تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


۳۵۰ مطلب توسط «نخل ولایت» ثبت شده است
 

🌼 منظور از اختلاف فرهنگی که عرض شد، به معنای اختلاف با اسلام نبود. و اینکه مثلا شما فرض بفرمایید برای زوجین، اختلاف فرهنگی با بحث "فرهنگ یعنی اسلام" حل بشود، اما مگر نه این است که در ازدواج، فرد با یک خانواده دارد وصل می کند؟! فرهنگ یک فامیل را که نمی توانند این طور عوض کنند. ضمن اینکه الان جامعه ی ما چقدر اسلامی است؟ و خانواده ها چقدر به ظرایف دینداری عمل میکنند؟ و کسی که وارد چنین خانواده ای می شود اذیت نمی شود؟
بنده نمونه های بسیاری را سراغ دارم که نهایتا این دختر خانوم بوده که از رفتارهای غیر مومنانه و تفاوت فرهنگی خانواده ی همسرش اذیت شده است.

 

 اصلا ائمه ی ما علیهم السلام ( اگر اشتباه نکنم امام علی علیه السلام) می فرمایند وقتی می خواهید با کسی ازدواج کنید، ببینید نسب او چه کسانی هستند ببینید فامیل او چه کسانی هستند. و این یعنی ازدواج، فقط رابطه ی خاصی که شما می فرمایید نیست.

بالاخره چه آقا و چه خانم وقتی ازدواج می کنند وارد یک فامیل می شوند و قطعا آن فامیل بر زندگی آن ها اثر می گذارد و اثر آن ها غیر قابل انکار است( اخلاقیات خاص افراد را که کنار بگذاریم، فرهنگی که آن خانواده و فامیل با آن فرهنگی سال ها بزرگ شده اند و زندگی کرده اند را یک شبه نمی شود عوض کرد، می شود؟). برای همین هم هست که ائمه ی ما این قدر تاکید دارند بر این قضیه.

و در ازدواج قرار نیست فقط شریک زندگی انتخاب شوند، بلکه قرار است کسی که انتخاب می شود شریک بندگی انسان باشد( امام علی ع فردای روز زفاف حضرت زهرا س را اینگونه به پیامبر معرفی می کنند که نعم العبد علی طاعة الله، اگر ایشان برای ما الگو هستند پس اهداف ازدواج ایشان هم برای ما الگوست/ هدف از ازدواج، انتخاب زوج به عنوان شریک بندگی است).

بنابراین ازدواج به مفهوم رابطه ی خاص بین زوجین را بنده به این صورت نمی پذیرم. این فقط یک بخش زندگی است. هدف از ازدواج رسیدن به بندگی است و در همه ی ابعاد ازدواج به نحوی خدا دارد خودش را نشان می دهد، حتی در رابطه ی خاص زوجین. ...پس سطح ازدواج را با گفتن صرف رابطه ی خاص زوجین، نباید پایین آورد.

 ----------------------------------------------------------------

اگر کمی حوصله به خرج بدهید چند نکته خدمتتان تقدیم می کنم:

وقتی بنده عرض میکنم که فرهنگ یعنی اسلام (با اینکه می دانم با این کارم فرهنگ را با مصداق تعریف کرده ام) می خواهم هم الگوی مناسبی داده باشم و هم زنجیرهای بسته شده به دست انسان ها را باز کنم.

انسان در همه لحظات عمرش یا در حال انجام کاری و یا در حال ترک اعمالی است. این انجام دادن ها و انجام ندادن ها ، در مجموع سبک زندگی یا فرهنگ زندگی یا روش معاشرت انسان هاست. جالب است بدانید دین آمده است تا همین سبک زندگی یا فرهنگ و روش معاشرت انسان را تبیین کند. دین چیزی جدای از این روش و سبک زندگی انسان ها نیست.

تفاوت هایی که در فرهنگ ذکر کردید چون مصداق معینی برای آن ذکر نکردید مرز دو گفتار را روشن نکرد. به عنوان مثال احترام به پدر و مادر یا بزرگ ترها یکی از اصولی است که سبک زندگی یا فرهنگ دینی به آن دستور می دهند. در اینگونه از موارد به علت روشن بودن حکم ، اختلافی پیدا نمی شود.

به نظر شما ناراحتی و اذیتی که از آن حرف زدید در کجای زندگی مشترک به وجود می آید؟ اگر اسلام در مورد آن اختلاف حرفی نزده باشد مسلما کوتاهی کرده است. اسلام به گونه ای فرهنگ سازی کرده که اولا اختلافی پیش نیاید و ثانیا اختلافات در مسیری روشن و عقلانی و سپس عاطفی و اخلاقی حل شوند.

قرار نیست ما با فرهنگ اطرافیانمان بجنگیم و آن را عوض کنیم یا به جبر تربیتشان نماییم. وظیفه ما در حدود امر به معروف و نهی از منکر تعریف می شود. هر مومنی وظیفه دارد در حدود خاصی به اوامر الاهی امر کند و نواهی را گوشزد کند.

در ابتدای امر ، من هستم و خدای خودم. من به دنبال انجام تکلیف هستم و می خواهم وظیفه ام را در قبال خداوند انجام دهم. پیامبر مکرم اسلام از خداوند متعال شنید: لا تکلف الا نفسک : تو تکلیفی جز خودت نداری : در اولین قدم خودت را حفظ کن و در قدم بعد : و ما علینا الا البلاغ المبین : وظیفه ما عمل به دین و سپس گوش زد کردن خوبی ها به مردم و نهی از بدی ها است و نه بیشتر. مقدمات زندگی مشترک و برخودهای اجتماعی و تعاملات بین دو فامیل را سخت فرض نکنید.

وقتی من از اسلام و فرهنگ اسلام و سبک زندگی اسلام می گویم ، می خواهم قانونی را برای زندگی تبیین کرده باشم که بتوانید سال ها بر اساس آن با یک فامیل زندگی کنید. درست است که نمی توان همه فامیل را عوض کرد و بر همه تاثیر گذار بود اما باید بدانیم که وظیفه ما از حدود امر به معروف و نهی از منکر بیشتر نیست. حتی نسبت به همسر و فرزندان خودمان.

بیدار کردن فرزند یا همسر برای نماز صبح اگر به ما نسپرده باشند وظیفه شرعی مان نیست. اما آیا مومنان چنین رفتار می کنند؟ امام خمینی رحمت الله علیه فرزندانش را برای نماز صبح بیدار نمی کرد ، اما همیشه گوشزد می کرد که بی نماز در خانه من جایی ندارد. کسی را برای نماز صبح صدا نمی زد اما از فرزندانش مکررا خواسته بود خودشان برای نماز صبح ساعت کوک کنند یا به کسی بسپارند. حدود امر به معروف یعنی این. یعنی جایی که اخم کردن تو اثر دارد حق نداری توی گوش کسی بزنی.

من نمی دانم شما از کدام نوع اذیت شدن دم می زنید اما باید بدانیم که:

در یک فامیل مثل انگشتهای دست همه اطرافیان مثل هم نیستند. حتی اگر همه فامیل از ریز و درشت مومن هم باشند (که چنین خانواده ای کم یاب بلکه نایاب است) باز هم به خاطر اختلاف در مراتب ایمان رفتارهای یکسانی از همه بروز نمی کند. من از شما میخواهم واقعی به جامعه نگاه بکنید. ایمان مومن هر چه بیشتر می شود با سنگین تر شدن مسئولیتش در جامعه ، نگاهش به جامعه و اطرافیان عوض می شود. پیامبر اکرم مردم را بندگان خداوند می داند و در پی تربیت و رشد عباد الله است ؛ نه نگاه از بالا به پایین و عوض کردن فرهنگ آن منحرفان و نادانان.

پیامبر مکرم اسلام از نشستن با مردم کوچه و بازار اذیت نمی شد. از شنیدن سوال های پیش پا افتاده و رفتارهای غلطشان از کوره در نمی رفت. او از گناه ناراحت می شد اما راه مبارزه با گناه نیز امر به معروف و نهی از منکر است و تمام. اذیت یعنی چه؟

اتفاقا چون عموم مردم به ظرایف دین شان عمل نمی کنند ، می گویم که نباید ملاک  ازدواج را عمل تام و تمام به همه دستورات و مراتب بالای ایمان دانست. فهم همه از دین داری یکسان نیست و همه رفتارهای یکسانی نسبت به دین ندارند ؛ اما آیا همین مردم نیاز به ازدواج ندارند؟ همین مومنین متوسط و مردم کوچه و بازار و دانشجویانی که ممکن است مانند شما نباشند؟ نسخه ما یک نسخه عام و فراگیر است و همه را شامل می شود.

اگر همسر شما ، کپی برابر با اصل خودتان باشد باز هم به علت اختلاف در فهم دین و مناسک ، به قول خودتان اذیت خواهید شد. اما باید بدانید تمام ذلت دین و تمام لذت ازدواج در همین است. بالاتر همیشه پایین تر را کمک می کند و رشد معنوی خود را در رشد او می داند. پیامبر اکرم کمال خود را در کمال دیگران می داند و ابدا از حال و روز و رفتار فامیل خودش و حتی همسران خودش اذیت نمی شود. او با کس دیگری معامله می کند و همین است تعالی در دین داری ؛ و نه به فرار کردن از سختی ها و ناراحتی ها و اذیت ها.

حتی اگر نگاه سلوکی به ازدواج داشته باشید و در پی کمال در ایمان باشید ، هر چه قضایای زندگی ، پیچیده تر و سخت تر باشد ، رشد و کمال بیشتری را در پی خواهد داشت. چرا با یک زبان از اذیت شدن فرار می کنیم اما با زبان دیگر از تعالی معنوی دم می زنیم؟ به نظر شما تعالی معنوی با راحت طلبی و سختی نکشیدن جمع می شود؟

ممکن است بفرمایید که: بنده با اصل سختی کشیدن مشکلی ندارم اما چرا باید در خانه و در کنار همسر و فامیل سختی بکشم؟ چرا همسرم مثل من نباشد؟ یا چرا فامیلی را انتخاب نکنم که همه شان رفتارهای مومنانه داشته باشند؟

جواب این است که : با عینک بدبینی که حاصلش خوب دانستن خود و بد دانستن دیگران است و با فرار از اذیت شدن ، بدانید که دنیا جای این راحتی ها نیست. تا سختی دنیا و این اذیت ها را تحمل نکنید به راحتی آخرت نمی رسید. زندگی بدون اذیت به راحتی اخروی نمی رسد.

علاوه بر اینکه باید اذیت شدن را هم با ملاک های دینی تنظیم کنیم تا برای بیهوده های دنیا اساسا اذیت نشده و سختی هایمان سختی های سلوکی و معنوی باشد. برخی از ما تا صبح عاشورا در هیئت سینه می زنیم اما مناجات شعبانیه خواندن را دوست نداریم. لذت خواب را ، به سختی بیدار شدن و جدا شدن از بستر ترجیح می دهیم. درست است که زخم زبان اذیت دارد اما تا زخم زبان نبینیم و صبر نکنیم و و در برابر بدی ها تلافی نکنیم و به جای تلافی از بدی های فامیل بد بگذریم و شب ها با خدا راز و نیاز نکنیم رشد نمی کنیم. خیالتان راحت!

درست است که در ازدواج ما با یک خانواده وصلت می کنیم اما زندگی ما و تعامل ما با آن خانواده بر اساس قوانین اسلام و فرهنگ آن شکل می گیرد. چون اگر هیچ کس مومن نباشد حداقل من مومن هستم. سبک زندگی من است که روش تعامل من با همه دنیا را مشخص می کند. مومن در مجلس گناه شرکت نمی کند حتی اگر همه فامیل رنجیده شوند. و البته مجلس یک مومن مجلسی بدون گناه است حتی اگر همه فامیل رنجیده شوند. زمین بازی را مومن رسم می کند و بقیه باید خودشان را با سبک زندگی اخلاقی و زیبای مومن تنظیم کنند. رسم این زمین با هواهای نفسانی نیست بلکه بر اساس رساله عملیه و فتوای مجتهد اعلم جامع الشرایط است. فرهنگ و سبک زندگی و اداب معاشرت یک مومن چون واضح و روشن و بر اساس تعالیم الاهی است ، و چون مومن همیشه در پی کسب رضای الاهی است و چون راحتی خود را طلب نمی کند بهترین نوع تعامل با انسان هاست ؛ نه کسی را اذیت می کند و نه از کسی می رنجد. حتی نامهربانی های دیگران را وسیله ای برای رشد خودش می داند و در دلش خدا را تشکر می کند.

در مورد انتخاب همسر و خانواده خوب و مومن نیز بدانید که ، اگر به جای انتخاب یک همسر مناسب ، به دنبال یک فامیل مناسب باشید خودتان را بیهوده گرفتار رنج کرده اید و بعد از سال ها انتظار قطعا مجرد خواهید ماند. بانو فاطمه زهرا بهترین دختر مومن مدینه است اما آیا همه اطرافیان او و فامیل پدرش مثل او بودند؟ اگر با نگاه شما پیش برویم و کل فامیل را در کنار همسر گزینش کنیم ، نامادری های متعدد و بعضا بداخلاق و توطئه گر بانوی دو سرا ، بهترین دلیل رد این مورد برای امیرالمومنین بود. امثال ابولهب و برخی از زنان پیامبر اکرم در هر فامیلی پیدا می شوند. فامیل پیامبر همان کسانی بودند که او را تبعید کردند و جنگ های متعدد بر علیه او به راه انداختند. آیا به خاطر عموی بی ایمان یا خواهر نخاله یا برادران هرزه ، خود را از انتخاب آن زوج مناسب محروم کنیم؟ ملاک اگر ایمان باشد مرزها روشن و واضح می شود و انتخاب راحت تر صورت می پذیرد.

اینکه می گویم باید واقعی حرف بزنیم به همین خاطر است. چون حتی خانواده پیامبر اعظم نیز با ملاک قرار دادن کل فامیل ، گزینه مناسبی برای ازدواج نیست. بارها گفته ام و باز تاکید می کنم که جز ایمان داشتن خود شخص ، چه دختر و چه پسر ، ملاک های دیگر مانند زنجیر ، دست و پای شما را خواهد بست. خودتان را از این قیود بیهوده نظیر سن و قد و تحصیلات و زیبایی و خانواده و ... رها کنید.

فراموش نکینم که اگر ایمان را ملاک انتخاب قرار بدهیم ، فامیل و اطرافیان مومن یک دختر یا پسر ، بهترین دلیل بر عیار آن خانواده و درجه و نوع ایمانشان است. به طور مثال خانواده های محترم شهدا و ایثارگران نمونه های بارز ایمان و جهاد و رشادت هستند که با دیدن خانواده می توان عیار دختر یا پسر این خانواده ها را سنجید. اما در همین خانواده ها نیز جا برای اذیت شدن هست. چون اینجا بهشت نیست و همه اطرافیان ما سلمان و ابوذر نیستند.

مومن از زن و مرد با هر کسی که زندگی زناشویی بکند سلوک آسمانی خودش را می کند و رشد معنوی فراوانی را دارد. اما بدانید که امور معنوی هیچ ربطی به زندگی مشترک و زناشویی زن و مرد ندارد و حقیقت ایمان و تعالی معنوی بیشتر از اینکه یک مقوله اجتماعی باشد یک امر فردی است ؛ خداوند اعمال همه را فردی بررسی می کند و به خانواده ها کارنامه جدا نمی دهد. البته می دانیم که ما در جامعه و در قبال اطرافیان وظایفی داریم اما اعمال فردی و اجتماعی فرد فرد ماست که کارنامه ما را می سازد مثل رای دادن فرد فرد آحاد و انتخاب رئیس جمهور.

زندگی زناشویی همیشه باب میل مومن نیست. همان طور که در نوح و لوط و همسران کافرشان از یک طرف ؛ و در آسیه و فرعون از یک طرف و ابولهب و همسرش از یک طرف ؛ و در آخر در خانواده عترت و آسمانی مولانا امیرالمومنین و بانو فاطمه زهرا مشاهده می کنیم. مثال های متعدد قرآن کریم به ما می آموزد که همسر شما اگر فرعون هم باشد تکلیف شما همان است که بود: و لا تکلف الا نفسک.

در صف نماز جماعت همه نماز می خوانند اما بهره هیچ دو نفری برابر نیست. حتی در بهشت اگر امثال من و شما همخانه ی پیامبر مکرم اسلام در خانه و منزل بهشتی ایشان بشویم و از سفره ایشان و از ظرف مخصوص ایشان نوش جان کنیم و حتی اگر لقمه غذای ایشان دو قسمت شود و نیمی در دهان ما و نیمی در دهان رسول الله صلی الله علیه و آله گذاشته شود ، باز ما دو نفر ، لذت برابری از این دو لقمه ی غذا نخواهیم داشت ؛ چون درک و تلقی افراد از نعمات ، متناسب با معرفت آنان به خداوند و ایمانشان به الله است و در نتیجه بهره ای خاص خود خواهند برد. همه زندگی مومن از لذت و خوشی و از الم و ناخوشی ، نعمت و خواسته خداست و وسیله ای برای تعالی و سلوک و تربیت مومن.

حکم مثال نماز جماعت و سفره غذا ، در روابط خاص زناشویی زوجین نیز جاری است. دقت کنید به نکته لطیفی خواهید رسید!

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۴-۱۳ ۰ ۰ ۱۳۶

نخل ولایت ۹۹-۴-۱۳ ۰ ۰ ۱۳۶



🌼 اسلام توصیه به ازدواج در سنین جوانی دارد و علمای اسلام همواره ازدواج در سنین پایین تر را توصیه میکنند. از طرف دیگر سن اشتغال و استقلال مالی در جامعه بالا رفته و این در حالی است که تکلیف اصلی مرد در خانواده پرداخت نفقه است. حال سوال اینجاست، آیا ازدواج قبل از اشتغال و استقلال مالی که مانع از عمل به تکلیف است، صحیح است؟ دختران پس از تکلیف میتوانند، حق شوهر را رعایت کنند، اما پسران نه. عمل به تکلیف هم که واجب است. با این حساب چگونه می شود پسران را به ازدواجی ترغیب کرد که در آن توانایی عمل به تکلیف را نخواهند داشت؟ آیا چنین ازدواجی تضییع حقوق زن در خانواده نخواهد بود؟
والسلام

---------------------------------------------------------------------

 منتظر این سوال بودم. چرا که تا این سوال در ذهن پسرهای ما حل نشود ، نوشتن برای دخترها تقریبا بی فایده است. دخترهای مومن با مطالعه همین مقدار از متون به نظرم آماده یک زندگی ساده و انتخاب مومنانه می شوند خصوصا دختری که ایمانش را چون جانش گرامی می دارد و برای حفظش به نگهبانی ایستاده است.

اصل ترغیب کردن جوانان به ازدواج مساله کاملا درستی است که در سنت اسلامی به آن عمل می شود. هر جوانی که در فضای اسلامی تنفس کرده باشد ازدواج را برای خودش یک فریضه دینی می داند و به آن راغب است اما موانع فراوانی روبرویش قرار دارد. موانعی چون تحصیل و کسب حرفه و سربازی که همگی برای یک کار خوب نیاز هستند و کار خوبی که برای کسب درآمد لازم است و کسب درآمدی که برای تشکیل خانواده و تهیه مقدمات زندگی و در نهایت پرداخت مخارج همسر یا نفقه و لازم است. به نظرم همه این موانع زنجیره ای را بتوان در یک کلمه خلاصه کرد که مانع اصلی ازدواج جوانان پول است.

اگر جوان دنبال تحصیل و کار مناسب است در حقیقت به دنبال کسب درآمد است. اما آیا مشکل همه همین است؟ آیا در میان جوانان قشر مرفه ما مشکل ازدواج نداریم؟ آیا مفهوم فقر و ثروت یک مفهوم نسبی نیست؟ آیا حتی ثروتمندان نیز به نسبت ثروتمندان دیگر گرفتار این فرهنگ غلط نیستند؟

حکایت تبلیغی: از خانواده های متمول تهران خانواده هایی را سراغ دارم که سن ازدواج شان بالا رفته است و باز فقر و شرایط مالی را بهانه قرار می دهند. پرسیدم که دردت چیست؟ می گفت: نزدیکان فامیل مراسم عروسی خودشان را در هتل لاله گرفته اند. درست است که وضع ما از بسیاری از مردم تهران بهتر است اما عرف خانواده ما این است که در هتل استقلال یا فلان سالن ویژه مراسم بگیریم و این مراسم در توان من نیست!

به نظرم اگر ریاست جمهوری برای ازدواج هر زوج جوان ، بجای وام ازدواج ، سی میلیون تومان جایزه بلا عوض هم قرار بدهیند باز داستان همین است. داستان ازدواج جامعه ی جوان ، اما مریض ما ، با پول حل نمی شود. فرهنگ ازدواج ما با پول مریض شده است پس درمانمان با تزریق پول نیست. این تزریق پول فقط ول خرجی ها را راحت تر میکند نه ازدواج را. مشکل ما در جای دیگری است.

خداوند علیم ضمانت کرده است که ، زوج جوان مومن را بعد از ازدواج غنی می کند اما برای ول خرجی های هنگفت و غلط ما ، ضمانتی نداده است.

خداوند در سوره نور فرمود: وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ (32) : دختران و پسران و غلامان و کنیزان عزب خود را اگر شایستگى ازدواج دارند نکاح نمایید و اگر تنگدست باشند خدا از کرم خویش توانگرشان کند و خدا وسعت بخش و دانا است (32).

خداوند وعده داده است و چه وعده بلند و زیبایی. او وعده داده که همگان را غنی می کند. آن هم از فضلش ؛ و خداوند وسعت دهنده است و می داند که فقرا هم نیاز و میل به ازدواج دارند.

این همه تاکید بنده بر ایمان برای این است که بدانید و می دانید که وعده خداوند دورغ نیست. مومنان می دانند که او صادق است و وعده خودش را وفا می کند. اما آیا خداوند باید هزینه میلیونی آرایش بانو را هم نقدا بپردازد؟ آیا خداوند وعده داده است که تو از حساب من پنج مدل غذا سفارش بده و در هتل استقلال میهمانی بگیر و من ضامنش هستم؟ آیا خداوند زبانم لال نوکر ماست؟ آیا اسراف کنندگان برادران شیطان نیستند؟

مومن باور دارد که خداوند واسع است. خداوند وسعت می دهند. شک نمی کند. از مومنان تازه متاهل بپرسید که خداوند چگونه به زندگی شان وسعت می دهد اما داستان ما امروز برعکس است.

خداوند ابتدا وسعت می دهد یا ابتدا ما باید قدم پیش بگذاریم و ازدواج کنیم؟ اگر بنا باشد که با فرهنگ امروز بعد از تهیه همه امکانات نظیر خانه و لوازم کامل منزل ،کسی قدم پیش بگذارد و ازدواج کند ، دیگر وسعت خداوند را برای چه زمانی ذخیره کند؟ وسعت برای زمان فقر است و گشایش برای تنگنا. مومن کسی است که به صرف شنیدن این وعده خداوند حتی اگر کار و کاسبی ندارد قدم در راه ازدواج بگذارد و بعد از این از خداوند کار و کسب و روزی بخواهد.

چهار حدیث زیبا برای اطمینان قلوب مومنین:

1- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: اتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَکُمْ : ازدواج کنید که این کار برای جلب کردن رزق و روزی بهتر (از کارهای دیگر) است.

ما برای ازدواج به دنبال کار می گردیم اما با ازدواج است که روزی به دنبال شما می آید. ازدواج جلب روزی می کند نه اینکه روزی را برای ازدواج جلب کنیم. 

در حدیث دیگر آمده است:

2- عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَتَى رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله شَابٌّ مِنَ الْأَنْصَارِ فَشَکَا إِلَیْهِ الْحَاجَةَ.

امام صادق درباره رفتار زمان رسول خداوند فرمودند: روزی جوانی از انصار برای حاجتی مالی نزد پیامبر مکرم اسلام شکایت و عرض حاجت کرد.

 فَقَالَ لَهُ: تَزَوَّجْ. رسول خداوند همین یک کلمه را در جوابش فرمودند: ازدواج کن!

فَقَالَ الشَّابُّ: إِنِّی لَأَسْتَحْیِی أَنْ أَعُودَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله. آن جوان می گوید: من حیا می کردم که دوباره برای عرض حاجت خدمت رسول خداوند برگردم تا اینکه ...

 فَلَحِقَهُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ: إِنَّ لِی بِنْتاً وَسِیمَةً فَزَوَّجَهَا إِیَّاهُ.

تا اینکه یکی از مردان انصار آن جوان را دید و پیشنهاد داد که دخترش را که دختری نیکوست اختیار کند. پس دخترش را به آن جوان تزویج نمود.  

قَالَ: فَوَسَّعَ اللَّهُ عَلَیْهِ : امام صادق فرمودند: خداوند به آن جوان بعد از ازدواج وسعت مالی داد !

[قَالَ‏] فَأَتَى الشَّابُّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَأَخْبَرَهُ: آن جوان به نزد رسول خداوند رفت و ایشان را از این ازدواج و برکات و وسعت خداوند در زندگی اش با خبر کرد.

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ عَلَیْکُمْ بِالْبَاهِ : پس پیامبر با شنیدن این خبر فرمودند: ای جماعت جوانان برشما با ازدواج!

در حدیث دیگری آمده است که اسحاق بن عمار از امام صادق درباره صحت داستانی  در زمان رسول خداوند سوال می کند:

3- عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الْحَدِیثُ الَّذِی یَرْوِیهِ النَّاسُ حَقٌّ أَنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِیَّ ص فَشَکَا إِلَیْهِ الْحَاجَةَ فَأَمَرَهُ بِالتَّزْوِیجِ فَفَعَلَ ثُمَّ أَتَاهُ فَشَکَا إِلَیْهِ الْحَاجَةَ فَأَمَرَهُ بِالتَّزْوِیجِ حَتَّى أَمَرَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع [نَعَمْ‏] هُوَ حَقٌّ ثُمَّ قَالَ الرِّزْقُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْعِیَالِ

داستان اینگونه است که مردم روایت می کنند که: مردی نزد رسول خداوند آمد و از وضع زندگانی اش شکایت کرد. پس رسول خداوند او را امر به ازدواج کردند. تا اینکه این شکایت کردن سه بار تکرار شد و رسول خداوند او را در هر سه مرتبه به ازدواج امر کردند.

امام صادق فرمودند: این داستان حق است (و رسول خداوند برای رفع گرفتاری زندگی جوانان را به ازدواج امر می کردند) و اضافه نمودند: روزی اساسا با زنان و فرزندان است.

4- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْعَیْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ ظَنَّهُ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه: کسی که از ترس عیال واری و مخارج زندگی ازدواج را ترک کند به تحقیق که به خداوند بلند مرتبه بد گمان شده است چرا که خداوند بلند مرتبه فرموده است: اگر آنان فقیر هستند او به تحقیق ایشان را از فضلش غنی خواهد کرد.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۴-۰۹ ۰ ۰ ۱۸۳

نخل ولایت ۹۹-۴-۰۹ ۰ ۰ ۱۸۳


🌼 اینو بدونین یه زن ایده آل و اینکه اگه یه زن میگه من زن هستم باید اینقدر توانایی داشته باشه که همه چیز رو نوک انگشتش بچرخونه!! در ضمن چون خانوما خیلی محتاط عمل میکنن در نتیجه خیلی تو کاراشون موفق تر از آقایون هستند و خرابی کار در حیطه ی خانوما خیلی به ندرت پیدا میشه... اینم بگم که این که یه زن هم بیرون کار کنه هم داخل بدونید که مدیریت خوبی داره و میدونه که تمام پایه های زندگی رو سفت میکنه نه شل!! بالاخره زندگی اون هم هست دیگه!! نمی خواد که بهم بزنتش... یکم با دید باز فکر کنید همه ی اینا به مدیریت زن برمیگرده... و اینو بدونید یک خانوم به خاطر چیزایی که خدا بهش داده حتما میتونه نظام خونشو حفظ کنه....!!!
مطمئن باشید... تازه وقتی یه خانوم در جامعه فعالیت داشته باشه می دونه توی جامعه چه خبره در نتیجه بچه ی خودشو درک میکنه و با توجه به محیط بیرون میتونه بچه شو از خطرات آگاه کنه!!! نه اینکه یه مادر بشینه خونه در و رو خودش ببنده و از بیرون خبری نداشته باشه و با توجه به مسائل و اوضاع بد جامعه بچشو راهنمایی کنه! لطفا یکم روی حرفای من فکر کنید.... متناسب با هر دوره ای نسخه اش پیچیده میشود...گذشته برای عبرت است.... و وقتی چند تا مسئولیت قبول میکنه به خاطر اینه که اینو در خودش دیده که مسئولیت رو قبول کرده. بعدشم در زمان اهل بیت که مثلا دندانپزشک به این صورتی که الان هست نبوده ...

--------------------------------------------------------------------

1- توانایی افراد در اداره امور متفاوت است. مردان هم همه مثل هم نیستند. توان مدیریت در همه افراد نیست خصوصا در اکثر بانوان.

2- قدرت مدیریت غیر از کار بدنی کردن و اضافه کاری رفتن ، بیرون خانه است. چرا قدرت تحلیل و مدیریت زن را خرج کار در بیرون خانه می کنید؟ فراموش نکنیم که مدیر نیاز به کارگر دارد. آیا کارگر چنین زنی شوهر اوست؟

3- زن ایده آل ، مسلما زنی نیست که بیرون از خانه کار کند. ایده آل بودن برای زن مسلمان ایرانی ، آن زمانی است که برای شوهر و فرزندانش بهترین زن و مادر روی زمین باشد ؛ نه بهترین کارگر کارخانه یا منشی مطب یا مهماندار هواپیما.

4- اسلام حتی کار داخل خانه را هم ، از روی دوش زن برداشته است و آن را وظیفه زن نمی داند. شما به چه حقی او را برای کار به بیرون از خانه می فرستید و در آخر او را زن ایده آل می دانید؟ آیا این لطف به زن است؟

5- حیطه فعالیت بانوان غیر از حیطه کار آقایان است لذا موفقیت بیشتر در این دو حوزه معنا ندارد. مسابقه زن با مرد در یک مسیر نیست تا به یک خط پایان برسند. شما زن را مرد پیمودن کوره راه ها فرض کرده اید و بر کارهای سخت گماشته اید و با مردان مقایسه می کنید و در آخر حتی از موفق تر بودن او هم دم میزنید؟ آیا مقایسه کردن زن با مرد مقایسه صحیحی است؟

6- از نظر اسلام زن ریحانه است. زن گل بهاری ست ؛ و نه قهرمانی که با مردان زور آزمایی کند. چیدن چنین مسابقه ای برای زور آزمایی ظلم به زن است نه کرامت زن! ما با اصل این مقایسه مشکل داریم چون این مقایسه را ظلم به زن می دانیم. زن را باید با زن دیگر مقایسه کرد نه با مردان. تمام گرفتاری های اجتماعی زنان به خاطر همین نگاه ظالمانه است. نگاهی که برخی از زنان مروج آن شده اند و به آن متاسفانه افتخار می کنند.

7- در مورد احتیاط در کار و خراب کاری هم باید بدانید ، ضعف بانوان در عقل عملی را نباید احتیاط بدانیم. زن به خاطر خلقت لطیفش شان ورود به هر عرصه ای را ندارد. حوزه اجرا و انجام امور ، غیر از تست زدن و ادراک مسائل نظری و اندیشه ای است. در حوزه عقل نظری مرد و زن مانند هم اند و نمونه اش دانشگاه ها و حوزه های علمیه کشور است که زنان چونان مردان به تحصیل ادراکات نظری مشغولند. اما در حوزه عقل عملی و اجرائیات زن و مرد تفاوت ساختاری دارند و این البته برای زن نقص نیست.

8- در ضمن باید بدانید "چیزایی که خداوند به یک زن مدیر مثل شما داده" به زنهای دیگر هم داده!! ممکن است پول زیاد کارگری خوب برای شما بشود اما پول قطعا ، همسر خوبی برای شوهر شما نمی شود. پول مادر خوبی هم برای تک فرزند احتمالی شما نمیشود! چون می دانم این زنهای مدیر امروزی فکر چهار فرزند را هم ابدا نمی کنند!! فرزند مانعی برای مدیریت های اجتماعی این بانوان مدیر است!

9- زنی که در بیرون از خانه انرژی خودش را خرج می کند بچه ی خودش را با نگاه اجتماعی بازش درک میکند اما اشکال کار اینجاست که فرزندش او را درک نمی کند. فردا هم در عوض مهدکودک و پرستار در دوران نیاز به مادر ، هدیه روز مادر این فرزندان به مادران مدیرشان ، شک نکنید که خانه سالمندان خواهد بود!!

10- به کلمات من فکر خوب کنید چون گذشته و امروز غرب برای عبرت شما خانوم های مدیر است! خانه سالمندان به شما خوش بگذرد خانوم مدیر !! چیزی که عوض داره گله نداره !!!

12- واقعا از این خانوم های مدیر می پرسم که جوابشان برای تک فرزندی و دوران پیریشان چیست؟ چون تکون هر فرزند از ابتدای حمل تا پایان شیردهی حدود سه سال زمان لازم دارد! تازه اگر بچه دو ساله به مادر نیاز نداشته باشد و مربی مهد کودک نامادری کودکی اش شود!!

13- اما یک کلمه هم اندر فضائل مردهای مدیر و آن اینکه:

ازدواج مجدد و ازدواج زمان دار ، از ابزار تعامل مردان مدیرتر با بانوان مدیر است. یک نگاه به جامعه بیاندازید حتما متوجه منظورم می شوید!

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۴-۰۵ ۰ ۰ ۱۳۴

نخل ولایت ۹۹-۴-۰۵ ۰ ۰ ۱۳۴


🌼 سال گذشته پسری به خواستگاریم آمد که از لحاظ هیچ کدام از معیار های دنیایی نظیر تحصیلات، وضع مادی،تیپ ، قیافه، فرهنگ خانوادگی و ... شباهتی به بنده نداشت و در ضمن یکی از همشهری های دورمان بود به اصرار بزرگترها که از بنده خواستند که اجازه دهم بیاید خانه مان برای خواستگاری رسمی بنده نیز پذیرفتم و استدلالم این بود که اگر از قیافه اش خوشم آمد و به اصطلاح به دلم نشست دیگر معیارهای دیگه رو چشم پوشی میکنم بعد از این که به خانه مان آمدند و سر حرف و گفتمان باز شد بنده به دور از چشم دیگران و در حالی که سرم را پایین گرفتم در حال گریه کردن بودم و از شدت لهجه غلیظ این آقا پسر داشتم عذاب می دیدم از هیکل و قیافه اش نیز خوشم نیامد تا قبل از اون خواستگاران زیادی داشتم ولی در هیچکدام از موارد گریه نیافتدم و در این مورد وقتی از خانه مان رفتند به قدری گریه می کردم که پدر و مادرم میگفتند خوب حالا ما که نخواستیم تو رو به زور بهش شوهر بدیم اصل نظر و خواسته خودته بعد از دو روز دیگه اش مادرش که زن سالخورده ای بود و این آقا پسر 30 ساله فرزند آخرش بود به خانه مان زنگ زد و نظرمان را جویا شد. مادرم که مانده بود چه بگوید و شرم داشت به زن سالخورده مستقیم بگوید دخترم از پسرتان بدش آمده در جواب به اون خانم گفت ما استخاره کردیم بد اومده و ما مقید به عمل کردن استخاره هستیم بیچاره پیر زن داشت پشت تلفن یه جورایی التماس میکرد که به خدا پسرم خیلی خوب و با ایمانه و مادرم نیز با شرمندگی گوشی را قطع کرد .

اولا:تقصیر این دل بی صاحب من چیه که این پسر اصلا به دلم نشست؟

دوما: آیا خدا نمیتوانست لااقل قیافه اش را در نظرم خوب جلوه دهد که به دلم بنشیند؟

سوما: وقتی شروع به حرف زدن کرد انگار شروع کردند با پتک بر سرم بکوبند آخر مگر من قرار نیست در کنارش آرامش پیدا کنم در حالی که با صداش عذاب میکشیدم آنقدر لهجه داشت که به سختی متوجه حرفاش میشدم مگه پیامبر اسلام (ص) نفرمودند باید فرهنگ دو نفر برای ازدواج به هم بخوره؟

چهارما: این که شما میفرمایید فقط ملاکتان را ایمان قرار دهید بنده از کجا میدانستم که مومن واقعی است ظاهر 6 تیغه صورتش و طرز لباس پوشیدنش که ایمانی را به بنده نشان نداد. در ثانی من این رو فقط حماقت میدونم چون هیچ چیزیش رو نپسندیدم حالا بیام به امید اینکه شاید 50% ایمان داره جواب بله بهش بدم. تا این که دوباره امسال از خاله ام مرا برای پسرش دوباره خواستگاری کرد حال نمیدانم چه کنم واقعا ماندم یک عمر به امید ایمان داشتن طرف عذاب روحی بکشم اصلا این چه ایمانی است؟ اصلا من فکر میکنم در کنار این آقا نصفه ایمان خود را نیز از دست میدهم چون اصلا ازش خوشم نمیاد، تو رو به خدا منطقی جوابم را بدید، این ایمان که شما میفرمایید برایم ملموس نیست .

 بنده میتوانم ایشون رو قبول کنم؟ و آیا میتونم بهش علاقه مند بشم؟ همش از همین می ترسم که نکند بهش علاقه مند نشوم.  

---------------------------------------------------------

حتما می دانید که ملاک در ازدواج تنها ایمان است و سپس ملاک و محک ایمان ، عمل به احکام اسلام و انجام دستورات رساله عملیه است.

به عنوان مثال ، ریش تراشی و صورت شش تیغه ، عمل مطابق اسلام و فتوای علمای ربانی نیست چون اکثر فقها تراشیدن ریش را حرام می دانند و مابقی احتیاط واجب کرده اند که ریش تراشیده نشود.فراموش نکنیم که مطابق دستور اسلام به هر حال همه باید ازدواج کنند ولی ، مومن باید با مومن ازدواج کند و برای شش تیغه ها تا دلتان بخواهد دختر بد حجاب و بی ایمان ، آماده و حاضر داریم. کبوتر با کبوتر ، باز با باز.

ایمان افراد را در نماز و خمس و روزه و دیگر عبادات جست و جو کنید نه در قیافه و لهجه. کسی که نماز می خواند مومن است و با مومن می توان تا آن طرف دنیا رفت اما خدا نکند که کسی ایمان نداشته باشد...

اگر خودتان مومن هستید و ایمان به خداوند برای شما اولویت اول زندگی است باید ایمان را ملاک شناخت قرار بدهید و ما بقی خصوصیات افراد نظیر سن و قیافه و هیکل را نادیده بگیرید چون این امور تاثیری در سعادت افراد و ایمانشان ندارند. با ملاک قرار دادن ایمان دیگر لازم نیست به دنبال بهانه بگردید و استخاره ی نکرده را به دروغ مانع جلوه بدهید. مومن دروغ نمی گوید و سعادت خودش را به خاطر گفتن خلاف واقع به خطر نمی اندازد.

در مورد رد کردن خواستگار و قطع کردن روابط دو خانواده باید بدانیم که ، این روزها و این مسائل خواهد گذشت اما قرار نیست ما اخلاق خودمان را قربانی دل خواه و هواهای نفسانی خودمان بکنیم. حتی اگر جواب به خواستگاری کسی ، منفی باشد از نظر اخلاقی حق نداریم با مخاطب خودمان با تحقیر برخورد کنیم ، مکالمه را با سردی تمام کرده یا تماس را قطع کنیم. این خلاف اخلاق ها ، در آینده روزی بلای جان و زندگی ما خواهد شد.

باید خودمان را تربیت کنیم و شیطان را از نفوذ به دلمان محروم کنیم و به خدا پناه ببریم. نجات در راست گویی و صداقت است. البته قرار نیست به بهانه راست گویی ، هر حرفی بزنیم و هر چه از دهانمان بیرون آمد ، روی دایره بریزیم و دل کسی را بشکنیم.

در مورد رد کردن خواستگار جملاتی واضح و محکم اما صادقانه و مهربان و البته شمرده ، همیشه از طرف هر کسی مسموع و پذیرفتنی است. به طور مثال می توانید در قالب دعا و طلب خیر بفرمایید: ان شاالله خداوند خانواده ای بهتر و همسر بافضیلت تری را نصیب دختر ما و پسر شما کند. دختر ما تصمیم به ازدواج با پسر شما ندارند. ان شاالله که خداوند برای هر دوی این دو جوان خیر و برکت و عافیت نازل فرماید. این خواستگاری از طرف ما تمام شده است...

علاقه در دل زن بستگی به قیافه و ظاهر مرد ندارد. زن اگر محبت ببیند علاقه مند می شود. شاید بتوانم بگویم دیگر قیافه مرد را نخواهد دید. فقط شرطش محبت است. یک نگاه به جامعه بیاندازید. مگر همه مردهای جامعه زیبا هستند. ابدا. اما برای همسرانشان شوهراند و زندگی می کنند. و حتی بالاتر ؛ اگر خوب رسم محبت بدانند برای همسرانشان بهترین مرد روی زمین هستند. باور کنید قیافه و ظاهر فقط برای یک سال جذابیت دارد. بعد از آن اخلاق و محبت و کرامت است که زندگی را پیش می برد. به دادگاه ها سرک بکشید ؛ بد اخلاق ها اهل جدایی هستند اما خوش اخلاق ها چه با قیافه و چه بی قیافه همه اهل زندگی هستند.

برای فهم سبک محبت کردن یک مرد در زندگی ، می توانید به خانواده و پدر او نگاه کنید. به مادر و بستگان او نگاه کنید. اخلاق و خصائل واگیر دارند و در سر سفره به اهل خانه منتقل می شوند. اگر ادب هست در همه هست. نمی شود ادب و اخلاق فقط در یک نفر باشد و مابقی بویی از آن نبرده باشند. البته کم و زیاد هم دارد.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۴-۰۱ ۱ ۰ ۱۷۲

نخل ولایت ۹۹-۴-۰۱ ۱ ۰ ۱۷۲


 

🌼 یه بنده خدایی اومد خواستگاری بنده هنوز صحبتی بینمان رد و بدل نشده حرف مهریه 14 تایی را پیش کشید بنده نیز که به شدت از این حرف آقا پسر کفری شدم بدون توجه کردن به بقیه حرفاش و بقیه خصوصیاتش با بی میلی تمام تا تمام شدن حرفمان فقط شنونده شدم و هیچ چیز در جوابش نگفتم اونم که از این حالت من متوجه سوال بدش شد بعد از اینکه از خانه مان رفتند دیگه هیچ خبری ندادند بعد از یک ماه که از روز خواستگاری می گذشت مادرش به خانه مان زنگ زد و گفت حاج خانم انگار قسمت نیست ما با هم وصلت کنیم مامانم در جواب گفت بله حاج خانم حق با شماست خیلی زحمت کشیدید و انشا اله پسرتون همسر خوب و مورد علاقه اش رو پیدا کنه و با هم وصلت کنید حالا من یه سوال از شما دارم چرا مومن های ما و اونایی که کلی ادعا دارن که بنده مخلص خدا هستند اینجوری رفتار می کنند؟ حرف من اینه که لااقل این آقا پسر کمی در مورد مسائل دیگه باب حرف رو باز می کرد نه اینکه یه کاره بره سر مهریه دیگه اینکه شما که مومن هستید(منظورم آقا پسر و مادرش) آیا نمی دونید آدم نباید کسی رو منتظر بزاره یک ماه بعد زنگ زدی بگی که قسمت نیست! خوب زنگ نمی زدی که بهتر بود. خدا عاقبت همه رو انشاالله ختم به خیر کند
--------------------------------------------------------------------

سوال پرسیدن و دقیق پرسیدن مهارتی است که همه ندارند. و این را می دانم که کسی که بد سوال می پرسد همیشه به دنبال خراب کردن بازی نیست. اما عده ای هستند که با کلمات خاص یا طرح سوالی چندش آور ، به دنبال خراب کردن ذهن مخاطب هستند تا به هر دلیل این وصلت صورت نگیرد و این عدم رضایت بجای خودشان از زبان آن خانواده مطرح شود. گاهی اوقات پیش می آید که پسر یا دختری با نگاه اول از طرف مقابلش خوشش نمی آید. در چنین شرایطی برای فرار از ادامه کار چنین سوالی پرسیده می شود: شما که با مهریه چهارده سکه موافق هستید؟

این سوال هشت کلمه ای ذهن عموم دخترها را پنچر می کند و فکرشان را تا آخر داستان ، گیر حساب و کتاب می اندازد ؛ مگر کسی که قبلا به این جور داستان ها و مهریه کم فکر کرده باشد و تصمیمش را گرفته باشد.

همه پسرها این ذکاوت را ندارد اما به هر حال عده ای هستند که می خواهند طرفشان را با این محک جدی بشناسند. من مطرح کردن این سوال را در ابتدای خواستگاری حماقت می دانم اما معتقدم ادامه دادن بحث با کسی که فکرش به جای خانه و شوهر داری ، کف بازار است و قیمت سکه را هر روز از اخبار چک می کند بی فایده است. هر دو طرف اشتباه است ؛ هم مطرح کردن مهریه چهارده سکه و هم ناراحت شدن و قهر کردن از طرح این سوال!

اگر این جوان ، بحث مهریه چهارده سکه را اول خواستگاری ، با شما مطرح نکرده بود و شما ناراحت نشده بودید و به حرف هایش گوش داده بودید و این وصلت سر گرفته بود ، یک نفر دیگر با مهریه زیاد ازدواج کرده بود و یک نفر دیگر به بیچاره های داستان غم بار مهریه افزوده می شد!

این مهارت را در خودتان افزایش بدهید که در جلسه خواستگاری از کوره در نروید و نقش یک دختر قهرو را بازی نکنید و از فرصتی که خداوند به شما داده استفاده کنید. زندگی همین ذکاوت ها و همین جهالت ها است همراه کمی عقل و صبر.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۳-۲۸ ۰ ۰ ۱۴۲

نخل ولایت ۹۹-۳-۲۸ ۰ ۰ ۱۴۲


🌼 جدیدا خواستگاری برام اومده که همه شرایطش رو دوست دارم فردی با ایمان و خدا ترسه اما یه مشکلی که داره اینه که من رو میخواد ببره شهرستان برای زندگی من خودم مشکی ندارم و خصوصیات خوب اخلاقیش رو تو صفحه ترازو گذاشتم و دیدم نسبت به این مشکل زندگی در شهر غریب سنگینی میکنه اما مادرم به شدت مخالفه و هر موقع در این مورد با هم حرف می زنیم میزنه زیر گریه و راضی نمیشه که نمیشه از طرفی واقعا نیاز دارم که ازدواج کنم و تشکیل خانواده بدم اما اصلا تا به حال یه خواستگار خوب و معقول برام نیومده هرچی ام ناله و زاری به درگاه خدا می کنم اصلا هیچ گشایشی پیدا نمیشه افسرده شدم همش دلم میخواد گریه کنم و زار بزنم که چرا این جوریه از شما میخوام راهنماییم کنید.

از طرفی هم معتقدم باید حرف پدر و مادر رو گوش بدم تا خداوند کمکم کنه و به این باور اعتقاد قلبی دارم حالا شما بفرمایید من بخت برگشته چه کنم؟  نه با خودم کنار میام نه با خانواده همه چیز برام بی رنگ و بی حال شده اصلا شور و نشاط سابق رو ندارم.

------------------------------------------------------------------

چند نکته خدمتتون هدیه می کنم:

1- اگر ایمان خواستگارتان و خدا ترسی او را محک زده اید به نظرم تمام مشکلات حل شدنی است. همان طور که فرمودید ایمان قلبی به دستورات اسلام گوهر نابی است که ارزش هر سختی دیگری را دارد. ازدواج را بی دلیل به تاخیر نیاندازید و اگر به ایمان خواستگارتان علم پیدا کرده اید به خداوند توکل کرده و قدم در راه بگذارید.

2- از طرف دیگر شرایط جامعه به گونه ای نیست که برای همه سکونت در شهرهای بزرگ امکان پذیر باشد. خود بنده و برادرانم ، همگی تهران را ترک کرده ایم و هر یک به یک بهانه در استان های دیگری غیر از تهران زندگی می کنیم. به نظرم امروز همه مومنان معتقد به ولایت فقیه باید آمادگی چنین هجرت هایی را داشته باشند.

3- هیچ مادر و پدری بد فرزندش را نمی خواهند. مسلما اگر صلاح شما در این ازدواج باشد که به فرموده خودتان چنین هم هست ، می توانید با یک تصمیم عاقلانه و جدی و البته توسل به درگاه ربوبی و ائمه اطهار دل مادر و پدر را به سوی صلاح جلب کرده و آرام کنید. طبیعت مادر این چنین است اما نباید مصلحت خود را فدای عاطفه کنید. فراموش نکنید که با توسعه امکانات و وسایل نقلیه و تلفن ، این دوری ها ، کوتاه و جبران می شود.

با توافق با خواستگار محترمتان در شرایط ضمن عقد می توانید ایام خاصی از سال را در کنار خانواده و نزدیکان باشید و یا آنان به دیدن شما بیایند.

4- امروز تقریبا تمام طلبه هایی که از سراسر کشور بلکه از سراسر دنیا به قم آمده اند شرایطی مثل شرایط شما را دارند. کارکنان قطب های بزرگ صنعتی کشور مثل عسلویه نیز همین طورند. نیروهای نظامی و دریایی و خانواده های محترم ایشان ... همه از شهر خود دورند اما این راه را خودشان انتخاب کرده اند و سختی و شیرینی هایش را تجربه می کنند.

حکایت تبلیغی: هفته پیش در مسیر کلاس تا حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیه ، یک طلبه ی سیه چرده و با صفا را سوار کردم. اهل نیجریه بود و با همسرش شش سال بود که در قم زندگی می کرد. آخرین باری که به نیجریه رفته بود دو سال قبل بود. پرسیدم که همسرتان از دوری کشور و خانواده اش دلتنگی نمی کند؟ خنده ای کرد و جواب داد: اوایل دلتنگی می کرد اما الان عادت کرده است. او هم در حوزه درس می خواند تا با هم به کشورمان برگردیم و مبلغ شیعه باشیم!

5- هدف های بزرگ سختی ها را خرد می کنند. تصمیم با شماست اما لذتی که در هجرت و تنهایی کشیدن هست در نزدیکی و خوشی دیدن نیست.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۳-۲۴ ۰ ۰ ۱۵۷

نخل ولایت ۹۹-۳-۲۴ ۰ ۰ ۱۵۷


🌼 مهریه خوشبختی نمیاره...اگه کسی بخواد زندگی کنه چه یه سکه باشه چه 5000 سکه باشه زندگیشو میکنه ...مهریه ی زیاد ضامن خوشبختی و دلخوشی نیست.

نمیشه مهریه سه دنگ خونه باشه که بعد از مرگ خدای ناکرده همسر فرزندان زن رو از خونه بیرون نکنند؟! (البته بگما من خودم با مهریه ی زیاد مخالفم)

---------------------------------------------------

اساس کار مادر بر عاطفه و محبت است. در زندگی مومنانه جایی برای این حرف ها نیست. فقط کفار و منافقان و افراد متظاهر به ایمان اما بی ایمان هستند که پدر و مادر خود را احسان نکرده و به خانه سالمندان یا ... می فرستند.

مهریه زن هر چیزی می تواند باشد از پول یا سکه یا ملک یا حتی تعلیم سوره ای از قرآن که در برخی از حکایات روایی ذکر شده است. مهریه یکی از دیون مرد است و اگر در زمان حیاتش پرداخت نکند بعد از مرگش قبل از تقسیم ارث باید ابتدا بدهکاری ها و دیون او را پرداخت کنند و بعد از آن ارث را به فرزندان می دهند.

مهریه هر چه هست باید از نظر مقدار معین و مشخص باشد تا اختلافی بین زوجین از این نظر حاصل نشود.

فراموش نکنیم که در فقه شیعه خانه پدری و املاک او ، ارث فرزندان است چرا که شاید آنها بخواهند خانه پدر را به عنوان یادگاری حفظ کنند و لذا زنان از اموال غیر منقول مثل خانه ، ارث نمی برند بلکه ارث زنان را از کل اموال محاسبه کرده و از اموال منقول مثل پول و سکه پرداخت می کنند. اما اگر مهریه زن مشخص باشد که از فلان ملک خاص به چه مقدار به او داده شود باید پرداخت شود.

راه حل ساده تر این است که مومنان برای زندگی راحت و با عزت همسرشان قبل از وفاتشان و در زمان سلامتی و نه در مریضی منجر به فوت ، خانه ای را به نام همسر می کنند تا اساسا داخل در ارث به حساب نیاید تا خدای نکرده کسی از وراث بخواهد به آن طمع کند.

نقل شده است که پیامبر مکرم اسلام به چند دلیل بچه ها را دوست داشتند که از میان آن ادله این بود که بچه ها نگران روزی فردایشان نیستند ؛ غم فردا را نخورید.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۳-۲۰ ۰ ۰ ۱۴۱

نخل ولایت ۹۹-۳-۲۰ ۰ ۰ ۱۴۱


🌼 این وضع جامعه اسلامی ماست؟ چطوری می تونیم به دختری که مدرک فلان مهندسی یا مدیریت یا... دستشه و داره برای کار دنبال استخدامی فلان اداره و سازمان و ... می گرده، بگیم این کارا مناسب شما نیست؟! آن وقت حق نداره بگه پس این 4سال یا 6 سالی که درس خوندم چی میشه...؟

در اکثر این خانواده ها بسیاری از موضوعات از قبیل قناعت و ساده زیستی و بچه داری و شاغل بودن و ... به هم گره خورده. مسئله من با شاغل بودن صرف نیست. مسئله من با غذای آماده و غیرآماده نیست. بلکه گفتم شاید نیاز باشد پیرامون سبک زندگی ای صحبت کنید که مجموعه ای از چنین افکاری در آن موج می زند. خصوصا زنان.

--------------------------------------------------

حرفتون درسته! نقش زن در خانواده بسیار زیاده اما نباید نقش خودتون را فراموش کنید. شما خودتان را اصلاح کنید و در محدوده خانواده و اطرافیان مشاوره بدهید. ان شاالله همین افراد مومن و متخصص جای خود را در جامعه باز خواهند کرد.

هر چه فرهنگ اسلامی در دل ما بیشتر ریشه دوانده باشد رفتارهای ما بیشتر با اسلام مطابقت خواهد داشت. بی دلیل نیست اگر در اول همه رساله های عملیه نوشته اند که مومنان باید اعتقادات خود را بدون تقلید و با پژوهش و تحقیق به دست آورند. نگاهی به جامعه بیاندازید ؛ هر کسی که کمی در اعتقادات خود تلاش کرده است سبک زندگی اسلامی تری اختیار نموده و هر کسی که اسلامش آبکی تر است و در اعتقادات کار نکرده به همان اندازه مقلد دیگران است و از اسلام دور.

همه مثال هایی که زدید ریشه در دین دارند. قناعت و ساده زیستی و بچه دار شدن و بچه داری و شاغل بودن همه و همه در فرهنگ اسلامی مطرح اند و ائمه راه مومنان را برای عبور از این مسائل نشان داده اند.

بحث روزی و قناعت و ساده زیستی ریشه در بحث توحید و رازقیت خداوند و حکمت الاهی دارد. اگر امروز خانواده ها از توالد فرار می کنند به این دلیل است که بحث رزاقیت خداوند برای آنان حل نشده است.

سبک زندگی دو حیثیت دارد. اول ، حیثیت اعتقادی و نظری ؛ و دوم ، حیثیت عملی و اجرایی. به نظرم مشکل ما بیشتر از جهت اعتقاد است. بیشتر ما فکر می کنیم که اعتقادات صحیحی داریم و خدای خودمان را می شناسیم و دینمان را باور داریم اما با یک شبهه یا سوال جدی دست هایمان بالا می رود.

اگر الله را پیدا کرده بودیم و ارزش کلماتش را می دانستیم حاضر بودیم حاصل دست رنج تمام عمرمان را بدهیم و فقط یک نسخه از کلمات و احادیث قدسی پروردگار متعال خطاب به رسولش را در شب معراج به دست می آوردیم. اما این کار را نمی کنیم چون این کلمات برای ما ارزشی ندارد.

حکایت تبلیغی: پارسال بعد از مطرح کردن نمودار نزولی باروری و کم شدن تولد در کشور از سوی مقام عظمای ولایت ، یکی از دوستان دانشجو که قصد ازدواج دارد و هر هفته عازم خواستگاری است می گفت: از شروط من برای انتخاب همسر همین است که نباید با بچه دار شدن مخالف باشند. من با کسی که قصد بچه دار شدن ندارد و یا حداکثر به دو  بچه آن هم در سنین بالا فکر می کند ازدواج نمی کنم!

حکایت تبلیغی: اردوی جهادی رفته بودیم به قائنات در خراسان جنوبی. به کارگاه آجرزنی رفته بودم و با کارگرها گپ می زدم. رئیس کارگاه اهل سنت بود و دوازده فرزند داشت جالب این بود که وام اشتغالش را کمیته امداد امام خمینی داده بود و تحت پوشش کمیته امداد بود! اما کارگرهایش شیعه بودند و همه حداکثر دو فرزند داشتند.

حکایت تبلیغی: چند سال پیش شب عید بزرگ غدیر در دانشگاه تربیت مدرس تهران دعوت داشتم. مراسم جشنی بود که به همت دانشجویان برقرار شده بود. در راه به این خاطر که دیر نرسم سوار موتور سیکلت شدم. راننده موتور سیکلت شیعه بود و اما فقط یک فرزند داشت. وقتی حرف را پیش کشیدم فهمیدم از وضع معیشت نگرانی داشته که به همین یک فرزند اکتفا کرده است.

پیامبر مکرم اسلام فرمودند: ً أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنِّی أُبَاهِی بِکُمُ الْأُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى بِالسِّقْطِ : آیا نمی دانید که من به زیادی شما و تعداد شما حتی به خاطر فرزندان سقط شده تان ، بر تعداد امت های دیگر در روز قیامت افتخار و مباهات می کنم ؟

روزی فرزند به دست خداست. ما خودمان را کاره ای حساب کرده ایم که این گونه فکر می کنیم. امروز جوان سی ساله ای که سه فرزند داشته باشد در شهرها پیدا نمی کنید و این بر خلاف خواسته رسول خداست.

هر چه اعتقادات ما قوی تر شود نگاه ما به دین و دستورات آن عمیق تر و اجرایی تر می شود. نگاه ما به دین متاسفانه یک نگاه سطحی و عوامانه است. این که رهبر معظم انقلاب اسلامی در موضوع سبک زندگی ابراز نگرانی کردند زنگ خطری در سطح دین داری مردم هم هست ؛ چون دین همان روش و سبک زندگی است.

اگر می خواهیم سبک زندگی افراد اسلامی شود باید فکر آنها اسلامی شود. فکر و اندیشه که اسلامی شد رفتار نیز تغییر می کند. علت تاکید علمای ربانی بر رساله عملیه همین است که رساله عملیه ، رفتارهایی مطابق این اندیشه ناب است.

در بعد اندیشه نیز باید تفکر عقلانی و تحقیقی را که در کتب استاد مطهری موج می زند ترویج کنیم. برای شروع همین کتاب داستان راستان را بخوانید و درباره هر داستانش فکر کنید. داستان جویبر و ذلفا یکی از داستان های عمیق این کتاب شریف است. من همین کارها را کرده ام. داستان راستان و دیگر کتب استاد شهید را دو یا سه بار خوانده ام.

نوشتن این جمله برای بنده افتخار است که نویسنده ، تمام این ها را مدیون عقلانیت اساتید بزرگواری همچون استاد شهید مرتضی مطهری و استاد محمد تقی مصباح یزدی و استاد علامه و مفسر قرآن کریم حضرت آیت الله جوادی آملی است.

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۳-۱۶ ۰ ۰ ۲۰۵

نخل ولایت ۹۹-۳-۱۶ ۰ ۰ ۲۰۵


 

🌼 آیا اگه الان هم میخواستی بری خواستگاری و می دونستی قراره این همسر خوب نصیبت بشه یعنی یقین داشتی آیا اگه از شما تقاضای مهریه نسبتا بالا رو داشت قبول میکردی یا نه مرغ یه پا داره یا 14 تا یا کسی دیگه که معلوم نبود اولا به این اندازه دوسش داشتی ,دوستون داشت و وفادار به شما و خانواده بود من که اگه بدونم مردی نصیبم میشه که مومن واقعی باشه نه جانماز آبکش , بهم وفادار باشه ,اهل خانواده باشه ,با محبت و در کنارش احساس ارامش کنم , مهریه ام رو 14 تا گل رز میزاشتم

---------------------------------------------------

احسنت برشما ؛ وقتی کسی از چهارده تا شاخه گل رز به عنوان مهریه با یک مومن حرف می زند یعنی تایید و تاکید بر کافی بودن ایمان در امر ازدواج.

من هشت سال پیش اطلاعات امروزم را نداشتم. البته این را هم بگویم که از دوست داشتن و نگاه کردن و رفاقت قبل از محرمیت خبری نبود. ما عروس خانوم را بعد از عقد در حرم مطهر امام رضا دیدیم!!

شاید اگر من هم مثل جوان های امروز بودم و به خواستگاری می رفتم ، یک کلاه گشاد به اسم مهریه سرم می گذاشتند. جالب است بگویم که بنده و خانواده ام هیچ پیشنهادی در رابطه با مهریه چهارده سکه ندادیم. پدرم اگر پانصد سکه هم مطرح می شد به خاطر دختر و خانواده اش و رفاقتی که با ایشان داشت شاید قبول می کرد!

من آن روز بلد نبودم که می توانم مخالفت هم بکنم و یا محترمانه قید دختر را بزنم و یا با شوخی های خنده دار ، خواستگاری را به مهمانی شب نشین دو دوست قدیمی تبدیل کنم. چایی خواستگاری را هم که مد شده دخترها بیاورند و نمی دانم از کجا ، دایی خانوم آوردند و ما نوش جان کردیم!!

تفاوت سیصد سکه با چهارده سکه فقط و فقط خود خانوم بود و نه حتی پدر و خانواده اش. او خواسته بود که طبق نظر آقا رفتار کند و کرد. فکر می کنم بقیه پسرها هم مثل من بره باشند و اگر دختر و خانواده اش چشم شان را گرفته باشد کلاه خوب و گشادی بر سرشان برود.

پدر همسرم قبل از آمدن ما به خواستگاری و مطرح شدن خانواده ما ، به ایشان گفته بود: تمام مراسم های تو باید مانند خواهر بزرگترت باشد تا بین دو خواهر تساوی بر قرار شود ؛ هر دو مثل هم.

اما هیچ کدامش مثل خواهر بزرگ تر نشد! نه جهیزیه و نه مهریه و نه حتی سالن گرفتن و ماشین عروس و ... چون سبک زندگی این دو دختر متفاوت بود.

خانوم می گفت: من کتاب های نیمه پنهان ماه را خواندم و این کارها را کردم...

او همسر آینده اش را از امام رضا خواسته بود. مثل من!

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۳-۱۲ ۰ ۰ ۱۴۳

نخل ولایت ۹۹-۳-۱۲ ۰ ۰ ۱۴۳


 

🌼 شما همه رو به تعیین مهریه کم دعوت میکنید و عواقب مهریه زیاد رو بیان میکنید اما زمانی که همیشه سوء استفاده کنندگان وجود دارن، این ما هستیم که باید با فکر و بصیرت پیش بریم. این پسران ما هستند که باید جوری تربیت بشن که بافضیلت ها رو از کاسب ها تشخیص بدن. و اصلا هم سخته. یک نگاه ظریف و تربیت شده لازم داره.

---------------------------------------------------------

کاملا با شما موافقم. کار فرهنگی همین است !

باید از خودمان شروع کنیم ؛ از ازدواج خودمان و ازدواج فرزندانمان. باید به خودمان بگوییم : من همان کسی هستم که پیامبر اکرم دستور داد کلمات مرا به آیندگان برسانید و البته کلماتشان را روایت کنندگان به ما رساندند. باید به خودمان متذکر شویم که : من مقصد همه کلمات پیامبر اکرم هستم! من همان کسی هستم که به خاطر من شهید مطهری داستان راستان را نوشت! من یا جویبرم یا ذلفا! من باید خودم را اصلاح کنم.

 

بعد از اصلاح خودم حالا نوبت به اطرافیان است ؛ اما کو انسان تربیت شده؟ باید بدانیم بدون تربیت شدن و اصلاح خودمان نمیتوانیم کسی را تربیت کنیم. اما نباید گرفتار دور و تسلسل شد و حرکت و شروع به تهذیب را حواله به دیگران کرد. بانوان نمی توانند منتظر بمانند تا ابتدا مردها مهذب شوند. به نظرم نقطه شروع بانوان هستند. دشمن هم بانوان و دختران را هدف گرفته است. دختران اگر بی حیا بشوند حیا از کل جامعه می رود. دختران اگر یک سبک زندگی غلط را بپذیرند همه جامعه گرفتار آن سبک زندگی می شود و البته اگر به سمت صلاح بروند همه جامعه را با خود همراه خواهند کرد. از مثال های ساده تا پیچیده ترین مثال ها قاعده همین است. از مسواک زدن تا اعتیاد به دیدن تلویزیون و حجاب و عفاف همه و همه رفتارهایی است که مادران به فرزندان می آموزند.

 

از علت هایی که بنده و دیگر مشاوران دینی با ازدواج های دانشجویی مخالفند و روی خوشی به آن نشان نمی دهند این است که شناخت صحیحی از دو طرف دست نمی دهد. فرقی بین با فضیلت و کاسب نیست. باور کنید در باب مهریه بنده بخیل نیستم اما موارد فراوانی را دیده ام که نمی توانم سکوت کنم.

 

اما از شما یک سوال دارم:

اگر زن زن باشد و محبتش به شوهر ، واقعی و حقیقی باشد ، حتی اگر اخلاق شوهر اخلاق اسلامی نباشد ، آن شوهر چنین زنی را طلاق می دهد و بی وفایی می کند؟

کلام ما ، در جایی است که ، یکی از زوجین نقش خودش را درست و حسابی ایفا نکند. اگر زن زن نباشد خانه دیگر خانه نیست ؛ لانه است. اما اگر مرد مرد نباشد و توانایی اداره زندگی و جریان دادن محبت به همسر و سپس به فرزندان را نداشته باشد ، اهرم نفقه و فشار مهریه آیا توانایی جوش دادن این زندگی را دارند یا ندارند؟ نهایت داستان این زندگی زندان رفتن مرد است و جدایی! به همین خاطر بود که در ملاک های ازدواج ، بنده فقط و فقط روی ملاک ایمان تاکید می کردم چون اگر داماد محترم سیصد سکه هم در جیبش داشته باشد و همان شب زفاف تقدیم همسرش کند اگر مرد زندگی نباشد ، باز هم زندگی ادامه خوشی نخواهد داشت.

 

زندگی مادر بزرگ ها و پدر بزرگ های ما با مهریه زیاد جوش نخورده ؛ اما هر چه هست عجب خوب جوشی خورده است!

● ح سین عالمی


نخل ولایت ۹۹-۳-۰۸ ۰ ۰ ۱۳۳

نخل ولایت ۹۹-۳-۰۸ ۰ ۰ ۱۳۳


۱ ۲ ۳ ... ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ... ۳۳ ۳۴ ۳۵

❤ یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟...

❤ کار خیر است ، گر این شهر مسلمان دارد !...

🌼 علی صفری