است که بالاتر از مقام رضاست و با کمال توحید هماهنگ است، زیرا وحدت قاهر الهی مجالی برای هیچ کثرت باقی نمی‌گذارد...

رضا و سرور، به مراتب بهتر و بالاتر از صبر است؛ چون گرچه وی با صبر می‏تواند از حسد و مانند آن نجات پیدا کند، امّا باید سختی صبر را نیز تحمّل کند، ولی کسی که به مقام رضا رسید، دشواری صبر را نیز ندارد، و بدون تحمّل سختی از یک عقبه کئود و رذیلتِ اخلاقی می‏رهد و می‏داند منشاء همه نعمت‏ها خداوند است و از او درخواست می‏کند و اراده ‏حکیمانه او را نافذ و التزام به آن را کمال تلقّی می‏کند

جمله ی چهارم و پنجم از کتای شریف ادب فنای مقربان:

حکیم سبزواری در تبیین مقام رضا ، بعد از افاده این مطلب که 《وَ بَهْجَةٌ بما قَضَی الله رضا و ذو الرضا بما قَضی مااعترضا》چنین فرمود: عارفی، هفتاد سال زندگی کرد و هرگز درباره رخداد ناگوار، نگفته بود «ای کاش واقع نمی‌شد» و درباره چیزی که مورد رغبت بود و واقع نشده بود، نگفته بود《ای کاش واقع می‌شد.》

همان‌طور که نماز بدون طهارت، مشروع نیست: «لا صلاة إلاّ بطهور» و مِساس قرآن کریم و ادراک معارف برین آن، بدون نزاهت روح از هرگونه رجس و رجزی مقدور نیست: ﴿لایمسّه إلاّ المطهّرون﴾ توفیق رجوع به خدا و صلاحیت بازگشت به سوی پروردگار نیز بدون نیل به منزلت رضا میسور نمی‌شود: ﴿یا أیّتها النفس المطمئنة ٭ ارجعی إلی ربّک راضیةً مرضیةً﴾. 

جمع بندی کلمات استاد با ادبیات دانشجویی این است که:

این دو حالت ناشی از دو مقام مختلف در سلوک و عبودیت است و هر کدام حکمی جدا دارد.

در مقام و جایگاه اول ، ما و همه بندگان به دعا کردن امر شده ایم و باید دعا کنیم. باید همه خیرات را از خدا بدانیم و فقط از او بخواهیم ؛ و البته فراموش نکنیم که بعد از دعا و در مقام استجابت ، هرآنچه خداوند متعال بر اساس حکمتش صلاح بداند همان می شود و امر به دست اوست نه به دست ما. لذا در مرتبه ی اول وظیفه ی ما خواستن و دعا کردن است. اما در مرتبه ی بالاتر و بعدی باید به آنچه خداوند برایمان مقرر کرده است راضی باشیم. در مقام رضا و تسلیم است که سالک غیر از خواسته ی الاهی را طلب نمی کند. سرور بنده به همان است که خداوند مقرر کرده و لذا خواسته ای جز عین همان خواسته ی خداوند ندارد.

در مقام رضا نیز دعا جایگاه رفیعی دارد. دعای سالک شناختن و یافتن خواست و دستور خداست و از خداوند می خواهد که او را در این رضایت ثابت قدم بفرماید. پس نباید تصور شود که با رسیدن سالک به مقام رضایت و تسلیم ، از دعا بی نیاز شده. چون مسلما اغنیا یا همان دارندگان مقامات سلوکی و اخلاقی به جود الاهی و عطای او محتاجترند.

جز اندکی انگشت شمار همه ی ما در مراحل ابتدایی سلوک هستیم. درست است که حال عارف در هر مقامی اقتضایی دارد اما عموم ما باید دعا و مناجات را سرلوحه ی عباداتمان قرار بدهیم و حتی نمک خانه مان را هم از خداوند بخواهیم کما اینکه دعا در تمام مراحل زندگی سرلوحه ی اعمال و عبادات ائمه ی اهل البیت بوده است.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۷-۲۹ ۰ ۰ ۱۶۵

نخل ولایت ۹۹-۷-۲۹ ۰ ۰ ۱۶۵


🌼 اگه کسی خواستگار خوبش رو رد کرد و بعد چند ماه پشیمون شد باهاش چیکار کنه؟
راسته که میگن آه طرف یا خونواده ش دامن دختر رو میگیره؟

-------------------------------------------

فرصت مثل ابر بهاری می آید و زود از میان میرود. اگر قدر فرصت ها را ندانیم و تیز هوش نباشیم بعد از گذشت زمانی اندک کوهی از پشیمانی پشتمان را خم می کند ، اما در آن زمان غصه خوردن دیگر فایده ای ندارد. فرصت زندگی فرصتی اندک است و جوانی کمتر از آن. رد کردن خواستگار معنایی است ، که بیشتر دخترها با آن مواجه هستند پس با این دسته از دختران چند کلمه سخن می گویم:

در متون دینی اسلامی فراوان دستور داده اند که نماز را به گونه ای به جا بیاورید که گویی این نماز آخرین نماز شماست و بعد از این نماز فرصت دیگری برای اقامه ی این فریضه ی دینی برای شما وجود نخواهد داشت. از امام صادق (علیه‏السلام) نقل شده که فرمود: «إذا صلیت صلاة فریضةٍ فصلّها لوقتها صلاة مودّعٍ یخاف أن لا یعود إلیها أبداً... » وقتی نماز می‏خوانید، مانند کسی نماز بخوانید که می‏خواهد نماز را وداع کند؛ ممکن است اجل مهلت ندهد به نماز بعدی برسی.

این روحیه چه برای نماز چه برای دیگر فرائض دینی نظیر ازدواج بسیار نکوهیده است که انسان قدر فرصتی که خداوند برای او پیش آورده را بداند و چونان با آن رفتار کند که انگار این آخرین فرصت عمر اوست. همه ی دخترانی که گل جوانی خود را از دست داده اند و با رد کردن بدون دلیل خواستگارهایشان هنوز مجرد مانده اند ، کم یا زیاد خواستگارانی داشته اند اما قدر آن فرصت های طلایی زندگی را ندانسته اند و امروز دیگر پشیمانی برایشان بی حاصل است. نمی خواهم شما را به افراط یا تعجیل در امر مقدس ازدواج وادار کنم اما متذکر می شوم که از همین فرصت های اندک استفاده کنید و اولین خواستگارتان را آخرین خواستگار بدانید. با نگاه تحقیر به هیچ کس نگاه نکنید و در انتخاب همسر آینده تان به دنبال نمره ی بیست نگردید. گل بی عیب خداست و در میان انسان ها جز معصومین بقیه گرفتار نقصان هایی هستند. در ازدواجتان جز ایمان ملاک دیگری را در نظرتان بزرگ نکنید که به پشیمانی دچار خواهید شد. وقتی این نماز صبحگاهی تان را آخرین نماز عمرتان بدانید هیچ گاه او را سبک نمی شمارید و مسلما قدرش را خواهید دانست. بسیار مواجه بوده ام با دخترانی که بعد از عمری سخت گیری در انتخاب همسر حالا که به دهه ی چهارم زندگی پا گذاشته اند یک شوهر نیم بند چاق و قد کوتاه یا حتی معلول را بر بی شوهری و تجرد ترجیح می دهند اما همان هم نصیبشان نمی شود. چهل و چند ساله ای را سراغ دارم که هنوز به انتظار خواستگاری با مدرک دکترا بست نشسته است.

صد شماره از ملاک قرار دادن ایمان نوشتم اما هنوز خوانندگانی دارم که در کنار ایمان صد فاکتور غیر ضروری دیگر را ملاک ازدواج می دانند و دقیقا همین ها همان هایی هستند که صد خواستگاری می روند و صد خواستگار برایشان می آید و در آخر شمع سی سالگی را مجرد و تنها یا حداکثر با رفقایشان فوت میکنند. تا نفهمیم که در زندگی مشترک و این عمرهای کوتاه حداکثر شصت ساله نیاز اصلیمان چیست و باید به دنبال چه چیزی باشیم فرصت ها یکی پس از دیگری می آیند و می روند و باز خبری نخواهد شد. تا نگاه عوض نشود صد فرصت جدید هم در نتیجه فرقی ایجاد نمی کند. اما اگر ملاک انتخاب درست باشد با یک خواستگاری و دو تا یک ربع سوال و جواب ، به نتیجه می رسند و تمام. نگاه به همسر و همسفر اگر درست باشد ، پشت تلفن به من نمی گوید که این دختری که معرفی کردی خودت دیدی؟ و جواب نمی شنید که : مگر من به خواستگاری آن دختر رفته بوده ام که بتوانم نگاهش کنم؟ و مگر من باید قیافه ی دختر را بپسندم و بعد معرف باشم؟ و خوب است بدانید لازم نیست آه پسر یا خانواده اش دامن کسی را بگیرد همین ندانم کاری ها و همین سخت گیری ها برای سیاه بخت شدن جوان ها و سوختن فرصت ها و تمام شدن دهه سوم زندگی بدون همسرکافی است.

اگر خواستگار شما معرف یا واسطه ی عاقلی دارد به سراغش بروید. پرس و جو کنید. تماسی بگیرید. ناز کردن های بی استخوان را کنار بگذارید تا آب رفته به جوی بازگردد.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۷-۲۵ ۰ ۰ ۱۳۴

نخل ولایت ۹۹-۷-۲۵ ۰ ۰ ۱۳۴


۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ... ۳۴ ۳۵ ۳۶

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری